قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / حمایت از ولی‌فقیه؛ شرط مرجعیت است/ برخی جریان‌ها، تفکر سید مصطفی خمینی را بایکوت می‌کنند/ سازش‌ناپذیری در برابر مدعیان دروغین مرجعیت
حمایت از ولی‌فقیه؛ شرط مرجعیت است/ برخی جریان‌ها تفکر سید مصطفی خمینی را بایکوت می‌کنند/ سازش‌ناپذیری در برابر مدعیان دروغین مرجعیت

در وبینار مجازی «مجتهد شهید؛ الگوی حوزه انقلابی» عنوان شد؛

حمایت از ولی‌فقیه؛ شرط مرجعیت است/ برخی جریان‌ها، تفکر سید مصطفی خمینی را بایکوت می‌کنند/ سازش‌ناپذیری در برابر مدعیان دروغین مرجعیت

آن فقیهی که حامی ولی امر نیست، با عدم حمایت، تضعیف را فراهم می‌کند، آیا این نصوص، این منصب ولایت فقیه بر مرجعیت را برای چنین فقیهی جعل می‌کند؟ آیا این مخالف غرض از تشریع منصب مرجعیت نیست؟ مخالف با اصل مذهب و اصول مذهب ما نیست؟ قطعاً مخالف است. اینجاست که جناب شهید ما آیت‌الله سید مصطفی خمینی وقتی که می‌گوید که بر هیچ فقیهی جایز نیست که مداخله کند در آن اموری که تحت حکومت ولی فقیه جامع است به‌گونه‌ای که موجب تضعیفش فراهم بکند، ریشه در این دارد که خود نفس این حمایت از ولی امر شرط اصل مرجعیت است. یکی از شرایط مرجعیت تقلید این است که او حامی ولی امر باشد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی به گواه بزرگان دینی و مبارزان انقلابی شخصیتی درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. نبوغ ذاتی و جایگاه والای علمی ایشان در کنار تواضع مثال‌زدنی و دوری از تفاخر نَسَبی و پرهیز از «آقازادگی»، همراه با قاطعیت در موضع‌گیری و صراحت لهجه در برخورد با خط انحراف و التقاط، مجموعاً شخصیتی جامع، جذاب از ایشان ساخته که به‌حق می‌تواند الگویی مطلوب برای حوزه انقلابی باشد.

او در عمر کوتاه خود، در کنار تولید آثار گران‌سنگ علمی در فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و برخی دیگر از شاخه‌های علوم اسلامی، از جایگاهی ممتاز در مبارزات انقلابی برخوردار بود و از او به‌عنوان بازویی قدرتمند برای امام قدس سره الشریف و شمع جمع انقلابیون پاکباخته یاد می‌شود.

از آنجایی که بازخوانی آثار علمی و سیره مبارزاتی و اخلاقی آیت‌الله سید مصطفی خمینی، نقش مهمی در ایجاد انبعاث در عموم طالبان علم و معرفت، خصوصاً طلاب جوان خواهد داشت، وبینار بزرگداشت چهل و سومین سالگرد شهادت سید مصطفی خمینی با عنوان «مجتهد شهید؛ الگوی حوزه انقلابی» با قرائت پیام مکتوب آیت‌الله جعفر سبحانی و سخنرانی استاد علی‌اکبر سیفی مازندرانی و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید گزارش تفصیلی سخنان اساتید مدعو در این همایش مجازی، برگرفته از بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی است.

متن کامل پیام مکتوب آیت‌الله جعفر سبحانی

اکنون ۴۳ سال از داغ درگذشت شهادت‌گونه آیت‌الله حاج‌آقا سید مصطفی خمینی (اعلی‌الله‌مقامه الشریف) می‌گذرد. این دانشمند فرزانه، ستاره فروزانی بود که به‌سرعت در آسمان علم، اخلاق و مبارزه درخشید اگرچه متأسفانه بسیار زود نیز غروب کرد.

من در سال ۱۳۲۵ ه.ش پس از اتمام دروس مقدماتی در تبریز، برای اشتغال به سطوح عالی به قم آمدم و به تدریس ادبیات نیز مشغول بودم. در خلال تدریس‌های عمومی، این افتخار را داشتم تا به‌صورت خصوصی و به مدت دو سال، دروس مقدمات از قبیل ادبیات یعنی صمدیه، بخش‌هایی از سیوطی، مغنی و قسمت اعظم مطول و همچنین ابوابی از کتاب لمعه را به ایشان تدریس کنم.

حافظه قوی در کنار استعداد وافر، چیزی است که به‌ندرت در میان اشخاص خوش فهم و خوش‌فکر یافت می‌شود اما شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی (ره) واجد هر دو بود و از همین رو به توصیه بنده الفیه ابن مالک را از حفظ داشت و هر زمان که مطالبی از زندگی علما نقل می‌کردم علاقه‌مند بود تا آن بخش را از کتاب نخبه المقال حفظ کند. زمانی که دروس معقول را آغاز کرد نیز به حفظ اشعار منظومه پرداخت و این‌ها نشان از آن داشت که در کنار عمق فکری و ذکاوت، او از حافظه‌ای قوی نیز بهره‌مند بود.

بنده از دوران جوانی، سالیان درازی را با وی محشور بوده و توفیق خدمت‌گزاری به او را داشتم. تفکر، بیشترین چیزی بود که وی به آن علاقه داشت و اوقات خود را نیز بیشتر به آن می‌گذراند. این ویژگی از دوران نوجوانی و سنینی همچون ۱۷ سالگی در وجود او متبلور بود. او از فکری زاینده برخوردار بود و می‌توانست زمانی طولانی در اطراف یک موضوع بحث کرده و آن را به‌صورت ممتد بسط دهد؛ همین باعث شده بود تا در حوزه علمیه، او را به‌عنوان یک فرد بحّاث بشناسند. چنین فرزانه‌ای، اسوه‌ای مطلوب برای طلاب جوان می‌باشد.

او یک شخصیت علمیِ شناخته شده در حوزه‌ علمیه قم مقدسه و بعداً نجف اشرف به‌حساب می‌آمد و از این گذشته، فرزند حضرت امام (ره) نیز بود اما با این حال در برابر افرادی که آن‌ها را به نحوی صاحب حق بر خود می‌دانست، تواضعی فوق‌العاده داشت. زمانی در بهار سال ۱۳۵۶ به عمره مشرف شده و ایشان را در آنجا ملاقات کردم. از آنجایی که در دروس مقدمات، چندی در خدمت ایشان بودم، احترام و محبت فوق‌العاده‌ای به بنده ابراز داشت به حدی که موجب تعجب دیگران شده بود.

آثار علمی شهید مصطفی؛ گواه عظمت، ذکاوت فکری و ذوق او در مسائل فقهی، اصولی است

آثار علمی چاپ شده از وی، خود گواه عظمت، ذکاوت فکری و ذوق او در مسائل فقهی، اصولی و فلسفی می‌باشد. او در اواخر عمر شریفش، به بُعد دیگری نیز علاقه‌مند شده بود که حتی بنده نیز از آن مطّلع نبودم. طبیعی بود که وی نسبت به فقه و اصول و همچنین نظر به اینکه فرزند حضرت امام (ره) بود، نسبت به فلسفه علاقه‌مند باشد اما او به تفسیر کتاب‌الله نیز گرایش پیدا کرده بود تا از آن هم بهره گیرد. اثر تفسیری وی نشان می‌دهد که وی بیش از هر چیزی به منظر فلسفی و عارفانه از کتاب‌الله متمایل بود هم‌چنانکه تفسیر ارزشمند حضرت امام (ره) در اوایل انقلاب چنین بود هرچند متأسفانه ادامه نیافت. چنین نگاهی به تفسیر قرآن، بسیار مکتوم و حداقل کم‌یاب بود. استفاده‌های حضرت امام (ره) از آیات قرآن، جز به مدد ذوق خاص ایشان میسر نبود و بحمدالله فرزند ایشان نیز از نظر فقه، اصول، فلسفه و تفسیر نمایانگر شخصیت علمی پدر بود.

پاسخ آیت‌الله سبحانی به استفتایی درباره‌ی روزه ماه رمضان در ایام کرونا

در هر صورت خداوند منّان، این‌گونه مصلحت دید که این فرزند فرزانه را در زمان حیات پدر، از او بگیرد. هرچند بنده در هنگام فوت حاج‌آقا مصطفی در نجف نبودم اما شنیدم که دیده نشد حضرت امام (ره) در داغ فرزند عزیز خود گریه کرده و یا عکس‌العمل زیادی نشان دهند هرچند ممکن است در خفا اشک ریخته باشند.

بسیار جالب است که بنده از حضرت امام (ره) ماجرایی را شنیدم که به‌نوعی در فوت حاج‌آقا مصطفی در مورد شخص ایشان به وقوع پیوست. امام (ره) به نقل از استاد بزرگوار خود آیت‌الله شاه‌آبادی (ره) و ایشان به نقل از پدرشان که شاگرد صاحب جواهر (ره) بودند فرمودند فرزند فاضل و دانشمند ایشان در جوانی به رحمت خدا رفت اما صاحب جواهر، شب‌هنگام در کنار جنازه فرزند عزیز خود مقداری قرآن خواند و همان‌جا به کار علمیِ همیشگی خود نیز پرداخت. این، بدان معنا نبود که قلب ایشان داغدار نبود بلکه او راضی به قضای الهی بود. هم‌چنانکه پیامبر اکرم (ص) در فوت نوزاد دلبندش ابراهیم که در آغوش وی جان داد، فرمودند چشم‌ها اشک می‌ریزد و قلب داغدار است اما در عین حال به آنچه خداوند تقدیر نموده، راضی می‌باشند.

سلام‌الله علی الإمام حینما وُلِد و حینما مات و حینما یُبعث حیّاً و سلام‌الله علی وَلدِه حینما وُلِد و حینما استشهد و حینما یُبعث حیّاً و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته‏‏.‏

متن کامل سخنان استاد علی‌اکبر سیفی مازندرانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم، با تشکر از این اقدام به‌جا و مرضی خدای تعالی که برای بزرگداشت از فقیه مجاهد آیت‌الله سید مصطفی خمینی تغمده الله برحمته و حشره مع اجداده الطاهرین گرفتید، این بزرگداشت را و در حقیقت قبل از ورود به سخن اصلی نکته‌ای را متذکر می‌شوم و آن این است که این‌گونه بزرگداشت‌ها عمل به سنت ائمه معصومین علیهم‌السلام سنت و روش ائمه معصومین ما این بود که از فقهای روات تجلیل می‌کردند و هرگز خوش نداشتند کسی نسبت به آنان بد بگوید یا تعریف کند.

به‌عنوان نمونه فقط یک روایت می‌خوانم، صحیحه جمیل ابن دراج عن ابی عبدالله علیه‌السلام فی حدیث انه ذم رجلا جمیل می‌گوید که امام صادق علیه‌السلام وارد بر ایشان شدم دیدم راجع به مردی حضرت بدگویی می‌کند «وقال عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَاسْتَقْبَلَنِی رَجُلٌ خَارِجٌ مِنْ عِنْدِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)…، فَقَالَ لَا قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ لَا قَدَّسَ مِثْلَهُ، إِنَّهُ ذَکَرَ أَقْوَاماً کَانَ أَبِی (ع) ائْتَمَنَهُمْ عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ کَانُوا عَیْبَهَ عِلْمِهِ وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ هُمْ عِنْدِی، هُمْ مُسْتَوْدَعُ سِرِّی أَصْحَابُ أَبِی (ع) حَقّاً إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ سُوءاً صَرَفَ بِهِمْ عَنْهُمُ السُّوءَ، هُمْ نُجُومُ شِیعَتِی أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتاً یُحْیُونَ ذِکْرَ أَبِی (ع) بِهِمْ یَکْشِفُ اللَّهُ کُلَّ بِدْعَهٍ یَنْفُونَ عَنْ هَذَا الدِّینِ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأَوُّلَ الْغَالِینَ ثُمَّ بَکَى فَقُلْتُ مَنْ هُمْ فَقَالَ مَنْ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتاً، بُرَیْدٌ الْعِجْلِیُّ وَ زُرَارَهُ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ»

ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام از نگاه مجتهد شهید

آقا مصطفی خمینی کتاب‌های مختلفی تألیف کرده است، مخصوصاً کتاب ولایت فقیه که ایشان نوشتند؛ می‌خواهم بگویم آن مشرب و مسلک فقهی که ایشان داشت با امام راحل عظیم الشان مو نمی‌زد. در مساله ولایت‌فقیه ایشان می‌گفت: ولایت فقیه ثابت است به نحو مطلقه هم ثابت است یعنی فقیه نه تنها بر عوام الناس ولایت دارد بلکه بر بقیه فقها و مراجع دینی هم ولایت دارد، ایشان این ولایت را در تمام شئون حکومت سریان می‌داد. عبارتی است در کتاب ولایت فقیه ایشان که من نص کلام ایشان را می‌خوانم دقت کنید ایشان در این عبارت دارد:

«جعل الله تعالی للفقیه کلما جعله لالامام علیه‌السلام آنچه را که برای معصوم ثابت بود برای فقیه خدای تعالی در عصر غیبت از ولایت قرار داد من «حیث أنه» از جهت تشریع اختیار تشریع دین داشتن که بعضی‌ها اشکالات بی‌مطالعه می‌کنند که خب پس شما می‌گویید مثل امام معصوم می‌تواند تشریع بکند نه «من حیث رئاسته علی کافه الانام» از این جهت که او ولایت بر حکومت بر همه مردم دارد و «سلطنته علی سائر العباد» که او خدای تعالی ولایت و سلطنت و سلطه بر همه بندگان بر او جعل کرده و «ادارته لشئون الملته و الامامته لقیاده الامه» برای رهبری و زعامت مردم خدای تعالی همان اختیار که برای معصوم قرار داد، برای فقیه عصر غیبت هم قرار داد و تنفیذ القوانین الدینیه یعنی اجرای تمام حدود الهی خب شما می‌دانید به قول امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «الحمدالله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی بینت لامتی جمیع ما یحتاجون الیه حتی الارش فی الخدش» هیچ چیزی نیست که در اسلام برایش حدی بیان نشده باشد «تنفیذ القوانین الدینیه و تطبیقها و تدبیر الشؤون الحیاتیه فی الرعیّه و تنظیمها» یعنی آن چیزی که در زندگی مردم تأثیر دارد در آسایش مردم در امنیت مردم در اقتصاد مردم از هر جهت مردم نیاز به آن دارند که شان یک حکومت قوی هست ولایت بر چنین حکومتی را خدای تعالی در عصر غیبت برای فقیه قرار داد کما اینکه برای امام از هر جهت ثابت بود بعد ادامه دارد «و هی التی من آثارها الإفتاء و القضاء … نصب الولاه على الأمصار و الوکلاء و النوّاب و العمّال … سیاسه الرعیّه، و إعطاء الرایه و العلم و اللواء و تقسیم الغنیمه … حلّ جمیع المشاکل الفردیه و الاجتمالیه و تشکیل الوزاراه فی مختلف شؤون المملکه» فرمانداران را نصب کند استانداران و رئیس جمهور نصب کند تا اینکه می‌فرماید و بسیاری از این موارد…».

از آن مواردی که ایشان ذکر کرده من یک پنجمش را خواندم، یعنی یک حکومت قوی مطلق با قوت در تمام شئونش می‌گوید، برای فقیه عصر غیبت خدای تعالی برایش ولایت جعل کرده است.

معنای جمله «ولایت‌فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است»

در جای دیگر بحث مفصلی در مورد ولایت فقیه می‌کند و می‌گوید آنچه ما نتیجه گرفتیم از این ادله «و الذی حصّلناه إلى الآن: آن الفقیه الجامع، له الرئاسه الکلّیه على جمیع الشؤون السیاسیه فی مملکه الإسلام و یکون له إفناء المصالح الشخصیه حِذاء المصالح العالیه النوعیه» این یعنی اگر یک شخصی یک فقیهی یک مرجعی یک عامی اگر بگوید من چهاردیواری اختیاری و من مالک زمین خودم هستم و الناس مسلطون علی اموالهم و کسی حق تعرض به من ندارد و یا اینکه من می‌خواهم این‌گونه زندگی کنم این‌گونه مشی کنم ایشان می‌گوید نه! فقیه برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین مصالح نوعیه حق ولایت بر او دارد که تو حق نداری حتی از ملکت استفاده بکنی این مثال بود تمام مصالح شخصیه عبارت را می‌خوانم «له إفناء المصالح الشخصیه حِذاء المصالح العالیه النوعیه فله التصرّفات فی أموال الناس و له السلطنه على أنفسهم» یعنی حتی ولایت دارد بر جان و مال این‌ها همان ولایتی که رسول مکرم داشته که در آیه شریفه داشته النبی اولی بانفسهم؛ این است که امام راحل می‌فرمود ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است این همان حرف آقا سید مصطفی است.

حکم تزاحم آراء فقها و ولی‌فقیه

بیت امام سید مصطفی و سید احمد است، او که همان سال اولی که مقام معظم رهبری به رهبری انتخاب شد، دو زانو زد و گفت انت مولای، مولای من هستی، سید من هستی، آقای من هستی، هر چه امر کردی من مطیع تو هستم، این خلف صالح است، بیت امام که ما می‌گوییم مقصود ما این‌گونه است، بیت آن است که حریم امام را حفظ کند، حریم فقهی امام را، حریمی که امام راحل عمر خودش را برای آن مایه گذاشته است، آن مکتب امام را، این مکتب سید مصطفی است و در جای دیگر که خیلی جالب است حتی تصریح کرده که «ثمّ آن من الممکن دعوى آن الزعیم الفقیه هو الذی تُعیّن علیه الواجبات الکفائیه، فلا یجوز للآخر مزاحمته و لاالتدخّل فی سلطانه» یعنی هیچ فقیه دیگری در زمان که فقیهی که زعامت را به دست گرفته است و مردم او را انتخاب کردند و حکومت را به دست گرفته است، فقیه دیگر حق مزاحمت و تضعیف برای او هرگز ندارد. حرام است. معنای این می‌دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر چنان که فقیه دیگر با هر حرکتی، هر سکوتی به‌گونه‌ای عمل کند، به‌گونه‌ای مشی کند که موجب تضعیف آن ولی امر فراهم شود، او فعل حرامی مرتکب شده است. طبعاً ارتکاب فعل حرام مسقط عدالت و شرایط مرجعیت در این شخص منتفی است.

نکته مهمی است که آقای سید مصطفی به آن اشاره کرده است و آن عبارت است از اشتراط حمایت، مسانده و پشتیبانی از آن ولی امر؛ یعنی آن فقیهی که جامع شرایط فتوا است، جامع شرایط قیادت و زعامت و رهبری امت و امت او بیعت کرده و انتخاب کرده است و اخذ زمام حکومت کرده است و مجری احکام الهی است، انفاذ حدود الله است و اقامه کننده‌ی دین خداست. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ (یا محمد صلی الله علیه و آله) وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ آن أَقیمُوا الدِّین‏.»(شوری/۱۳) فقیه عصر غیبت که آخذ زمام حکومت شد چه می‌کند؟ اقامه دین الهی می‌کند. «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ» (النساء/۱۰۵) قرآن نازل شده است برای چه چیزی؟ «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ» (النساء/ ۱۰۵) برای اینکه این قرآن حکومت کند بر مردم. خوب او [ولی امر] حکومت قرآن را ایجاد کرده است. طبعاً مرجعیت یک منصب توقیفی است. چون عقل که طاعت بشری از بشر دیگر را جایز نمی‌دانند. «لایری العقل ولایه لأحد علی أحد من الناس». چون عقل می‌گوید به نظر من ملاک طاعت یا در «شکر منعم» هست. منعمی که نعمت‌های اصلی [مثل] عقل و حیات و حواس پنج‌گانه و «کالتی لا تود سائر النعم نعمه بدونها» یا به خاطر دفع عقاب خالد اخروی است که «من بیده العقاب و الثواب هو الله تعالی» که خالق باشد فقط، فلذا از نظر عقل به قول فقها، حتی امام و نبی ولایت ندارد بر بشر چون پیامبر منعم به نعمت‌های اصلی نیست. او عقل ایجاد نکرده، حیات به بشر نداده است.

چند پرسش و پاسخ پیرامون حکم قتل فرزند توسط پدر

اصل اولی در مسئله ولایت این است که ولایت فقط منحصر در ذات باری تعالی است. این حکم عقل است. ولکن چون از جانب همان خالق وقتی عقل مشاهده می‌کند کلام آن کسی را که در او حق الطاعه و ولایت می‌بیند که او فرمود «اولی الامر منکم» لذا موضوع حکم عقل توسعه پیدا می‌کند. می‌گوید «طاعه النبی طاعه الله» لماذا؟ «لأن الله أمر»، «أمر بطاعه النبی و طاعه النبی طاعه الله، لأن الله تعالی امر بطاعه اولوا الامر و طاعه اولوا الامر طاعه الله» که ادله ولایت فقیه وقتی اثبات کند ولایت فقیه را یعنی «الفقیه من اولوا الامر» فقیه را داخل عنوان «اولو الامر» می‌کند. به قول آقایان طلبه‌ها و اهال فن اصول که نصوص ولایت مطلقه فقیه حاکم است – حکومت اصولی را می‌گوییم – بر آن آیه شریفه‌ی اولوالامر؛ یعنی موضوع وجوب طاعه که اولوا الامر باشد را ادله ولایت فقیه توسعه می‌دهد. اولوا الامر اصلی و بالذات ائمه معصومین و بالحکومه و التوسعه فقهای عصر غیبت؛ بنابراین قصور دارد وقتی اصل عقلی مخالف بود بر این منصب، مثل منصب قضا، آقایان گفتند که منصب قضا منصب توقیفی است. مرجعیت هم همین‌طور. مرجع تقلید امر توقیفی است. چون مخالف اصل عقلی است که عرض کردیم. آن دلیل توقیف نصوص شرعیه است که باید قائم بشود بر ولایت فقیه بر منصب مرجعیت. آن نصوصی که مثل «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ آن یُقَلِّدُوهُ»، «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ الله» این نصوص که قائم شده است بر این مرجعیت و مشروعیت این مرجعیت تشریع کرده است این منصب را، آن نصوص قاصر هست، توان اثبات این منصب را، یعنی قاصر است از اینکه بخواهد شامل بشود آن فقیهی را که او حمایت از ولی امر نمی‌کند. ساز سیاست خودش را بزند. در مواضع سرنوشت‌ساز که ولی امر که عبارت باشد از فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری که به انتخاب امت زعامت را به دست گرفته است، حالا این فقیه بیاید در مواقع مهم او را حمایت نکند. وقتی که صحبت می‌کند علیه اختلاس گران او سکوت بکند. وقتی که صحبت بکند که مذاکره با سران استکبار سم است، او سکوت بکند. وقتی او مسائل مختلف را مطرح کند در باب‌های مختلف نظام، او سکوت بکند. این هرچقدر فقیه قوی باشد، اعلم الفقها باشد و در دید مردم اتقی الاتقیا باشد با این سکوت شقاقی را که ایجاد می‌کند و تضعیفی را به آن مقام ولی امر می‌کند بیشتر می‌شود. مردم می‌گویند این بزرگوار، این عالم اعلم، این فقیه اعلم اینی که اصلاً کفشش خودبه‌خود جفت می‌شود وقتی او حرف نمی‌زند یعنی قبول ندارد. مردم عموم از این سکوت و عدم حمایت در مواقع حساس چه استفاده می‌کنند؟ واضح است، روشن است که استفاده ضعف خواهند کرد. آیا آن نصوص مرجعیت از هر عالمی، حتی از هر مسلمانی سؤال بکنند که شارع مقدس هدفش از تشریع منصب مرجعیت چه بوده؟ بدون شوکت مذهب، اقتدار مذهب، اعزاز مذهب، عزت مذهب.

حمایت از ولی‌فقیه؛ شرط مرجعیت

آن فقیهی که چنین مسلکی را اختیار کرده است، حامی ولی امر نیست، با عدم حمایت، تضعیف را فراهم می‌کند، آیا این نصوص، این منصب ولایت فقیه بر مرجعیت را برای چنین فقیهی جعل می‌کند؟ آیا این مخالف غرض از تشریع منصب مرجعیت نیست؟ مخالف با اصل مذهب و اصول مذهب ما نیست؟ قطعاً مخالف است. اینجاست که جناب شهید ما آیت‌الله سید مصطفی خمینی وقتی که می‌گوید که بر هیچ فقیهی جایز نیست که مداخله کند در آن اموری که تحت حکومت ولی فقیه جامع است به‌گونه‌ای که موجب تضعیفش فراهم بکند، ریشه در این دارد که خود نفس این حمایت از ولی امر شرط اصل مرجعیت است. یکی از شرایط مرجعیت تقلید این است که او حامی ولی امر باشد. در زمانی که حکومت اسلامی است، تحت امر و تحت حکومت یک فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری است.

آیه شریفه «اقیموا الدین»(شوری/۱۳) را که خواندیم. این آیه دلالت دارد که تمام انبیا الهی، خود آیه اسم برده است. پنج پیامبر اولوالعزم را اسم برده است. ابراهیم، موسی، عیسی، نوح و پیامبر اسلام. همه را اسم برده است؛ که گل سر سبد نشانه از همه انبیا دارد. آنی که بر همه انبیا واجب بود من جمله بر پیامبر ما، اقامه دین بوده است. اصلاً برای این نازل شده‌‌اند و مبعوث شده‌اند. کتب آسمانی برای این نازل شدند. این اقامه دین. همه موظفیم. همه مکلفیم. آیا هیچ فقیه ولو مخالف اصل ولایت فقیه باشد او می‌تواند بگوید دین خدا نباید در عصر غیبت اجرا بشود؟ آیا می‌تواند بگوید اقامه دین الهی را بگوید فقط و فقط مختص زمان ظهور بوده است؟ به قول امام راحل در کتاب «البیع» خلاف مقتضای حکمت است. خدای تعالی این نبی مکرم را فرستاده است، کتاب قرآن را فرستاده و ائمه آمدند که فقط در زمان حضور خودشان دین اقامه شود؟ زمان غیبت که به اضعاف اضعاف، چندین برابر از زمان حضور زمانش بیشتر است. آن موقع در نهایت بیست سال بوده است. تا الآن هزار و چهارصد سال و بعد از آن معلوم نیست حضرت کی ظهور بکند، بعد تا قیامت. لذا است که می‌گوییم دین تشبیه شده است و قرآن نازل شده است که اقامه دین فقط در عصر حضور باشد، این حرفی است که هیچ آدم عامی نمی‌زند. فقیه مخالف ولایت فقیه فقط می‌گوید اینکه او ولایت داشته باشد به نحو حکومت قبول نداریم ولی از باب حسبه قبول داریم. پس قبول دارید ولو از باب حسبه که به قول امام متیقن از امر حسبه این است که اذا دار امر تصدی الحکومه بین الفقیه جامع و بین غیره من العوام، اگر امر دائر بین این شد متیقن از این حسبه که خدا تعالی راضی هست کدام می‌شود. عالم هست دیگر. متیقن اوست. او از این باب قبول دارد؛ بنابراین اقامه دین الهی یا به‌صورت فردی است. شما نماز می‌خوانید روزه می‌گیرید. شما دارید اقامه دین الهی می‌کنید. یا اجتماعی است که متیقن از اقیموا الدین اجتماعی است. چون انبیا را گفت شما اقامه کنید. چون انبیا مأمور بودند در میان جامعه اجرا بکنند. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»(ص/۲۶) این شأن انبیا بوده است. «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاس‏» (نساء/ ۱۰۵) خطاب به پیامبر ماست. قرآن را نازل کردیم برای تو تا اینکه بین مردم حکومت بکنی بر اساس قرآن. در این آیه «اقیموا الدین» خطاب به پیامبران است که ما به این‌ها گفته ایم اقیموا الدین. پس این اقیموا الدین متقینش چیست؛ یعنی تشکیل حکومت براساس دین الهی. این فقیه آمده است دین را اقامه می‌کند در عصر غیبت؛ که بعد از حکومت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه اولین بار در طول تاریخ شیعه چنین حکومت اسلامی با ولایت فقیه جامع شرایط فتوا و رهبری و قیادت تشکیل شده است این حکومت. آیا بقیه نباید اقامه دین بکنند؟ آیا اقامه دین منحصر به آن کسی است که حکومت را عهده‌دار شده است؟ در این صورت که او توان ندارد. به قول امیرالمؤمنین «َ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِر… ٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا» اگر من ناصر نداشته باشم که اصلاً تکلیف ندارم بیایم حکومت را دست بگیرم. چون توان ندارم. امام معصوم امیرالمؤمنین اگر مردم با او مساعدت نمی‌کردند و نصرت نمی‌کردند و ذی نفوذان آن زمان، فقیهان آن زمان، صحابه رسول خدا، چون از زمان رسول خدا خیلی دیر نشده بود، اگر آن‌ها حمایت نمی‌کردند حضرت می‌توانست؟ نه. الآن هم این‌گونه است. عامی اطاعت می‌کند. فقیه هر چه اعلم فقها باشد، مرجع تقلید باشد، او اولی است از بقیه که اقامه دین بکند. اقامه دین به چیست؟ آنی است که اقامه دین می‌کند الآن، او را مساعدت بکند. بله مرجعیت تقلید خودش یک اقامه دین است. مردم می‌آیند رجوع می‌کنند. نوعی اقامه دین می‌شود. جواب این است که عزیز من این اقامه دین اما در صورتی که جنبه تضعیف آن حکومت اسلام و ولی امر را پیدا نمی‌کند. اگر زمانی بود مثل قبل انقلاب که حکومت اسلامی به رهبری ولی امر نبود. در آنجا مسلم مرجعیت مصداق بارز اقامه دین الهی بود، موجب مجد می‌شد. موجب شوکت می‌شد، اشتراط حمایت ولی امر سالبه انتقای موضوع بود؛ اما زمانی که حکومت اسلام است و یک فقیه جامع متولی و متصدی حکومت اسلام است در اینجا اگر این مرجع تقلید اگر هر چه بیشتر باشد مقلدینش و هر چه نفوذش بیشتر باشد، او حمایت نمی‌کند او ضربه‌اش و تضعیفش نسبت به کیان اسلامی و ولی امر بیشتر خواهد شد.

فلذا است که اولاً آن نصوص مرجعیت قاصر است. این حمایت از رهبری شرط مرجعیت است؛ و ثانیاً به دلیل آیه «اقیموا الدین» صیغه امر است و افاده وجوب می‌کند و وجوب اقامه دین از ضروریت دین ماست. مذهب هم نه، اقامه دین از ضروریت دین است. دین کامل را مذهب می‌دانیم، بر اساس مکتب ائمه بیت بعد لتیا والتی بعد امیرالمؤمنین این حکومت تشکیل شده است. این دین باید اقامه بشود به‌وسیله فقیه با کاردانی و تدبیر و حسن تدبیر و حکمت که بحمدالله‌تعالی هم امام راحل عظیم الشان ما و هم مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به نحو احسن با حکمت این حکومت دارد اداره می‌شود. بقیه چگونه اقامه دین بکنند؟ به قول فقهای بزرگوار ما «یجب علیهم المساعده» به قول امروزی‌ها «الدعم و المسانده و المعاضده» واجب است بر این‌ها. اقامه دین آن‌ها به این است که زیر بار او را بگیرند. بازویش باشند. همکاری‌اش بکنند. تا این حکومت اسلام با این همه دشمنانی که داریم از خارج و داخل مخصوصاً خارج نیاز به چه چیزی دارد؟ حمایت شدید دارد. فلذا اینکه سید مصطفی خمینی در این مسئله ولایت فقیه با آن گستره عریض و وسیعی که بیان کرده است در آخر گفتند که برای فقهای دیگر مداخله مزاحمانه که موجب بشود تضعیف آن ولی امر را جایز نیست. من در اینجا فرصت برای ادامه سخن نیست. این مباحث علمی و فنی است که جلسات متعدد علمی می‌طلبد که ما اینجا برنامه‌هایی داریم. خیلی تشکر می‌کنیم از شما. سؤالاتی در این باره آقایان طبعاً دارند. در خدمت شما هستم که سؤالات را مطرح بفرمایید و آنچه به ذهن می‌رسد عرض کنیم.

چگونگی احیای قاطعیت مجتهد شهید در راه حق؛ در عصر حاضر

سیره سید مصطفی خمینی را که مطالعه می‌کنیم صراحت لهجه و قاطعیت را در زندگی ایشان بسیار پر رنگ و برجسته می‌بینیم برای بازسازی‌ای مساله در فضای موجود و البته ضرورت قاطعیت و صراحت لهجه توضیح بفرمائید.

سیفی مازندرانی: بله، بیان به قول نبی مکرم اسلام فرمود «آن من البیان لسحر» یعنی بیان جادو می‌کند، چطور یک جادو سلب اراده طرف را می‌کند، بیان می‌تواند به‌گونه‌ای باشد که مخاطب را سلب اراده بکند. حالا این بیان به دو گونه می‌تواند طرف را سحر بکند یکی اینکه لغز گویی باشد دو پهلو زدن باشد مجمل گویی باشد خب این راه کسان سیّاسی است که می‌خواهند با این دو پهلو گفتن‌ها هم وجهه خودشان را در میان عوام الناس حفظ کنند به‌عنوان شخص معتقد به انقلاب این نظام و خواستار ارزش‌های اسلامی و هم اینکه آنچه را که غرض سیاسی که خودشان دارند آن را دنبال بکنند این دو پهلو گفتن‌ها طبعاً یک مستمسکی می‌شود برای مخالفین خط ولایت داشتیم.

صراحت لهجه در بیان نقش فرقان را دارد یکی از اسامی قرآن مجید فرقان است، قرآن را ببینید و اذا التبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن وقتی فتنه‌ها مانند شب‌های تاریک راه حق را بر باطل بر شما گم کرد بروید قرآن را ببینید قرآن را که می‌خوانید شما آن‌هایی که اهل دقت در قرآن هستند می‌فهمند چگونه بین حق و باطل آنجا تمیز کرده منافقان را چگونه در به در کرده و آن‌ها را رسوای خاص و عام کرده و معیار داده که منافق چه کسی است، شرایطش را بیان کرده مؤمنین را وقتی که وصل می‌کند آثارشان را می‌گوید اوصافشان را می‌گوید انسان وقتی که این قرآن را باز می‌کند انگار خط نفاق و خط ایمان برایش مجسم می‌شود دیگر اصلاً جایی ابهام نمی‌گذارد، قرآن مجید لذا سمی فرقانا بین الحق و الباطل عالم وظیفه دینی و رسالت الهی‌اش این است که به‌گونه‌ای بیان کند که حق از باطل خط ولایت از خط مخالف ولایت تمیز داده شود تا این مردم راه را گم نکنند.

دلیل بایکوت سید مصطفی خمینی توسط جریان‌های غربگرا و غیرانقلابی

چرا برخی جریان‌های غرب‌گرا و غیرانقلابی در چهار دهه گذشته ایشان را بایکوت کردند یا به تحریف و بعضاً تخریب شخصیت آن بزرگوار روی آوردند؟

سیفی مازندرانی: در یک کلمه من به شما جواب بدهم علتش با این بیان بنده معلوم شد، این کلام امروز که از ایشان خواندیم شنیدید، این کلام، نص کلام ایشان را و ملاحظه کردید سر از کجا در آورد، به کجا منتهی شد، چه آثاری بر آن مترتب شد، قطعاً اشخاص مخالف خوش ندارند این مسائل برای عموم مردم شکافته شود، طبعاً باید سیاست آن‌ها اقتضا کند که فکر مثل سید مصطفی خمینی‌ها را بایکوت کنند.

تشکیل حکومت؛ متیقن از اقامه دین

سؤال: با چه دلیلی قدر متیقن از اقامه دین را جنبه اجتماعی و حکومتی دانستید نه انفرادی؟

سیفی مازندرانی: نکته‌ای را گفته بودم که در این آیه شریفه «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً»(شوری/۱۳) آنی که حضرت نوح را توصیه کرده است و «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ الله» (نساء/۱۰۵) قرآن را بر تو نازل کردیم که بر اساس آن در جامعه حکومت بکنی. پس توصیه قرآن به پیامبر این بود. «َ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏» آن چیزی که خدا تعالی به انبیا الهی توصیه کرد چه بود؟ جواب این مطلب را با همین آیه‌ای که خواندم داده شده است. ایجاد حکومت الله. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَق‏»(ص/۲۶) فاء، فاء تفریع است؛ یعنی ثمره این خلیفه اللهی که به تو دادیم باید چه باشد؟ ایجاد حکومت الله روی زمین؛ بنابراین متیقن از این «اقیموا الدین» که در واقع مورد توصیه خداوند تعالی به همه انبیا است، متیقن اقامه دین الهی است به معنای ایجاد حکومت الله روی زمین. با استشهاد به آیات متقنش می‌شود این. اگرچه اطلاقش نماز و روزه و اعمال فردی شامل می‌شود اما آن مصداق اعلی و متیقن از مدلول این آیه به قرینه آیاتی که گفتیم این اقامه حکومت الهی می‌شود.

در خاتمه بسیار از این اقدام شما تشکر می‌کنم، لکن توصیه من به شما این است که اقتصار و اکتفا به این نکنید و اقتصار به گذشتگان و به رحمت رفتگان از علما و فقهای مجاهد نکنید، اولاً در میان فقهای مجاهد ما بسیار بودند آنانی که سنگ بنای ولایت فقیه را گذاشتند و تقویت کردند، کم نیستند زیاد هستند که به لقا الله رفتند. مثل محقق کرکی و محقق نراقی و صاحب جواهر و سید بحر العلوم که کتاب خیلی جالبی دارد و بقیه فقهایی که هستند مثل شهید صدر در زمان ما و بسیاری از فقهای دیگر که اسامی آن‌ها را در جای خودش عرض کردیم و همچنین از کسانی که در قید حیات هستند. همان‌طور که امام صادق فرمودند «احیا و امواتا»، بریر عجلی، ابن مسلم، زراره، این‌ها زنده بودند، حضرت برای این‌گونه از آن‌ها بزرگداشت کرده است، تعریف کرده است. پس این را توسعه بدهیم. والسلام علیکم و رحمه‌الله

متن کامل سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم، رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. به‌عنوان مقدمه عرض کنم که بزرگ‌ترین مصیبتی که برای جهان بشریت وجود دارد و وجود داشت جهل و جهالت است. انسان‌ها تا وقتی که گرفتار جهالت هستند، طبیعی است که از انسانیت تهی می‌شوند از انسانیت به آن صورت چیزی درک نمی‌کنند مانند حیوان زندگی می‌کنند خودخواهی، انحصارطلبی، ترس، جبن، ذلت‌پذیری، سازش‌کاری تمام این‌ها ریشه در جهل انسان دارد. این جهل به معنای بی‌سوادی نیست؛ به معنی بی‌خردی است بی‌بصیرت بودن است انسان‌‌هایی که دچار نادانی و جهل هستند به‌طور کلی نمی‌توانند حقیقت را درک کنند سعادت را درک کنند جامعه را به‌سوی سعادت و موفقیت پیش ببرند. وقتی در زندگی حضرت امام سلام‌الله‌علیه مطالعه می‌کنیم می‌بینیم ایشان بزرگ‌ترین نابغه زمان خودشان بودند از جهت رشد و بینش سیاسی و از بزرگ‌ترین ویژگی‌شان این بود که آینده‌نگر بودند ژرف‌اندیش بودند آینده را می‌دیدند.

ما وقتی زندگی امام را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم امام در سال ۱۳۲۳ سخنی می‌گوید که ما در سال‌های دهه ۴۰ و ۵۰ به آن رسیدیم. امام اعلام می‌کنند در آن پیامی که در کتابخانه وزیری به‌عنوان یک یادداشت گذاشتند می‌فرمایند «امروز روزی است که نسیم الهی وزیدن گرفته، رضاشاه دیکتاتور سرنگون شده، محمدرضا که بر تخت سلطنت نشسته آن قدرت و جرأت را ندارد که بتواند ملت‌ها را سرکوب کند نفس‌ها را قطع کند قلم‌ها را بشکند، شرایط؛ شرایط بسیار مناسبی است، امروز روزی است که نسیم الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید فرداست که مشتی هرزه‌گرد شهوت‌ران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند و بر شما تفرقه زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود» این را کی دریافتیم؟ در دهه ۴۰ و ۵۰ محمدرضای دیکتاتور خون‌آشام جوان‌های ما را درون زندان چشم‌شان را در می‌آوردند پایشان را ارّه می‌کردند و خفقانی در کشور ایجاد کردند که کسی نتواند نفس بکشد خونریزی‌ها و سفاکی‌ها کردند پیش‌بینی امام سال ۱۳۲۳ این نتیجه آن بینش است رهیدن از جهل است که انسان آینده‌نگر می‌شود آینده را به‌درستی می‌بیند و از همه مهم‌تر این‌که خوب می‌تواند مسائل را تحلیل کند.

اعلام خطر به حوزه علمیه نجف

مرحوم آیت‌الله سید مصطفی خمینی رحمت‌الله علیه همین ویژگی‌ها را داشت آینده‌نگر بود آگاه بود آگاه به زمان بود یکی از ویژگی‌های مهم شهی سید مصطفی خمینی همین بود که آینده را می‌دید و لذا در نجف آرام نداشت نامه‌های زیادی صدها نامه به اینجا و آنجا به اساتید به بزرگان به انسان‌های سیاسی ارسال می‌کرد و آن‌ها را از خطرهایی که در پیش بود آگاه می‌کرد. چرا؟ برای اینکه آینده‌نگر بود ژرف‌اندیش بود. پیش‌بینی مجتهد شهید در مورد تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی [آیت‌الله سید مصطفی خمینی] در یک پیامی می‌گوید که در سال ۱۳۵۰ یا ۵۱ آیا می‌دانید که ممکن است تاریخ اسلام عوض شود و از این پس تاریخ ۲۵۰۰ ساله رواج پیدا کند؟ ما می‌بینیم که این پیش‌بینی حاج‌آقا مصطفی در سال ۱۳۵۴ جامه عمل پوشید رژیم شاه تاریخ را عوض کرد و تاریخ شاهنشاهی را جایگزین تاریخ ایران قرار داد. یا در یک پیام دیگری اعلام می‌کند ای ملت مسلمان ای دوستان ایرانی اگر سستی کنید اگر از مبارزه سرپیچی کنید اگر از خواب غفلت بر نخیزید و اگر به خاطر خدا و دین قیام نکنید بدانید که دیگران به فکر شما هستند و دشمن در کمین شما نشسته است ما اگر خواسته باشیم نامه‌هایی را که آیت‌الله شهید سید مصطفی خمینی برای بزرگان روحانیون و حتی گروه‌ها و جریان‌های سیاسی فرستاده‌‌اند در اینجا مورد بررسی قرار بدهیم خودش یک کتاب است و در این فرصت کوتاه نمی‌شود حق مطلب را ادا کرد اما مرحوم سید مصطفی به خاطر همین بیداری و آگاهی می‌بینیم که بسیار به‌شدت دلواپس بود. تنها جاهلان دلواپس نیستند دلواپس یعنی کسی که واقعاً نسبت به دینش وطنش ملتش دلسوز است در انقلاب ما امروز آن کسانی که دلواپسند یعنی مادر انقلابند؛ انقلاب را بوجود آوردند در راه انقلاب خون داده‌‌اند جان داده‌‌اند جوان داده‌‌اند اما آن‌هایی که جاهل‌اند دچار جهلند و دلواپسی ندارند،

سازش‌ناپذیری در برابر مدعیان دروغین مرجعیت

از مهمترین ویژگی‌های این بود که سازش‌ناپذیر بود. با ظلم مبارزه می‌کرد. با بعثی‌ها مبارزه می‌کرد. با زور مدارانی که در حوزه‌های علمیه می‌خواستند نقشه‌های شیطانی خودشان را اجرا کنند، مبارزه می‌کرد. شهید سید مصطفی خمینی در دورانی که در نجف به سر می‌برد، مشتی افراد بی‌سواد، افراد دنیا طلب، افراد جاه‌طلب، آمدند در حوزه‌های علمیه می‌خواهند رساله چاپ بکنند. [سید مصطفی] فرمود که – در نامه‌اش هست که، ان‌شاءالله امسال در[کتاب] نهضت امام خمینی جلد پنجم به چاپ می‌رسد- من تا آنجا که اطلاع دارم پنجاه رساله در حوزه علمیه قم پخش شده است. از کسانی که نه صلاحیت دارند و نه سواد، علم و دانش لازم را دارند. حتی کار به آنجایی رسیده است که رساله‌شان را اینجا و آنجا پخش می‌کنند، مردم هم که این رساله‌ها به دردشان نمی‌خورد، می‌دهند به عطاری و داروخانه‌ها تا در آن‌ها مثلاً موادی بگذارند و به مشتری بدهند؛ اما می‌بینیم که به خاطر همین روشنگری‌های سید مصطفی خمینی آن پنجاه نفر که رساله داده بودند کجا رفتند؟ کجا هستند؟ در مکتب تشیع، در مکتب راستین اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم، آدم‌های جاه‌طلب و فریب‌کار جای ندارند. ممکن است چند صباحی خودشان را مطرح بکنند، اما آینده‌شان تاریک است.

امروز می‌بینیم که در حوزه‌های علمیه قم و حوزه‌های علمیه دیگر کسانی آمده‌‌اند که از الآن رساله‌هایشان را آمده کرده‌اند، نقشه‌هایشان را آماده کردند که به مقام مرجعیت برسند. خوب است که از گذشته‌ها عبرت بگیرند که نمی‌توانند عبرت بگیرند. چرا که جاهلند. کسانی از گذشته می‌توانند عبرت بگیرند که از جهل رهیده باشند. کسانی می‌توانند به‌راستی عبرت بگیرند که «اولو الالباب» باشند. «لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْباب‏». سرگذشت گذشتگان برای کسانی است که درس عبرت است که «اولوا الباب» باشند. خردمند باشند. نه مشتی جهله و تاریک اندیش.

نگرانی از نفوذ در حوزه‌های علمیه

می‌بینیم که سید مصطفی خمینی آن روز این‌گونه سوز گداز داشت. از مسئله‌ای که ایشان به‌شدت رنج می‌برد نفوذ بود. از نفوذ دشمن در حوزه‌های علمیه به‌شدت نگران بود. عناصری از جاسوس‌های بین‌المللی، از مراکز جاسوسی به حوزه‌های علمیه آمدند تا فقط راه انقلاب و راه نهضت را ببندند. این‌ها را درک می‌کرد، می‌فهمید و آگاهی داشت. افراد در هر لباسی بودند در هر موقعیت بودند و جایگاهی بودند می‌شناخت. با آن‌ها مقابله می‌کرد. آن‌ها را طرد می‌کرد. نمی‌گذاشت بیایند در حوزه علمیه و افراد را فریب دهند. آن زمانی که قطب‌زاده‌ها، صادق طباطبایی‌ها، بنی صدرها به نجف می‌آمدند ایشان به آقایان روحانی و طلاب مبارز هشدار می‌داد. توجه داشته باشید. این‌ها خودی نیستند. این‌ها مخلص نیستند. آمدن این‌ها به حوزه نجف از روی نقشه‌ها و نیرنگ‌هایی است. بعداً دیدیم که این مسئله چقدر روشن شد. آگاه شدیم که چه نقشه‌هایی در کار بوده است. آن‌ها می‌آمدند تا امام را تحت تأثیر قرار دهند. اگر نتوانستند امام را تحت تأثیر قرار بدهند اطرافیان امام را به نحوی فریب بدهند. بر آن‌ها سوار شوند و از طریق آن‌ها سعی کنند که امام را به انحراف بکشانند. آلت دست بکنند. همین کار را سازمان مجاهدین خلق نیز داشتند. حتی بعضی از طلبه‌ها را تا حدی فریب دادند که این طلبه ساده‌ی جاهل عضو آن‌ها شد. عضو سازمان شد. او را به‌جان امام انداخته بودند که شبانه‌روز اشک بریزد یا التماس کند یا داد و فریاد کند تا امام را مجبور کند که مثلاً به نفع آن‌ها اعلامیه بدهد و آن‌ها را تایید کند. نمی‌دانستند که امام «کَالْجَبَلِ الراسخ لَاتُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف‏»؛ مانند کوه در مقابل این نقشه‌ها ایستاده است. با این چیزها فریب نمی‌خورد. چون عالم است. دانشمند است. حقایق را درک می‌کند.

فریب نخوردن از جریان شریعتی، سازمان مجاهدین و ماجرای شهید جاوید

حاج‌آقا مصطفی در دوران زندگی‌اش هیچ‌گاه از هیچ‌کس فریب نخورد. حتی آن زمانی که مسئله علی شریعتی اوج گرفته بود و خیلی‌ها را فریب داده بود، ما دیدیم که ایشان مقابله کرد و به ماهیت شریعتی پی برد. آن زمانی که سازمان مجاهدین خلق تا آن حد اوج گرفته بود که بعضی از شخصیت‌های روحانی به امام پیام می‌دادند که اگر سازمان مجاهدین خلق را تایید نکنی در جامعه منزوی می‌شویم. شهید سید مصطفی خمینی در همان شرایط این‌ها را به‌عنوان منافق شناخته بود و از آن‌ها دوری می‌گزید. با اینکه حاج‌آقا سید مصطفی به‌شدت طرفدار حرکت مسلحانه بود؛ اما حرکت منافقین تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق به صحنه آمده بودند، شناخت و آن‌ها را طرد کرد. کتاب شهید جاوید را وقتی این کتاب چاپ شد، رژیم توانست یک موجی از اختلاف را در حوزه‌های علمیه پدید بیاورد. سید مصطفی خمینی آن زمان اعلام کرد که این جریان، جریان سازمان امنیت است. ساواک است که این نقشه‌ها را انجام می‌دهد. ساواک است که افراد را وادار می‌کند بیایند به اسم روحانی، به اسم طلبه، به اسم واعظ موج ایجاد کنند و آتش اختلاف را شعله‌ور سازند. بعد از انقلاب این سند درآمد. دو نفر از کسانی که در حوزه علمیه قم به‌شدت علیه کتاب شهید جاوید اینجا و آنجا جوسازی می‌کردند و حتی رفته بودند محضر بعضی از مراجع گریه کرده بودند و به پیشانی‌شان زده بودند و اظهار تأسف کرده بودند، از ساواک بودند. محاکمه شدند، دستگیر شدند، خلع لباس شدند بعد از انقلاب. این نتیجه آن بصیرت بود. آن خردمندی بود که سید مصطفی خمینی دارا بود. در نتیجه دوراندیش بود. آینده‌نگر بود. ژرف‌اندیش بود.

جریان‌های انحرافی را به‌درستی می‌شناخت و با آن‌ها مقابله می‌کرد. کم داریم در حوزه‌های علمیه در میان شخصیت‌های علمی که جریان شناس باشند. آیت‌الله سید مصطفی خمینی واقعاً جریان شناس بود و مسائل را به‌درستی می‌فهمید و با آن مقابله می‌کرد. دشمن نیز از همین جهت بود که سعی کرد او را از بین ببرد. دریافت که چه نیروی خطرناکی برای دستگاه استبداد و استعمار است. شهید سید مصطفی خمینی این ویژگی‌های برجسته را داشت و در حوزه نجف تا آنجا که توانست در جهت بیداری حوزه تلاش کرد. کوشش کرد. نامه‌هایی که به اینجا و آنجا نوشت. بسیار عمیق و سازنده بود. روح او شاد و راه او پر رهرو باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics