شبکه اجتهاد: از شروط اساسی گفتگوی علمی، مفاهمه اصطلاحات است در غیر این صورت یکی برای اثبات مفهوم مورد نظر خویش دلایلی بیان میکند و دیگری آن را نفی میکند و بعد معلوم میشود که هر کدام مفهومی در ذهن داشتند و بر یک موضوع واحد سخن نمیگفتند. به قول مولانا: این یکی شیر است اندر بادیه و آن دیگر شیر است اندر وادیه/ این یکی شیر است که آدم میخورد و آن یکی شیر است کآدم میخورد.
اقتصاد اسلامی چندین دهه است که از این امر رنج میبرد. نافی و مثبت یک چیز در ذهن ندارند. مصاحبهای اخیرا جناب استاد بزرگوار علوی بروجردی داشتهاند و اقتصاد اسلامی را نفی کردهاند و دوستی دیگر نیز سخن ایشان را و البته با ادبیاتی ناپسند نقد کرده است. از سوی دیگر سخنان ایشان نیز ابهام دارد لذا لازم است در اینجا توضیحی را بیان کنم.
وظیفه علم اقتصاد تبیین روابط میان پدیدههای اقتصادی است. چرا تورم شکل گرفته است،چرا نرخ ارز افزایش یافته است چرا شاخص بورس کاهش یافته است و … سپس سیاستی متناسب با آن بیان شود.
از سوی دیگر رسالت دین نیز هدایت بشر است. دین همانطور که بنای تاسیس علم فیزیک و شیمی نداشته است بنای تدوین علمی که به تبیین روابط پدیدههای اقتصادی بپردازد نیز نداشته است. در نتیجه علم اقتصاد اسلامی به معنای اینکه دین اسلام به تبیین این روابط پرداخته باشد, ،ه وجود دارد و نه میتوانست وجود داشته باشد.
اما در ادبیات علمی، وقتی سخن از اقتصاد گفته میشود بجز علم دو مفهوم دیگر نیز وجود دارد اول مکتب اقتصادی و دوم نظام اقتصادی. مکتب اقتصادی اصول کلی جهت گیریهای اقتصاد است مانند: اصل مالکیت، اصل آزادی اقتصادی و دخالت دولت. طبیعی است همانطور که مکتب سرمایه داری و سوسیالیستی وجود دارد مکتب اقتصاد اسلامی نیز وجود داشته و کاملا قابل دفاع میباشد.
مفهوم سوم، نظام اقتصادی است که اگر مانند لاژوژی آن را در عینیت تعریف کرده و پنج ویژگی را برایش قائل باشیم میتوان گفت که هر اقتصادی که توانسته باشد با توجه به شرایط فناوری و اقلیمی خود اصول مکتبی را تحقق بخشیده باشد، میتوان آن نظام اقتصادی را به آن مکتب نسبت داد؛ و از این رو میتوان یک مکتب سرمایه داری داشت اما نظامهای متعدد سرمایه داری امریکا، آلمان، ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی و یا بر اساس مکتب سوسیالیستی با تنوع نظامهای سوسیالیستی از نوع شوروی، یوگسلاوی، آلبانی و چین روبرو بودیم. این امر میتواند برای نظام اقتصاد اسلامی نیز صادق باشد.
در نتیجه علم اقتصاد اسلامی به معنای یادشده وجود ندارد؛ اما مکتب و نظام اقتصادی اسلام قابل دفاع و اثبات است. آخرین نکته امکان بنای یک جریان علمی در کنار جریان ارتدوکس اقتصاد است. آیا همانگونه که امروزه با جریانهایی مانند نهادگرایان جدید مواجهیم میتوان با الهام از تعالیم دینی به جریانی رقیب دست یافت؟ به نظر نگارنده این امر شدنی است و البته لوازمی میطلبد که باید آنان را به دقت تبیین کرد.