شبکه اجتهاد: نگارنده دراین یادداشت با بیان فرازهایی از فرمایشات آیتالله جوادی آملی به تشریح سخنان ایشان در خصوص این موضوع پرداخته و ضمن بیان دلائل عقلی و نقلی، در پایان اثبات مینماید که اعتراض و انتقاد در گفتار و رفتار معصومان، راه ندارد.
پرسش: انتقاد که به معنای بررسی گفتار و رفتار فرد و سنجش آن با معیاری است که خالص را از ناخالص جدا میکند، در عرصه زندگی امر رایج است. در این راستا این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان گفتار و رفتار معصوم مانند پیامبر(ص) یا امام هم انتقادپذیر است و به آنان میتوان اعتراض کرد؟
پاسخ: این پرسش میتواند پاسخهای متفاوتی داشته باشد. به نظر میرسد کوتاهترین و شیواترین آنها پاسخی است که از بررسی بیان و بنان حکیم فرزانه علامه جوادی آملی(دام عزه) به دست میآید و آن چنین است: یکی از راههای مهم جواز کاری، صدور آن از معصوم(ع) است و غیرمعصوم تنها میتواند برای فهمیدن مطلب، از پیامبر(ص) یا امام(ع) سؤال استفهامی داشته باشد؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿وَ یسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾؛ از شما دربارۀ روح میپرسند. ﴿یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ﴾؛ از شما دربارۀ ماهها میپرسند. ﴿وَ یسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ﴾؛ از شما دربارۀ عادت ماهانه زنان میپرسند که این پرسشها برای فهمیدن مطلب و دریافتن پاسخ درست است؛ اما سؤال توبیخی و اعتراضی که آیه: ﴿فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ بدان اشاره دارد، درباره معصومان(ع) راه ندارد. به دو دلیل:
۱- دلیل عقلی که به دو صورت کوتاه و تفصیل بیان میشود: سخن کوتاه این است، اساسا جایزبودن یا ممنوع بودن مطلبی، از گفتار و رفتار معصومان(ع) به دست میآید؛ زیرا با وجود عصمت و صدق جمله «الحق یدور مع النبی حیثما دار النبی(ص)» در بارۀ ایشان، معلوم میشود این کار از نظر فقه، حق و جایز است و دست دیگران از قانون حق خالی است.
سخن تفصیلی این است، انسانها دو گروه اند: ۱- معصوم؛ ۲- غیرمعصوم. برای افراد معصوم ـ که انسانهای کامل اند ـ فقه یا قانون مدوّنی که معیار سنجش باشد و بتوان اعمال آنان را با آن سنجید در میان نیست؛ زیرا خودِ «قول، فعل و تقریر(امضا)» معصوم حجّت و معیار سنجش است؛ اما غیرمعصوم ـ که حجت الهی نیستند، مانند امتها و عالمان ـ باید کارها و رفتار آنان را با فقه و قوانین تنظیم شده سنجید. این نکته به این معناست که رفتار و گفتار معصومان(ع) حق است و متوقف بر قانون دیگری نیست تا افراد غیرمعصوم، حقّ پرسشِ اعتراضی و انتقادی از آنان داشته باشند.
توضیح بیشتر: همانگونه که قرآن، کتاب صامت الهی و منبع دین است، معصومان(ع) هم که مفسّر آن هستند، هرگز از همدیگر و قرآن جدا نیستند و ذات اقدس الهی آنها را معصوم آفرید و همه علوم لازم را بدون واسطه یا با واسطه، به آنان عطا کرده است؛ بنابراین قول و فعل و امضای ایشان تفسیر قرآن و به عنوان سنّت، منبع دین است؛ پس خود آن بزرگواران مدار حق هستند و به همین دلیل رسول خدا(ص) دربارۀ امیرمؤمنان(ع) فرمود: «عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی یدُورُ حَیثُمَا دَار» که این جمله در بارۀ خود رسول الله(ص) و قرآن نیز صادق است. پس قانون مدوّنی؛ جز قرآن و معصومان(ع) که مفسر آن هستند، در میان نیست تا آنان با آن سنجیده شوند؛ زیرا خود آن بزرگواران منشأ دین، «صراط اقوم» و مرجع شناخت حق هستند. پس اگر بنا شود نسبت به رفتار و گفتار معصوم شناختی پیدا شود و دانسته شود که چیزی بر آنان جایز است یا جایز نیست، باید از باب «یا مَنْ دَلَّ عَلَی ذَاتِهِ بِذَاتِه» به خود آن بزرگواران توجه کرد.
البته اگر معصومان(ع) درباره موضوعی، نخست چیزی فرمودند، پس از آن، سخن دیگری اظهار داشتند یا به ظاهر، به شکل دیگری عمل کردند، باید آن سخنها و کارها را در حوزه داخلی سنجید و نباید در صدد بود سخن و عمل آنان را با قانون یا سخنی که معیار سنجه دیگران است مقایسه کرد؛ چون خدای تعالی حجّتی غیر از خود آن بزرگواران قرار نداده است.
یعنی هرگاه دلیل عقلی معتبر بر مسئلهای اقامه شد؛ ولی ظاهر دلیل نقلی مخالف آن بود، باید ظاهر دلیل نقلی، با قرائن مرتبط اصلاح شود؛ زیرا ذات اقدس الهی ـ که خالق عقل است ـ و پیشوایان دینی(ع) ـ که عقل اوّل و رئیس عقلا هستند ـ هرگز خلافِ برهان عقلی سخن نمیگویند. پس این تعارض ابتدایی، ناشی از تقیه، سهو و نسیان راوی، حذف قرینه لفظی یا قرینه حالی و مانند آن است.
برای مثال: حضرت امیرمؤمنان(ع) پس از بیان حقوق متقابل رعیت و والی و مواجهشدن با تمجید یکی از اصحاب خود، جملاتی را در پاسخ آن صحابی بیان فرمود: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَهً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهً بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یکْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی»
میتوان گفت: منظور آن حضرت اولا: فروتنی و خود را در برابر خدا کوچک دیدن است؛ نه اینکه خود را با دیگران مقایسه کند و رفتار خود را همانند آنان خطاپذیر و قابل انتقاد بداند و از خود نفی عصمت کند؛ چنانکه جمله «نَحنُ أَهلُ بَیتٍ لا یقاسُ بِنا غَیرُنا» نیز از این نکته حکایت دارد. ثانیا: منظور این است، اگر الطاف الهی نبود و پیامبر اکرم(ص) مبعوث نمیشد، همه ما بت پرست میشدیم. مؤید این سخن قید «فی نفسی» در همین خطبه حضرت امیرمؤمنان(ع) است. آن حضرت با این قید، استقلال را از خودش سلب کرده و میفرماید: اگر هدایت و صیانت الهی نباشد، من نیز بشری عادی همانند شما هستم و از این جهت در معرض خطر قرار دارم؛ چنانکه همانند دیگران زندگی عادی و معمولی دارم. پس با قید «فی نفسی» اشاره به جنبه شخصی و بعد مُلکی خود و با قید «إلاّ أن یکفی اللَّه من نفسی…» اشاره به جنبه شخصیتی و بُعد ملکوتی و عصمت خود دارد. با آن قید، از خود نفی استقلال و با این قید، برای خود اثبات ارتباط با خدای متعالی و نفی خطا کرده است.
مشابه این سخن، در مواردی از قرآن نیز آمده است: ۱- خدای والا به رسول اکرم(ص) فرمود: (و وجدک ضالاًّ فهدی). منظور این آیه، ضلالت بر فرض عدم هدایت الهی است، نه ضلالت در ظرف تشریع و هدایت عمومی؛ یعنی خدای سبحان نخواسته به آن حضرت بگوید تو ضلالت یا کفر داشتی و خدا هدایتت کرد؛ بلکه خواست بگوید اگر هدایت و اصطفای الهی(اعم از درون و برون) نبود، تو نیز همانند دیگران در معرض ضلالت قرار داشتی. ۲- پیامبر اکرم(ص) برای هدایت کفار، از یک نکته ظریف اجتماعی و معاشرتی استفاده کرده است و فرمود: یکی از ما و شما بر سبیل هدایت و دیگری در طریق ضلالت است: «إنا أو إیاکم لعلی هدی أو فی ضلال مبین» با آنکه خود آن حضرت بدون تردید در مسیر هدایت بود. این گونه سخن گفتن، نشان کمال ادب و خضوع گوینده و احترام او به مخاطب است.
۲- دلیل نقلی، قرآن در بارۀ پیامبر(ص) فرمود: ﴿مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی ﴾؛ او تنها با فرمان خدا کار میکند و تا امر خدا نباشد، کاری از ایشان سر نمیزند. همین مضمون دربارۀ امامان معصوم(ع) با جمله «لایسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَهُم بِأمرِهِ یعمَلُونَ» نیز آمده است. آنان نه تنها با امر غیر خدا کار نمیکنند؛ بلکه در بیان اوامر و نواهی الهی، خودسرانه عمل نکرده و در مقام عمل با میل خود نیز کار نمیکنند؛ چون تمام خواستههای آنان، فانی در اراده خدا و مشیت الهی است. آنان بندگان مکرَّمی هستند که در هیچ چیز از ذات اقدس الهی سبقت نمیگیرند و جز با امر و اراده او کار نمیکنند».
در زیارت آل یاسین به تمام حالات حضرت حجت مانند نشستن، ایستادن و… سلام داده میشود: «اَلسَّلَامُ عَلَیکَ حِینَ تَقْعُدُ، اَلسَّلَامُ عَلَیکَ حِینَ تَقُوم، اَلسَّلَامُ عَلَیکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَین»؛ چون معصوم؛ تمام قیام و قعودش به اذن حق است؛ یعنی حضرت رسول(ص) همان گونه که در جریان وحی ﴿مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی﴾ است، در رفتارهای دیگر نیز، بدون اذن حق و دریافت هدایتهای وحیانی اقدام نمیکنند.
نتیجه: غیرمعصوم معیاری غیر از قرآن و خود معصومان(ع) ندارد تا رفتار معصومان را با آن بسنجد و بر او اعتراض و انتقاد کند. اما نسبت به قرآن و گفتار و رفتار معصومان(ع)، خود معصومان(ع) بیش از دیگران آگاهی دارند، پس اعتراض و انتقاد در گفتار و رفتار معصومان(ع)، راه ندارد.