ما باید کارها را به خود مردم بسپاریم. کار روحانیت، پایش چگونگی اجرای قانون و پاسداشت شریعت و ارزشها و ژرفایابی آن در جامعه و باورهاست. این مهم، آنگاه روی میدهد، که مردم، خود، عهدهدار گزینشهای گوناگون و پذیرندهی نتیجه و برونداد آنها باشند. این تفویض و واگذاری، از بایستههای نظام هدایت و ارشاد اسلامی است. همانسان، که ورود نابجا و نبایستهی دولت و نهادهای آن، به عرصه کسب، بازرگانی و اقتصاد، زیانآور است، در حوزههای دیگر، بویژه انتخابات، هرگونه عهدهداری و مباشرت نهادهای اجرایی و نظارتی و از آن جمله روحانیت، آسیبزاست و بسته به شرایط جامعه، روند اجرای قانون و پیادهسازی ارزشها را دشوار و نیروی واکنش ناهمسو با هدفها ایجاد خواهد کرد و از اینروی، روحانیت میبایست از آن دامن بگیرد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی، شاید برای شماری این پرسش مطرح باشد که پیشنهاد نامزدها و فهرست انتخاباتی، از سوی روحانیت و گروهها و انجمنهای وابسته به آن، از اساس، کار درستی است یا این ورود، قداست نهاد روحانیت را خدشهدار میکند. حتی شماری، علت کاهش محبوبیت روحانیان در سالهای گذشته را همین مسئله میدانند. در اینباره، با حجتالاسلام عبدالرضا ایزدپناه، دبیر هیئت امناء دفتر تبلیغات اسلامی گفتوگو کردیم. معاون اسبق فرهنگی و اجتماعی قوه قضائیه بر این باور است، روحانیت نباید در انتخابات، خود را به جای احزاب جا بزند. مشروح این گفتگو بهقرار زیر است.
اجتهاد: آیا نقشآفرینی روحانیت در انتخابات با معرفی نامزدهای اصلح، تاکنون، نتیجهبخش بوده و هزینه و فایده آن سنجیده شده است؟
ایزدپناه: پرسش دقیقی است، که در ذیل فقه انتخابات و جایگاه و نقش روحانیان و حوزههای علمیه در آن، مطرح میشود و پیشنیاز آن، بازشناسی شماری حیطهها و مطالب مقدّمی است.
وقتی از فقه انتخابات سخن میگوییم، نخست باید دامنه آنرا روشن سازیم. در فقه انتخابات، بر آنیم تا مرزهای شریعت را در همه لایههای انتخاب و گزینش مردم بازشناسیم؛ بدینسان، دایره بررسی، گسترهای است از ستادهای انتخاباتی، نظارتی، شورای نگهبان، وزارت کشور، نامزدها، مردم، قوه قضائیه، دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی که از آنها استعلام میشود و…؛ یعنی میبایست، حلال و حرام الهی و مرزهای شریعت، در تمامی ردهها و جایگاهها و نقشها روشن شود و چگونگی پیادهسازی آن بازشناخته شود؛ بهویژه که محور و چیستی انتخابات، از مقوله حقالناس است که کار همه را دشوار میکند؛ یعنی از کنشهای جزئی تا حرکتهای کلان و نظارتی، همه، کارشان سخت میشود؛ چراکه کوچکترین کجروی و خطا، به تباهسازی حقی از مردم میانجامد.
سخن مقام معظم رهبری حفظهالله تعالی که فرمودند: انتخابات، حقالناس است، گونهای مبنای فقهی بهدست میدهد، که سوگمندانه، آنگونه که باید، در کانون نگاه و اندیشه قرار نگرفت. به نظر، وقتی کسی انتخابات را حقالناس میداند، نوع حاکمیت را از آنِ مردم و نقشه و مسیر حاکمیت را برخاسته از آنان میداند و الا این حرف معنا ندارد که بگوییم انتخابات، حقالناس است. این مبنا، باید از یک خاستگاه فقهی سرچشمه بگیرد.
بر این اساس که هویت انتخابات، حقالناس است، تمامی دستگاهها، مدیران و آنانی که در انتخابات نقش دارند، باید بهگونهای عمل کنند که این حق، به مردم برسد و برای آنان استیفا شود و انتخاباتی درخور آنان انجام پذیرد؛ و اینگونه است که فقه انتخابات، پیادهسازی شده است؛ و الا تحلیل فقه انتخابات به اینکه «این موارد، قانون دارد و قانون ما هم برخاسته از قانون اساسی است، که قانون اساسی نیز بر اساس شریعت و فقه است»، کارگشایی نخواهد داشت. فقه انتخابات، روشن میسازد، این مقوله، از آنجا که از جنس حقالناس است، از مقولات احتیاطی است و در پیادهسازی بایدها و نبایدهای آن، رویکرد عملی، احتیاط است و همه باید بهگونهای رفتار کنند که در همهجا، این حقالناس پیش نگاهشان باشد.
بنابراین، در حوزه نظری، قانون، تکلیف انتخابات را روشن ساخته است و در حوزه عملی، روحانیت، تنها نقش ارشادی دارد. این توصیه در سطح کارگزاران انتخابات، به انجام درست وظایف انتخاباتی و یادآوری حقالناس و پرهیزدادن از تضییع آن است و بر اساس، وظیفه «النصیحه لائمه المسلمین» تبیین میشود. و در سطح مردم، در مساجد و محافل، گوشرد کردن نگاهداشت اخلاق اسلامی و حدود شریعت در کارزار انتخابات است تا مباد حقی ضایع گردد و یا با بیتقوایی، آبرویی ریخته شود و تهمت و غیبت و ناراستیها به ساحت گزینشگری مردم راه یابد.
بههرحال در اینجا نیز بحث حقالناس است، مرز بهشت و جهنم است. روحانیون باید توصیه کنند که کسی به خاطر دنیای دیگری، آخرت خودش را نفروشد. بیان این مطالب وظیفه صنفی روحانیت است.
شایسته و بایسته است آن دسته از روحانیان دستاندرکار نهادهای گوناگون انتخاباتی، در رویکرد احتیاطی یادشده، جلودار باشند و برابر با کسوت روحانیت، حساسیت بیشتری برای پیادهسازی حقالناس داشته باشند، که بهگمانم، این همان مورد پرسش شماست.
چون مردم، روحانیت و هرکسی که منتسب به روحانیت است را مظهر بیان حق میدانند. یک روحانی باید در مقابل تضییع حقوق مردم بایستد و نهی از منکر کند. بههرحال، روحانیت از لحاظ شرعی و از لحاظ جایگاه صنفی، باید در کنار مردم قرار بگیرد نه در کنار احزاب و دستهجات و سلایق شخصی اشخاص. نباید هویت صنفی روحانیت، به نفع یک گروه یا حزب، مصادره شود.
نهاد روحانیت، منسوب به پیامبران است که رحمت آنها فراگیر است و همیشه در مسیر حق حرکت میکردند. اگر مردم به دنبال روحانیت هستند نیز به همین جهت است که آنان، در مسیر انبیاء حرکت میکنند و حرف انبیا را مطرح میکنند.
بنده، بحث دیگری برای امروز روحانیت دارم و معتقدم، امروز، هر چه روحانیت و حتی حکومت، دامنه هرگونه دخالت شائبهدار را در زندگی مردم کم کند، هم به سود روحانیت و حکومت است و هم به سود مردم. ما مردمی داریم که امام و رهبری می گویند: اینها ولینعمت ما هستند. ما، با ورود مصداقی بیجا، نقش این ولینعمت را در کارهایی که مربوط به خودشان و زندگیشان است، کمرنگ میکنیم.
آنچه در انتخابات، سرنوشتساز است، به صحنه آمدن روح جمعی مردم است. تجربه چهلساله انتخابات در جمهوری اسلامی ایران نشان داده: این روح جمعی، سنجهای تراز و محکی درخور اعتماد است؛ هم در انتخابات هم در موارد دیگر. همین تشییع جنازه سردار سلیمانی، تمام تهدیدات دشمنان را نقش بر آب کرد. مردم امثال سردار قاسم سلیمانی را میخواهند که مثل یک سرباز به مملکت خود خدمت کند. این روح جمعی مردم، اینچنین پاکی را پاس میدارد.
ما باید کارها را به خود مردم بسپاریم. کار روحانیت، دیدهوری و پایش چگونگی اجرای قانون و پاسداشت شریعت و ارزشها و ژرفایابی آن در جامعه و باورهاست. این مهم، آنگاه روی میدهد، که مردم، خود، عهدهدار گزینشهای گوناگون و پذیرندهی نتیجه و برونداد آنها باشند. این تفویض و واگذاری، از بایستههای نظام هدایت و ارشاد اسلامی است.
همانسان که ورود نابجا و نبایستهی دولت و نهادهای آن، به عرصه کسب، بازرگانی و اقتصاد، تاکنون زیانآور بوده است، در حوزههای دیگر، بویژه انتخابات، هرگونه عهدهداری و مباشرت نهادهای اجرایی و نظارتی و از آن جمله روحانیت، آسیبزاست و بسته به شرایط جامعه، روند اجرای قانون و پیادهسازی ارزشها را دشوار و نیروی واکنش ناهمسو با هدفها ایجاد خواهد کرد و از اینروی، روحانیت میبایست از آن دامن بگیرد.
روحانیت، میتواند ویژگیها و بایستگیهای یک نامزد انتخاباتی را با توجه به وظایفی که از سوی مردم عهدهدار خواهد بود برشمارد، ولی از ورود ابتدایی به معرفی فرد و نامزد مشخص اجتناب کند. مردم ما، بصیر هستند و روح جمعی آنان، از ولایت اشراب میشود. خلاصه اگر بخواهیم مشکلات در اداره کشور کم بشود، به نظر من حکومت و نهادهای اجرایی و روحانیت، از هر گونه ورود غیر ضرور به سویههای گوناگون زندگی و گزینشگری مردم میبایست بپرهیزند، از جمله در حوزه فرهنگ هم همینگونه است. کسانی که در حوزه فرهنگ، نقش دارند، همچون روحانیت، باید تلاش کنند، نقش مردم پررنگ بشود و نقش دیوانسالاران، کمرنگ.
اجتهاد: برخی از روحانیون، برای اینکه به نظر خودشان فلان نامزدِ فاسد یا غیر اصلح، رأی نیاورد، احساس وظیفه میکنند و در مقابل آن شخص، تبلیغات میکنند و حتی قصد قربت هم میکنند.
ایزدپناه: در اینجا حرکت منِ روحانی، نباید بر مرکب نگاه و دید و سلیقه خودم باشد. اینجا قانون داریم. وقتی قانون که شورای نگهبان و نهادهای نظارتی کسی را تائید کردند، این تاییدات اولیه را دارد؛ بنابراین هرگونه غیبت و تهمت و احساس وظیفه، خطاست. چون نهادهای نظارتی خود ما، بیش از این احساس وظیفهها، به بررسی کاندیداها میپردازند. لذا جایگاهی برای من روحانی نیست تا اضافهتر این سختگیریها، حساسیت به خرج بدهم. البته نمیخواهیم بگوییم ورود مصداقی، خلاف شرع است. چون خلاف شرع، موازینی دارد که در جای خود مطرحشده است اما چون ورود مصداقی برای نهاد صنفی روحانیت آسیبهایی دارد، لذا در حوزه پاسداشت از این قداست روحانیت، ورود مصداقی، همواره، رویکرد صحیحی نیست.
اجتهاد: با توجه به ناکارآمدی غالب منتخبان مردم در دورههای گذشته و رفتارهای بعضاً خلاف شرع ایشان، آیا میتوان گفت ورود مصداقی روحانیت در حمایت از کاندیداها موجب شریک شدن در این رفتارها، از دیدگاه مردم میگردد؟
ایزدپناه: البته شاید این داوری را نتوان بالجمله پذیرفت، ولی، بههرحال، روحانیت، باید پیوسته مراقب و آیندهنگر باشد و به آسیبها و زیانهای پیشرو و نزدیک بسنده نکند. چنانکه بارها گفتهاند: «من سنّ سنّه حسنه فله اجره و اجر من عمل بها» و همچنین فرمودهاند: «من سنّ سنّه سیّئه فعلیه وزرها و وزر من عمل بها»؛ لذا روحانیت باید در کارهای خود بسیار دقت کند و مواظب باشد که به هویت صنفی خود ضربه نزند.
وقتی در کشور، قانون و نهادهای نظارتی و نهادهای تشخیص مصداق و ستادهای اجرایی و امثالذلک داریم، اگر روحانیت در شورای نگهبان و در جاهای دیگر و اصلاً خود قانون، مصداق تعیین میکند و میگوید فلان شخص برای نامزد شدن، صلاحیت دارد و لذا هرکسی هر نامزدی را انتخاب کند، مأجور عندالله است. من اگر در مبادی انتخابم، درست عمل کرده و موازین شرعی و عقلایی را رعایت کرده باشم، مسئول نتیجه عمل آن نامزد منتخَب نیستم. اگر بر اساس بصیرت عمل بشود، مشکل حل میشود. پس اشخاص در مقابل نوع انتخاب و مبادی انتخاب خود مسئولاند اما نسبت به فعل منتخَب، مسئولیتی ندارند.
اجتهاد: ممکن است بگوییم لازمه دموکراسی همین است.
ایزدپناه: ربطی به دموکراسی ندارد. اگر مبادی انتخاب درست باشد، عمل آن منتخَب و اتفاقاتی که بعد از انتخاب وی میافتد، دامن رأیدهندگان را نمیگیرد. مثلاً اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام، استانداری را انتخاب میکند و بعد معلوم میشود که فلان استاندار، فاسد است، آیا امیرالمؤمنین علیهالسلام، مقصر است؟ بله پس از آنکه فسادش معلوم شد، حضرت با او برخورد میکردند. لذا در مورد نامزدهای انتخاباتی هم همینگونه است. اگر من با علم به اینکه فلان نامزد صلاحیت ندارد، باز به او رأی بدهم و او هم رأی بیاورد، در اینجا میتوان گفت در افعال آن منتخَب، دخیل هستم. در این مسئله فرقی بین روحانی و غیرروحانی نیست؛ لذا روحانیت بهعنوان یک انتخابکننده، باید مبادی انتخاب خود را درست انجام بدهد و در این صورت، قطعاً نسبت به عمل اشتباه منتخَب، مسئولیتی نخواهد داشت، ولی روحانیت چون وابسته به نهادی است که حساسیت و احتیاط رویکرد عملی بایسته اوست، بسته به شرایط، آنگاه کهً انتخابها با مشکلاتی روبهرو میشود، ورود مصداقی اولویت نخواهد داشت.
اجتهاد: آیا میتوان گفت بخشی از کاهش محبوبیت روحانیت در سالهای گذشته به جهت حمایت مصداقی از کاندیداهای انتخابات مختلف است؟
ایزدپناه: اصل ورود مصداقی، اگرچه ممکن است کار درستی نباشد؛ اما ورود مصداقی غیر از قرار گرفتن در کنار یک حزب یا دسته است. با رفتار بد و بدعمل کردن یک حزب، آن روحانی نیز بدنام خواهد شد. اگر یک روحانی در حزبی قرار بگیرد، باید بر اساس وظایف روحانیت، او را به موازین شرعی فرابخواند؛ اما اگر به این جهت وارد این حزب شد که حزب به اهداف خودش برسد؛ یعنی روحانیت بهعنوان صندوق نسوز احزاب تبدیلشده است و این مضر است. جایگاه روحانیت، کنار مردم و اجرای حقالناس است نه کنار احزاب. روحانی، اگر از کنار حقالناس برخیزد و به دنبال حزبها برود، باعث ضربه خواهد بود و قداست روحانیت را از بین خواهد برد.
روحانیت باید همیشه همراه با حق باشد. روحانیت باید میزان برای درستی و نادرستی عمل احزاب باشد و ملاک بازشناسی سره از ناسره. در این جهت فرقی بین احزاب نگذارد. البته این در حوزه آرمانهاست ولو ممکن است در حوزه عمل قضیه فرق داشته باشد.
اجتهاد: بر این اساس، معنای حوزه انقلابی چیست؟
ایزدپناه: حوزه انقلابی، به معنای دفاع از نظام و پاسداشت اخلاق و دین است. حوزه انقلابی، باید ایمان مردم را بالا ببرد. همانطور که حاج قاسم سلیمانی باعث شد، ایمان مردم بالا برود. روحانیت اگر نگهبان ایمان مردم باشد و ایمان مردم را به امامت و نظام اسلامی نیرومند سازد، به وظیفه خود عمل کرده است. روحانیت در امربهمعروف و نهی از منکر، پیش از انقلاب، عمل کرد و انقلاب شکل گرفت. نگهداشت انقلاب نیز از همین راه ممکن است.
یکی از مصاحبه های خوبتان که جذاب بود و حرف برای خواندن داشت، همین مصاحبه با آقای ایزدپناه است.
اگر طراز مصاحبه ها در سطح نخبگان باشد، بقیه مصاحبه ها هم قابل استفاده خواهد بود.
متن زیر در سایت رهبری با عنوان«احکام شرعی انتخابات» موجود است:
«وظیفهی روحانیون و خواص در قبال شناساندن فرد اصلح چیست؟ آیا از لحاظ شرعی تکلیفی بر عهدهی آنها میباشد؟
پاسخ: همگان بهویژه خواص و علما وظیفه دارند با حداکثر دقت افراد اصلح را با حجت شرعی شناسایی کرده و به مردم معرفی کنند و مردم را در انتخاب درست یاری دهند. عدم دخالت خطرناک است؛ دخالت بدون بصیرت و حجت هم خطرناک است.»
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=36569