باید اندیشید ما چگونه باید با اهل سنت تعایش علمی داشته باشیم تا خود را به آنها معرفی کرده و در این اوضاع وانفسا که غول سیاست سایه بر تاریخ تمدن شیعی انداخته و اهل سنت ما را به عنوان شیعهٔ صفوی و حزب سیاسی میشناسند.
شبکه اجتهاد: مدتی قبل در محضر حضرت آیتالله سیستانی ـ دام ظلّه ـ صحبت از ارتباط میان ما با اهل سنت شد، ایشان کلامی فرمودند که نص فرمایششان چنین است: «اگر ما از اهل سنت دوری کنیم و بینمان شکاف شود، بیشتر از آنها ما متضرر خواهیم شد».
این کلام ناظر بر چند مسأله بود که به مناسبت مسائل میراث شیعه و انتشار آن در میان اهل سنت صورت گرفت و مثالهایی هم در این میان زده شد، که بنده آن را به این شکل برای خوانندگان محترم توسعه میدهم:
در طول تاریخ هر بار به دانشمندی از اهل سنت نزدیک شدیم او به نفع ما قلم زد، و هرگاه دور شدیم نام ما و یاد اهل بیت (علیهم الصلاه والسلام) را مخفی نمود. برای درک این مطلب نمونههای فراوانی است که میتوان به کتابهایی اشاره کرد که اهل سنت در فضائل اهل بیت (علیهمالسلام) نگاشتهاند که به قول مرحوم مولی محمد طاهر قمی، مؤلفین آنها «سنی دوازده امامی» هستند، مانند: «مطالب السؤل» ابن طلحهٔ شافعی، «تذکره الخواص» سبط ابن الجوزی، «ینابیع المودهٔ» قندوزی شافعی و کتابهای دیگر که خارج از حوصلۀ این مقال است.
نگارندۀ این نوشتار در حال حاضر، در حال تحقیق اثری از این دست است که مؤلف از علمای اهل سنت قرن هفتم است، که اگر او را نمیشناختم، به قطع ادعا میکردم وی از علمای شیعۀ این قرن است! جالب آنکه این نویسندگان در کتابهای خود، ابوابی به تعداد ائمهٔ اثنا عشر و وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها دارند و فضائل و مناقب تمامی ائمه را متذکر شدهاند. حتی برخی بابی برای مهدی موعود (عج) بعد از باب فضائل امام عسگری علیهالسلام آورده و آن حضرت را از فرزندان امام عسگری علیهالسلام میدانند.
آنها در نگارش اثر خود، از منابع شیعی و مشایخ و علمای شیعه و میراث آنها بهرهور بودهاند، که میتوان به شیخ الإسلام إبراهیم بن محمد حموینی جوینی شافعی اشاره کرد که اسانید کتاب «فرائد السمطین فی فضائل المرتضى والبتول والسبطین والأئمه من ذریتهم علیهمالسلام» مملو از مشایخ شیعه در شهر حله است؛ که اگر او را نمیشناختیم هر آینه میگفتیم مؤلف این کتاب شیعه است که مشایخ سنی هم داشته، و یا قندوزی که در فصل مهدی موعود (عج) مکرراً از کمالالدین شیخ صدوق نقل میکند.
مثالی دیگر از کتاب معروف «الاعلام» خیر الدین زرکلی که از علمای سنی مذهب است که در لبنان ساکن بوده؛ کتاب او را تمام سیره پژوهان دیده و میشناسند و میدانند مملو از اسامی علمای شیعه میباشد و به طور گسترده از دانشمندان شیعه یاد کرده است، این در حالی است که بعد از آن چند استدراک بر این کتاب نوشته شده ولی در هیچ یک از آنان یاد و نامی از علمای شیعه نیامده، و این را باید مرهون زحمات مرحوم علامه حسین علی محفوظ بغدادی، دانشمند شیعی در عراق باشیم که از شاگردان مرحوم آقا بزرگ تهرانی بوده است. وی با ایجاد ارتباط و دوستی با زرکلی کتاب برای او ارسال میکرد تا او نام علمای شیعه را در کتاب خود بیاورد. وی حتی ترجمهٔ بعضی از علمای شیعه را با قلم خود مینوشت و برای زرکلی ارسال میکرد تا او آنها را در کتاب خود درج کند، از اینرو زرکلی در پایان این ترجمهها دائما عبارت: «عن حسین علی محفوظ» را تکرار میکند.
بنده شخصا تجربهٔ چنین کاری را با یکی از مشاهیر علمای اهل سنت در ریاض داشتم که با اهداء کتب به او چاپ دوم کتابش دقیقا دو برابر شد که این اضافات نام علما و مفاخر شیعه بود ـ که به تصریح خودش ـ از همان منابع استخراج کرده بود.
حال باید اندیشید ما چگونه باید با اهل سنت تعایش علمی داشته باشیم تا خود را به آنها معرفی کرده و در این اوضاع وانفسا که غول سیاست سایه بر تاریخ تمدن شیعی انداخته و اهل سنت ما را به عنوان شیعهٔ صفوی و حزب سیاسی میشناسند.
متأسفانه نوع عملکرد ما و خصوصاً خصومتهای سیاسی آتشی بر پا کرده که رسانههای غیر هدفمند مذهبی نیز بنزین بر این آتش ریخته و وضعیت را آشفته تر کرده اند… متأسفانه هیچ کس راهکاری صحیح و روشمند نداشته و ارائه نمیدهد، ارگانهایی هم که مکلّف به این موضوع هستند قسمتی از فعالیتشان بر سنی جلوه دادن شیعه هست تا اینکه از مبانی تشیع و فکر اهل بیت (علیهمالسلام) دفاع کنند، تا جایی که باعث شده جمع زیادی از مردم به آنها اطمینان نداشته باشند، و لذا فعالیتهای آنان بیشتر نتیجۀ عکس در جامعۀ دینی داشته تا جایی که در مواردی از گروهای مردمی افعالی صادر میشود که در آن اظهار به ضدیت با جریان وحدت در ایران بیشتر به مشام میآید تا تبلیغ و انتشار فکر اهل بیت (علیهمالسلام). به طور مثال بعضی از میراث و رموز شیعه و ارکان پذیرش ولایت به عنوان مسائل درون مذهبی را به صورت فایل پی دی اف (PDF) در میآید و در فضای مجازی رها میشود تا برای همه و همه و همه دستیاب شود؛ از آن سو ادعا میکنیم با وجود انتشار آنها تقیه دیگر معنایی ندارد.
اگر این نوع نگاه نبود، شاید میتوانستیم برای آن عدهای که این اعتقادات درون مذهبی به آنها رسیده یک ذریعۀ سستی بیاوریم. اصلا چرا باید این دست کتب به این آسانی در بازار چاپ و منتشر شود و به شکل وسیع در تمام بازارهای دنیا برای همه که از ما چیزی نمیدانند دستیاب باشد.
نکتهای که به آن توجه نمیشود این است که آن عالم سنی که با من و شما ارتباط و دوستی برقرار میکند میداند که من اعتقادم دربارۀ اعتقادات او چیست؛ منتهی برای هم کتاب سلیم نمیخوانیم و من هم به او کتاب سلیم هدیه نمیدهم و یا لا اقل اسم مقدسات یکدیگر را رودررو نمیآوریم.
جالب است بدانید که آن عالم و دوست اهل ریاض ما، حداقل سالی یکمرتبه به ایران میآمد و حجم انبوهی کتاب خریداری میکرد و لذا بسیار متأثر به حوزۀ فکری شیعی شده بود. زمانی به توصیهٔ استادمان مرحوم علامه سیدمحمدعلی روضاتی به مشهد آمد و بنده میزبان ایشان بودم. وی آنقدر مجذوب و شیفتۀ شخصیت مرحوم علامه روضاتی شده بود که به شکل عجیبی از من خواست قبل از هر چیز من باید به زیارت امام رضا (علیهالسلام) بروم. او گفت: آقای روضاتی به من گفتند که به مشهد برو و دو دعای شما تحت قبۀ شریف مستجاب است. با من به حرم آمد، زیارت امین الله خواند و تحت قبه دستهای خود را تا جایی که بلند میشد به طرف آسمان برد و دعا کرد؛ اما اکنون متأسفانه به خاطر عملکرد ما ـ سیاسیون در درجۀ اول و مذهبیون در درجۀ پایین تر ـ او چند سالی است به ایران نمیآید.
در پایان دو نمونۀ جالبی را از نوع برخورد مشایخ بزرگ اهل سنت با شیعه و معتقدات آنها برایتان بزنم و سؤال کنم که چگونه میشود وضعیت فعلی اصلاح شود:
همانطور که میدانید حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵ قمری) از محدثین بلند پایۀ اهل سنت و ساکن نیشابور بود. وی دچار بیماری خشکی مفاصل میشود که جز با سختی نمیتوانسته راه برود و عبارتی لطیف را دربارۀ مضجع شریف علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) دارد که این است: «خداوند از کرامات این خاک بهترین کرامات را نشان داده است… پس بیرون آمدم و (آن تربت را) زیارت کردم و به نوقان با دو کفش کرباسی بازگشتم؛ صبح فردا در نوقان بودم، در حالی که آن درد رفته بود و تندرست به نیشابور برگشتم».
حال عملکرد همین مرد را در مقابل مسلم و بخاری ببینید. او با همان موازین و شروطی که مسلم و بخاری برای تصحیح روایات دارند احادیث بسیاری را در فضائل اهل بیت (علیهمالسلام) در کتاب خود «المستدرک علی الصحیحین» آورده و بر آن دو کتاب استدراک زده که در نتیجه در بعضی از منابع سیرهنگاری اهل سنت او را متهم به تشیع کردهاند. او کتابی هم در فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها تألیف کرد که اخیراً در مصر منتشر شد، ولی متأسفانه محقق آن که ظاهراً فردی متعصب است اسانید بسیاری از آن احادیث را در هامش تضعیف کرده. والی الله المشتکی!
نمونۀ دیگر ابو محمد خلدی (از شیوخ و ائمۀ اهل سنت) میگوید که بیماری پوستی شدیدی داشتم پس تربت قبر حسین را به خود کشیدم و بعد از آن خوابیدم. وقتی بیدار شدم اثری از بیماری نیافتم.
سمعت أحمد یقول: سمعت أبا بکر یقول: سمعت الخلدی یقول: «کَانَ فِیَّ جَرَبٌ عَظِیمٌ کَثِیرٌ، قَالَ: فَمَسَحْتُ بِتُرَابِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ، قَالَ: فَغَفَوْتُ فَانْتَبَهْتُ، وَلَیْسَ عَلَیَّ مِنْهُ شَیْءٌ». (الطیوریات، ج ۳، ص ۹۱۲، ح ۸۴۷ ط اضواء السلف)
این قبیل مطالب که در منابع خود اهل سنت آمده و بازخورد آن کاری است که توسط امام معصوم (ع) صورت پذیرفته نه کاتب این سطور که نقد شود. ای کاش ما معنای این مطالب را میفهمیدیم و کمی نسبت به رفتارهای خود در مقابل اهل سنت تعاطف داشتیم و قلوب آنها را به اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین نزدیک میکردیم.
سیدحسن موسوی بروجردی، مدیر مرکز «دارالتراث» در نجف اشرف و رئیس کتابخانه «علامه مجلسی» مرکز تحقیق و پژوهش میراث مکتوب شیعه در قم