اختصاصی شبکه اجتهاد: حسن رحیمپور ازغدی، موجود غریبی است و به همین مناسبت هم موافقان و مخالفان فراوانی دارد. او سالها عضو شورای انقلاب فرهنگی است و از قضا، سالهاست که به وضعیت فرهنگ کشور و از جمله مصوبات همین شورا میتازد. استاد دروس علوم انسانی دانشگاه است اما بسیاری از دروس علوم انسانی همین دانشگاهها را غیرانسانی میانگارد. بر همین منوال، سابقه طلبگی او نیز موجب نشده تا حوزویان از تیغ تیز نقد او در امان بمانند، چه این نقد از پشت میزی در نمازخانه مدرسه فیضیه قم صورت گیرد و چه از تریبون نماز جمعه در مصلای تهران.
اما چه رحیمپور را دوست داشته باشیم و چه از او خوشمان نیاید، نقدهای اخیر او در رابطه با حوزههای علمیه، این پرسش را به وجود آورده است که در مقابل این نقدها چه باید کرد؟ آیا باید دوستانه و در مجالس خصوصی، به او یادآوری کرد که پای خود را از نقد این فقره کنار بکشد؟ یا به پاس سالها انقلابیگری و ایستادن او پای ارزشهای نظام، نقدهای وی را نشنیده گرفت و چشم پوشی نمود؟ یا آن که با تمام توان، صغیر و کبیر و جامعه و مجمع و مراجع را به صف کرد تا پاسخی محکم به او بدهند؟
اگرچه هر یک از بخشهای حوزه، یکی از راههای فوق را در مقابله با نقدهای اخیر او برگزیدهاند، اما به نظر میرسد پاسخ به پرسش «در مقابل او، چه باید کرد»، متوقف بر پاسخ به پرسش دیگری است و آن اینکه «چه شده است که رحیمپور به عنوان یک طلبه انقلابی، احترامات و تعارفات مرسوم را نادیده گرفته و صراحتا از حوزه، مطالبهگری میکند؟»
واقعیت این است که با وقوع انقلاب اسلامی، نهاد روحانیت، از نهادی «منتقد» به جایگاه نهاد «مجری و حاکم» تغییر مکان داده است. این امر موجب شده تا روحانیتی که همواره در طول تاریخ حیات خود، نقد رفتارهای غیر اسلامی حاکمان مختلف را در دستور کار خود قرار داده بود، این بار خود، با پرسشهای مختلفی در رابطه با رفتارهای حاکمیتیاش مواجه شود.
گسترش ارتباطات و ظهور شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر نیز به این ماجرا دامن زده و دیگر هیچ رفتار و عملی از سوی این نهاد، از چشم دیگران مخفی نمیماند. این گونه میشود که یک بار، پای بودجه حوزههای علمیه و نهادهای وابسته به میان میآید و بار دیگر، از ناکارآمدی حوزویان در اداره حکومت سخن گفته میشود. یک استاد دانشگاه، در سخنرانیهای گاه به گاهش، از پاسخگو نبودنِ نهادهای فرهنگی منتسب به روحانیون سخن میگوید و استادی دیگر، در تریبون نماز جمعه، کمکاری حوزه در تدوین علوم انسانی اسلامی را عَلَم میکند. از قضا، استاد اوّل، از طرفداران اصلاح تدریجی نظام است و به تصریح چند باره خود، هیچ اعتقادی به براندازی ندارد و استاد دومی نیز سالهاست ردای تئوریسین نیروهای انقلابی را به دوش می کشد؛ بنابراین نه میتوان پای استکبار و دُوَل خارجی را به میان کشید و نه از نیّت شوم ایشان برای براندازی نظام سخن گفت.
ماجرا ساده است. نقدهایی که سالها در فضای مجازی مطرح میشده است، پس از چند صباح، به مانند همه نمونههای مشابهش، همهگیر شده و به فضای حقیقی نیز راه پیدا کرده است. با این وصف، اساسا این سخنان، سخنان یک نفر نیست که با ممنوعالمنبر کردنش، تمام شود. سخن، سخن جمع زیادی از ایرانیان است که به مانند پرسشهایی که از سایر نهادهای حاکمیتی در رابطه با حیطه مسؤولیتشان دارند، از حوزویان نیز در رابطه با تناسب مسؤولیت و کارکردشان پرسش میکنند. نه ایشان، خبیث و وابسته به جایی هستند و نه اساسا ماجرا، با عتاب و ایجاد حریم قدسی برای در امان ماندن از نقد، تمام میشود.
تجربه سالهای گذشته و نقدهای مشابه، نشان داده است که عتاب و قدسی کردنِ حوزه و حوزویان و عدم پاسخگوئی به پرسشها، آن ها را از بین نمیبرد که هیچ، عمیقتر و فزونترشان نیز میکند. راهحل اما، ساده است: «باید پاسخ داد». حوزویانی که قرنهاست تجربه نقدهای عمیق و بیپروا را در دروس روزانهشان تجربه کردهاند، این بار نیز باید با آرامش و به دور از نیتخوانی، پاسخگوئی را مشق کنند.
باری، به نظر میرسد حوزههای علمیه و نخبگانش که با اخلاص و پشتکار مثال زدنی، سالهاست به تولید و ترویج علوم اسلامی میپردازند، آنقدر کارنامه پرباری دارند که نیازی به عتاب پرسشگران و قدسی کردنِ خود نبینند. وقتی امامان معصوم (ع)، توهین به خود یا حتی پرسش از اموری اساسیتر همچون وجود خدا را با آرامش و برهان پاسخ میگفتند، پس چه باک از سخن آرام و مستدل با مسلمانانی که در نهایت احترام، تنها از عملکرد ما میپرسند؛ پرسشهایی که اگر پاسخی درخور بیابند، به محبوبیت روحانیون میافزایند، اما اگر با عتاب و بیتوجهی مواجه شوند، سرمایه اجتماعی دیرین حوزهها را به یغما میبرند.
گذر زمان اما نشان خواهد داد که حوزههای علمیه، کدام راه را بر میگزینند.
در دغدغه مند بودن اقای ازغدی نسبت به انقلاب اسلامی و ایفای نقش برای تسریع ظهور حضرت حجت (عج)شکی نیست .لذا چه بهتر این مباحث از طریق شخص ایه اله مکارم و شورایی دلسوز و مخلص بطور خصوصی با این استاد عزیز حل وفصل شود. قدسی کردن وجهه حوزه تا حدی که انتقاد یک دوست دلسوز و همراه رابرنتابند ، اصلا امر پسندیده ای نیست.و توصیه نویسنده محترم در این مورد بجاست .خداوند بهمه ما در درک این ظرایف یاری کند تا دشمن شاد نشود و دوست محزون و مضطرب نگردد و پیوسته جبهه حق در حال هم افزایی و تقویت ….ان شاء الله
باسلام با تمام احترامی که به همه اعزه دارم ولی ذکر چند نکته قابل تامل است اول خطاب به منتقدین :
۱- همانطور که این نویسنده محترم عنوان کردند قطعا آقای رحیم پور اقلابی هستند و دلسوز نظام وحوزه و اصلا فرزند حوزه
۲- پرسش ومطالبه گری حق مسلم آحاد امت است و باعث شفاف سازی و حرکت وتکاپو وبالندگی می شود
۳- یکی از رسالت های وکارکردهای حوزه علمیه پسخگوئی به نیازهای حال وآینده جامعه است و….
اماخطاب به آقای رحیم پور:۱- شما که فرزند حوزه هستید و شما چه خدمتی در راستای پاسخگویی به نیاز وپرسش ها داشته اید
۲- شما که عضوشورای انقلاب فرهنگی هستید چه کرده اید ؟ اگر دست تان بسته است خب راحت استعفا بدهید
۳- با حرف زدند وایراد وارد کردن کاری از پیش برده نمی شود آدم خلاق ونواندیش به فکر جریان سازی سازنده و حرکت نو در جهت پاسخگویی باید باشد نه صرف ایراد گرفتن وحرکتی نکردن ؟؟/
باسلام
صحبت های پور ازغدی در واقع یادآوری از صحبت های امام راحل بود که درباره حوزه زده شد ضمن اینکه تمام حرف های ایشان حق بود و باید پذیرفت که مقایسه هایی که ایشان انجام داد بجز حق چیز دیگری نبود.صحبت های ایشان چرا باعث رنجش عده ای میشود؟ ایشان یک فرد انقلابی هست که تمام دغدغه هایش حفظ آرمان های انقلاب و پیشبرد انقلاب است.یادمان باشد که خطر نفوذ در حوزه بسیار جدی است و باید مراقب آن بود.همان چیزی که جناب رحیم پور ازغدی به آن اشاره کردن