دین مجموعهای نظام واره است که باید جامعه را به هدف مشخصی هدایت کند؛ در عین حال تعبیر نظام، نظاممندی و نظاموارگی تعبیری است که در ادبیات ما به چشم میخورد و حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به آن اشاره جدی دارند؛ رهبر معظم انقلاب نیز در این راستا بحث فقه حکومتی، فقه نظام، نظاموارگی فقه، رویکرد اجتماعی به فقه، رویکرد حکومتی به آموزههای دینی را مدنظر قرار میدهند و بر این باور هستند که تحقق نظام معرفتی دین در جامعه مبتنی بر رویکرد نظاموارگی و تمدنی است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: دین اسلام دین جامع و خاتم است؛ یعنی اینکه ما هرسوال و ابهامی داشته باشیم، میتوانیم به آن مراجعه کرده و مشکل فردی و اجتماعی خود را حل کنیم؛ اگر غیر این باشد با خاتمیت و جاودانگی و جامعیت دین اسلام منافات دارد؛ بنابراین آیا در ادبیات دینی از نظام وارگی دین بحث شده است و دین میتواند نظام سازی داشته باشد؟ در همین زمینه خبرنگار شبکه اجتهاد، گفتگوی تفصیلی با حجتالاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی، رییس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی داشته است که متن آن تقدیم خوانندگان میشود.
با توجه به تعبیری از امیرالمؤمنین علی(ع) و حضرت زهرا(س) در بحث جامعیت و نظام وارگی دین و با عنایت به اینکه حضرت امام در راستای موازین و آموزههای برگرفته از اهل بیت(ع)؛ نظام اسلامی را برقرار کردند و طبیعتا این کشور و آموزههای نظام سیاسی را نیز براساس همان بنا کردند، به صورت خاص بحث نظام و نظام سیاسی و نظامسازی را با محوریت تعابیر ایشان پیگیری میکنیم.
حضرت فاطمه زهرا(س) در خطبه معروفی که در مدینه ایراد فرمودند و از جمله مواردی که در آنجا تأکید فرمودند، بحث نظام است، در آنجا حضرت زهرا(س) تعبیری دارند «اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّهِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَه»؛ حضرت میفرماید که اطاعت ما موجب نظام و انتظامبخشی برای دین است و دین براساس محوریت اطاعت اهل بیت(ع) شکل میگیرد و البته امامت اهل بیت(ع) هم موجب دوری از تفرقه در جامعه خواهد شد.
در تعبیری که حضرت درباره نظام به کار بردند، بحثی مطرح است که آیا آموزههای اسلامی بر محوریت نظام قرار دارد؟ آیا قابلیت نظاممندی دارد؟ آیا رویکرد نظاموارگی دارد یا نه مجموعه اموری که در کنار هم قرار گرفته و رویکرد منسجم نظامواره ندارند.
در این تعبیر، حضرت زهرا(س) به دین با رویکرد نظامواره نگاه میکنند، اما نظاموارگی را بر محوریت ولایت رقم میزنند و البته در بحث امامت با سه تعبیر در اینجا مواجه هستیم، بحث امامت، نظام و ملت و به تعبیری امت، البته در تعبیر دیگری از امیرمؤمنان(ع) هست که ایشان میفرمایند « فَرَضَ الله الأیمان تطهیراً من الشرک… و الإمامه نظاماً للأمّه و الطاعه تعظیماً للإمامه…؛ نهج البلاغه محمّد عبده، ص ۵۵»؛ از یک طرف بحث نظام و نظاموارگی مطرح است و از طرف دیگر امامت را محور نظام و انتظام دین فرض میکنند و اطاعت از اهل بیت(ع) را موجب تعظیم امت یا به تعبیری امامت قرار دادند.
در اینجا مراد از نظام، نظامات اجتماعی و به معنای نظامسازی است؟
ایزدهی: حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) تعبیری در واژه نظام دارند و میفرمایند «مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فإذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره أبدا، نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶» حضرت وقتی تعبیر میکنند از نظام؛ این نظام را به معنای آن تسبیحی میگیرند که نخ ریسمان این وسط سبب جمع اینها هست و تعبیر حضرت این است که این نخ تسبیح همه اینها را گرد هم جمع میکند و براساس یک منطقی اینها را ردیف میکند.
تعبیر حضرت این است که «فاذا انقطع النظام…» اگر این نظام از بین برد، این نخ تسبیح از بین برود، همه دانههای تسبیح از همدیگر جدا میشوند و پخش میشوند و قابلیت جمع شدن هم ندارد، حضرت از سویی رهبری را در این راستا لحاظ میکنند رهبری جامعه آن مکان نظاموارگی است که مردم را دور خود جمع میکند و پیرو او مردم جمع میشوند و دیگر متفرق نمیشوند.
از سوی دیگر بحث این است که ما همه آموزههای دین را براساس محوری خاص و براساس آن رابطه مشکل باید بفهمیم، مجموعه امور دینی اموری نیستند که هر کدام یک مجموعه گزارههای متفاوتی باشند که کنار هم جمع شده باشند و هیچ نسبت و ربطی با هم نداشته باشند، بلکه اینها با یک رفتار پیشنی نسبت به هم قابل سنجش هستند و طبیعتا همچنان که دانه تسبیح باید براساس منطق مشخصی کنار هم جمع شود مثلا تسبیح باید ۳۳ تایی باشد یا ۹۹ عدد باشد تا غایت تسبیح محقق شود.
لذا تناسب مهم است، انسجام کنار هم مهم است، تعادل بین اینها مهم است، دانه تسبیح نمیشود یک دانهاش کوچک و دانه دیگر بزرگ باشد، دانههای تسبیح باید کاملا شبیه هم باشند و یک منطقی بر آنها حاکم باشد و یک عقلانیت بر این تسبیح حاکم باشد که به غرض دست زدن حاصل شود و در نهایت بتواند غایت خود را محقق کند.
هدف این است که آیا دین مجموعهای نظام واره است که این مجموعه نظام به هدف مشخصی جامعه را باید هدایت کند یا نه ممکن است مجموعه گزارههای پخش و متفاوت و غیرنظاممند و غیر منسجم در کنار هم باشد، ضمن اینکه ما در ادبیات دینی میدانیم که اینها مجموعهای از امور غیرمنسجم و پخش نیستند و یک منطقی بر آنها حاکم است؛ اما در عین حال تعبیر نظام، نظاممندی و نظاموارگی تعبیری است که در ادبیات ما به چشم میخورد و حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به آن اشاره جدی دارند.
از طرف دیگر در طول تاریخ ولو ما نتوانستیم نظامی را به صورت نظام سیاسی متمرکز ارائه کنیم، اما مرحوم امام براساس این پیشفرض پسینی که غرض از همه آموزهها تحقق یک نظام هست و قرض از او ایجاد آموزهّای دینی براساس رویکرد عینی و عملی است؛ لذا از یک جهت مرحوم امام دین را به مصادیق مجموعه نظام فهم میکند و بر همین اساس هم طبیعتا آنها را ارائه میکند.
به تعبیری فقه، فلسفه، کلام و عرفان حضرت امام در یک راستا قرار گیرد و در راستای تحقق حداکثری دین در جامعه و رویکرد غایات دین محقق میشود و از طرف دیگر حضرت هم به صراحت درک میکنند که اگر یک نظام سیاسی ساختاری در جامعه محقق نشود، طبیعتا دین قابلیت تحقق خارجی نخواهد داشت، لذا مرحوم امام بحث رویکرد حکومتسازی را برای تحقق دین در جامعه مدنظر قرار میگیرند و عملا هم این حکایت اتفاق میافتد.
آن چیزی که در وجود حضرت امام بیشتر اهمیت دارد، با آنکه مرحوم امام اولین کسی است که حکومت دینی را به معنای مشخص در جامعه برقرار کردند، اما بیشترین هنر امام، ترسیم نظامواره برای دانش هست که بتواند دانشهای اسلامی را براساس یک رویکرد نظامواره ارائه کند، رویکرد حکومتی به اینها بدهند، بلکه دانشهایی مثل اخلاق، فلسفه و کلام و همه مانند آن را در این راستا فهم کنند و رویکرد اجتماعی، عینی، عملیاتی برای تحقق غایات دین در جامعه ارائه کنند.
رهبر معظم انقلاب در این راستا بحث فقه حکومتی، فقه نظام، نظاموارگی فقه، رویکرد اجتماعی به فقه، رویکرد حکومتی به آموزههای دینی را مدنظر قرار میدهند و بر این باور هستند که تحقق نظام معرفتی دین در جامعه با رویکرد نظاموارگی امکانپذیر است و البته باید رویکرد تمدنی هم داشته باشد، یعنی آموزههای دینی رویکرد نظامواره پیدا کرده، انسجام درونی، منطق بیرونی و هدفمندی داشته باشد و بتواند به یک مقصد و جهت خاصی حرکت کند.
اگر این اتفاق افتاد آن وقت در جامعه به صورت عینی محقق میشود، هنجارهای غربی نیز عمدتا فارق از بحث مبانی یک نظام بر آنها حاکم است، یعنی نظام مبنایی آنها، مثلا بر اومانیزم، بر ماتریالیزم، بر لیبرالیزم است، اما همه اینها خارج از بحثهای مبنا عملا در قانون آنها خود را نشان داده و قانون آنها مبتنی بر اثرات سرمایه و کاپیتالیسم و اثرات انسان است، اومانیسم، آزادیمحوری، لیبرالیسم و اینها عملا در قوانین آنها خود را شکل داده است.
بلکه رویکردهای تمدنی آنها و سبک زندگی آنها عملا بر همین اساس تبیین و تدوین شده است و این چندگانه یعنی مبانی، قوانین، هنجارها و سبک زندگی وقتی کنار هم قرار میگیرند و یک تولید معرفت میکنند این عملا در جهان خارج خود را به شکل یک تمدن نشان میدهد و امروزه میتواند به خود قابلیت صدور دهد.
این حکایت امروزه اگر برای نظام اسلامی اتفاق نیفتد؛ یعنی ما براساس مبانی مثل توحید، عدالت، خدامحوری، آرمانگرایی، آخرتگرایی یا دنیاگرایی، نفی سکولاریسم نتوانیم تبدیل به قانون و تبدیل به هنجارهای غالب و به یک سبک زندگی تبدیل کنیم که در جامعه محقق شود و اگر نتوانیم مجموعهای از این آموزههای دینی را در قالب آموزه فقهی و آموزه اخلاقی، فلسفی و کلامی براساس یک مدار و یک منطق تنظیم کنیم؛ طبیعتا چون نظام معرفتی نظام کاملی نیست، قابلیت صدور و الگوبرداری پیدا نخواهد کرد.
بنابراین وقتی قابلیت الگوبرداری پیدا میکند که یک انسجام درونی باشد، غایتمداری باشد، هدفمندی باشد، عقلانیت باشد و در نهایت بتواند جامعه جهانی را به یک مسیر هدایت کند نه فقط مؤمنان، چراکه فرض بر این است که دین هدی لناس هست و برای هدایت همه مردم است، ما باید بتوانیم در برابر منطق مادی غرب، منطق توحیدی ارائه و قابلیت عملیاتیسازی برای آن در جامعه ایجاد کنیم.
با توجه به مبانی دینی، چرا امروزه مسأله امتناع یا عدم نظام سازی مطرح است؛ علت این خلأ چیست؟
ایزدهی: در طول تاریخ ما چون نظام سیاسی نداشتیم و همواره در حال تقیه بودیم و حاکمان اجازه ظهور و عرض اندام نمیدادند، چون جمعیت حداقلی برای شیعه در جهان داشتیم در یک منطقه خاصی حداکثری نبودیم؛ لذا همواره رویکرد ما در دانشها رویکرد پاسخگویی به جوامع محدود و رویکرد فردی بود، اما وقتی امروزه یک رویکرد جامعه متکثر جامعه شیعی هدفمند نظام سیاسی قرار داریم، امروزه باید بازخوانی کنیم که آیا میتوانیم آن آموزههای حداکثری را از دینی که خاتمیت و جامعیت دارد تبدیل به یک نظام معنایی با قابلیت صدور کنیم.
این سؤال قبلا هم چه بسا وجود داشت اما قابلیت انجام نداشت، امروزه ما در این بستر قرار داریم، این امکان وجود داشت اما قابلیت رو به تحقق وجود نداشت اما اکنون قابلیت تحقق پیدا کرده است، به همین خاطر این سؤال را مجدد طرح و بازخوانی کردند و اگر یک زمانی جامعه اسلامی یک تمدنی ایجاد کرد به نام تمدن اسلامی امروزه مجدد بحث تمدن نوین اسلامی مطرح است.
اگر قرن هفت هجری، تمدن اسلام، تمدن ناقص بنی عباسی هست، اما امروزه براساس قرائت اسلام شیعی آرمانی میخواهیم محقق شود، لذا بحث امتناع و بحث امکان بیش از اینکه رویکرد علمی داشته باشد، رویکرد تاریخی دارد؛ چون در طول تاریخ ما عملا توفیقی برای این نداشتیم و مسأله ما این نبود، اما امروزه توفیق مسأله ما این است از آن دغدغههای تاریخی گذر کردیم جامعه مستقل شدیم و میخواهیم براساس اینها، بتوانیم یک تمدنی برایش مبنا کنیم، لذا آن بحث مبنایی نیست بیشتر بحث تاریخمندی است.
شاید این سؤال مطرح باشد که غرب براساس تمدن خودش نظام سازی کرده؛ برایش ساختارهای خاص در نظر گرفته و به صورت جزِئی برنامه و نقشه راه مشخص کرده است، حتی ما نیز در داخل ساختارهای غربی و در تعامل با آن زندگی میکنیم؛ لذا این مبانی و کلیات در این شرایط قابل اجرا نیست؟
ایزدهی: پازل غرب در تمدنسازی و نظامسازی کامل است، چراکه حدود دویست سال از این تمدن شکل گرفته تا به اینجا رسیده است، تمدن اروپای قدیم تمدنی نبود که ما امروزه لحاظ کنیم، نقاط ضعف و چالشهای فراوانی داشت اما هرچه گذشت آنها این را تکمیل کردند، آنها را جزئی و تبدیل به سبک زندگی کردند، ما هنوز چند سالی نیست که این دغدغه در ما ایجاد شد.
مهم این است که این قابلیت در ما وجود دارد اما ما همچنان ما در بستر نظام اقتصاد غربی قرار داریم و هنوز در بستر اداره ما نظام اقتصادی غربی است و هنوز باور نکردیم که میتوانیم یک نظام اقتصادی متمایزی را براساس عدالت تنظیم کنیم، نظام غربی نظام اصالت سرمایه است، اما اینجا نظام عدالت و حمایت از ضعفا است، ما برای اینها نتوانستیم ساختار ایجاد کنیم و ساختار آن متمایز نشده است، اما اینکه این کار میشود حتما میشود، البته گامهایی برداشته شده نسبت به این چهل سال انقلاب ما ساختار سیاسی متمایزی در جهان داریم.
چنین ساختاری در جهان وجود ندارد، نظامسازی سیاسی کردیم و یک ساختار هم برای آن ساختهایم اما اینکه این را ببریم در نظامهای فرهنگی، امنیتی، اقتصادی و نظامهای مختلف جامعه طبیعتا یک زمان میبرد، البته متوقع این است که دولت، حاکمیت و نظام سرمایه بگذارد و اگر برای تکنولوژی و ماهواره هزینه میکند بداند که این مبنا است و اگر این رشد نکند طبیعتا آنها هم رشد نمیکند.
در نظامهای غربی وقتی تکنولوژی و فرهنگ و تمدن غربی رشد کرد که اینها در مرحله قبل، مبانی علوم انسانی آن را تکمیل کردند، اگر آن ایسمهای متقدم به خوبی تبیین و ابتذال نمیشد هیچگاه این تکنولوژی براساس آن شکل نمیگرفت؛ لذا اولویت این است بیش از آنکه ما به مباحث سختافزاری بپردازیم و تولید مواد مورد نیاز کنیم، رویکرد نرمافزاری داشته باشیم و از حیث نرمافزاری اینها را تقویت کنیم، بنابراین رویکرد تمدن آن نرمافزار است اگر آن شکل گرفت تمدن شکل میگیرد وگرنه شکل نمیگیرد.
آیا محور اصلی در نظامسازی بر عهده فقه است؛ رویکرد فقه در این شرایط چگونه باید باشد؟
ایزدهی: نه دو گونه است، ما یک وقت میخواهیم نظام معرفتی خود را بگوییم که در دانشها همه دانشها را به مثابه یک کل در نظر بگیریم و فقه و کلام و فلسفه را به صورت مجزا در نظر نگیریم مثلا در فلسفه به سمت چپ نرویم و در کلام به سمت راست، همه در یکسو و بخشی از یک پازل باشند، بلکه در خود فقه هم به مثابه یک دانش از دین خود این هم ابواب مختلفش را ناظر به هم باشد، یعنی عبادت ناظر به سیاست باشد و سیاست ناظر به فرهنگ باشد و فرهنگ ناظر به اقتصاد باشد و همه اینها را یک مجموعه کل و یک نظام ببینیم که به صورت منسجم و آن دانش اصلی کنار هم قرار گرفته باشند و بر محور توحید و ولایت حرکت کنند.
اگر این حرکت اتفاق افتاد آن وقت میتوانیم بگوییم ما یک نظام اسلامی داریم در قالب یک کشور که آنجا اقتصاد مرتبط با سیاست، سیاست مرتبط با فرهنگ و فرهنگ مرتبط هستههای مختلف است و با همدیگر یک مجموعه منسجم، هدفمند و کارآمد باشند،
لذا ما دو سطح داریم، ۱. سطح دانشهای اسلامی ۲. سطح فقه، هر کدام از اینها طبیعتا باید نظاممند و نظامواره باشند و براساس یک منطق پیشینی و حلقه ارتباط شکل بگیرند، وگرنه هیچوقت آن نظاممندی و نظاموارگی شکل نمیگیرد.
رویکرد فقه باید حتما نظاممند باشد و براساس یک رویکرد تحقق نظام سیاسی باشد، همچنان که پیامبر نظام سیاسی ایجاد کرد و در بستر نظام سیاسی نظامهای معرفتی را ایجاد کرد در فقه هم باید اینگونه باشد، به تعبیر حضرت امام که حکومت فلسفه عملی فقه از گهواره تا گور است، همه فلسفه فقه برای تشکیل حکومت یعنی اداره جامعه برای یک هدف مشخص باشد، اگر فقه بتواند با رویکرد حکومتی و تحقق جامعه مطلوب براساس آرمانها شرکت کند و همه آموزههایش را هم بر همین اساس به خدمت بگیرد، این فضایی که میگویید شکل میگیرد و الا شکل نخواهد گرفت.