تلاشها و گامهای بلند و تأثیرات استاد داود فیرحی در عرصه فقه و فلسفه سیاسی و بهطور خاص بررسی تحولات و تطورات قانون و قانونگرایی در ایران معاصر قابلتوجه است؛ او با تکیه بر اندوختههای حوزوی دانشگاهی خویش و توان تحلیلی بالای خود، سعی در بازکردن افقی نو در سپهر اندیشه سیاسی داشت و بر این اساس کوشید با نگاهی درون فقهی، از امکانات فقه در راستای ارائه الگویی از حکومت که پاسخگوی نیازها و مسائل دوران کنونی باشد بهره ببرد و برداشتی سازگار با اقتضائات و الزامات دولت مدرن ارائه کند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: خبر درگذشت عالم و اندیشمند فرزانه مرحوم حجتالاسلام والمسلمین دکتر داود فیرحی، استاد و پژوهشگر برجسته اندیشه سیاسی اسلام برای همه جامعه اندیشهای کشور ضایعهای تأسفبار بود. فیرحی، پژوهشگری ممتاز در عرصه نواندیشی دینی بود. او با شجاعت از مردمسالاری دینی دفاع میکرد و از باورمندان به نواندیشی دینی بود و در عینحال مرزی روشن با روشنفکری دینی سکولار داشت. او به بازخوانی ظرفیتهای فقه شیعه آنچنان اهتمام داشت و امیدوار بود که بسیاری از اسلامگرایان منتقد نواندیشی دینی و روشنفکری دینی را نیز متعجب میکرد. علاوه بر ذیروحانیت آکادمیک بود و بر ذیاهل تحقیق و تتبع اصرار میورزید.
فیرحی دقتها و بصیرتهای ارزشمندی در عرصه فقه سیاسی داشت و یکی از برجستهترین محققین در تبیین زوایای پنهان اندیشه سیاسی اسلام بود. او فرزند حوزه بود و همچنان خاستگاه خویش را فراموش نکرد، اخلاق و سیاست و اندیشه و عمل را در کنار هم داشت و از جمله کسانی بود که آبروی حوزه برای نسل متفکر و متعمق امروز بهحساب میآمد. تلاش و تتبع در حوزه آکادمیک او را از توجه به حوزه عمومی بازنداشت. جریان آکادمیک اندیشه سیاسی اسلام و نواندیشی دینی استوانهای را از دست داد که بهسادگی جبرانپذیر نیست.
خصائل نیکو، خلاقیتهای فکری و رفتارهای دلنشینش این مجروح شیمیایی دوران جنگ بود به آن حد است که روزها را به گفتن، صفحهها را به نوشتن و چشمها را با خیرهشدن پر کند؛ آنچه میخوانید تنها بخشی از واکنشهای اهالی حوزه و دانشگاه به ارتحال این استاد فقید است.
عبدالحسین خسروپناه: کرونا مصیبت عجیبی است که با راز پنهانش عزیزان را یکی پس از دیگری به سرای ملکوت میفرستد و دوستان را در این سرای ملک، اندوهناک میسازد. این بیماری منحوس، دکتر فیرحی را هم مبتلا و بستری کرد و مع الاسف پس از درمانهای بینتیجه شبانهروزی از این سرا جدا ساخت. روزها برای شفای او دعا کردیم و لکن قضای الهی، بر سفر این اندیشمند به سرای ابدی مقدر شد.
بارها توفیق گفتگو و مباحثه با آن مرحوم مغفور درباره اندیشهها و نگاشتههایش را داشتم. نخستین بار بیش از بیست سال پیش، نگاشته «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» را مطالعه کردم؛ اثری که هنوز چاپ نشده بود، مباحثه خوبی در رابطه با این اثر و اندیشه فوکو داشتیم. «نظام سیاسی و دولت در اسلام»، «تاریخ تحول دولت در اسلام»، «مفهوم قانون در ایران معاصر»، «فقه و سیاست در ایران معاصر»، «دولت اسلامی و تولیدات فکر دینی» و «آستانهٔ تجدّد؛ در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله» نیز از آثار خواندنی و قابل بررسی مرحوم فیرحی است.
آخرین مباحثه با ایشان به پیشنهاد این مسکین در بررسی کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، گفتگویی صمیمی، علمی و مبتنی بر منطق و اخلاق شکل گرفت.
فیرحی هر چیزی نمینوشت و هر سخنی نمیگفت. او یک طرح کلان فکری را دنبال میکرد که به تعبیر بنده دینیسازی یا فقهی سازی مفاهیم مدرن بود. شواهد فقهی سازی او هم عمدتاً به مطالب علمای مشروطه بهویژه محقق نائینی استناد داشت؛ هر چند مسیر محقق نائینی به نظر بنده استمرار فقه سنتی و بهرهگیری از ظرفیت آن در حل مسایل نوین بود.
او موافق علوم انسانی اسلامی نبود؛ لکن عملاً فقهی سازی مفاهیم سیاسی همچون حزب مدرن را تدوین کرد.
این کمترین با اینکه نگاه نقادانه به اندیشه و روش تحقیق آن مرحوم داشتم؛ اما همیشه از معاشرت علمی، حوصله و خلقش، لذت میبردم. گفتگو و بررسی پیرامون اندیشهها و آثارش بهترین هدیهای است که میتوان به روح این عالم محقق تقدیم کرد، بجاست طالبان پژوهش از این منظر آثار وی را بررسی کنند و در این باب گام بردارند.
نجف لک زایی: دکتر فیرحی که پس از ارتحال استادش آیتالله عمید زنجانی، بیش از گذشته، عهدهدار مطالعات سیاسی اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود، توانست علاوه بر تثبیت هویت مستقل فقه سیاسی از طریق نقد رویکردهای مغایر، باعث رونق دیگر مباحث سیاست با رویکرد اسلامی از قبیل مطالعات سیره سیاسی معصومین بهویژه در صدر اسلام و بهطور ویژه مطالعه و بررسی دولت نبوی و علوی و تحلیل قیام حسینی، فلسفه و اخلاق سیاسی اسلامی، تاریخ تحول دولت در جهان اسلام، روششناسی مطالعات سیاسی اسلامی، تفسیر سیاسی برخی از آیات قرآن کریم و جریان شناسی اندیشههای سیاسی در جهان اسلام با رویکرد چارهجویی برای علاج افراطگرایی و تفریط گرایی و در جهت ارتقای امنیت و پیشرفت و جمع بین اسلام و تجدد شود.
زنده نگهداشتن یاد و نام این استاد متواضع و متخلق در گرو توجه روزافزون به مطالعات سیاسی اسلامی در همه ابعاد آموزشی و پژوهشی و با رویکرد کاربردی و مقایسهای و انتقادی است. استاد فیرحی به ما آموخت که علاقه به استاد مانع نقد دیدگاهها و نظرات اساتید نیست و نباید باشد. نقش دکتر فیرحی در تأسیس و گسترش علوم سیاسی و بهویژه مطالعات سیاسی اسلامی در قم فراموش نشدنی است.
سید حسن خمینی: مرحوم فیرحی از جمله عالمانی بود که از جوانی با درک صحیح از نیاز روزگار خود در کنار علوم متداول حوزوی، به مطالعاتی فراتر از مباحث رایج در حوزههای علمیه روی آورد و در این امر به یکی از سرآمدان حوزههای مطالعاتی خویش بدل شد. سلامت نفس او و ارادت خالصانهاش به امام و ارزشهای اصیل انقلاب همواره او را به عالمی دردآشنا با هویت دینی مبدل کرده بود که مخلصانه در امر پیرایش دین و انقلاب اسلامی از تحجّر و جمود و هر ناخالصی زائد همت میگماشت.
سید مصطفی محقق داماد: فقدان این پژوهشگر صلحدوست که هرگز چهره مهربانش از خاطر دوستان زایل شدنی نیست برای ارباب فضیلت ثلمهای جبران ناپذیر است. این فاجعه مولمه را خدمت بازماندگان داغدار و بستگان سوگوار و همه جامعه فضیلت گستر کشور تسلیت عرض میکنم.
محمدعلی مهدوی راد: در سوگ آن استاد بزرگ، فیرحی عزیز چه میتوانم بگویم جز داغ و دریغ، اندوه و درد و فریادی که از ژرفای جان برمیآید. مویه بر آن همه پاکیزه خویی، رادمردی، اندیشهورزی، قلهسانی، آزادگی و فرزانگی. بدرود ای جلوه آگاهی و آزادی و استوار کاری و پاکبانی و درخشندگی. اکنون بدرود آن معاد باور خردورز و مهربان را چه کسی به چه کسانی باید تسلیت بگویند. او از آن همه بود و هرگز فکر نمیکردیم به این زودی دریغاگوی او باشیم.
رسول جعفریان: دوست دانشمند ما، استاد داود فیرحی از این نسل از عالمان بود که در کار خود عمیق، فکور و متخصص و از سرآمدان بود. فیرحی به خاطر امتیازش در فکر کردن و نوشتن، برای همه قابل احترام بود. اهلفن درک میکردند که او از روی تأمل و تفکر، با تتبع کافی، با شناخت راه و مسیر و چراغ به دست، روی اندیشه سیاسی تأمل میکند و مینویسد. همواره میکوشد تا تعصب را از خود دور کند و همزمان، نوآورانه، راهی برای آینده باز کند. آگاهیم که پس از انقلاب، چقدر در این زمینهها، اباطیل نوشته شد، اما اندک بودند کسانی که اندیشههای قابل تأمل داشتند، متون را میشناختند و با تسلط بر آرا و نظریات جدید، به نقد و بررسی آنها میپرداختند.
فیرحی، درسهای حوزوی و رشته تحصیلی خودش را که قدمبهقدم پیش آمده بود، درست خوانده بود. راه و رسم اندیشیدن در متون را میدانست، جستوجو میکرد و میکوشید تا با شناخت بستر تفکر سیاسی در ایران، یافتههای علمی خود و نوآوریهای خویش را مثل یک دستگاه فکری منظم ارائه دهد. هدف او نوشتن یک کتاب نبود، هدف او ارائه یک دستگاه فکری بود که بتواند یافتهها را در یک چارچوب مشخص ارائه دهد.
فیرحی، دقیقاً میدانست در چه مسیری قدم برمیدارد. امتیاز دیگر و جنبه احترامآمیز دیگر در او، این بود که همزمان میاندیشید تا گرهی از مشکلات فکری جامعه را هم باز کند. او برای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه خود، بدون سر و صدا، روی متون گذشته میاندیشید و افکار خویش را در دفاع از آزادی بهصورت منظم با استفاده از آنها ارائه میکرد.
آخرین بار، در جلسه مفصلی در فرهنگستان علوم، دعوتش کردیم تا آخرین یافتههای خود را برای جمع دوستان بیان کند. جلسهای طولانی که ایشان، قدمبهقدم از دستگاه فکری و کارهای علمی گذشته و آینده خویش را بیان کرد. آنجا بهخوبی میشد فهمید که تفکر کسی که باید او را پیشرو در علم و رشته علمیاش دانست، با کسانی که بیهوا و در جادهای ناهموار مدعی هدایت ماشین علم ادعایی هستند، چه فرقی دارد.
دلسوزی عزیز از دست رفته ما، مرحوم فیرحی برای باز کردن مسیری که از مشروطه از سوی عالمان نواندیش و آزادیخواه به روی مردم باز شده بود، قابل تقدیر بود. این احساسی افزون بر جنبههای تحقیقی و پژوهشی او بود. بودند و هستند کسانی که پژوهش در حوزه تاریخ و اندیشه سیاسی را در خدمت استبدادگرایی و نابود کردن آزادی و اندیشه آزاد میخواستند، اما فیرحی با تمام توان و با استناد به هر نص و خبر دینی که مییافت، در تلاش بود تا وجه انسانی و آزادیخواهانه دین را، بهویژه در بعد اندیشه سیاسی نشان دهد. خدای رحمتش کند.
محسن الویری: ویژگی برجسته مرحوم دکتر فیرحی در ساحت اندیشهورزی به باور صاحب این قلم نشان دادن یک الگوی کارآمد برای چگونگی تعامل با پارهای از مهمترین دوگانههای جامعه ما در دهههای اخیر است؛ دوگانههای دین و دنیای جدید، سنت و مدرنیسم، دوگانه حوزه و دانشگاه، دوگانه پاسداشت میراث کهن و نواندیشی، دوگانه نخبهبودگی و مردمگرایی و سرانجام دوگانه حفظ نظام جمهوری اسلامی و برنتافتن کژیها. در شرح هر یک از این دوگانهها و جایگاه دکتر فیرحی میتوان دفتری پربرگ نوشت. او در زمانهای توانست الگویی همزمان هم برای دانشگاهیها و هم برای حوزهایها برای چگونگی تعامل با این دوگانهها عرضه کند که از بدزبانیها و بیمهریهای متعارف آنان که اندیشهورزی و دینداری را تنها در دایره خوشایند خود میپسندند، دور نبود، اما همچنان استوار و هوشمندانه و خردورزانه به راه خود ادامه داد.
بخواهیم یا نخواهیم او نماد و سرآمد گروهی از روحانیان حوزهای است که راهی متفاوت اما کارآمد برای دینداری در دوره مدرن و گرهگشایی از دوگانههای پیشگفته برگزیدهاند و با وجود همه کوششهای رسمی و غیررسمی برای دیده نشدن و به کنار رانده شدن، راه خود را بالنده و پرتوان میپویند. دکتر فیرحی فرزند خوشخوی بزرگان زمانه ما، پدر مهربان دانشجویان و دانشپژوهان جوان سرزمین ما و برادر دلسوز همترازان خود بود. رحمت و رضوان بیمنتهای الهی بر او باد.
رحیم نوبهار: با کوچ ناباورانه برادر اندیشمند و اخلاقمدار، گویی به همه مصیبتهای گونهگونی که در آیات بالا به آنها اشاره شده، یکجا آزموده شدهایم. نگرانی برای از دست دادن دانشمندی فرزانه، حس غریب کمبود حضور پرفیض او، از دست دادن سرمایهای بزرگ از حوزه و دانشگاه، فقدان روحی پاک و بیآلایش و غروب زودهنگام ثمره و دستاوردی بهراستی بینظیر. چه میتوان کرد جز صبر و شکیبایی؟ اکنون فقدان او بار مسئولیت همه دوستان و همفکرانش را بسی سنگینتر کرده است. بیگمان همیشه میتوان از دکتر فیرحی و راه و منشش الهام گرفت. جسم او اگر چه در میان ما نیست؛ وجود مثالیاش در قلب و ضمیر ماست؛ که: العلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب موجوده.
سید عباس حسینی قائممقامی: استاد فیرحی از نادر نواندیشان دینی بود که فراتر از «خواستن» از توانایی علمی، سرمایه اخلاقی و انگیزه دینی لازم برای اجتهاد و بازسازی روشمند اندیشه دینی در حوزه جامعه و سیاست برخوردار بود و به فضل و لطف پروردگارش در طول زندگانی پر برکت علمی خویش توفیق یافت پروژه فکری خود در بازنگری و بازسازی اندیشه سیاسی اسلام را در عین وفاداری به عناصر هویتبخش سنت دینی به انجام برساند. بسیار بیش از آنچه که دکتر فیرحی تاکنون بر آن توفیق یافت، امیدهایی بود که خصوصاً در این زمانه فقر و نیاز برانگیخته شد و چشمهایی که به انتظار بهرهمندی از میوههای افزون این شجره طیبه نشسته بود. هرچند دیگرانی هم بودند و هستند که وجود او و امثال او را ندیده و یا نادیده میانگارند و نه تنها از نعمت حضور که اینک از حظِّ حسرتِ فقدان او نیز محروماند.
محسن اسماعیلی: دانش ژرف، منش نیکو و تلاش بیوقفه از او چهرهای دلنشین ساخته بود و از این جهت فقدان وی را باید خسارتی به واقع بزرگ نامید. ضمن آرزوی رحمت واسعه الهی برای آن عزیز، این مصیبت را به بازماندگان، شاگردان و همکاران ایشان تسلیت عرض میکنم و امیدوارم آثار سودمندی که از او به یادگار مانده صدقه جاریه و ذخیره ماندگارش باشد.
مرتضی جوادی آملی: از دست دادن اینگونه چهرهها که وجوه مختلف علمى، اخلاقى، اجتماعى و فرهنگى را در مدار حوزه و دانشگاه با خود دارند تأسف ژرف و تأثر گستردهتری را با خود همراه داشته که همگان را اندوهناک و متأثر میسازد. اینجانب که از ارادتمندان این انسان شریف و عزیز بودم خود را در غم و ماتم دوستان، علاقهمندان و خصوصاً خانواده گرامى آن رحیل شریف شریک دانسته و ضمن گرامى داشت یاد و نام او به قامت رساى اندیشه، انگیزه و اخلاق او درود میفرستم و او را از دستاوردهاى مکتب اصیل امام میدانم. بر او درود، بر او سلام. حشر او با موالیانش حضرات معصومین(علیهمالسلام) باد.
محمدرضا یوسفی: چندی است به شنیدن خبرهای بد عادت کردهایم. اما برخی از خبرها زخمی بر دل مینشاند. فیرحی فرزند حوزه و دانشگاه بود. او با تکیه بر اندوختههای حوزوی دانشگاهی خویش و توان تحلیلی بالای خود، سعی در بازکردن افقی نو در سپهر اندیشه سیاسی داشت تا میان سنت و دنیای جدید وصلتی مبارک ایجاد نماید. با اینکه سن زیادی نداشت اما در میان اندیشمندان و اساتید مقبولیتی خاص داشت. اما این، همه او نبود. منش اخلاقی او، نگاه مهربانانه، لبخند ملیح بر لب، تواضع مثال زدنی و صدای آرام و دلنشین فیرحی در کنار فکر بلندش او را بسیار دوست داشتنی کرده بود. او دوردست را میدید و راهی را آغاز کرد که ان شاء الله توسط همفکران و شاگردانش ادامه خواهد یافت.
کاظم قاضیزاده: اندیشور گرامی و محقق برجسته و دوست بسیار عزیزمان آسمانی شد. به همه کسانی که از اندیشههای وی در طول سالیان درس دین و سیاست آموختند و به همه دوستانی که او را به تواضع و وارستگی میشناختند و به حوزه علمیه و دانشگاه و خانوادهاش تسلیت عرض میکنم و برای او آرامش ابدی و اجر کثیر برای یک عمر تلاش علمی و سربازی امام زمان را میطلبم.
مسیح بروجردی: ارتحال جانسوز این اندیشمند متخلق، لطمهای جبران ناپذیر بر روند رو به رشد نواندیشی روشمند دینی است. او یکی از برجسته ترین محققین در تبیین زوایای پنهان اندیشه سیاسی اسلام بود. فیرحی فرزند حوزه بود و همچنان خاستگاه خویش را فراموش نکرد، اخلاق و سیاست و اندیشه و عمل را در کنار هم داشت و از جمله کسانی بود که آبروی حوزه برای نسل متفکر و متعمق امروز بهحساب میآمد. خداوند تلاشهای مخلصانه وی را اجر بیپایان دهد.
سید جواد ورعی: درگذشت اندوهبار دوست عزیز، فاضل ارجمند و استاد دانشگاه تهران موجب تأسف و تأثر شد. تلاش و مجاهدت علمی و سلوک اخلاقی او ستودنی بود. این مصیبت را به خانواده محترم و دوستان و علاقهمندان ایشان تسلیت عرض میکنم و برای او از خداوند متعال رحمت و مغفرت و همنشینی با اولیا و برای بازماندگان و داغدیدگان صبر و اجر خواستارم.
مهراب صادق نیا: فیرحی افزون بر آگاهی و دانش ستایشبرانگیزش در اندیشهی سیاسی، انسانی فروتن، سنجیده، وارسته و بسیار مهربان و مؤدب بود. این داغ سنگین را به خانوادهی ایشان و همه دوستان و همکاران و به جامعهی علمی، فکری و فرهنگی کشور تسلیت میگویم. خدایش بیامرزد.
سید ضیاء مرتضوی: این عالم وارسته که نمونهای ستودنی از پیوند عملی علم و اخلاق بود و در این روزها امید به شفای او بسته بودیم، شمع جمع دوستان بود و افسوس که بسی زود خاموش شد و ما را سوگوار فقدان خود کرد.
سید حسن اسلامی اردکانی: همواره ایدهای در ذهنش در حال شکل گرفتن، یا اندیشهای در حال زاده شدن بود. با آنکه گاه درگیر مباحث سیاسی-اجتماعی حادی میشد، خونسردی و آرامش او و گاه ابهام گفتارش برایم جالب بود. پویندگی و زایندگی علمی او در میان همکاران، ارزنده و کممانند بود. هنوز سخت است باور کنم که هرگز نخواهمش دید! گرچه دریغ میخورم که رفته است، همچنان باور دارم که خاطرش از لوح ضمیر من و علاقهمندان به تفکر و اندیشهورزی پاک نخواهد شد.
محمد سروش محلاتی: از دست دادن چنین استادی آن هم در چنین موقعیتی که نیاز به چنین شخصیتهایی است، انصافاً سخت و دشوار است. انسانی عالم، آگاه، متفکر و بالاتر بسیار بسیار متخلّق و متهذّب. ولی آنچه که بیش از دست دادن این استاد عالیمقام، انسان را متأثر میکند، دو نکته است: نکته اول این است که در جامعه و کشور ما چنین عالمان دلسوز و خودساختهای هرچند کم وجود دارند اما متأسفانه از ظرفیت چنین متفکرانی به نحو شایستهای در کشور و نظام ما استفاده نمیشود. کسی که عمر خود را در تحصیل و تحقیق گذاشته است هم در فقه اسلامی هم در شناخت نظام سیاسی اسلام هم در آگاهی، اشراف و اطلاع از نظامهای سیاسی دیگری که در جهان وجود دارد، عمری را صرف کرده و آگاهیهای ذیقیمتی پیدا کرده است، چنین عناصری میتوانند برای حل مشکلات کشور و برای راه حل پیدا کردن در مسیری که نظام و کشور در پیش روی دارد از اندیشه و فکر آنها استفاده زیادی صورت بگیرد.
متأسفانه فیرحی و امثال فیرحی در نظام ما به لحاظ استفاده کردن از اندیشه آنها غریب بودهاند و غریب هستند و این یک تأثر است که چرا از ظرفیت عالمان و دانشمندان وارسته و علاقهمند و دلسوز به نظام برای حل مشکلات کشور، استفاده کامل نمیشود. اما ناراحتی دوم که مصیبت از دست دادن فیرحی را سنگینتر میکند، این است که متأسفانه در حوزههای علمیه ما هم از چنین عناصر متفکر و دلسوزی استفاده کامل نمیشود. فیرحی برای حوزههای علمیه یک سرمایه بود ولی ما در حوزه از این سرمایه چه استفادهای کردیم؟ چه بهرهای بردیم؟ چقدر از دانش او برای تحقیق، برای تدریس، برای پرورش طلاب آگاه و روشن بهرهبرداری کردیم؟ فیرحی در حوزه علمیه ما هم آنگونه که شایسته بود مورد استفاده و بهرهبرداری قرار نگرفت.
آثار علمی این دانشمند عزیز نشان میدهد که او از حوزه علمیه چه ارزشهایی را آموخته بود و چه سرمایه علمی را با خود برده بود البته ابن بردن، دوطرفه بود هم از حوزه به دانشگاه برد هم از دانشگاه به حوزه آورد و چنین عناصری البته زیاد نیستند که در رفت و آمد خود بتوانند هم ببرند و هم بیاورند لذا خلأ وجود این استاد عزیز برای ما یک خلأ سنگین و یک مصیبت جبران ناپذیر است.
هادی سروش: او شخصیتی بود که اخلاق را نه فقط در چهره بلکه در رفتار و خصوصاً در قلم و بیان خود نهادینه نموده بود. دارای گفتار دلنشینی بود که انسان را از شنیدن خسته نمیکرد. اندیشههای دینی و نوگرایانهاش گرچه راسخ بود، ولی چون بوی تندی نمیداد آدمی را به تفکر وا میداشت.
محمود تقیزاده داوری: او دانشمندی به خود رسیده، صاحب رأی و نظر در شرح و تفسیر متون دینی مربوط به حوزه قدرت و سیاست و حکمرانی بود. او نه تنها بر آیات و روایات و آراء فقها در این عرصه تسلط کامل داشت بلکه در جایگاه یک عالم آگاه به عصر و زمانه شرح و تفسیری روز آمد و متناسب با اقتضائات و الزامات زمان حاضر نیز ارائه میداد که او را ممتاز و متمایز میساخت. تلاش شایسته او برای حفاظت از اصالت حقوق مردم در بازخوانی متون و منابع تشریعی اسلامی که در تمامی آثار سازنده او قابل مشاهده است از وی عالمی متعهد و مسئولیت شناس در ارائه درست اسلام سیاسی جلوه میداد که از زنگار هرگونه تظاهر و خودآرائی و عوام فریبی دور مانده است.
حال وظیفه ما در حفاظت از میراث ماندگار امثال او، بهرهگیری از روش اجتهادی و رویکرد اختصاصی وی در شرح و تفسیر متون سیاسی اسلام است، این متون چه قرآنی باشد چه حدیثی، چه فقهی، چه کلامی، چه اخلاقی و چه تاریخی. امید آنکه خداوند بزرگ به تمام تلاشهای علمی این عالم فرهیخته پاداشی شایسته عطا فرماید و او را با اولیای مقرب اسلام محشور دارد و یاد و نام او را در ذهن و ذاکره مجامع علمی بلاد اسلامی همواره زنده نگاه دارد. انه کریم رحیم.
سید علی میرموسوی: قلم را یارای آن نیست تا در سوگ یاری بنویسد که سالها توشه چین خرمن معرفت او بوده و از علم و عمل او درسها آموخته است. استاد دکتر فیرحی عزیز؛ اندیشمندی روشنبین و نیکآیین، روحانی نیک ضمیر، استادی فرزانه و نمونه، الگویی به یاد ماندنی از اخلاق و ادب، دانشمندی پرکار، پژوهشگری خستگیناپذیر که چه زود ما را تنها نهاد و چه نابهنگام از میان رخت بربست.
چگونه باور کنیم که او دیگر در میان نیست تا با طنین آرام سخن و رفتارش آرامش دهد تا با جادوی گفتارش شور و امید آفریند تا با اندیشه و دانش پربارش روشنایی بخشد تا با مشعل وجودش گرمابخش محفل و انجمن شود تا با ژرفای معرفتش راه گشاید و بر عقل و تدبیر جمع بیفزاید تا با ذوق و قریحهاش راه برون رفتی از دشواریها بیابد.
افسوس که قدر نادانسته سرمایهای بس ارزشمند را از کف دادیم. در غریب زمانهای که اشرار دین و سنت را ابزار قدرت خود ساختهاند، او نواندیشانه نوید بخش اسلامی انسانی و رهاییبخش بود. میکوشید تا زنگار قدرت را از سنت بزداید و آن را از دام ایدئولوژی برهاند و ما را به آستانه تجدد برساند. از تجددی سخن میگفت که با سنت سر آشتی داشته باشد و آن را مایه راهیابی به افقی نو در فضای تاریک استبداد و انحطاط بداند. با کاوش در فقه به زدن راهی میاندیشید که با ساز آن بتوان شرایط زیست مؤمنانه در جهان جدید را فراهم کرد.
افسوس که او زود پرکشید و به ثمر نشستن کوشش و تلاش خود را ندید. گرچه اینک دیگر جسم او در میان ما نیست، ولی روح وی نظاره غلغله و هیاهویی است که ز رفتنش برپاست و یاد و آثار پربار وی از میان رفتنی نیست؛ زهر طرف طنین گامهای رهگشای اوست. بر روح پاک او درود میفرستیم و از خداوند مهربان شادی و آرامش و آمرزش بیکران وی را طلب میکنیم. همسر و فرزندان و دیگر عزیزان داغدارش را تسلیت گفته و به یاد و آثار پر ارزش و برجای ماندنیاش تسلی میدهیم و صمیمانه با وی پیمان میبندیم که راهش بی رهرو نماند.
محمدتقی فاضل میبدی: سی سال بود که با مرحوم استاد دکتر فیرحی حشر و نشر داشتم. اخلاق و تواضع علمی و متانتش مرا جذب شیفته خود ساخته بود؛ همگان را شیفته میساخت. کمسخن میگفت و هر وقت لب میگشود مهربانانه، عالمانه و سنجیده سخن میگفت. دره نادره ناشناخته بود. خبر مرگش به باور نمینشیند. نابهنگام از این خاکدان پر کشید و به صالحان و صدیقان پیوست. کاش میماند و درخت دانش را بر و بهر بیشتری میداد و تشنگان دانش را بیشتر سیراب میکرد. در هر صورت بی وداع با دوستان از میان ما رفت. باید در غم فقدان این انسان فرهیخته صبوری کرد.
سید ابوالفضل موسویان: بهراستی شخصیتی فهیم و دوست داشتنی و متواضع بود. در روزگاری که گرفتار اندیشههای انحرافی به نام اسلام هستیم تمام تلاشش را برای تبیین اسلام رحمانی و معقول بکار گرفت.
محسن رهامی: فیرحی خوش درخشید و هنوز حرفهای زیادی برای گفتن داشت. انسانی خود ساخته و جامعالاطراف بود که علاوه بر طی مدارج بالای علمی در حوزه و دانشگاه و صاحب نظر بودن در حوزه اندیشه سیاسی اسلام و ارائه دیدگاههای نو در زمینههای تخصصی خود، به لحاظ تخلق به اخلاق حسنه و مشی اعتدال و رواداری، نمونه بارز یک شاگرد تربیت شده مکتب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بود که علم را با عمل و دین را با دانایی و خردورزی در خود جمع کرده و از طرفی او بهواقع نماد بارز و عملی وحدت حوزه و دانشگاه بود. فیرحی هنوز در آغاز راه بود و حرفهای ناگفته فراوانی برای جامعه خردگرا و فرهیخته ایرانی داشت که دست اجل به او مهلت نداد، گرچه در این مجال نیز بسیار خوش درخشید و نگاههای زیادی از کسانی را که دینداری را همراه با خردورزی و دانایی انتخاب کردهاند، خصوصاً فرهیختگان و جوانان را به اندیشههای خود جلب کرد و آثار پرارزشی از خود به یادگار گذاشت.
حسن پویا: درگذشت دوست بزرگوار استاد فیرحی، اسوه اخلاق و نیکخویی و انسانیت و تواضع، دردی ناتمام بر دلمان گذاشت. مردی از تبار حوزه و دانشگاه، استادی دارای ایدههای روشنگرانه و بروز، دردآشنا، فرهیخته و دارای تواضعی از جنس اولیاء الهی، بهویژه شخصیتی در جهت نیاز امروز جوانان این مرز و بوم. روحش شاد و جایگاهش در جوار رحمت الهی بلند باد.
حسن انصاری: مرگ زودهنگام چنین شخصیتی آن هم در دوران شکوفایی علمی و پختگی تأسف آدم را بیشتر میکند. در میان فضلای حوزوی دو سه نسل جدید عالمانی آشنا با سنتهای مختلف علمی و گشوده بر دانشهای انسانی و اجتماعی کم نیستند. جامعه ما قدر این فرهیختگان را میداند و در آینده بیشتر هم خواهد دانست. دو سه ماه پیش از طریق دوستی مشترک پیامی رد و بدل شد. تصور نمیکردم بدین زودی دریغاگوی فقدانش باشیم.
تجلیل و بزرگداشت نام و یاد شادروان دکتر داود فیرحی از سوی طیفهای مختلف دانشگاهی، حوزوی، روشنفکری و دینی و سیاسی در داخل و خارج ایران و در فضاهای مجازی نشان دهنده احترام و حرمتی است که جامعه ما به اهل علم دارد؛ نشانی ارزنده از زنده بودن علوم انسانی و نیاز جامعه به حفظ و تعمیق علوم انسانی و اجتماعی است.
سید احمد حبیبنژاد: حجاب معاصرت بسیار زجرآور است، پردهای که نمیگذارد اندیشههای یک اندیشمند در میان فراوانی از اندیشههایِ به ارث مانده در یک حوزه فکری خودی نشان دهد و این حجاب معاصرت به همراهِ بیاخلاقیهایی مانند حسادت و تعصب و خود مقدس شماری در کشورمان، مشکلی ماندگار و اساسی است. بعد از رحلت ناباورانه استاد دکتر فیرحی، جامعه علمی خلأ بزرگی را در حوزه اندیشه سیاسی بهویژه اندیشه سیاسی اسلام و فقه سیاسی احساس کرد و بهمرور این احساس بیشتر هم میشود.
نکتهای که از ایشان به ذهنم رسید در کنار تلاشهای بیوقفه و مستمر و عالمانه ایشان در حوزه مناسبات دین و قدرت و بازخوانی مجدد از مشروطیت و آخرین کوششهایِ ایشان در ماه رمضان گذشته در قالب سخنرانیهایِ مختصر و مفیدی با نام نیمرخ بود که در راستایِ تبیین اندیشههای علوی خودشان تهیه کرده بودند و منتشر مینمودند.
مرحوم دکتر فیرحی در آن سخنرانیها امام علی (ع) را نه تنها انسان مسلمان معیار بلکه انسان معیار معرفی نمودند و تلاش داشتند تا نهجالبلاغه را به عنوان معیار شناخت مسلمان معیار امروز مورد توجه قرار دهند. پیشفرض تلاشهایِ آن مرحوم مبتنی بر این اصل بود که قائل بودند آنچه امام علی بن ابیطالب گفته است کهنه نمیشود.
استاد فیرحی نمیاندیشید که به چه کسی میخواهد یافتههایش را عرضه کند بلکه مصداق این عبارت زیبای جناب مولانا بود که: مُشک را گفتند: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ. ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم… .
هرچند رفتن زودهنگام این عالمِ خوش فهمِ محجوبِ متفکرِ خوش اخلاق خستگیناپذیر دوست داشتنی (مانند رفتن زودهنگام شهید منا استاد دکتر ناصر قربان نیا) خسارتی است که جبرانش بسیار سخت است اما امیدوارم سبک تعاملات اجتماعی و نحوه تأملات علمی ایشان به بهترین نحو در دو خاستگاه ایشان حوزه و دانشگاه مورد توجه و عنایت بیشتری قرار گیرد.
مسعود معینیپور: آثار، نظرات و مسئلههای او، سالها تکاپوهای عرصه اندیشه سیاسی اسلام را در ایران آفرید و گاهی نیز کنشهای سیاستورزان را تئوریزه کرد. فارغ از اختلافات نظری و علمی که به عنوان یک طلبه داشتم، اما تصویر من از او همیشه مهربانی، تواضع، سختکوشی علمی و شاگرد پروری بود.
اهل داد و قالهای رایج بین روشنفکران نبود و آزاد فکر بود. با مخالف خود رفتاری منطقی و علمی داشت. تلاش داشت از دل سنت اسلامی اندیشه سیاسیای استخراج کند که مسائل و نیازهای حکمرانی را پاسخ دهد به همین دلیل توانست یکی از تئوریسینهای یک جریان سیاسی کشور باشد. بیشک هر طلبه و دانشپژوه اندیشه سیاسی شیعه نمیتواند از آثار او بینصیب باشد. این توان را داشت که همزمان در سنت فلسفه سیاست اسلامی غور کند اما با روشنفکران به گفتگو بنشیند.
هادی خانیکی: فیرحی در دنیاهایی متفاوت زیست اما بهمثابه پلی پایدار میان آنها ماند و خود نیز از حرکت میان این جهانها باز نایستاد. از دانشگاه چنان آموخت که از حوزه و در میدان سیاست همانگونه گام زد که در میدان دانش و معرفت. با دانشجو همان بود که با استاد و در حوزه عمومی چنان بود که در حوزه خصوصی. در همه جا و از همه کس میآموخت و به همه در هر جا میآموزاند؛ درسهایی از اخلاق، انصاف، تتبع، نوآوری و نواندیشی. تناقضها و تفاوتها در گفتار و رفتارش رو به همنوایی و همزیستی مینهاد؛ فهم عمیق و نقد آرام و کلام مؤثر او به اندیشهاش اثربخشی، به سخنش استحکام و به مخاطبش توان اندیشیدن میداد.
روشنفکری بود دینباور و دینداری بود اهل مدارا و نهایتاً کنشگری در میانه میدان که به یک نسبت در پی حقیقت و به دنبال کاستن از رنجهای مردم میدوید. نهایت اشتیاق و تأمل و تفکر از استادان بزرگ خویش در حوزه و دانشگاه آموخت و هیچگاه زبان و قلم را به اسائه ادب در برابر آنان نیالود. نهاد ناآرام او در آموختن، نواندیشیدن و نوآوردن هرگز آرامی را از گفتارها و نوشتارهای او در باب اندیشهها و اندیشمندان دیگر نگرفت.
در تحقیق و تدریس بر دستیابی به متون و منابع دستِاول متکی بود و یافتهها و دادههای بدیع خود را از همنشینی میان جدید و قدیم و سنت و مدرنیته –در عین نقد آنها- درمیآورد. از داشتههای کهن با صورت و زبانی نو سخن میگفت و تبار دریافتهای جدید را بهدرستی و با وسواس پیدا میکرد. آثار برجسته او از «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» و «دین و دولت در عصر مدرن» تا «فقه و سیاست در ایران معاصر» و «فقه و حکمرانی حزبی» همگی ماندگار و خواندنی است.
زیست اخلاقی او مثالزدنی و از یادنرفتنی است؛ چراکه در همه جا فروتن و خویشتندار بود و اخلاق گفتوگویی او استادان، دانشجویان و مخاطبان را همیشه به تحسین وامیداشت. برای همراهی با همکاران و دانشجویان از قدم و قلم دریغ نداشت؛ چنانکه جان را نیز در این راه بر کف نهاد و از جلسه دفاع در دانشگاه به چنگال عفریت کرونا گرفتار شد و حسرت به دلها گذاشت. او چنانکه باور داشت آرام گرفت اما همه دوستان و دوستدارانش را ناآرام کرد.
مقصود فراستخواه: ناقدی که در زیستبوم فقه اسلامی و میراث فکر اسلامی اقامت میکند و باز نقد و تحلیل میکند، او در حقیقت در فلات یک مساله میایستد، با سرشت و طبیعت امور در تماس است و در همان حال با هزار توی مسالههایش در میافتد. این نقد او، نقدی آن سورونده و برگذرنده نیست بلکه نقد و تحلیل اندرباشنده و درگیرشونده است. این همان «نقدِ درونْ ماندگار» است. او مسالهها را از نزدیک زیست میکند، رنج فهمیدن بر خود هموار میسازد و قلمروزاییها و قلمروگشایی میکند. اموری به او فشار میدهند و او با آنها کلنجار میرود. کار او نخی از کلاف سردرگمی برگرفتن و با گرههای کور بیشماری پیچوتاب خوردن است. ارزش پروژه فکری و تحقیقاتی فیرحی این بود؛ دریغ از این نیمهراه، دریغ از این ضایعه؛ دریغ و درد؛ جز اینکه ردپاها بمانند و اعلام و نشانههایی برای ادامه راه محققان و متفکران و نسلهای جدید و چالاک علمی در این سرزمین باشند…
حسن محدثی: دکتر فیرحی یک تعلق عمیقی به دین داشت و نگاهشان این بود که نمیتوانیم از فرهنگ دینی دست بکشیم و آن را رها کنیم، حیات اجتماعیمان و فرهنگمان وابسته و پیوسته به این فرهنگ دینی است و از سوی دیگر پیوندی هم با خاستگاه پرورشی و تربیتی داشت که حوزوی بود و از سوی دیگر دانش جدید را بهخوبی آشنا شده بود و مباحث جدید را خوانده بود و درگیری داشت. در واقع فیرحی به معنای دقیق کلمه معاصر و امروزین بود؛ او به تحولات دنیای جدید چه تحولات معرفتی و چه تحولاتی اجتماعی- سیاسی کموبیش آشنایی داشت و اینها سبب میشد که بخواهد با آن دوقلمر یعنی قلمروی که در جهان سنت میراث برده بود و قلمرو و میراثی که از جهان جدید و فهمی که از جهان جدید داشت پیوند ایجاد کند. نقطه مهمی که ایشان بر آن تأکید داشت هرچند که من با ایشان زاویه دارم، تلقیاش این بود که فقه مهمترین دانش عملی در جهان اسلام بوده و هست.
کاظم موسوی بجنوردی: در میان دانشمندان و پژوهشگران معاصر، زندهیاد دکتر فیرحی با برخورداری از تحصیلات عالی در حوزه و دانشگاه، تحقیق در اندیشه سیاسی اسلام و تشیع را موضوع تحقیقات و مطالعات عمیق و ارزنده خود قرار داده بود و کوشش میکرد «فقه سیاست» را بر بنیاد مطالعات و نظرات جدید بررسی و عرضه کند. کند و کاو در بنیادهای مشروعیت در نظریههای حکومت و دولت در اسلام و تشیع از دیرباز تا عهد قاجاریه و پس از آن همواره در دایره دلبستگیها و ذهن جستوجوگر و پرسشگر او قرار داشت. تحصیلات حوزوی و شناخت عمیق مآخذ فقهی و عقیدتی و کلامی و جز آن، همراه آشنایی با روشهای نوین تحقیق، به آثار او از حیث علمی لطف و اعتباری خاص بخشیده است. او به فراست، به نیاز برای شناخت هر چه بیشتر اندیشههای سیاسی و بنیادهای مشروعیت و مفاهیمی چون حکومت و خلافت و دولت پی برده بود و نیک میدانست که شناخت جریانهای معاصر در جهان اسلام از راه بررسی هرچه بیشتر و عمیقتر این مفاهیم میگذرد؛ بهویژه که در یکی دو دهه اخیر، جهان اسلام و بهطور کلی جامعه بشری، نهایت خشونت و سبعیت را در پوشش این قبیل مفاهیم تجربه کرده و هنوز با آن دست به گریبان است.
علی اشرف فتحی: مرحوم فیرحی محققی جستجوگر بود و تسلطش به زبان پژوهش دانشگاهی و حوزوی به او کمک میکرد که در آثار همه فقها و متفکران علوم سیاسی غور و بررسی کند و به نگاهی جامع و ایدههایی بکر دست یابد.
اگر طالقانی را احیاگر کتاب مهم «تنبیهالامه و تنزیهالمله» بدانیم که با توصیه و راهنمایی مرحوم سید محمود امام جمعه زنجانی با این اثر ارزشمند میرزای نائینی آشنا شد و آن را پس از چندین دهه احیا و منتشر کرد، فیرحی را نیز باید با شرح مهمی که با عنوان «آستانه تجدد» بر این اثر نائینی نوشت، بار دیگر هنر و توانایی خود را در درک تحولات تاریخ اندیشه سیاسی شیعه به رخ کشید و مراد و مقصود نائینی را به زبان آکادمیک و امروزی و مبتنی بر مبانی مقبول و مرسوم این دانش، بسط و شرح داد.
در اهمیت فیرحی همین بس که بدون در نظر گرفتن آثار او نمیتوان به درک جامع و عمیقی از اندیشه سیاسی شیعیان و فقه سیاسی دست یافت. با این حال، او به پژوهش و تدریس نیز بسنده نکرد و در دو دهه اخیر به عنوان یک فعال سیاسی و اجتماعی میکوشید به دغدغههای مردمدارانه و وطندوستانه خود جامه عمل نیز بپوشاند.