حرمت مرجعیت را باید شخصیت مراجع و روحانیت حفظ کنند و بی جهت در مسایل از آبروی روحانیت مایه نگذارند، اگر این حرمت حفظ شد، هر کجا شیعه هست، نفوذ فتوا هم خواهد بود. و بدانیم که اگر به طور روزمره مرجع تقلید در همه کارها دخالت کرد و وارد شد، اثر فتوا از بین میرود، اما در مواقع حساسی که هویت شیعه، هویت مملکت و ناموس شیعه به خطر میافتد، وظیفه ورود دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله سید محمدجواد علوی بروجردی استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در گفتوگویی نکات بسیار مهمی در باب فتوا و جایگاه امروز مرجعیت و روحانیت و نقش حضرت آیتالله سیستانی در میان شیعه و سایر مذاهب بیان کرد.
آیتالله علوی بروجردی نسبت به عملکرد امروز روحانیت انتقاد میکند و میگوید: ما قدری از مردم فاصله گرفتیم و دیگر برای مردم پدری نمیکنیم. مردم به قول معروف در حوادث و ناراحتیها همیشه به ما پناه میآوردند و ما پناه مردم بودیم، اما امروز این مساله کمرنگ شده به این دلیل که فرد روحانی متصدی اجرا شده، به این دلیل که ما آنطور که باید و شاید مسئولیتهای خودمان را جدی نگرفتیم، به این دلیل که از جامعه خود شناخت لازم نداشتیم.
حرمت مرجعیت را باید شخصیت مراجع و روحانیت حفظ کنند و بی جهت در مسایل از آبروی روحانیت مایه نگذارند، اگر این حرمت حفظ شد، هر کجا شیعه هست، نفوذ فتوا هم خواهد بود. و بدانیم که اگر به طور روزمره مرجع تقلید در همه کارها دخالت کرد و وارد شد، اثر فتوا از بین میرود، اما در مواقع حساسی که هویت شیعه، هویت مملکت و ناموس شیعه به خطر میافتد، وظیفه ورود دارد.
او میگوید: حضرت آیتالله سیستانی در مسایل سیاسی و حکومتی به گونهای عمل کردند که آبروی مرجعیت سرمایه کسی نباشد و این برداشت صورت نگیرد که این شخص را مرجعیت سرکار آورده و اگر خوب عمل نکرد، مرجعیت کاستی پیدا کند؛ این هنر آیتالله سیستانی است. یعنی تا به امروز نه تنها ایشان عراق را با این تدبیر گرداندند بلکه به گونهای حرکت کردند که گَردی به دامن مرجعیت و روحانیت ننشسته است و این نقش بسیار ارزنده و ارزشمندی است.
او معتقد است که در حال حاضر نفوذ مرجعیت وجود دارد منتهی باید سعی کنیم گسستهایی که گوشه و کنار ایجاد میشود را ترمیم کنیم، به خصوص روحانیونی که تریبونی دارند باید از این تریبون حرفهایی بزنند که سنجیده و قابل قبول برای مردم باشد تا پذیرفته شود. این تریبونها را جایگاه مبارزات خطی، جناحی و حزبی نکنیم.
باید از شخصیت حضرت آیتالله سیستانی و مرجعیت ایشان بهره برداری کنیم و بیاموزیم و بدانیم که ما هم در حال حاضر در کشورمان به نفوذ مرجعیت نیاز داریم و کسانی که در ردهها و کارهای مختلف، این مرجعیت را میکوبند و به اصطلاح نزول میدهند و خراب میکنند، توجه داشته باشند که چه نیرویی را میکوبند. متن گفت وگوی شفقنا با آیتالله علوی بروجردی را میخوانید:
نقش مهم و تأثیرگذار مرجعیت در عالم اسلام مشخص و قابل بحث نیست، اما در جامعهای مانند عراق با توجه به انشقاقها و دسته بندیهایی که هست و همچنین به توجه به حضور تکفیریها در این کشور، نظر مرجعیت حرکت و انرژی خاصی را داشته و دارد و همین مساله موجب آزادسازی موصل از دست داعش شد که پیروزی بزرگی برای مردم عراق است. با توجه به اینکه حضرت آیتالله سیستانی به عنوان مرجع اول کشور عراق مطرح هستند دقت نظر و سلوک ایشان تا چه اندازه در حفظ منزلت مرجعیت و فتوا موثر بوده است؟
علوی بروجردی: یک مسئله داریم و آن نقش مرجعیت برای قوام مکتب هست؛ این نقش در موقعیتهای مختلف متفاوت است، وقتی در کشوری شیعه، در اقلیت باشد، هَمّ مرجعیت برای حفظ حقوق شیعه صرف میشود، اما در کشورهایی که شیعه در اکثریت هستند، حرکت مرجعیت تنها برای حفظ حقوق شیعه نیست بلکه برای حفظ حقوق همه مردم حتی اقلیتهاست و این مسئله مهمی است، طبعاً نقش مرجعیت و تدبیری که شخص مرجعیت در نظر بگیرد، در کشورهای مختلف مانند ایران، عراق، بحرین و آذربایجان متفاوت است، در عراق همانطور که اشاره کردید، ما تنوع قومی بسیار تندی داریم یعنی فقط مسئله شیعه و سنی نیست، سالهای سال این اکثریت شیعه با تمام قوا کوبیده شده، در مقابل سنی داریم که در گذشته حاکم بوده و طبعاً عقدههای فراوان در دل مردم ایجاد کرده و اقلیتهای دیگر مثل کردها را داریم که سنی هستند، اما قومیت آنها بر جهت مذهب آنها حاکم هست، ترکمانها را داریم که اکثراً شیعه هستند؛ یزیدیها در آنجا هستند و گروههای مختلف که در واقع عراق مرکز این گروهها بوده است، اما امروز شیعه حاکمیت پیدا کرده و حکومت دست شیعه است، از طرفی دیگر مرزهایی که کشور عراق را بستند، واقعی نیستند، این مرزها، مرزهای سیاسی هستند یعنی دولت انگلیس و دیگر دولتها منافعی در آن زمان داشتند، مرزهایی که در کشورهای سوریه، اردن، عراق، عربستان و حتی کشورهایی که در حاشیه خلیج فارس واقع شدند، تصنعی و سیاسی هستند و بر اساس قومیت بسته نشده اند بلکه بر اساس منافع سیاسی بسته شده است لذا عراق کشوری است با این تنوع و مرزها و طبعاً درگیری، لازمه این اعمال نظر سیاسی در مرزبندی است. ما این مشکلات را در گذشته عراق هم داریم و فقط امروز نیست؛ تاریخ عراق پر از مشکلات است یعنی این مرزبندی به گونهای درست شده است که همیشه قابلیت تحریک و حرکت برای آقایان و استعمارگران وجود داشته باشد، اما به هر حال ما هستیم و وضع موجود!
بعد از اینکه صدام را کنار زدند حکومت به دست شیعه افتاد، اما شیعه چه کسانی هستند؟ آنها احزاب و افراد سیاسی هستند؛ عمدتاً حزب الدعوه بوده و توجه داشته باشیم که ریشه پیدایش حزب الدعوه در مقابل حزب شیوعی عراق و حزب بعث است، حزب شیوعی، حزب کمونیسم بود، از دوران پیدایش شوروی و دوران استالین، حتی قبل از استالین و حتی زمان لنین که کمونیسم بین الملل را گسترش میدادند و مرکزی در مسکو داشتند و در دانشگاه پاتریس لومومبا نیرو تربیت میکردند، حزب شیوعی در عراق شکل گرفت. در مقابل حزب شیوعی تحرکات اسلامی را حتی در حوزه نجف هم داشتیم، اما بعداً غلبه با حزب بعث شد، حزب بعث حزبی ملی گرا بود، در مقابل حزب شیوعی. آنها با دموکراسی قدرت را به دست نگرفتند بلکه با کودتا قدرت را به دست گرفتند و بعثیها حاکم شدند، جریان حزب الدعوه در مقابل حزب شیوعی بود، نوشتههای مرحوم سیدمحمدباقر صدر مانند اقتصادتنا و فلسفتنا در جهات مختلف نوعاً به افراد و تفکرات کمونیستی ناظر هست؛ همه نوشتههای ایشان نوعاً در آن وعاء نوشته شده است؛ نمیتوان گفت که ایشان از متکفران حزب الدعوه بوده، اما از کسانی بوده که تفکر ایشان در این مجموعه دخیل بوده و طبعاً با حزب بعث که ملی گرا بود، مخالف بودند و معارض شدند و حکومت شروع به کوبیدن آنها کرد و بسیار هم ضربه خوردند لکن اگر بخواهیم بگوییم که حزب مذکور، یک حزب اسلامی و شیعی تمام عیار هست، به یک بنا میتوان گفت و به یک بنا نمیتوان چون ریشه پیدایش حزب الدعوه از حرکت اخوان المسلمین مصر است یعنی حرکت اخوانی به اصطلاح منشأ تشکیل حزب الدعوه شده است؛ وقتی آن آقایان چنان تفکری دارند، میتوانند آن را در عالم سیاست ابراز کنند چرا ما شیعه با این همه تعالیم وسیع و اساسی نتوانیم این کار را کنیم؟! لذا حزب الدعوه شکل گرفته است منتهی حزب الدعوه در داخل خودش مشکلات زیادی داشته است از جمله مشکلاتی که با مرجعیت و روحانیت دارد؛ همه این مسایل و مشکلات قبل از این بود که صدام کنار زده شود حتی گاهی از اوقات بین آقایان و سیدمحمدباقر صدر که از بنیان گذاران یا از ایدئولوژیکهای حزب الدعوه بودند، اختلاف پیش میآمد، بعضی از این آقایان هم این اختلافات و مسائل را نوشتند و چاپ کردند؛ وقتی این قدرت به دست شیعه افتاد، حزب متشکلی که در عراق بود و قوام و افراد تحصیل کرده داشت و میتوانست حکومت کند، حزب الدعوه بود طبعاً حزب الدعوه حکومت را در دست گرفت و این حزب هم در داخل خود انشقاق داشت و هم با مرجعیت مسئله داشت؛ مسئله به این معنا که آنها یک حزب نیستند که تابع مرجعیت شیعه باشند بلکه تابع تفکر خودشان هستند؛ بسیاری از احزاب شیعه هم همینطور هستند تا جایی که مرجعیت همراهی میکند، هستند و اگر همراهی نکرد، مقابل مرجعیت میایستند البته بزرگانی در حزب الدعوه مورد علاقه ما هم هستند، اما فعلاً میخواهیم تحلیل و ریشهای بررسی کنیم.
پس از اینکه حزب الدعوه حکومت را به دست گرفتند، در دوران حاکمیت شیعه انصافاً در عملکردی که داشتند، خوب عمل نکردند و سنیها بر آشفتند، حرکتهایی در بینشان شکل گرفت البته نقش بسیار مخرب از ناحیه عربستان و بعضی کشورهای دیگر را نمیتوان نادیده گرفت، این کشورها حرکت بسیار تخریبی داشتند و سنیهای داخل را در مقابل حزب الدعوه تحریک میکردند، پول بی حساب در کار میریختند و این وضعیت را به وجود آوردند؛ مشکل ما با حزب الدعوه این بود که نتوانستند بر این جریان سوار شوند؛ عربستان تحریک میکند، پول میدهد، اما سیاست شما چیست؟ فقط جنگیدن و کشتن و کنار زدن که نمیشود؛ اینها سنی هستند، اهل این ممکلت هم هستند، بیگانه تحریکشان میکند و در نهایت مقابل شما ایستادند، اما شما باید راهی پیدا کنید که آنها را از سلطه بیگانه خارج کنید تا در عین حال که عراقی و سنی هستند، با شما همراه باشند؛ حزب الدعوه از عهده این امر برنیامد لذا این حرکتهای تخریبی مانند داعش شکل گرفت، ریشه این گروه تروریستی قبل از جنگ افغانستان مقابل شوروی به وسیله آمریکا ریخته شد و القاعده شکل گرفت، از زمان پیدایش القاعده تمام حرکتهایی که در این مسیر پیدا شده به نحوی با این اساس مرتبط هستند. خانم کلینتون وزیرخارجه سابق آمریکا تشریح کرد به این معنا که داعش را خودمان ساختیم؛ در این اختلافاتی که پیدا شد و بستر آن را هم خود آمریکا با حمله به عراق فراهم کرده بود، این بستر یک وضعیتی را پیش آورد که غرب برای حفظ منافع خود تکیهاش را روی اسلام سنی بگذارد و این اسلام سنی هم دربست در اختیار آنها نیست یعنی اسلام حنفی یا حنبلی یا مالکی یا امثال اینها اینطور نیست که در مقابل استکبار و استعمار خاضع و تابع باشند؛ آنها یک حرکت سنی میخواستند که در بین این فرقهها از این ابزار استفاده کنند و آنها را به نفع خودشان تهییج کنند، این بود که داعش را به وجود آوردند؛ داعش یک حرکت اصیل سنی نیست، یک حرکت اصیل استعماری است منتهی در بستر اهل سنت شکل گرفت و به وجود آمد؛ متاسفانه پیشرفت آن هم در عراق با بی تدبیری حکومت همراه بود و موجب شد عدهای معدود موصل را تصرف کنند که این تصرف با تزریق پول بوده است.
یادکردن از آیتالله سیستانی تنها به عنوان مرجع شیعیان عراق درست نیست
در حقیقت عراق با این اختلافات قومی و مذهبی، با این مرزهای سیاسی، با این سابقه حکومتی غیرمدبرانه از ناحیه احزاب؛ وقتی گیر میافتد و موصل از دست میرود و اعلام خلافت اسلامی میکنند و زمینهای خود را توسعه میدهند، نه تنها هویت شیعه عراق بلکه هویت عراق به خطر میافتد؛ در این زمان هنر مرجعیت شیعه یعنی حضرت آیتالله سیستانی خودش را نشان میدهد و حرکت میکند، بعضی از رسانههای ما از حضرت آیتالله سیستانی به عنوان مرجع شیعیان عراق تعبیر میکنند که تعبیر درستی نیست؛ در ایران مقلدین ایشان نسبت به دیگر بزرگان و مراجع کم نیستند؛ ایشان مرجع شیعیان جهان هستند نه مرجع شیعیان عراق منتهی مرجع شیعهای که در حال حاضر در عراق واقع شدند و مهم قصه و عظمت مرجعیت این است که در مرجعیت نگاه نمیشود که این مرجع، ایرانی است؟ عرب است؟ عراقی است؟ غیر عراقی است؟ پاکستانی است؟ مرجع، مرجع شیعه است با همان اصالتهای گذشته، با همان جهاتی که ما در تاریخ مرجعیت شیعه در طول ۱۴۰۰ سال دیدیم لذا ایشان اعلام قیام کردند حتی بسیار لطافت در این کار به خرج دادند، در این باره نوشته و مکتوبی نیست بلکه ایشان به وسیله نمایندگان خودشان اعلام کردند که هرکسی میتواند سلاح به دست بگیرد و واجب کفایی است که در این قصه ورود کند و بسیاری ورود کردند؛ معمولاً در اینگونه موارد که حرکت عمومی میشود و عامه مردم میآیند، افراد نامناسب هم در این گروهها وارد میشوند، حملاتی صورت میگیرد و کارهای نامناسب از جمله غارت و قتل اتفاق میافتد، اما تدبیر آیتالله سیستانی در این مورد را میتوان در بیانیههای ایشان به وفور دید، ایشان در صحبتها و بیانیههایشان تأکید میکنند که کسی حق ندارد، شخصی را به عنوان اینکه شیعه نیست، مورد هجمه قرار دهد، حق ندارد جان او را بگیرد، حق ندارد مال او را بگیرد، سنی است، اما در امان است، یزیدی است، اما در امان است؛ دنیا و استعماری که اسلام سنی را تا به امروز مطمح نظر خودش قرار داده که شیعه حافظ منافع خودش است و آنگونه که باید منافع آنها را حفظ نمیکند، اینها توجه داشته باشند که مرجعیت شیعه امروز حفظ دماء یزیدیها را به عهده گرفته است یعنی همان دفاعی که از خون شیعه میکند، همان دفاع را از خون سنی و یزیدی دارد، همان دفاع را از خون کسانی دارد که هیچ عقیدهای ندارند؛ کسانی در عراق هستند که اصلاً معتقد به دینی نیستند، مرجعیت از حق و خون آنها هم دفاع میکند، این چیزی است که مرجعیت در طول تاریخ داشته و در بسیاری از کشورها اتفاق افتاده است.
مرجعیت نه تنها پدری برای شیعه بلکه پدری برای عامه مردم است
مرحوم آقای بروجردی را در این قصه میبینیم، ایشان حرکتهای بسیاری دارند؛ مثلا بین محله یهودیها و قبرستان یهودیها، محله مسلمان نشین واقع شده بود، جنازه یهودی که به سمت قبرستان یهودی حرکت میکرد، بچه مسلمانهای جاهل به جنازه سنگ میزدند؛ مرحوم بروجردی روحانی شهر بود در این مورد تذکراتی دادند، اما به حرف او گوش ندادند، ایشان باز تذکر دادند و باز هم گوش ندادند، لذا هر یهودی که فوت میکرد، ایشان به محله یهودیها میرفتند و دنبال جنازه یهودی تا قبرستان راه میافتادند، بچه مسلمانها هم به احترام ایشان به جنازه سنگ نمیزدند؛ مرحوم بروجردی آنقدر این حرکت را ادامه دادند تا سنگ زدن تعطیل شد. در دوران شاه، بهاییت به دربار و ادارات نفوذ کرده بود، به هرجایی که متدینی بود حمله میکردند مثلا به برخی از محلات مسلمان نشین حمله کردند و کشت و کشتار راه انداختند؛ از سوی دیگر مسلمانان تصمیم گرفتند به چند دِه بهایی نشین در منطقه آباده حمله کنند؛ این خبر به مرحوم آقای بروجردی رسید، ایشان عدهای از علمای قم را به دِه بهایی نشین فرستاد و گفت که شب در دِه آنها بخوابید و اعلام کنید که نمایندگان مرجعیت شیعه به اینجا آمدند که دیگر مسلمانان حمله نکنند، در حقیقت نظر آقای بروجردی این بود که جان آنها باید حفظ شود؛ این مرجعیت شیعه است. آنچه که ما امروز از حضرت آیتالله سیستانی میبینیم قبلاً در مرحوم آقای بروجردی و آقا سیدابوالحسین اصفهانی دیدیم، قبلاً در دیگر مراجع دیدیم.
ایران تنها کشور اسلامی است که هنوز یهودی در این کشور زندگی میکند، در بازار تهران مغازه دارد و کسب و کار میکند؛ مسیحیها که عمدتاً ارمنیها هستند، از قدیم الایام در ایران و در کنار ما زندگی میکنند، زرتشتیها هم سالهاست که در کنار ما و در شهرهایی مانند تهران، یزد و کرمان زندگی میکنند؛ این گروهها با اینکه اقلیت بودند توانستند کنار ما دوام بیاورند و در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی را سپری کنیم؛ این امر حاصله همان نقش مرجعیت شیعه در طول هزار و چهارصد سال گذشته است، همیشه دولتها همراه نبودند، مثلا در ترکیه دیدیم که با ارامنه چه کردند، ارامنه مقابل آنها بودند و بعد آنها را متهم کردند که جاسوس روسیه هستند و قتل عامی به راه انداختند که امروز در دنیا با نام قتل عام ارامنه مطرح است البته غربیها خیلی به این مساله دامن میزنند برای این که عثمانی یک حکومت مسلمان بوده است، اما به هر حال قتل عامی به وجود آمده که البته به قول غربیها نسل کشی نبوده، اما کشتار وسیع بوده است؛ این مساله در ایران اتفاق نیفتاده، برای این که ما در کشور خودمان متمکن از این مرجعیت بودیم؛ در عراق هم قصه به همین صورت است، مرجعیت شیعه وارد شده و بعد کنترل هم میکند و به حشدالشعبی و نیروهای مردمی عراق تأکید میکند که شما شیعه و نیروی غالب هستید، اما حق ندارید خانه و گلیم پیرمرد یزیدی که در خانهاش نشسته را به هم بزنید و بساطش را از بین ببرید، باید خود او و خانهاش محفوظ باشد؛ این یعنی مرجعیت شیعه و این رویکرد، عظمت و نقش مرجعیت را نشان میدهد که مرجعیت و روحانیت شیعه، پدری است؛ نه تنها پدری برای شیعه بلکه پدری برای عامه مردم است.
نقش ممتاز آیتالله سیستانی در عراق
نقش ممتاز آیتالله سیستانی در عراق در همین خلاصه نمیشود، من جداً از شما عزیزان میخواهم که قدری در مشی و روش آیتالله سیستانی دقت کنید؛ برنامهها و حرکات ایشان را بسنجید؛ در حکومتهای مختلفی که آمدند، هیچ وقت ندیدیم که آقای سیستانی در جزئیات امور حکومت وارد شوند، هیچ وقت ندیدیم که آقای سیستانی شخص تعیین کنند و از او دفاع کنند و بگویند این فرد باید وزیر باشد حتی ایشان اعلام مخالفت کردند که در نظام عراق که شیعه و سنی است، روحانیون مناصبی یا به اصطلاح مسئولیت اجرایی را به عهده بگیرند؛ برای اینکه در این جامعه، تحمل این جهت مشکل هست، با این که خود آقایان حزب الدعوه ایها افراد روحانی هم دارند، اما در عین حال ایشان حتی به آنها هم تذکر دادند که در سمتهای اجرایی از افراد با لباس روحانیت استفاده نکنید چون اجرا به هر حال بالا و پایین و کمبود دارد، ضرورتی ندارد که روحانیت و مرجعیت آبرو بگذارد، اما مرجعیت در کلیات امور هرجا که مجموعه کج میرود، موجی شده است؛ در همین تعویض نخست وزیر حرکتهایی صورت گرفت، ایشان اصرار داشتند که تحولی باید به وجود بیاید و کاری باید انجام شود، اما در اینکه این کار چطور انجام شود و چه کسی بیاید، دخالت نمیکردند تا آبروی مرجعیت سرمایه کسی نباشد و این برداشت صورت نگیرد که این شخص را مرجعیت سرکار آورده و اگر خوب عمل نکرد، مرجعیت کاستی پیدا کند؛ این هنر آیتالله سیستانی است. یعنی تا به امروز نه تنها ایشان عراق را با این تدبیر گرداندند بلکه به گونهای حرکت کردند که گَردی به دامن مرجعیت و روحانیت ننشسته است و این نقش بسیار ارزنده و ارزشمندی است و چیزی است که در تاریخ از ایشان میماند.
دیدیم که شخصیتهای بزرگ روحانی و مراجع بزرگ به آیتالله سیستانی تبریک گفتند و واقعاً تبریک این پیروزی را به ایشان باید گفت چرا که آن روزگاری که همه ناامید و مأیوس بودند ایشان با حرکتشان امید را به میان مردم برگرداندند و حرکت ایشان بسیار ارزشمند بود البته نقشهای دیگر را فراموش نکنیم بعضی از عزیزان ایرانی و سرداران بزرگوار ما، مخصوصاً در ابتدای قصه در حفظ بغداد و در جلوگیری از قتل عام مندلیب نقش بسزایی داشتند، آن زمان که شهر مندلیب را محاصره کرده بودند، چهل هزار نفر آنجا بودند و عمدتاً هم شیعه بودند، مقام معظم رهبری دستور اکید دادند که شهر مندلیب حفظ شود؛ به هر حال این نقشهای موثر را نمیتوان درنظر نگرفت، اما نقش آیتالله سیستانی انصافاً نقش بسیار برجسته و عالی هست و باید به شیوه کار و نظارت ایشان، اصراری که دارند مبنی بر اینکه روحانیت در مقام ارشاد و نظارت باشد و در مقام اجرا نباشد، پرداخته شود.
قدرتها نمیخواهند، نقش مرجعیت شیعه برجسته شود
به حساب اینکه اکنون دولتها منافع خودشان را دارند، رسانهها و خبرگزاریها عمدتاً در خدمت آنها هستند، اما گاهی اوقات اطلاعاتی از این رسانهها درز میکند، دولت انگلیس گزارشی که نشان میدهد، تامین کننده منابع مالی داعش، عربستان هست را پخش نمیکند، جلوی آن را میگیرد، اما یک مرکز تحقیقاتی خودش رسماً این مساله را اعلام میکند؛ بالاخره چنین اطلاعاتی از یک گوشه کناری درز میکند؛ در حال حاضر این قدرتها و مطبوعات، نه تنها نمیخواهند، نقش مرجعیت شیعه را برجسته کنند بلکه اصلاً حاضر نیستند، چنین مسالهای را نشان دهند؛ همه از آزادی موصل و عراق و رفتن داعش از عراق صحبت میکنند، اما حاضر نیستند از نقش مرجعیت نامی ببرند چرا که آنها میخواهند منافع خودشان را حفظ کنند و هیچ زمانی این مرجعیت در خدمت آنها قرار نگرفته و حافظ منافع آنها نبوده است و ما شاهد هستیم که عراق در گذشته هم همین رویکرد را داشته است، مثلا در قیام العشرین معروف است که مراجع نجف و بزرگان شیعه چه جان فشانیهایی در مقابل انگلیس کردند، اما بعدها دیگران با آنها ساخت و پاخت کردند و حکومت را به دست گرفتند، شیعیانی که اینگونه جان فشانی کردند چرا حکومت را به دست نگرفتند؟ چون آنها وظیفه خودشان میدانستند که از عراق دفاع کنند، اما برای دفاعشان قیمت قرار ندادند که با آن قیمت حکومت را به دست بگیرند، این مساله مهمی است.
چگونه برخی فتواها بسیار سرنوشت ساز میشوند که میتوانند کشوری را حتی نجات دهند و باعث نوعی وفاق و همدلی و انگیزه مهم برای افراد باشد؟
علوی بروجردی: نمونه این فتواها را در گذشتهها هم داریم مانند فتوای مرحوم میرزای شیرازی؛ فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی از عجایبی است که در دربار ناصرالدین شاه هم معروف است، نوشته شده که «ناصرالدین وارد قصرش شد و میخواست قلیان بکشید، به سوگلی خود گفت: قلیان برایم بیاور، سوگلی گفت: قلیان دیگر تمام شد، شاه گفت: یعنی چه تمام شد؟ گفت: قلیانها را شکستیم، ناصرالدین شاه گفت: سر قلیانها الماس داشت، گفت: الماسها را درآوردیم، اما قلیانها را شکستیم، ناصرالدین شاه گفت: به چه مناسبت شکستید؟ گفت: برای اینکه میرزا فتوا داده که قلیان حرام است. گفت: میرزا کیست؟ گفت: همان کسی است که من را به تو حلال کرده؛ او گفته قلیان حرام است به همین دلیل در این خانه دیگر از قلیان خبری نیست» فتوای میرزای شیرازی یک پیرمرد در سامرا نشسته، بدون اسلحه، بدون لشگر، دربار ناصرالدین شاه را تکان میدهد. این یعنی فتوا و مرجعیت شیعه! این مرجعیت بر اساس اعتقاد مردم حرکت میکنند و آن چنان در جان مردم اثر میگذارد.
باید توجه داشته باشیم که در گذشته زمان حکومت صدام و بعثیها در عراق، چه بر سر شیعه آوردند؛ کشتارهایی که کردند عجیب و غریب است و نوعاً به دست مامورهای سنی بوده است، اینکه آقای سیستانی بفرماید، غلبه بر آنها که پیدا کردید خون، زندگی و مال آنها محفوظ باشد، خیلی هنر است که موثر واقع شود برای کسانی که سالهای سال از آنها ضربه خوردند. همینها بودند که بمب شیمیایی بر سر کُردهای عراقی ریختند، اما به هر حال این عنایتی است که در حال حاضر آقا حجت ابن الاحسن (عج) میکنند تا این فتوا اینگونه نافذ باشد البته این نفوذ کلام خودش مقداری مرهون شخصیت و عملکرد حضرت آیتالله سیستانی هم هست که حتی کُرد و سنی هم بر آن گردن نهادند؛ در حشدالشعبی تعداد زیادی سنی و کُرد در کنار شیعهها میجنگند و در حقیقت این حرکت امروز یک هنرمایی واقعی است.
در حال حاضر در کشورمان به نفوذ مرجعیت نیاز داریم
ما درسهای بسیاری چه در سطوح عام مردم و چه در سطوح حوزوی میتوانیم از این حرکت بگیریم و آن اینکه یک ایرانی که به عنوان مرجع در نجف نشسته از داخل خانه پنجاه متری خود، کشوری مانند عراق با این تشتت عقیدهای و مرزهای سیاسی کذایی و همچنین در مقابل قدرتهایی که داعش را به وجود آوردند، ایستاده و چنین جامعهای را پیش برده است؛ این شخصیت حضرت آیتالله سیستانی و مرجعیت شیعه است؛ ما باید بهره برداری کنیم و بیاموزیم و بدانیم که ما هم در حال حاضر در کشورمان به این نفوذ مرجعیت نیاز داریم و کسانی که در ردهها و کارهای مختلف، این مرجعیت را میکوبند و به اصطلاح نزول میدهند و خراب میکنند، توجه داشته باشند که چه نیرویی را میکوبند.
شاید تعجب کنید که در ایران فتوایی نافذ باشد، اما فتوای امام خمینی(ره) در حرکت انقلاب که گفتند در سربازخانهها نمانید، میدانید چه ضربههایی به ارتش زد؟ ما کل مسئله را از بیرون میدیدیم، خاطراتی که ارتشیهایی که فرار کرده بودند و نوشتند، نشان میداد که نظر و فتوای امام، این سربازها را از سربازخانهها بیرون ریخت و فراری داد. شبی که حکومت نظامی اعلام کردند، امام فرمودند: به خیابانها بروید و بمانید و به خانههایتان نروید، این فتوا چه اثری داشت؟ شاهد بودیم که سلطنت ۲۵۰۰ سالهای که همه قدرتهای بزرگ از جمله انگلیس، فرانسه، آمریکا، شوروی و چین همراه او بودند را چطور محکوم کرد؛ در نوشتهها هست که با فاصله کمی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، رئیس حزب کمونیست چین به ایران آمد و در ضیافت رسمی در کاخ نیاوران مهمان شاه بود، یکی از صحبتهای امام به کمونیستها این بود که شما دیدید که رهبر چین هم آمد و بر روی خونهای ریخته شده جوانان ما با شاه بزم گرفتند! این تعبیری است که ایشان در پاریس میکردند؛ این فتوا هست! ما باید امروز متوجه این ارزشها باشیم و بدانیم آنچه امروز داریم به چه قیمتی به دست آمده است؛ مسئولان احساس مسئولیت کنند و بدانند سرمایههای عقیدتی در بین مردم بوده که این حرکت و نظام اسلامی را شکل داده است. آدم عاقل نمینشیند روی شاخه و بن و پایه شاخه را ببُرد، چون روی خودش میافتد. کسانی که امروز دانسته یا ندانسته به مرجعیت، روحانیت و اعتقاد ضربه میزنند، توجه داشته باشند که دارند این بُن را میبُرند چرا که این نظام اسلامی بر روی این فتاوا و اعتقادات شکل گرفته لذا ضروری است که این اعتقادات را در میان مردم حفظ کنیم تا بمانیم؛ اگر این اعتقاد را از بین ببریم، خودمان هم نمیمانیم.
مراجع در بهره گیری از اهرم فتوا در اصلاح امور امت اسلامی و گره گشایی از بن بستها چگونه میتوانند نقش آفرینی کنند؟
علوی بروجردی: مرجع تقلید و فقیه چه از باب ولایت فقیه و چه از باب حسبه؛ باید تشخیص دهد که ورود او ضروری است و سپس ورود کند؛ اگر به طور روزمره مرجع تقلید در همه کارها دخالت کرد و وارد شد، اثر فتوا از بین میرود، اما در مواقع حساسی که هویت شیعه، هویت مملکت و ناموس شیعه به خطر میافتد، وظیفه دارد.
چطور تشخیص دهد؟
علوی بروجردی: ممکن است مرجعیتی که در ایران نشسته با مرجعیتی که در عراق و بحرین نشسته، تفاوت کند؛ علمایی که اکنون در بحرین درگیر با حکومت هستند، نسبت به آقای سیستانی متابعت دارند؛ رفتاری که ایشان در عراق دارند با رفتاری که در بحرین دارند، متفاوت است؛ این تشخیص است، باید تشخیص دهند که این حفظ هویت شیعه است؛ حفظ هویت شیعه هم فقط به حفظ خون شیعه نیست، در یک جاهایی حفظ هویت شیعه به این است که ما خون سنی و خون مسیحی را حفظ کنیم؛ این را خود مرجع تشخیص میدهد و ورود میکند و در جاهای مختلف، تفاوت میکند. فرض کنید در حال حاضر میخواهیم در آمریکا نظر دهیم، در این کشور تعداد کمی شیعه داریم و مثلا در پاکستان ثلث جمعیت شیعه است، حرکتی که در آنجا داریم، چطور میخواهد باشد و تشخیص متفاوت است با جایی که اکثریت شیعه هستند، اما حرکت حضرت آیتالله سیستانی نشان داد که ما امیدوار هستیم به حرکت مرجعیت در آینده و این که مرجعیت شیعه همیشه در روزهای حساس میتواند فریادرس شیعه و حافظ هویت شیعه باشد.
چه اندازه یک مرجع بایستی استقلال در صدور فتوا داشته باشد؟ به عنوان نمونه صدور فتاوای مهم و سرنوشت ساز چه اندازه میتواند متاثر از هوشمندی و ذکاوت شخص مرجع داشته باشد؟ ممکن است برخی از فتاوا به جای حل مشکلات مشکلات بیشتری را حتی دامن بزند و تاثیر نامطلوبی بر جای بگذارد. آیا مراجع میبایست در صدور فتوا موقعیت شناس و مصلحت اندیش نیز باشند؟ یا چنانچه هر کجا صدور فتوا به لحاظ شرعی نیاز بود میبایست صادر شود؟
علوی بروجردی: بحث استقلال در صدور رأی و فتوا را در نجف داشتیم؛ معروف است که از یکی از فقهای بزرگ نجف سوالی در مورد ماء بئر (آب چاه) کرده بودند و بحث این بود که آب چاه با ملاقات نجاست، نجس میشود یا خیر، ایشان میخواست در این باره نظر و فتوا بدهد؛ یک وقت ایشان احساس کرد که میلش به این است که فتوا دهد آب چاه با برخورد نجاست، نجس نمیشود! قدری تأمل کرد و متوجه شد که خانه آنها در نجف چاه دارد و از آب این چاه استفاده میکنند و بچه کوچک هم دارند و امکان دارد لباس این بچه که ممکن است نجس هم باشد با ملاقات آب چاه، آب نجس میشود و همین مساله اسباب زحمت میشود، و همین مساله ناخودآگاه دارد بر رأی او تاثیر میگذارد لذا ایشان دستور داد آن چاه را در منزلشان پر کنند تا با فارغ البال در این مورد نظر بدهد. معمولاً بحث استقلال فتوا را مطرح نمیکنیم، به حساب اینکه اصلاً آن مرجعیتی که صلاحیت فتوا دارد، استقلال صدور فتوا را دارد و لازم نیست برای او شرط بگذاریم، اگر مرجعی فتوا را با تاثیرپذیری از جمعیت و نهادی صادر کرد، در حقیقت آن مرجعیت به وظیفه خود عمل نکرده است، «حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ»
پس از اینکه مرجع تشخیص داد و به موضوعی ورود کرد، اولاً باید دید قوی نسبت به سیاست عالمی و سیاست بین المللی داشته باشد تا بتواند تشخیص دهد فتوایی که میدهد چه آثاری به جا میگذارد. دوم اینکه دید وسیع نسبت به محیط خودش داشته باشد و بداند فتوای او چه آثاری در محیط به جا میگذارد؟ آیا فایده و اثر دارد یا ندارد؟ این از مرحوم آقای بروجردی معروف بود که در قضایای نهضت ملی، یک وقت ایشان فرموده بودند، تا ابتدا و انتهای حرکتی را برای من کاملاً معلوم نباشد، ورود نمیکنم و باید تشخیص دهم که ابتدای آن از کجا شروع شده و به کجا منتهی میشود؛ این یک حرکت آزادی خواهی و صحیح است، اما ممکن است دست مایههایی که این حرکت را آغاز کردند، ریشههای اصلی غیر ما باشند و اهداف دیگری داشته باشند؛ در واقع مهندسی از جای دیگری صورت میگیرد ولو در قالب این فریادهای پاکی است که از حلقوم به اصطلاح مطهر بیرون میآید، اما در حقیقت ریشه در جای دیگر دارد، این مسئلهای است و لذا در مرجعیت ما به یک بلند نگری، یک جهانی بینی وسیع، یک شناخت عمیق از احوال جامعه نیاز داریم تا در یک قصه ورود کند و فتوا دهد.
آقای بروجردی میگفتند من اگر ابتدا و انتهای مطلبی را ندانم، ورود نمیکنم
در دورانهای گذشته آثار این گونه فتاوا هم زیاد داشتیم البته گاهی از اوقات هم از بزرگانی فتاوایی داریم که آثار منفی دارد. اینها را ما الان نمیخواهیم بررسی کنیم. آن بزرگ هم به هر حال معصوم که نیست، غیر معصوم عصمت ندارد و ممکن است اشتباه کند و لذا ممکن است در تشخیص، خطا کرده باشد. گاهی از اوقات شما میبینید در آرا و یک حرکت، تضاد پیدا میشود مانند مشروطه. اما یک طرف آخوند خراسانی با آن بلندنظری نشسته و طرف دیگر هم فقیه بزرگی مثل مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی قرار دارد؛ حال در مورد اینکه مشروطه چه بود و از کجا آغاز شد و چه نتایجی داشت، بحث نمیکنیم؛ همین جمله مرحوم آقای بروجردی که میگفتند «من اگر ابتدا و انتهای مطلبی را ندانم، ورود نمیکنم» در اثر این بود که ایشان تمام عمر فعال مشروطه را در نجف کنار آخوند بودند یعنی تمام اقامت ده ساله ایشان در نجف در اوج داستان مشروطه بوده لذا شرایط را دیده بودند که گفتند من باید بدانم این حرکت از کجا آغاز شده و به کجا منتهی میشود تا همراهی کنم. گاهی اوقات یکسری احساسات زودگذر است، گاهی به حساب احساسات به مسالهای ورود میکنم و فتوا میدهم، آثار آن چیست؟ بعد از اینکه این احساسات فروکش کرد، اثر این فتوا چه میشود؟ لذا درایت افراد و شخصیتها در اهمیت و نفوذ فتوا اثر مستقیم دارد؛ نباید مسئلهای که در عراق اتفاق افتاده را تنها به عنوان عظمت فتوا یا عظمت مرجعیت در نظر بگیرید بلکه باید عظمت شخص هم در نظر بگیرید یعنی توجه داشته باشید که آیتالله سیستانی است که این تشخیص را میدهد و این عظمت را در فکر، مشی و بینش او باید دید؛ آن زمان این فتوا موثر واقع میشود، این نیست که هر فتوایی از هر کسی دارای این اثر باشد؛ شخصیت و مرجع باید مورد نظر و دقت قرار بگیرد.
در ابتدای صحبت به فتوای تحریم تنباکو و اثر آن حتی در کاخ ناصرالدین شاه اشاره کردید؛ با توجه به وضعیت امروز و مسایل و مشکلاتی که شاهد آن هستیم؛ امروز صدور فتوا و شنوایی همه جانبه و تام مردم نسبت به آن، کمرنگ شده است؟
علوی بروجردی: طبعاً جوامع از این نظر حالات مختلف دارند؛ اوجی که روزهای قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ بود، یک ماه بعد از آن در بین مردم وجود نداشت، این امری طبیعی است و قلیان احساسات هست؛ ما باید این مسئله را در بُعد دیگری ببینیم و آن اینکه این آفت است و چرا در جامعه ما پیش آمده است؟ ما در جامعه از روحانیت گسست داریم. در حال حاضر مصیبتی که داریم، عقاید سخیف وهابی است یعنی تضاد درون خودشان است؛ عقاید سخیف وهابی در دانشگاههای ما به عنوان عقاید روشنفکری مطرح میشود! یعنی چه؟ ما چه کردیم؟ ما قدری از مردم فاصله گرفتیم و دیگر برای مردم پدری نمیکنیم. مردم به قول معروف در حوادث و ناراحتیها همیشه به ما پناه میآوردند و ما پناه مردم بودیم؛ حال به قول فردی، از دست ما به چه کسی پناه ببرند؟ ما امروز با این مشکل مواجه هستیم و این آفت است.
چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
علوی بروجردی: به این دلیل که فرد روحانی متصدی اجرا شده است، به این دلیل که ما آنطور که باید و شاید مسئولیتهای خودمان را جدی نگرفتیم، به این دلیل که از جامعه خود شناخت لازم نداشتیم.
در حال حاضر اگر مرجعی در قم فتوا دهد که کشیدن هر نوع ماده مخدر حرام است، این فتوا همین اثری که فتوای آیتالله سیستانی در عراق داشت را دارد؟
علوی بروجردی: خیر! چون زمینه آن در جامعه ما فراهم نیست؛ وقتی بیکاری، فقر، گرسنه دیدن زن و بچه وجود دارد، وقتی مریض شدن هست و امکان علاج نیست، این مسایل خواه ناخواه به این سمت کشیده میشود. ما باید اسباب پیدایش را در جامعه توجه داشته باشیم، لااقل یک وسایلی را فراهم کنیم برای از بین رفتن و بعد به فتوا تمسک کنیم و در حقیقت باید جهات اجتماعی فتوا و پایهها را در نظر گرفت.
در عراق پول و اسلحه نبود و احساس ناامیدی در بین همه مردم وجود داشت و لازم بود امید در بین آنها ایجاد میشد تا به امنیت که اصل اولیه برای زندگی هر انسانی است، میرسیدند، این امید با فتوای آقای سیستانی به وجود آمد؛ اگر ایشان در آن روزگار میدیدند همان حالتی که اجتماع افراد ایجاد میکند، ممکن است موجب برخورد در همان نقاط اولیه شود و دشمن قوی تر شود، هیچ وقت این فتوا را نمیدادند، اما زمینه را مساعد دیدند. ما ایران خودمان مسائل را با عراق مقایسه نکنیم؛ ایران خودمان داستان دیگری دارد. در ایران تبعیت مردم از فتوا قوی تر از عراق امروز بود؛ حرکت امام حرکتی است که در تاریخ به حساب میآید؛ حکومتی که مورد حمایت بزرگترین قدرتها بود به دست مرجع شیعه ساقط شد، همان روز، روزنامههای دنیا دیگر نمیتوانستند، ننویسند، خیلی قصههای عجیب و غریب نوشتند منتهی آن حرکت مقدس و فوق العاده را چگونه اجرایی کردیم؟!
اخوان المسلمین صد سال سابقه دارد حتی عدهای از ما از اخوان المسلمین حمایت میکردیم، شیخ حسن البنا یکی از اعضای هیئت تقریب قاهره مورد تایید آیتالله بروجردی بود. در کشتن سید قطب، مرحوم آیتالله سید محسن حکیم اطلاعیه داد و محکوم کرد؛ در حقیقت با آنها پیوند داشتیم، اما آنها در حکومت مصر قیام ایجاد نکردند، حرکتی که نام آن را بیداری گذاشتند به وسیله اخوان المسلمین ایجاد نشده بود بلکه به وسیله جوانان خیابانی و دانشگاهی ایجاد شده بود، اخوان المسلمین سوار بر این مساله شد، اما چقدر توانست حکومت را داشته باشد؟ یک سال و خرده ای! اما روحانیت شیعه را در نظر بگیرید، ۳۷ سال است، همان حکومت را در دست دارد.
چرا؟ تفاوتها در کجاست که یک بار به دست گرفتن حکومتی کوتاه است و یک بار این چنین طولانی؟
علوی بروجردی: این همان نفوذ روحانیت و مرجعیت است. در حال حاضر هم این نفوذ مرجعیت وجود دارد منتهی باید سعی کنیم گسستهایی که گوشه و کنار ایجاد میشود را ترمیم کنیم، به خصوص روحانیون که تریبونی دارند و مقدس است و در اختیار ماست، باید از این تریبون حرفهایی بزنیم که سنجیده و قابل قبول برای مردم باشد تا پذیرفته شود. این تریبونها را جایگاه مبارزات خطی، جناحی و حزبی نکنیم. بنده صریحاً گفتم که مخالف هستم نهادهای روحانی تعیین کنند که به چه شخصی به عنوان رئیس جمهور رأی داده شود، ما حزب نیستیم، ما خط سیاسی نیستیم، ما نهایت، مردم اگر مسئله دارند، انتخابات دارند، یادآوری میکنیم و تذکر میدهیم که این معیارها را در انتخاب افراد رعایت کنید. چرا آبروی روحانیت و مرجعیت را به پای شخصی بگذاریم، شاید این فرد فردا موفق نبود و موفق نبودن او هم تقصیر خودش نبود بلکه اوضاع خارجی باعث شد موفق نشود، اما مردم از چشم ما چرا ببینند. مرحوم آقای بروجردی دکتر مصدق را انسان خوبی میدانست، در حرکت ملی وقتی روحانیت تهران میخواستند جمع شوند و مانع از سفر ایشان به لاهه شوند، آقای بروجردی به آقای بهبهانی پیغام داد که اگر این حرکت اتفاق بیفتد من همه شما را نفی میکنم، ایشان فرمودند: دکتر مصدق میخواهد به لاهه برود، در آن دادگاه یا موفق میشود یا نمیشود. چرا ما قبل از اینکه برود، این مساله را به عهده بگیریم و نگذاریم برود و فردا در تاریخ این مردم ما را محکوم کنند، چرا ما از آبروی خود مایه بگذاریم.
لازم و ضروی است آبروی مرجعیت و روحانیت “همه جا” سرمایه قرار داده شود و مورد معامله قرار نگیرد؟
علوی بروجردی: ضرورت ندارد ما در هر کاری دخالت کنیم. درست است بانکها مسئله و مشکل دارند، اما ما باید ریشهای و فتوایی در این زمینه راهکار ارائه دهیم و مساله را حل کنیم، این درست نیست که همان مطلبی که فلان کارشناس میگوید را من هم تکرار کنم و من چون شناخت کارشناس را ندارم، فردا کلامی غیر در میآید و این کلام بی تاثیر میشود. اینها را در نظر بگیریم؛ حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد، حرمت مرجعیت را باید شخصیت مراجع و روحانیتی که به تعبیر ما قشر میانی هستند، نگه دارند، اگر این حرمت حفظ شد، بدانیم هر کجا شیعه هست، نفوذ فتوا هم هست، هر کجا شیعه هست، امید هم هست که در وقت مشکلات، نیرویی به دادشان برسد و حرکت ایجاد کند و حرکت بیافریند، ما باید در جوانها این امید را نسبت به خودمان زنده نگه داریم.