اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین محمد باقری شاهرودی استاد سرشناس و قدیمی سطوح عالی حوزه علمیه قم، عمر خود را صرف تدریس و تحقیق در کتب حوزوی نموده است. عضو سابق حلقه استفتاء مرحوم آیتالله تبریزی بهترین لذت خود را در زندگی، کنکاش و تحقیق در این عرصه میداند. به نظر وی، آسیبشناسی کتب حوزوی ملازم با تغییر آنها نیست. او همگان را بیش از تحوّل، به پاسداشت این کتب توصیه میکند، کتبی که دست امام زمان (علیهالسلام) را پشت سرخود دارد.
اجتهاد: بایستههای ساختار مطلوب دانش اصول فقه را در چه اموری میدانید؟
باقری شاهرودی: بزرگان ما برای تألیف این کتب زحمات و رنجهای فروانی کشیدهاند و ما باید در حفظ آنها کوشا باشیم. این اشکالاتی که به ساختار و محتوای این کتب وارد میکنند ناشی از جهل آنهاست که خوب مراد این بزرگان را متوجه نشدند. برای آموزش یا نقد علمی باید به اهل آن مراجعه کرد. برای آسیبشناسی هر علمی ابتدا از خبره و اهلفن آن علم سؤال میکنند. نه اینکه هر کس از راه رسید بیاید آن علم را با ذهن قاصر خود، نقد و بررسی کند. باید مبادی تصوری و تصدیقی، فلسفه آن علم، ثمرات آن علم و زوائد آن را بشناسد و اگر قصد تکامل آن علم را دارد باید این نقد را نزد چند عالم دیگر انجام دهد، نه اینکه منبری بگذارد و پیش چند نفر دانشآموز آن فن بهنقد بنشیند. این بحث قطعاً علمی نیست و نقد عالمانهای را شاهد نخواهیم بود.
قطعاً هر علمی نیاز به تکامل دارد. علم بشری است و باید تکمیل و تصحیح شود، ولی دانش علم اصول و کتب موجود، بهترین کتاب، بهترین روش، بهترین نحو نوشتار از نظر فکری و بینش و ذهنی و اعتقادی، همین کتب با همین محتوا است که میتواند مطالب را به طلبهها منتقل کند.
اگر میگویند متنش سخت است، باید گفت: در دوران قدیم که در سن هفت یا هشتسالگی وارد حوزه میشدند و در پانزدهسالگی به رسائل و مکاسب میرسیدند، با این متون چه میکردند؟ راحت میخواندند و تجزیهوتحلیل میکردند و مجتهد میشدند. حال که با مدرک دیپلم و با این همه امکانات، وارد حوزه میشوند، این متن سخت شده است؟! با این متن میشود به سراغ جواهر رفت و متن جواهر را فهمید یا متنی که ساده است و با کتب قدیم، زوایای بسیاری دارد؟
اینکه الآن دانشپژوه ما میگوید این متن سخت است، مشکل آموزش است و الا چرا در گذشته چنین نبود؟ اساتید ما ازنظر علمی ضعیف شدهاند، در نتیجه شاهد این حوزه بیانگیزه و سست هستیم.
اجتهاد: چه نقدهایی به ساختار فعلی دانش اصول فقه وارد است؟
باقری شاهرودی: از جمله نقصهایی که میتوان بر کتب فعلی وارد دانست، نبود تطبیق کتاب اصولی برای آموزش مهارت در فقه است. تطبیقات فقهی در کتب فعلی، بسیار کم است. این کتب نباید صرف حفظ کردن مطالبی باشد که نمود عینی در مسائل فقهی ندارد. البته این نکته قطعی است که کتب موجود بهترین هستند. اگر در این کتب در هر مبحثی نقصی دیده میشود، در کتبی که بهعنوان جایگزین مطرح میشود در هر صفحه نواقصی به چشم میخورد.
البته این نقصها به مرحوم شیخ و آخوند وارد نیست؛ چون این بزرگان نظر به متون قبل مثل معالم، قوانین، فصول و ریاض و… داشتند و این کتب را نگاشتند.
اجتهاد: چرا بسیاری از مباحث بیثمر در علم اصول وجود دارند؟
باقری شاهرودی: در اصول هیچ بحث بیثمری وجود ندارد. کسی که ادعا میکند اصول سراسر از مباحث بیثمر است، باید بیاید تا ثمرات تکتک مباحث علم اصول را برایش بازگو کنم.
اجتهاد: مثلاً تعریف علم اصول چه ثمرهای در فقه دارد؟
باقری شاهرودی: اینها مبادی علم اصول هستند. قبل از ورود به هر علمی، باید از مبادی آن سخن گفت تا مشخص شود بحث بر سر چه چیزی است. تا ندانیم موضوع علم اصول چیست، نمیتوانیم وارد آن علم شویم. باید ماهیت علم را بدانیم تا از آن بحث کنیم.
اجتهاد: به نظر حضرتعالی، مرحوم آخوند که تعریف را بیثمر میداند و وارد این مباحث نمیشود نتوانسته عمق مطلب را بیابد؟ مثلاً اینکه استصحاب را ابقاء ماکان میگوید و رد میشود، نتوانسته است استصحاب را تعمق ببخشد؟
باقری شاهرودی: تعریف اصلاً نباید ثمره داشته باشد. ثمره تعریف، علمیت و دانستن است. تعریف استصحاب هم بیثمر نیست. اگر یک تعریف جامعی برای استصحاب داشته باشیم، بهواسطه تعریف، انسان به تمام مسائل یک علم بینش اجمالی پیدا میکند. شما از استصحاب که بحث میکنید، تنبیهات استصحاب را که میگویید هرکدامش مسئله مستقلی است. فعلیتش، شک و یقین، این خودش بحثها و ثمراتی دارد. اصل مثبت ثمراتی دارد، احکام وضعی و تکلیفی خودش ثمراتی دارد.
اجتهاد: حضرتعالی معتقد هستید هیچ بحث بیثمرهای در اصول اتفاق نیفتاده است؟
باقری شاهرودی: قطعاً چنین است. ما بحث بیثمرِ در علم اصول نداریم ولی باید بدانیم که بین موضوع علم و مبادی آن و بین مسائل علم اصول فرق است. بلاشک تمام مسائل علم اصول که از اوامر شروع میشود دارای ثمره است؛ اما مبادی مثل تعاریف علم اصول، اگرچه دانستن آن اثر فقهی ندارد؛ اما لازم است. تا این مباحث را ندانیم، دچار مشکل میشویم. مثلاً تا ندانیم تلبس مشتق به مبدأ است یا به من انقضی، چطور در رابطه با تقلید از مجتهدی که فراموشی گرفته است، حکم صحیح را پیدا کنیم؟ تمام این مباحث، صغرای ظهورات را برای ما میسازد. چطور ثمره ندارد؟
اینها متفرّع بر این مسائل است. شما یک بحث اصولی را بگویید که مسئله اصولی باشد یا مربوط به الفاظ، توسعه موضوعات، احکام و معلّق کردن احکام، حجیت، اصول عملیه در موارد اصول عملیه نباشد. چه مسئلهای را شما میخواهید در مورد اصول مطرح کنید که بگویید یک بحثی را پیدا کردیم که در هیچ جای قیاس استنباط اثر ندارد. از اوّل اصول من حاضرم بنشینیم بحث کنیم.
مسائل اصول مثل زنجیر است. شما الآن یک حرف را از حروف الفبا مثل فاءرا در نظر بگیرید. خب، این فاء که فایدهای ندارد. ولی کنار ۲۷ حرف دیگر در عربی، یا کنار ۳۰ حرف دیگر در فارسی که قرار میگیرد، اثر پیدا میکند. علم اصول زنجیرهوار است. اگر از این زنجیر، دوتا دندانهاش را قطع کنید زنجیر از هم میپاشد. اینها به هم وابسته است.
بهعنوان مثال، اینکه جمله شرطیه مفهوم دارد یا نه؟ مربوط به همین اوضاع الفاظ است. خیلی مثالهای دیگر در این زمینه میتوان زد.
اجتهاد: جای چه مباحثی در ساختار فعلی علم اصول خالی است؟
باقری شاهرودی: مباحث فراوانی در کفایه و غیر آن دیده میشود که جای بحث دارد. به عنوان مثال مرحوم آخوند واجب را به نفسی، غیری، عینی، کفایی، تخییری و تعیینی تقسیم میکند، در حالیکه معلوم نیست این واجب است که تقسیم شده یا وجوب است که به این اقسام منقسم است؟ اینها باید تفکیک شوند.
یا مثلاً میگویند ظهور صیغه امر در وجوب است. آیا این ظهور را از صیغه امر یا از ماده امر برداشت کردیم؟
اگر از هیئت است چطور ممکن است درحالیکه هیئت معنای حرفی است و جزئی است و نمیتوان از آن اطلاق گرفت یا آن را تقیید زد، معنای وجوب را برساند؟ کسی بحث نکرده است که این وجوب از کجا برداشت میشود.
در مثل حقیقت اعتبار نیز چنین است. تمام احکام ما چنین نیست که اعتبار محض باشند، بلکه شاید از روی مصلحت و مفسدهای باشند که ما هنوز به آن نرسیدهایم؛ لذا صرف اعتبار نیست. در مثل روبهقبله بودن ذبیحه، ممکن است مصلحتی باشد یا ممکن است صرف امتحان باشد، پس چنین نیست که تمام احکام شرعیه صرف اعتبار باشد.
بهعنوان نکته پایانی، اعتقاد بنده بر این است که بزرگان ما تراث ما را حفظ نمودهاند و با آن سختی و مشقت به دست ما رساندهاند. من وقتی لمعه را تدریس میکردم یقین کردم این دست بشر نیست که این کتاب را به تحریر درآورده است و دست و یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)، یار شهید بوده است. لمعه معنویت دارد و متبرک است و تا زمانی که برای این کتب بزرگان، عدلی تألیف نشده است، باید دست از تبلیغات منفی و سوء برداشت تا طلاب دچار یاس و ناامیدی نشوند. اگر متنی بهتر باشد، علماء که لجبازی ندارند، قطعاً آن متن را میپذیرند.
چه دفاع جانانه ای
من که حتما قانع شدم
کاش فقط این استاد گرامی یک استدلال منطقی آورده بود …
تنها استدلالشان این است که مرحوم شیخ و آخوند خیلی بزرگ هستند و کسی ایشان را نمی فهمد و نباید حرف بزند.
سلام علیکم
استدلال منطقی از این بالاتر؟؟!!!!
ایشان فرمودند که:کسانی که معتقد هستند که برخی مسائل علم اصول ثمره ی فقهی ندارد،ما در یک گفتگوی دوستانه بین متخصصین ثابت میکنیم که تمامی این مسائل فقهی ثمره دارد.
ابن استدلال نیست؟!!!!!
واقعا عجب استدلالی
مدعیان بی ثمر بودن به صورت علنی و شفاف و روشن ادله خود را تبین می کنند
در این فضا اگر جوابی هست چرا علنی و شفاف بیان نمی شود؟؟
چرا جلسات خصوصی؟؟
من طلبه جوان از کجا بدانم در جلسه خصوصی آقایان چه گذشته است؟؟
مطمان باشید اگر جواب داشتند و ثمره روشنی وجود داشت تا به حال هزار بار آن را به رخ کشیده بودند و دهن منتقد را گل گرفته بودند
وقتی چنین نشده یعنی جوابی ندارند