حجتالاسلام ارسطا ضمن نقد کتاب حقوق بشر در اسلام، پیرامون رویکرد اسلام در زمینه حقوق بشر اظهار داشت: نویسنده در تبیین رویکردهای مختلف در حقوق بشر به رویکردهای انفعالی، تقابلی و تعاملی اشاره کرده است؛ به نظر میرسد در اینجا میتوان به رویکرد چهارمی به اسم رویکرد تکاملی اشاره کرد؛ یعنی آنچه که اسلام در مباحث حقوق بشر در نظر دارد، با توجه به اینکه این حقوقها از خالق بشر ناشی شده است، رویکرد تکاملی است چراکه حقوق بشر را ارتقاء میدهد.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی با موضوع «بایستههای تدوین درسنامه دانشگاهی در زمینه حقوق بشر در اسلام» با معرفی و نقد کتاب حقوق در بشر اسلام تالیف حجتالاسلام والمسلمین دکترحسین جوان آراسته، پنجشنبه گذشته در کمیسیون حقوق بشر قم برگزار شد.
در این نشست، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد ارسطا استاد درس خارج حوزه علمیه، حجتالاسلام والمسلمین حسین جوان آراسته عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دکتر مجید جاوید عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران به عنوان ارائه دهنده و دکتر محمد حسن ضیاییفر دبیر کمیسیون حقوق بشر در استان قم به عنوان دبیر حضور داشتند.
خلاء در نگارش کتاب درسی حقوق بشر در اسلام
در ابتدای این نشست، دکتر محمد حسن ضیایی فر ضرورت برگزاری این نشست را چنین تشریح کرد: مهم است که بدانیم درس نامههای دانشگاهی در زمینه حقوق بشر در اسلام چگونه باید باشد و امروزه چه تعداد از این درس نامهها موجود است. بدون شک، کتاب حقوق بشر در اسلام که توسط آقای آراسته نگاشته شده، از جمله تالیفات قابل توجهی است که در با نگاه به پر کردن خلاء موجود در این زمینه، نوشته شد.
به نظر میرسد در موضوعی که اهمیت بسیاری دارد و آثار محدودی نیز پیرامون آن به رشته تحریر درآمده است، نقد و بررسی یک اثر و آینده پژوهی آن، دلیل مناسبی برای برگزاری این سری نشستها است. ایدهآل ما آن است که به آثاری برسیم که مدرسین بتوانند به راحتی از میان آنها، یکی را برگزینند و به عنوان منبع درسی انتخاب کنند.
اثری که هم از لحاظ شیوایی نوشتاری، هم به لحاظ ترتیب شکلی تنظیم مطالب، هم به لحاظ اتقان منابع علمی و هم به لحاظ متناسب بودن تحلیلهایی که مولف ارائه میکند، با سطح دانش پژوهان یکسان باشد. متاسفانه تاکنون در این زمینه خلاءهایی موجود بوده که امیدواریم با اینگونه تلاشها، با این وضعیت مواجه نباشیم.
در ادامه این نشست حجتالاسلام حسین جوان آراسته، گزارشی از کتاب خود ارائه کرد و گفت: درس حقوق بشر در اسلام در سابق یک درس اختیاری بود که در ادامه، به دو واحد اجباری مبدل شد و ما در همین راستا، تصمیم به نگارش کتاب، مطابق با همان سر فصلهای رایج گرفتیم. از این جهت، متنی که ملاحظه میفرمائید اگر بر اساس سر فصلهای جدید، اولین نباشد جزء اولینهاست. به طور طبیعی، نگارش کتاب در جایی که در قبل از آن، راهِ نرفته باشد، مشکلات خاص خود را دارد.
ما در پیشگفتار این کتاب، به نکاتی اشاره کرده ایم؛ مثل بنا بر ایجاز و مختصر بودن. چراکه یکی از آفتهای کتابهای درسی، مفصل بودن است که کاهش میل و رغبت دانش پژوهان را به همراه دارد. ما سعی کردیم در این کتاب ملاحظاتی را در سر فصلها داشته باشیم که اگر به اختیار خود ما بود، تغییرات بیشتری در آنها اعمال میکردیم. همچنین لازم به ذکر است که کتاب را با توجه به مقطع کارشناسی نوشته ایم.
تدریس درس حقوق بشر در اسلام، یکی از سختترین تدریسهاست
در ادامه دکتر مجید جاوید در نقد کتاب مطرح کرد: واقعیت این است که تدریس حقوق بشر در اسلام یکی از سخت ترین تدریسهاست؛ این کتاب باید به نوعی تدریس شود که هم حقوق بشر رعایت شود، هم ارزش و کرامت اسلام رعایت شود و هم دانش پژوهان قانع شوند. به همین خاطر، در گام اول از نگارش این اثر تشکر میکنم.
این کتاب از چند جهت قابل ارزیابی است؛ در محاسن آن میتوان گفت که فصل بندی رایج را رعایت کرده است؛ از مدلهای درختوارهای استفاده کرده که برای دانش پژوهان ارزشمند است و در انتهای هر فصل، نگارنده نظر خود را گفته و پرسشهایی را مطرح کرده و زمینه را برای پژوهش آماده کرده است. از ویژگیهای دیگر این اثر، عمیق بودن در موضوعات اسلامی است، بحثهایی که ناظر به فقه، رجال و قرآن کریم است.
اما از لحاظ نقد، به نظر میرسد که بر این کتاب، نقد اساسی وجود نداشته باشد؛ صرفا مطالبی را عرض میکنم که در برخی موارد، میتوان مکمل و در برخی موارد، باعث ساده سازی بحث برای مخاطب باشد؛ اما نقدهایی که به نظر میرسد:
بر اساس بحثهای روش شناسی، باید در درسنامه نویسی، ساختار پژوهشی دیده شود و مولف در مقدمه آن را توضیح دهد. باید روش تحقیق مشخص شود که آیا رویکرد آن، اجتهادی بوده است، یا اکتشافی، یا توصیفی؟ نویسنده اشاره نکرده که در نگارش این کتاب، چه ابتکاری داشته است که بدان اقدام کرده است؟ همچنین، موضع نگارنده نسبت به نظریههای رایج به خوبی مشخص نشده است.
در انتهای کتاب، نتیجه و جمع بندی وجود ندارد. نویسنده در مقدمه به دو نظر افراطی و تفریطی اشاره کرده است اما در انتها مشخص نکرده که نظریه میانی که نظر مختار بوده، چیست.
فصلهای سوم و چهارم مبتنی بر اسناد بینالمللی در نظر گرفته شده، در حالی که شایسته است نویسنده مشخص کند که چرا برخی از مصادیق این دو فصل را ذکر کرده و برخی را ذکر نکرده است؛ با توجه باز بودن فصل سوم چهارم، خواننده دچار ابهام میشود. به نظر میرسد که در بحث حق و تکلیفها، مباحث بیش حد لازم، عمیق شده است.
قانون حمورابی به عنوان پشتیبان رسمی حقوق بشر تلقی نمیشود
در قسمت تاریخچه، اکتفا به تاریخچه حقوق بشر در اسلام کافی است و لازم نیست که قانون حمورابی یا فرمان اشراف انگلستان یا حقوق شهروندی فرانسه را ذکر کنیم. در حالیکه هیچ یک از این موارد، در اسناد بین المللی به عنوان پشتیبان رسمی حقوق بشر تلقی نمیشوند.
شاید بهتر بود که به جای این مصادیق از منشور مدینه و فرمان امام علی(ع) به عنوان حقوق بشر اسلام استفاده شود. همانطور که نویسنده اشاره کرده، حقوق بشر معاصر به نوعی متاثر از نظریههای دینی است؛ در نتیجه شایسته نیست که ما در تاریخچه حقوق بشر در اسلام، از اسناد حقوق بشر در فرانسه استفاده کنیم. افزون بر آنکه، حقوق فرانسه تنها برای کشور فرانسه تدوین شده است و آنها تدوین این قانون، هیچ نگاهی به بشریت نداشته اند.
منشور مدینه، یک مدل در تاریخچه حقوق بشر است
میتوان از منشور مدینه که حمیدالله از آن با عنوان اولین قانون اساسی بشریت یاد میکند، به عنوان مدل در بحث تاریخچه حقوق بشر در اسلام استفاده کنیم.
نویسنده، پیشینه حقوق بشر در اسلام را بسیار مختصر آورده است، در حالیکه مثل حقوق بشر در قرآن پر است از مباحث پر مغز و اساسی. معتقدم که نویسنده باید در این بحث، از روش مراجعه به قرآن سخن میگفت که چرا در قرآن، مثلا بحث حیات ذکر شده است، بحث قصاص خیر؟ چرا بحث آزادی ذکر شده است بحث دیات خیر؟ و چرا بحث برابری ذکر شده است، بحث ارث زنان خیر؟
همچنین وقتی مباحث حقوق بشر در نهج البلاغه ذکر شده است، اما ثمره آن برای دانش پژوهان بیان نشده است. بهتر بود که آنها را به یکی از مصادیق حقوق بشر معاصر ربط میداد که بتوان آن را در جامعه اجرا کرد. همچنین بحث حقوق بشر در سیره نبوی و علوی بسیار مختصر تالیف شده است.
رویکرد رایج در مبانی نظری، هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، جامع شناسی و روش شناسی است
در بحث رویکردها، نویسنده از موضع گیری صریح خودداری میکند. دلیل رویکرد تعاملی باید مشخص شود. ارجاعات مکرر به نویسندگانی که مشهور نیستند نیز، به چشم میخورد. در بحث مبانی، از معرفت شناسی شروع شده و در ادامه بحث جهان شناختی ذکر شده است؛ در حالیکه در رویکردهای رایج در بررسی مبانی نظری و مبانی فلسفی، ما از هستی شناسی شروع میکنیم، در ادامه معرفت شناسی را مورد بررسی قرار میدهیم، در ادامه انسان شناسی را مورد بررسی قرار میدهیم، در ادامه جامع شناسی را مورد بررسی قرار میدهیم و در پایان، روش شناسی را مورد قرار میدهیم.
در بحث حقوق طبیعی و فطری اشاره به مکاتب پوزیتیویستی، طبیعی و اسلام (مستقلا یا ترکیبا) مناسب است. رویکرد نویسنده در کتاب بیش از آنکه عقلائی باشد، اخباری است در حالیکه رویکرد اسلامی به ما این اجازه را میدهد که ما از عقل بهره ببریم. در کتاب از «اصول حقوق بشر» سخن گفته شده است؛ لازم است نویسنده اشاره کند که این اصول آیا مربوط به اسلام است، یا اجتهاد نویسنده. همچنین باید فلسفه چینش آنها را روشن کند.
در این کتاب به بسیاری از اشکالاتی که در این زمینه به اسلام میشود، ذکر نشده است؛ مباحث مهمی مانند زنان، سن ازدواج دختران، اذن پدر برای ازدواج دختران، چند همسری و اقلیتها مغفول مانده و فسلفه این مسائل مهم تبیین نشده است. همچنین بحث مجازاتها اصلا باز نشده است؛ مثلا چرا زناکار باید سنگسار شود؟ چرا مجازات لواط قتل است؟ این امر در حالی است که چالشهایی این چنینی، جزء دغدغه و سوالهای اصلی دانش پژوهان است.
به نظر لازم است مرز حقوق بشر و حقوق شهروندی تنقیح شود. مرز حقوق بشر به مثابه یک حق فردی با حقوق شهروندی که در موارد متعددی از آن در کتاب استفاده شده، متفاوت است.
در پایان، به اعتقاد ما، چنانچه از نظریه نسبیت در حقوق شهروندی استفاده میشد، پاسخ بیشتر شبهات روشن میشد؛ چراکه هم در بحث مجازتها نسبیت داریم و هم در بحث حقوق. به تعبیر دیگر، اگر مرکزیت دولت، مسلمانان و عامه جامعه را در نظر بگیریم، میتوان به بسیاری از شبهاتی که امروزه در این زمینه مطرح است، پاسخ داد.
در ادامه حجتالاسلام محمدجواد ارسطا در مقام بیان محاسن کتاب حقوق بشر در اسلام مطرح کرد: کتاب حقوق بشر در اسلام از کتابهای ارزشمندی است که در این زمینه تدوین شده است. اینکه برخورد انفعال گرایانه یا توجیه گرایانه در مسائل حقوق بشر در کتاب دیده میشود، ناشی از جو حاکم بر چنین مباحث است. ذهن دانشجویی که به تازگی وارد دانشگاه شده، پر است از اشکالات گوناگون و دیدگاههای منفی که به سبب علل مختلف به آن دامن زده شده است.
در مباحث حقوق بشر، جو حاکم بر علیه مسلمانان است
ما هر چه قدر که از مسائل حقوق بشر بگوییم باز هم اشکال میشود که چرا عملکرد ما با مسائلی که در حقوق بشر در اسلام مطرح است متفاوت است؟! همچنین، برخی از دانشجویان با این مشکل رو به رو هستند که از حقوق اولیهای که یک شهروند باید دارا باشد، محروم هستند؛ حال هنگامی که این فرد وارد کلاس حقوق بشر در اسلام میشود و با مباحث آن آشنا میشود، قطعا جبهه گیری میکند.
گذشته از آن، در مباحث حقوق بشری، قلم در دست دشمن است که در این صورت، مانور دادن بسیار مشکل است. جو حاکم در مباحث حقوق بشر، مخصوصا در مسائلی نظیر مجازاتها و حقها بر علیه مسلمانان است. به این ترتیب، قلم زدن در چنین حیطهای مشکل به نظر میرسد.
چرا در مباحث حقوق بشر نمیتوان به دیدگاه غیر مشهور استناد کرد؟
اما اینکه در کتاب، از نظریات مشهور استفاده شده و نظر اجتهادی نویسنده کمتر به چشم میخورد، بدین خاطر است که استفاده از نظریه اجتهادی نویسنده یا افرادی که مشهور نیستند، کمتر قابلیت استناد دارند؛ مثلا در باب مجازات ارتداد، اگر واقعا ما باشیم و آنچه که فقها در کتابهای مختلف آورده اند، باید بگوییم که فقها به صورت مطلق معتقدند، حکم شخصی که مرتد فطری باشد، اعدام است و نیازی به استنابه ندارد. آنها به همین مقدار اکتفا گرده و به شبهاتی که امروزه مطرح است، نپرداخته اند.
این در حالی است که برخی از فقها نظیر آیتالله مکارم شیرازی اشاره کرده اند که اگر شخصی، در اثر شبهاتی که توان پاسخ گویی به آنها را ندارد، مرتد شود، مصداق «ارتداد عن شبهه» است و در نتیجه، مشمول قاعده درء میشود. این فتوا، در میان مشهور کتابهای شیعه دیده نمیشود البته، نه از این جهت که فتوای مزبور را قبول ندارد، بلکه از این جهت که بدان نپرداخته اند. خلاصه آنکه، اگر کسی به دیدگاه غیر مشهور تمسک کند، با این اشکال مواجه است که چرا دیدگاه مشهور را بیان نمیکنید؟
رویکرد اسلام در حقوق بشر، تکاملی است
اما در کنار نقاط قوت این کتاب، چند نکته شایسته بیان است. اولا: نویسنده در تبیین رویکردهای مختلف در حقوق بشر به رویکردهای انفعالی، تقابلی و تعاملی اشاره کرده است. به نظر میرسد میتوان به رویکرد چهارمی به اسم رویکرد تکاملی اشاره کرد؛ یعنی آنچه که اسلام در مباحث حقوق بشر در نظر دارد، با توجه به اینکه این حقوقها از خالق بشر ناشی شده است، یک رویکرد تکاملی است چراکه حقوق بشر را ارتقاء میدهد.
حقهایی که در اسلام به عنوان حق بشری مطرح هستند، بر آنچه که در اسناد حقوق بشر معاصر آمده است، ترجیح دارند؛ مثلا کرامت انسانی که در حقوق بشر اسلامی مطرح است، از مباحث مشابه آن نظیر دیگنیتیک بسیار برتر است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر بدون آنکه انسان تعریف شود و بدون آنکه مبدا و معادی برای انسان در نظر گرفته شود، از شأن و حیثیت انسان سخن گفته است؛ در حالیکه سخن از شأنیت انسانی که نه مبدا و نه معاد آن مشخص نیست، احاله به مبهم است.
دوما: در حقوق بشر معاصر مغالطههایی وجود دارد؛ مناسب است که ما برای گرفتن قلم از دست دشمنان در این مباحث، به نقاط ضعف آنها اشاره کنیم تا روشن شود آنچه که امروزه به نام حقوق بشر مطرح میشود، خالی از ایراد نیست. اولین ایراد، تعبیر ابتدایی اعلامیه جهانی حقوق بشر است که بدون ذکر خداوند، انسان را آزاد و حق محور معرفی میکند.
انسان از نگاه اسلام، صاحب تکلیف و از نگاه حقوق بشر معاصر، صاحب حق است
همانطور که مستحضرید در کلمات برخی از نویسندگان معاصر، یکی از نکات فارق بین دیدگاه اسلامی و غیر اسلامی این است که انسان از نگاه اسلام، موجود صاحب تکلیف است در حالیکه از نگاه حقوق بشر معاصر، انسان موجود ذیحق تلقی شده است. ما میدانیم که حق بدون تکلیف معنا ندارد و تقسیم بندی هوفلد، غلط است؛ وی تصور کرده که تنها در برابر حق مطالبه یا حق ادعا، تکلیف قرار میگیرد و در برابر حق قدرت، حق مصونیت و حق آزادی هیچ تکلیفی قرار نمیگیرد. در حالیکه حداقل تکلیفی که در برابر هر یک از این سه حق قرار میگیرد، تکلیف به رسمیت شناختن آنها از سوی دیگری است.
سوما: بررسی مقایسهای آشکار، سببی بهتر برای اقناع روح و وجدان دانشجو است؛ مثلا بیان تفاوت کرامت انسان و شأن انسان و آثار این دو میتواند بسیار قابل استفاده باشد. از یکی از مراجع، سوال شد که آیا بر کرامت انسانی، آثار فقهی مترتب میشود تا بر اساس آن، بتوان استنتاجات فقهی داشت؟ وی پاسخ داد پاسخ به این سوال، آسان نیست؛ باید بررسی شود که آیا میتوان تنها بر اساس کرامت انسانی، استنتاجات فقهی داشته باشیم و یا تنها بر اساس کرامت انسانی، پارهای از استنتاجات را مورد نقد قرار دهیم؟
من معتقدم که با جستجو در روایت، میتوان در راستای پاسخ به این سوال حرکت کرد؛ به عنوان مثال، امیرالمومنین(ع) خطاب به مالک اشتر، آثاری بر کرامت مترتب کرده است. گرچه در فرمایش ایشان از لفظ کرامت استفاده نشده است ولیکن مضمون آن، کرامت است. حضرت امیر(ع) در فرازی از این روایت میفرماید: «ولا تَکونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضارِیاً تَغتَنِمُ اُکلَهُم؛ فَإِنَّهُم صِنفانِ؛ إمّا أخٌ لَکَ فِی الدّینِ، وإمّا نَظیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ».
در پایان، بهتر بود که در این کتاب به برخی از تالی فاسدهای حقوق بشر معاصر، بیشتر و پررنگ تر اشاره شود. به عنوان نمونه، هرگاه ما آزادی را محور اصلی تلقی کنیم و بگوییم انسان تا وقتی که آزادی دیگران را به خطر نیندازد، آزاد است تالی فاسدهایی نظیر آزادی زنای با محارم را به دنبال دارد، که قبح آن غیر قابل کتمان است.
بنابر گزارش «پایگاه وسائل»، در انتهای این نشست اساتید و دانش پژوهان گرامی به بحث و تبادل نظر در این مورد پرداختند.