عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ضمن اشاره به شش برداشت از «فقه اجتماعی» تصریح کرد: وقتی میگوییم فقه اجتماعی، یعنی فقهی که تلاش میکند جامعهای اسلامی به عنوان الگویی از سبک زندگی تشکیل دهد و آن را حفظ کند.
به گزارش شبکه اجتهاد، کرسی ترویجی «مناسبات فقه اجتماعی با فقه سیاسی و فقه حکومتی» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین مجتبی عبدخدایی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و نقادی حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر ربانی، مدیر گروه فقه اجتماعی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چهارشنبه ۱۷ شهریورماه برگزار شد.
در ابتدای نشست عبدخدایی در سخنانی گفت: نخستین پرسشی که مطرح است این است که وقتی از فقه اجتماعی نام میبریم چه صوری از آن متصور است. من شش حالت را در نظر گرفتم. اولین حالت این است؛ وقتی میگوییم فقه اجتماعی، مقصودمان این است فقه اجتماعی یک رویکردی است که ناظر به ابعاد غیر فردی فقه است. در فقه سنتی ما نوع نگرشی که مورد تاکید بوده، فقه فردی بوده است و توجه کمتری به فقه اجتماعی شده است. در نتیجه، هم تکالیف اجتماعی مورد بحث قرار نگرفته و هم از زاویه اجتماعی به تکالیف نگاه نشده و هم ساماندهی مباحث فقهی از زاویه فردی شکل گرفته است، نه زاویه اجتماعی. مثلا بحث جهاد یک بحث اجتماعی است ولی در فقه از منظر فردی به این مسئله پرداخته شده است.
وی افزود: دومین تعریف و برداشتی که از فقه اجتماعی میشود به حوزه تزاحمات برمیگردد. از گذشته آنچه در فقه مورد تاکید قرار گرفته، حقوق و تکالیف فرد بوده است. مثلا قاعده سلطنت بر مراقبت از حقوق فردی تاکید میکند ولی آیا در تزاحم حقوق فردی و حقوق جمعی و اجتماعی، حقوق جمعی هم اینقدر مورد تاکید بوده است یا نه، به این معنا هم میتوانیم بحث فقه اجتماعی را در نظر بگیریم.
فقه اجتماعی در مقابل فقه فردی
عضو هیئت علمی دانشگاه یادآور شد: سومین برداشتی که از فقه اجتماعی متصور است این برداشت است که فقه باید به طرحها، نقشها، ساختارها، نهادها و فرآیندها هم بپردازد آنچه در فقه ما مورد تاکید است رفتار و فعل مکلف است در صورتی که اگر بگوییم حوزه فقاهت تعیین وظایف در همه قلمروهاست، دیگر محدود به رفتار فردی نخواهد بود. در این نوع نگاه وقتی از فقه اجتماعی نام برده میشود یعنی فقه باید بایدها و نبایدهای شرعی را در حوزه فرآیندها و ساختارها هم مشخص کند. بر این اساس فقه اجتماعی یعنی فقهی که فقط در حوزه رفتار تعیین تکلیف نمیکند و رفتارگرا نیست، بلکه تعیین تکلیف ساختار و … را هم میکند و به یک معنا میشود گفت فقهی است که نظامساز است.
وی افزود: یک معنای دیگر فقه اجتماعی این است که فقه اجتماعی در مقابل فقه فردی است به این معنا که فقه فردی به رابطه فرد با خدای خودش میپردازد اما فقه اجتماعی به رابطه حقوق انسانها با یکدیگر میپردازد. آن قلمرویی که به روابط انسانها با هم میپردازد و حقوق و تکالیف انسانها با همدیگر را مشخص میکند حوزه فقه اجتماعی است اما آن حوزهای که رابطه فرد با خدا را ترسیم میکند حوزه فقه فردی است.
مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: یک معنای دیگر از فقه اجتماعی این است که فقه اجتماعی به معنای فقهی است که نظام معاش اجتماع را در نظر میگیرد و برحفظش اهتمام میورزد. در میان فقها کسانی بودند که حفظ نظام را واجب میدانستند، بر این اساس هرچه به حفظ جامعه برگردد واجب است؛ این هم یک معنای فقه اجتماعی است.
فقه اجتماعی، ارائهدهنده الگوی سبک زندگی
وی با تاکید بر اینکه یک معنای دیگری از فقه اجتماعی وجود دارد که فراتر بحث میکند، افزود: اجتماع یعنی عدهای از افراد که ضرورت زندگی آنها را دور هم جمع کرده است. ضرورتهای زندگی جمعی برای رفع حوائج فردی، اجتماع را شکل داده است، ولی فراتر از اجتماع چیزی به نام جامعه داریم؛ یعنی کسانی که الگوی سبک زندگی واحد آنها را دور هم جمع کرده است. وقتی میگوییم فقه اجتماعی یعنی فقهی که تلاش میکند جامعهای اسلامی به عنوان الگویی از سبک زندگی و متمایز نسبت به سایر الگوها تشکیل دهد و آن را حفظ کند. در اینجا فقه اجتماعی معنای عمیقی دارد یعنی فقهی که یک نظام با الگویی از سازماندهی اجتماعی خاص میسازد.
عبدخدایی ادامه داد: ما وقتی به تاریخ انسان نگاه میکنیم همیشه الگوهایی مطرح شده است و همیشه حاکم کردن آن الگوها محل منازعه بوده است. در همین صد سال گذشته الگوی لیبرالیسم، سویسیالیسم و … الگوهایی از سبک زندگی بودند و هر کدام مدعی بودند میتوانیم زندگی اجتماعی بشر را سازماندهی کنیم. ما هم یک الگوی سازماندهی داریم که نظم و عدالت را در جامعه محقق میکند. چون این الگوها قابل جمع نیستند، همیشه در حال تنازع هستند. فقه اجتماعی میخواهد این الگو را در جامعه سازماندهی کند و بایدها و نبایدهای رفتاری را بر اساس آن تنظیم کند. هم وظیفه دارد این الگو را بیان کند، هم وظیفه دارد اجرا کند و هم نهادینه کند. در اینجا فقه اجتماعی یعنی فقهی که پیادهکننده الگوی سازماندهی است. پس ما میتوانیم شش معنا از فقه اجتماعی داشته باشیم.
وی در پایان گفت: سوال اصلی ما این بود؛ رابطه فقه سیاسی با فقه اجتماعی چیست. اگر فقه اجتماعی را به یک معنای موسع برگردانیم یعنی بگوییم فقه اجتماعی در حوزه روابط فرد و دیگران مطرح میشود یا بگوییم فقه اجتماعی به سازماندهی امور اجتماعی میپردازد، فقه سیاسی شاخهای از فقه اجتماعی خواهد شد. آن وقت فقه اجتماعی معنای گستردهای دارد و فقه اقتصادی و فقه فرهنگی را هم شامل میشود. یک وقت فقه اجتماعی را به قلمروهایی با مباحث خاص برمیگردانیم مثل مباحث جامعهشناسانه که اینجا فقه سیاسی یک حوزهای متمایز بدون همپوشانی یا حوزهای متمایز با همپوشانی با فقه اجتماعی محسوب میشود.
تفاوت احکام شرعی در اثر تغییر رویکرد
در ادامه نشست حجتالاسلام ربانی درباره معنای فقه اجتماعی چند نظر مطرح کرد و گفت: یکی اینکه رابطه فقه و اجتماع، مضاف و مضافالیه است و فقه اجتماعی به معنای فقه مسائل اجتماعی است. بر این اساس فقه اجتماعی چیز جدیدی نیست و در گذشته هم در فقه ما بوده است. گاهی میگوییم رابطه فقه و اجتماع رابطه صفت و موصوف است، یعنی فقه اجتماعی فقهی است که با رویکرد اجتماعی به مباحث میپردازد.
وی افزود: این رویکرد اجتماعی حائز اهمیت است. مثلا در مسئله تفحص در حریم خصوصی، گاهی با رویکرد فردی به بررسی میپردازیم و میگوییم جایز نیست ولی وقتی همین مسئله تفحص را با رویکرد اجتماعی بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که تفحص برای حفظ نظم جامعه نه تنها جایز بلکه واجب است. مثال دیگرش اظهار محبت مرد به زن نامحرم است که در فقه فردی حرام است ولی وقتی بر اساس فقه رسانه به این موضوع میپردازیم، میگوییم اگر کسی در یک سریالی که هدفش ترسیم خانواده الگو و متعالی است، نقش مرد را بازی میکند و به خانمی بگوید به تو علاقه دارم، حرام نیست. مثال بعدی بحث توریه است که در احکام فقه فردی جایز است ولی آیا توریه یک مسئول هم جایز است؟ یک بحث دیگر مسئله خلف وعده است. برخی فقها خلف وعده را جایز میدانند ولی اگر مسئولی خلف وعده کند، نظام اجتماعی از بین میرود.
قبلا مکلفی به نام جامعه وجود نداشت
ربانی تصریح کرد: در قرائت سوم از فقه اجتماعی باید به نظامسازی توجه کنیم. یکی از چیزهایی که مهم است رویکرد نظامسازی اجتماعی است. اساسا غرض فقه اجتماعی از توسعه و گفتمان فقه اجتماعی این است که نظامسازیهای اجتماعی ایجاد شود. در تعریف فقه اجتماعی چیزی که به طور خاص مورد توجه است این است که در این فقه، مکلف جامعه است. در قرون ابتدایی مکلفی به نام جامعه یا سازمان وجود نداشت ولی این بحث جزء مباحثی است که در فقه اجتماعی مطرح میشود.
وی افزود: نکته بعد اینکه تبیین قرائتهای فقه حکومتی در بحث ایشان مختصر بود، گاهی فقه حکومتی به معنای فقه اداره جامعه است. طبق این دیدگاه باید پس از تشکیل حکومت، یک فقه متناسب با حکومت داشته باشیم. در تعریف دیگر، فقه حکومتی نگاه حکومتی به کل فقه است. قرائت بعدی از فقه حکومتی این است که حکومتی بودن را وصف اجتهاد بدانیم، یعنی فقیه در مقام استنباط باید نگاه حکومتی داشته باشد. قرائت چهارم هم این است که فقه حکومتی را به معنای فقه احکام حکومتی بدانیم.
منبع: ایکنا