چندی پیش نشستی با عنوان «اسمگرایی، کارکردگرایی و هویتگرایی در فقه هنر» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیدوست در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم برگزار شد. علیدوست در این نشست که در واقع پیشنشست دومین همایش ملی فقه هنر است، ایده خودش را در باب چارچوب استنباط احکام در فقه هنر ارائه کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد علیدوست عنوان بحث خودش را اسمگرایی، کارکردگرایی و هویتگرایی در فقه بهطور عام و در فقه هنر به طور خاص نامید و گفت: ما به دنبال پاسخ به یک سؤال اساسی هستیم؛ در فقه به معنای دانش استنباط احکام، آیا باید به دنبال اسم باشیم؟ یعنی اگر حکمی تعلق به موضوعی گرفت ما این اسم را محور قرار دهیم و احکام را بار کنیم؟ یا باید دنبال کارکرد این موضوع بود؟ مثلاً اگر شارع مقدس خمر را حرام میکند باید کارکرد خمر را در نظر بگیریم و بعد استنباط احکام کرد؟ یا اینکه باید هویت و حقیقت آن پدیده را غیر از لفظ و کارکرد آن در نظر گرفت و احکام را استنباط کرد؟ نصوص دینی ما چه رفتاری داشتهاند؟
او تصریح کرد که هدف از اینگونه نشستها فتوا دادن و تقلید کردن نیست بلکه یک تحقیق علمی است. او ادامه داد: هدف بازکردن دریچهای برای محققان است. لذا اگر کسی مجتهد است باید با توجه به این بحثها اجتهاد کند. اگر مقلد است باید از مجتهد تقلید کند نه از حاصل بحث ما.
علیدوست بحث اصلی خودش را شروع کرد: شما اگر جستجو کنید به دور گروه عنوان برمیخورید؛ احکام شرعی به دور مدار مسماها میگردد یا الاحکام تدور مدار المصلحه یا الاحکام تدور مدارالحکمه. اینها را در یک گروه جا میدهیم. گروه دوم این است که الاحکام تدور مدار الاسماء. احکام دایرمدار اسم عناوین است. الاحکام تدور مدار الظاهر لاالواقع. الاحکام تدور مدار اسماء موضوعاتها؛ یعنی اگر عنوانی موضوع میشود آن حکم دایرمدار آن موضوع است و کاری به کارکرد و واقع و مسما ندارد. در نگاه اول یک محقق با یک ناهمسویی و تضاد مواجه میشود که بالاخره اولی درست است یا دومی؟ چون لوازم اینها متفاوت است. مثلاً اگر شارع خمر را حرام کرد طبق گروه اول ما باید کارکرد خمر را ببینیم. یعنی مصلحت و مفسده آن را ببینیم و به عاقبت و کارکرد آن را نگاه میکنیم. اما طبق گروه دوم اسم و ظاهر را میبینیم.
استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، دو کار مهم را برای فیلسوف فقه در این زمینه برشمرد: یکی مدیریت صحنه است. اینکه چه کار کند. دوم مصداقشناسی درست است. ممکن است کسی صحنه را مدیریت کند اما نتواند مصداقشناسی درستی کند. درباره مدیریت صحنه فقها مانند شیخ انصاری و نایینی اصل را بر اسمگرایی قرار میدهند. البته گفتهاند اگر جایی دلیل خاصی داشتیم از اسمگرایی دست برمیداریم. این دلیل خاص میتواند روایت یا آیه یا یک فهم عرفی یا ادراک قطعی عقل باشد که به این راحتی بهدست نمیآید.
او موضوع غنا و موسیقی را مثال زد و گفت: در غنا و موسیقی بهعنوان مصادیق هنر، عموم فتاوا بر اساس اسمگرایی است یعنی در مکاسب، شیخ انصاری میگوید الغنا حرام بلاخلاف. بعد ادله را میشمارد که آیات و روایات را شامل میشود و اقوال فقها را هم میآورد. «اسم» غنا را میآورد و آن را تعریف میکند. اقوال فقها را میآورد و با توجه به اختلاف اقوال، قدر متقین را ملاک میگیرد؛ «صوت مرجح فیه مطرب». چند استثنا را هم میآورد و به چند سؤال هم پاسخ میدهد. این روش اسمگرایانه در بسیاری از فقهاست. در نقاشی و مجسمهسازی هم همین رفتار را دارند. به همین دلیل نصوصی که مقاصد را بیان میکند در استنباط نقش چندانی ندارد. ما در جمهوری اسلامی همین رویه مشهور اسمگرایی را داریم. اگر کسی به اسمگرایی احترام بگذارد اما از سایر مولفهها غفلت نکند کارش قابل دفاع است. علیدوست ادامه داد: مهمتر از مدیریت صحنه، مصداقشناسی است. مثلاً در دیه اگر کسی بخواهد دیه بدهد در قتل عمد با مصالحه و در خطا هم که خودش اصل است. قاتل ۶ چیز میتواند انتخاب کند. ۱۰۰نفر شتر یا ۱۰هزار درهم یا هزار دینار یا ۲۰۰ حله یمن یا دویست گاو یا هزار گوسفند. در جمهوری اسلامی هم اصل را شتر قرار دادهاند. اما شتر در حال حاضر تغییر کارکرد داده است و قیمتش تنزل کرده است. آیا ما باید اسمگرا باشیم و بگوییم ۱۰۰نفر شتر؟ یا بگوییم ۱۰۰تا پیکان؟! باید شتری که دیه انسان کامل است در جامعه عربستان آن زمان درنظر گرفته شود.
او قائل است که مصداقها نه تنها تغییر کارکرد که تغییر هویت دادهاند و گفت: در بحث غنا و موسیقی و خیلی از تعینات هنری همین اسمگرایی وجود دارد. آیا این درست است و نصوص ما آن را تأیید میکند؟ یا باید به دنبال کارکردگرایی بود؟ یا حتی بهدنبال هویتگرایی بود؟
بنابر گزارش صبح نو، او به این مساله اینطور پاسخ داد: عمده روایات حرمت غنا را در باب ۹۹ (ابواب ما یکتسب به وسایل) میبینیم. در این باب امام وقتی میخواهند بحث غنا را مطرح کنند معمولاً از آیات شروع میکنند. مثلاً در حدیث ۲ از باب ۹۹ «قول الزور» که در قرآن آمده همان غنا دانسته شد.
علیدوست احادیث دیگری را در این زمینه خواند و گفت: عمده احادیث ذیل آیات آمده است. باتوجه به این میراث، اسمگرایی چقدر درست است؟ آیا میتوانیم بگوییم «غنا حرام است، دلیلش هم روایات است، بعد برویم سراغ معجمها و ببینیم غنا را چه چیز معنا میکنند، هر چه معنا کردند فتوا به حرمت دهیم»؟ اگر هم بگویند در غنا محتوا مهم است بگوییم نه. آیا قصد بد لازم است؟ نه. آیا نتیجه بد لازم است؟ نه.
استاد حوزه علمیه قم تاکید کرد که به نظر ما از این روایات کارکردگرایی درمیآید و اینطور استدلال کرد: چرا که درست است که آیه تفسیر به غنا شده اما چه چیز تفسیر به غنا شده است؟ لهو الحدیث؛ یعنی گفتار غیرمفید. لیضل عن سبیل الله بغیرعلم؛ یعنی هدف را مشخص میکند. ویتخذ آیاتنا هزوا. شأن نزولش هم شخصی بود که قصه رستم و اسفندیار را تعریف میکرد و میگفت به قصههای من گوش کنید نه قصههای محمد؟ص؟.
علیدوست در پایان گفت: همانطور که روایات آیات را تفسیر میکند، آیات هم روایات را تفسیر میکند. روایتی که ذیل لهوالحدیث میآید از غنا اسم میبرد اما آیه هم باید روایت را تفسیر کند والا چه معنا دارد خدای متعال آهنگی فارغ از اینکه محتوایش چه باشد و به چه قصدی و ثمری باشد را حرام بداند و به آن لهو الحدیث بگوید؟! باید در تعینات هنری مورد به مورد بررسی کنیم.