مدیرگروه بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی اظهار کرد: یکی از اصول مسلم اقتصاد سرمایهداری که از آن با عنوان «رقابت داروینیستی» یاد میشود این است که افراد به منافع خود ولو به قیمت حذف دیگران فکر میکنند. در این سیستم، آزادی اقتصادی و مالکیت خصوصی بیحد و حصر وجود دارد که این تفکر و نگاه در نظام اقتصادی اسلام جایی ندارد.
شبکه اجتهاد: یکی از مواردی که در قرآن و سنت به کرات مورد توجه قرار گرفته، مسئله اقتصاد و معیشت انسان است. متفکران بسیاری در مورد نظام اقتصادی اسلام به تحقیق پرداخته و ابعاد و ویژگیهای آن و همچنین تفاوتهای این سیستم با سایر نظامات اقتصادی را برشمردهاند اما در شرایط کنونی مشاهده میکنیم که سیستم اقتصادی سرمایهداری در سراسر جهان گسترش یافته و توجه کمتری به نظام اقتصادی اسلام صورت میگیرد؛ نظامی که مسائلی همانند عدالت و کرامت انسانی را در اولویت خود قرار داده است و در ابعاد مختلفی با نظام اقتصادی سرمایهداری در تضاد است.
برای بررسی بیشتر نگاه قرآن و سنت به مقوله اقتصاد و همچنین تفاوتهای اساسی دو نظام اقتصادی اسلام و اقتصاد سرمایهداری، ایکنا با حجتالاسلام والمسلمین غلامعلی معصومینیا، مدیرگروه بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی به گفتوگو نشسته است که متن این مصاحبه در ادامه میآید:
ابتدا قصد داریم نگاهی به اقتصاد و اقتصاد اسلامی در دیدگاه قرآن و سنت داشته باشیم. لطفا بفرمائید نگاه قرآن و سنت به این موضوع چگونه است؟
معصومینیا: وقتی ما پذیرفتیم که ائمه(ع) دارای ولایت هستند، یکی از ابعاد این ولایت، مسئله حکومت است. مسئله غدیر هم در مورد نصب امام علی(ع) به حکومت است وگرنه علم و شئونات دگیر ایشان، قبل از غدیر هم محفوظ بود و پیامبر(ص) توصیفات بسیاری را قبل از غدیر در مورد ایشان فرموده بودند اما در این روز، حضرت علی(ع) را به عنوان حاکم بر مسلمانان نصب کردند. مسئله بعد در مورد مهدودیت به عنوان اعتقاد همه مسلمانان است. این مسئله اختصاص به شیعه ندارد بلکه هم اهل سنت و هم تشیع به آن اعتقاد دارند. تشیع معتقد است امام عصر فرزند امام یازدهم ماست و اهل سنت معتقدند که یکی از فرزندان حضرت زهرا(س) است و یک روز حکومت الهی را در جهان برپا خواهد کرد.
وقتی از حکومت الهی سخن میگوئیم، باید در نظر بگیریم که هر حکومتی دارای شئوناتی است که یکی از این شئونات بارز حکومت، مسئله اقتصاد است. وجود حکومت در دل اعتقادات ما، جزئی از مقومات دین و مذهب ماست؛ چراکه همه مسلمانان ولایت پیغمبر اسلام(ص) را قبول دارند و در نتیجه حکومت ایشان را هم قبول دارند. وقتی پیغمبر(ص) حاکم میشود، این حکومت بدون اقتصاد معنا ندارد؛ بنابراین حکومت از نظر دین، یکی از مُسَلَمات است و یکی از مهمترین ابعاد آن، اقتصاد است.
از سوی دیگر در قرآن و سنت مشاهده میکنیم که راجع به همه بخشهای اقتصاد، آیه و روایت وجود دارد و وقتی همه این موارد را بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که یک منظومه به هم پیوسته هستند. ملاحظه کنید که در قرآن سورهای با عنوان سوره عبادت نداریم اما عبادات مختلف اسلام در آیات مختلف قرآن کریم به صورت یک مجموعه به هم پیوسته آمده است.
همچنین احکام دیه در قرآن و سنت و سایر مسائل دیگری که به زندگی فردی و اجتماعی انسان مربوط میشود در قرآن کریم و روایات پراکنده است. وقتی اینها را جمع میکنیم، مشاهده میکنیم که یک بدنه منسجم را تشکیل میدهند. در مورد اقتصاد هم همین گونه است. وقتی قرآن و روایات را بررسی میکنیم مشاهده خواهیم کرد که در مورد اهداف اقتصاد، مبانی اقتصاد، اصولی که باید در اقتصاد حاکم باشد و سایر شئونات مختلف اقتصاد، حرفها و آموزههای بسیاری وجود دارد.
قرآن کریم در مورد اهداف اقتصاد میگوید شما را زنده کردیم تا زمین را آباد کنید. خداوند متعال در جای دیگر میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ؛ به راستى ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مى کند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است» (الحدید/ ۲۵). خداوند متعال در این آیه از قرآن، هدف از ارسال رسولان را اقامه قسط معرفی کرده است.
همچنین در آیه ۲۹ سوره اعراف آمده است: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ؛ بگو پروردگارم به دادگرى فرمان داده است و اینکه در هر مسجدى روى خود را مستقیم به سوى قبله کنید و در حالى که دین خود را براى او خالص گردانیده اید وى را بخوانید همان گونه که شما را پدید آورد به سوى او برمىگردید». قرآن کریم در مورد مبانی اقتصاد نیز میفرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ؛ به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین [دیگران] کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت». (الحدید/ ۷).
در مورد جایگاه اموال مردم در قرآن آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد. از جمله در مورد مقررات و ضوابط اموال خصوصی مردم در آیه ۷ سوره الحشر آمده است: «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ آنچه خدا از دارایى ساکنان آن قریهها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر او و متعلق به خویشاوندان نزدیک وى و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده او به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت باز ایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است».
همچنین آیات بسیاری در زکات، خمس و مسائل اقتصادی دیگر وجود دارد و هر موضوعی به اقتصاد ربط داشته باشد در کتاب و سنت هم به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته وجود دارد؛ به عنوان مثال در مورد جایگاه رزق انسان در قرآن کریم سخن بسیاری گفته شده است. حتی در مورد احکام پول و ربا و همچنین درباره نحوه تنظیم روابط اقتصادی، آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد.
اساس اقتصاد بر قراردادهاست و در مورد قراردادهای هم آیات بسیاری در قرآن کریم درباره بیع، اجاره، پیمانکاری و سایر قراردادها وجود دارد؛ بنابراین هر چیزی که به معیشت مردم و به نظام اقتصادی جامعه مربوط میشود در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
سؤال این است که این اقتصادی که شما از آن سخن میگوئید چه نوع اقتصادی است. آیا همین اقتصاد متعارفی است که امروزه مشاهده میکنیم یا اقتصادی متفاوت است؟
معصومینیا: وقتی از اقتصاد اسلامی سخن میکنیم، جای بحث بسیاری وجود دارد. پیغمبر اسلام(ص) فرمودند: اگر میخواهید سعادتمند شوید، من دو چیز شامل قرآن و عترت برای شما به یادگار گذاشتم بنابراین اقتصاد فقط در قرآن نیست. در این مورد باید توجه داشت که ما در قرآن و عترت راجع به همه شئون زندگی اقتصادی انسانها تعالیم زیادی داریم. مطلب دیگر این است که وقتی مجموعه این آموزهها را کنار هم میگذاریم، یک نظام اقتصادی از آن بیرون میآید که با نظامهای موجود، مباینت جدی دارد.
اقتصاد فیزیوکراتها در سال ۱۷۵۶ به وجود آمد و اقتصاد کلاسیک در سال ۱۷۷۶ با انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت اسمیت به وجود آمد اما دو قرن قبل از فیزیوکراتها، تفکر مرکانتلیستها در اروپا حاکم بود و نظام اقتصادی سرمایهداری از زمان مرکانتلیستها از قرن پانزدهم در اروپا مطرح شد اما مشاهده میکنیم در این مدت، علی رغم تفکرات مختلف، خط واحدی وجود داشته است و اگر تمام این جریان را با دید مکتبی بررسی کنیم، باید اسم آن را تفکر سرمایهسالارانه بگذاریم.
این سرمایهداری به اصولی همانند اصالت فرد، اومانیسم، آزادی اقتصادی، مالکیت بیحد و حصر و رقابت قائل است و نتیجه تفکر اصالت فرد این است که هر کسی منافع خود را پیگیری کند و این فرد باید آزاد باشد و در بازار رقابت حاکم باشد تا افراد بتوانند با هم رقابت کنند و این از اصول مُسَلَم اقتصاد سرمایهداری است که از آن با عنوان رقابت داروینیستی یاد میشود که افراد به منافع خود ولو به قیمت حذف دیگران فکر میکنند. در این سیستم آزادی اقتصادی و مالکیت خصوصی بیحد و حصر وجود دارد و هدف هم رفاه و رشد است که دارای تفاسیر خاص خود هستند.
این نظام سرمایهداری را که مطالعه میکنیم به این نتیجه میرسیم که سیستمی منسجم است که متفکران و نحلههای مختلف اعم از فیزیوکراتها، مرکانتلیستها، اقتصاد کلاسیک و حتی سوسیالیستهای تخیلی که به نحوی متمایل به اصلاحات درونی سیستم سرمایهداری بودند، سپس نئوکلاسیکها، سپس کینزیها، سپس نیوکینزیها و در نهایت مکتب شیکاگو، یک خط واحدی را کم و زیاد تعقیب میکنند.
در کنار اینها مکتب دیگری با عنوان اقتصاد مارکسیستی در دنیا پدید آمد که اصول اقتصاد سرمایهداری را نفی کرد. اما وقتی آموزههای قرآن و سنت را بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که قدر یقین، نه نظام سرمایهداری و نه نظام کمونیستی و مارکسیستی است. با همه تفاسیر مختلفی که از آیات و روایات میشود، یقین پیدا میکنیم، آن انسانمحوری که لیبرالها در اقتصاد به آن معتقدند در اسلام وجود ندارد بلکه در همه نظامات اسلام، اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، علوم تربیتی و جامعهشناسی، سنگ بنای اصلی، خدامحوری و حاکمیت ربوبیت پروردگار است.
وقتی در سنگ بنا اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف تا آخر ادامه دارد؛ چراکه در خدامحوری، حاکمیت پروردگار در همه عرصهها وجود دارد و هنگامیکه قرآن دستور به انفاق میدهد، از همین خاستگاه است. خداوند میفرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ؛ به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در استفاده از آن جانشین دیگران کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت». (الحدید/ ۷). یعنی اختیار تام مالتان را ندارید بلکه خداوند شما را جانشین خود قرار داده است و شما در یک محدوده خاصی اجازه تصرف دارید.
نظام سرمایهداری از اصالت فرد سخن میگوید اما اسلام به این مسئله قائل نیست که فرد هر کاری که مایل است انجام دهد و منافع شخصی خود را به هر شکلی تعقیب کند بلکه ضوابط فقهی و اخلاقی برای آن گذاشته است و اجازه نمیدهد آزادی اقتصادی بدین معنا حاکم باشد. سرمایهداری از آزادی اقتصادی سخن میگوید و اسلام هم انواعی از مسئولیتها را در کنار آزادی اقتصادی قرار میدهد.
در مورد رقابت اقتصادی هم اسلام اجازه نمیدهد رقابت داروینیستی توسط یک فعال اقتصادی مسلمان پیگیری شود. بنابراین در تمامی مبانی و اهداف اقتصادی، بین نظام اقتصادی اسلام و سرمایهداری تفاوت جدی وجود دارد. وضعیت اقتصاد مارکسیستی هم که روشن است. یکی از اشتباهات بزرگ بسیاری از افراد این است که نظام سرمایهداری را به عنوان یک مجموعه منسجم در نظر نمیگیرند و میخواهند اجزای مختلف اقتصاد اسلامی را در پناه سرمایهداری بنا کنند و این خطای بزرگی است که برخی از محققان و مجریان ما دچار آن شدهاند و باید اصلاح شود.
شما به بحث مالکیت خصوصی اشاره کردید. این موضوعی است که هم در جهان غرب و در سیستم سرمایهداری و هم در اسلام پذیرفته شده است. شما نقاط اشتراک و افتراق نگاه نظام اقتصادی اسلام و سرمایهداری در این زمینه را در چه میدانید؟
معصومینیا: اگر بخواهیم نسبت و رابطه نظام اقتصادی اسلام با نظام اقتصادی سرمایهداری و کمونیستی را بسنجیم باید از سنگ بنای اولیه شروع کنیم. این سنگ بنا، اومانیسم است که در مقابل آن ربوبیت قرار دارد. بعد نوبت به منابع شخصی، سپس بها دادن به غرایز انسان، سپس اصالت فرد، سپس آزادی اقتصادی و در نهایت به مالکیت خصوصی میرسد. بنابراین ما در نقطه شروع با نظام سرمایهداری اختلاف داریم. آنها اعتقادی به ربوبیت ندارند و معتقدند انسان آزاد است و چون خدا کاری به انسان ندارد و انسانمحوری حاکم است، بنابراین نتیجه قهری آن، اصالت فرد است.
در این صورت هر کسی به دنبال منافع خود است. آنها معتقدند اگر هرکسی براساس اصالت فرد به دنبال منافع شخصی خود باشد، منافع جمعی هم حاصل میشود؛ بنابراین آزادی اقتصادی نتیجه تعقیب منافع فردی است. مالکیت خصوصی هم یکی از شئون آزادی اقتصادی است. یعنی وقتی همه آزاد هستیم باید مالکیت خصوصی هم به شکل بیحد بدون تنه زدن به دیگران وجود داشته باشد.
محدودیتی که آنها در زمینه مالکیت خصوصی قائل هستند از این سنخ است که آسیبی به دیگران نرسد وگرنه افراد در عرصه اقتصاد کاملا آزاد هستند. اما اسلام با آنها اختلاف مبنایی دارد. نظام سرمایهداری میگوید انسان میتواند مدام بر املاک خود اضافه کند و هیچ محدودیتی ندارد؛ غیر از برخی محدودیتهای قانونی که نمیتوان آنها را کنار گذاشت؛ چراکه اگر برداشته شود از همان مالکیت خصوصی لذت نمیبریم.
اسلام برای مالکیت خصوصی، ضوابطی جدی گذاشته است و از جمله در کنار آن مالکیت عمومی و مالکیت دولتی وجود دارد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى معین بود». (الذاریات/ ۱۹). یعنی کسی که مالکیتی دارد باید حقی برای سائل و محروم در نظر بگیرد که براساس تفاسیر این حق معلوم به صراحت، نه خمس و نه زکات است و مالیات واجب هم نیست بلکه چیزی مازاد بر آن است.
خداوند متعال میفرماید شما با زحمت، مالی را به دست آوردهاید اما باید بخشی از آن را به نیازمندان بدهید. این موضوع در نظام سرمایهداری اساسا معنا ندارد. همچنین برخی دیگر از محدودیتها در نظام اقتصادی اسلام وجود دارد؛ از جمله اینکه حق ندارید پول خود را که با زحمت به دست آوردهاید را به عنوان رشوه یا ربا پرداخت کنید؛ بنابراین بین نظام اقتصادی اسلام و نظام سرمایهداری، تفاوت جدی در مورد مالکیت خصوصی وجود دارد.