ناقصات العقول به معنای آن نقص عقلی که در ملاک تکلیف مطرحشده است نیست. این مثل تعبیر قرآن است که میفرماید: «اکثرهم لایعقلون» است. لایعقل به معنای لایدرک است. زنان به جهت نبودن در متن جامعه، درک و عقل تجربی را ندارند، نه اینکه عقل معتبر در ملاک تکلیف را دارا نباشند.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین محمد قائینی در درس «فقه القصاص» به مناسبت جنایات سکران، به بیان نظرات فقهاء در خصوص مستی که عقل از بین نرفته است، پرداخت. وی نظریه صاحب جواهر را در خصوص سفاهت انسان شارب الخمر مبنی بر اینکه حتی اگر معاملهای انجام دهد قصدش معتبر نیست و گویا قصد نداشته است را بیان نمود و دلیل آن را این دانست که شارب الخمر در این حالت، صفت رشد را دارا نیست. چون در این حالت صفت رشد را ندارد.
استاد قائینی سپس در توضیح کلام صاحب جواهر این روایت را مطرح کردند: «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ لِأَبِیهِ: «یَا أَبَتِ، إِنَّ فُلَاناً یُرِیدُ الْیَمَنَ، أَ فَلَا أُزَوِّدُ بِبِضَاعَهٍ لِیَشْتَرِیَ لِی بِهَا عَصَبَ الْیَمَنِ؟ فَقَالَ لَهُ: یَا بُنَیَّ، لَا تَفْعَلْ». قَالَ: وَ لِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّهَا إِنْ ذَهَبَتْ لَمْ تُؤْجَرْ عَلَیْهَا وَ لَمْ تُخْلَفْ عَلَیْکَ، لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً فَأَیُّ سَفِیهٍ أَسْفَهُ- بَعْدَ النِّسَاءِ- مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ؟!»(قرب الإسناد (ط – الحدیثه)؛ متن؛ ص ۳۱۵) مرحوم صاحب جواهر بر این اساس شارب الخمر را سفیه شمرده است.
وی در ادامه به بیان نکته «بعد النساء» پرداخت و خاطرنشان کرد: قطعاً شارب الخمر که بهعمد خود را مجنون و دیوانه میکند، صفت رشد و تشخیص صلاح را ندارد. البته این سفه فقهی نیست. شاهد بر این مطلب این است که هیچ فقیهی زنان را سفیه نمیداند؛ بنابراین مراد از این سفه چیز دیگری است.
استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم سپس بهعنوان مزاح گفت: زنان در خیلی معاملات از ما مردها بهتر عمل میکنند و تخفیفی را که میگیرند، هزار مرد نمیتواند بگیرد.
قائینی در ادامه به نقل خاطرهای از قول استاد خود مرحوم تبریزی پرداخت و گفت: مرحوم استاد میفرمود اگر ملاک در سفه این باشد که در معامله کلاه سر مکلف برود، تمام معاملات من باطل است، چون من هر موقع معاملهای انجام دادم، بعد که فکر کردم دیدم کلاه سرم گذاشتهاند!
وی افزود: این سفه، فقهی نیست، چون سفه فقهی به این معنا است که ملکه تکوینی سفه را دارد؛ اما این سفه به این معنا است که چون فرصت ندارد برود معاملات را ببیند که چطور کلاه سر هم میگذارند سفیه شده است و الا اگر مثل مرحوم تبریزی برود بازار و آموزش بیند که چگونه کلاهبرداری میکنند، کلاه همه کلاهبردارها پس معرکه است! لکن چون آیتالله تبریزی و امثال ایشان کار اهم داشتهاند عمر خود را صرف کار دیگر کردهاند. فرق بین سفیه و غیر سفیه این است که سفیه هر چه تلاش میکند که کلاه سرش نرود میرود؛ اما اگر کسی که ملکه سفه را ندارد و به جهت عارضی مثل اشتغال به درس یا در مورد زنان اشتغالات به امور خانه سفیه شده است، اینها تکوینا سفیه نیستند، بلکه ممارست نداشتهاند و نهایتاً گرانتر میخرد یا میفروشد.
استاد حوزه علمیه قم گفت: اینکه در روایت، زن به عنوان سفیه معرفی میشود به این جهت است که زنهای قدیم که خانهنشین و پردهنشین بودهاند، معامله بلد نبودند و کل دنیای آنها خانه آنها بوده است؛ اما در جامعه امروزی که زنان بیشتر در جامعه حاضر میشوند، اگر بخواهند وارد بازار شوند و معامله کردن را یاد بگیرند، دیگر این سفاهت صدق نخواهد کرد؛ بنابراین نباید روایت را بد معنا کرد.
قائینی افزود: اینکه در روایت دارد زن سفیه است همانند شارب الخمر، به جهت این است که شارب الخمر قابلاعتماد نیست؛ بنابراین زنان هم در صورتی که معامله کردن، بلد نباشند سفیه میشوند؛ اما نباید این روایت را مطلق انگاشت و نسبت به تمام اعصار و زمانها گفت زنان سفیه هستند و معامله آنها مانند سفیهان بوده و باطل است. این مطلب، نه مورد فتوای فقها است و نه اساساً روایت، در مقام بیان این نکته است.
وی ادامه داد: درنتیجه این روایت بطلان معاملات زنان را به جهت سفه ثابت نمیکند، بلکه برعکس آنچه در روایت داریم این است که: «اذا بلغ تسع سنین جاز بیعها و شرائها» نه اینکه معاملاتش صحیح نیست؛ بلکه اگر صبی اموالش را مطالبه کند، باید ولی او تمام اموالش را به او بدهد؛ مثلاً اگر دختربچه نهساله باکمال عقد و درایت، به ولیاش بگوید: لحظهای راضی نیستم مالم دستت باشد، ولی باید تمام اموال دختر را به او بدهد. حال با وجود این روایت، چگونه میتوان به سفاهت زنان ملتزم شد؟
استاد قائینی در ادامه بقیه روایات در خصوص زنان را نیز معنا کرد و افزود: معنای ناقصات العقول نیز همین است، ناقصات العقول به معنای آن نقص عقلی که در ملاک تکلیف مطرحشده است نیست. این مثل تعبیر قرآن است که میفرماید: «اکثرهم لایعقلون» است. لایعقل به معنای لایدرک است. زنان به جهت نبودن در متن جامعه، درک و عقل تجربی را ندارند، نه اینکه عقل معتبر در ملاک تکلیف را دارا نباشند. البته این نیز به این معنا نیست که میتوانند مرجع تقلید و قاضی شوند؛ زیرا این امور دلیل خاص دارند که در جای خودش باید بررسی شود. مهم این است که روایات در خصوص زنان را باید صحیح معنا کرد تا اسلام را زنستیز معرفی نکنیم.