تنها ملاکی که باید بدان توجه کرد این است که مواردی که از باب ولایات است بر اساس ادلهی تعبدی زنان نمی توانند مسئولیت های سنگینی که ناشی از ولایت است را بر عهده بگیرند مثلا آن جایی که جنگ است، آنجایی که قضاوت است، آنجایی که دفاع است، یا مسائل انتظامی است این موارد یک سری اقتضائاتی دارد که با روح زن و زن بودن سازگار نیست و باید توجه داشت که این نظر را نمی توان نگاه فمنیستی به زن پنداشت.
اختصاصی شبکه اجتهاد: برخی معتقدند دانش فقه در ذات خود، دانشی اقتدارگرا است. این اقتدارگرایی نیز از اوامر و نواهی موجود در منابع این دانش به وجود آمده است. به باور ایشان، این امر موجب شده تا دانشیان این دانش نیز خود، اقتدارگرا باشند. علاوه بر این، نگاه مردانه فقهایی مرد نسبت به دانش نیز در فتاوای ایشان تأثیر گذاشته است. به باور ایشان، مادامی که این اقتدارگرایی و نگاه مردانه به دانش فقه از بین نرود، امیدی به تغییر فتاوا و رویکرد همدلانه تر فتاوا با جامعه و زنان وجود ندارد. این نکته را با حجت الاسلام دکتر سید حسن وحدتی شبیری در میان گذاشتیم. رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی اما بالکل این قضیه را منکر است. او معتقد است در فقه، هیچ نگاه مردانه ای یافت نمی شود و اساسا نمی توان آن را دانشی اقتدارگرا به شمار آورد. مشروح سخنان این استاد حوزه علمیه و دانشگاه، از نگاه شما می گذرد.
اجتهاد: آیا مرد بودنِ فقها، موجب تزریق نگاه مردانه در نظر به احکام فقهی و استنباط آنها گردیده است؟
وحدتی شبیری: در اسلام و عقاید اسلامی چیزی با عنوان نگاه مردانه در احکام و فتاوا وجود ندارد و متاثر از این نیست. اولاً این مطلب را متذکر میشویم که در احکام فقهی اسلام، حکمی تحت عنوان شرط بودن مردان در تولی امر فتوا وجود ندارد و فقیه میتواند زن باشد و این مسئله انحصاری مردان نیست.
تنها ملاکی که باید بدان توجه کرد این است که مواردی که از باب ولایات است بر اساس ادله تعبدی بدست میآید، زنان نمیتوانند مسئولیتهای سنگینی که ناشی از ولایت است را بر عهده بگیرند مثلا جایی که جنگ است، جایی که قضاوت است، جایی که دفاع است، یا مسائل انتظامی است این موارد اقتضائاتی دارد که با روح زن و زن بودن سازگار نیست و باید توجه داشت که این نظر را نمیتوان نگاه فمنیستی به زن پنداشت. اما مطلبی که در باب تحقیق و فقاهت وجود دارد این هست که فقها باید در زمانی که میخواهند فتوایی را بدهند، احساسات را کنار گذاشته و بر اساس عقل و منطق و قواعد فتوا دهند و همچنین باید به ادله از جمله قرآن و رروایات و… نگاه کنند و از آنها کسب تکلیف کنند تا حکمی را بر اساس احساسات درونی ندهند که با ادله منافات داشته باشد.
اجتهاد: چرا فقها همواره قدرمتیقن از امور ولایی را خودشان میگیرند؟ آیا این امر موجب ایجاد سوء تفاهم در حسن نیت آنها نمیگردد؟
وحدتی شبیری: فقها در این باب قدر متیقن نمیگیرند. دلیل شرعی برای اثبات مطلب وجود دارد که ولایت و حکومت به زنان نمیرسد. به دلیل این که خداوند زن را آفریده برای اینکه ریحانه باشد نه قهرمانه یعنی انجام افعال پر مشقت که حتی گاهی مردان هم از عهده آن بر نمیآیند زن باید از آنها دوری کند. همانطور که در روایت است «ان المراه ریحانۀ و لیست بقهرمانۀ». راز قضیه این است و مطالب دیگر ربطی به موضوع ندارد و قدر متیقنگیری در کار نیست.
قدرمتیقن آن جایی است که تردید در بین باشد و ادله هم وجود نداشته باشد باید به اندازه یقینی اکتفا کرد. این را میگویند قدر متیقن اما در اینجا دلیل وجود دارد بر اینکه ولایات به زنان نمیرسد و باید از آن کنارهگیری کنند. معنای «نمیرسد» هم یعنی متناسب با ساختار وجودی زن نیست چون همان طور که گفته شد با روح لطیف زن سازگار نیست.
اجتهاد: برخی وجود نظامهای عبد و مولا در فقه و وظیفه بیان احکام الزامی توسط فقها را موجب سرایت این اقتدار به دانش فقه دانستهاند که موجب اقتدارگرا بودنِ فقها در طول تاریخ نسبت به سایر دانشیان رشتههای دیگر علوم اسلامی گردیده است. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
وحدتی شبیری: این گونه از مسائل دلیل نمیشود که فقه را اقتدارگرایانه دانست. ابتدا باید روشن شود که اقتدارگرایی به چه معناست؟
مسائل عبد و مولا، تعبدیات است. رویکرد نگاه حقوقی اسلام، یعنی سیره عملی پیشوایان ما و رویکرد عملی فقه اسلامی اینگونه بوده که نظام بردهداری تدریجا از صحنههای اجتماعی حذف شود. اما مبارزه یک جانبه و دفاعی با مسئله بردهداری نکردهاند. بر همین اساس چون اقتصاد صدر اسلام بر بردهداری مبتنی بوده، چنانکه امروزه اقتصاد دنیا بر نفت استوار است، لذا برخورد دفعی نکرده و برخورد تدریجی کردهاند. در این برخورد تدریجی به هر حال نظام بردهداری را میپذیرند، یعنی اصل را پذیرفته و مبارزه با این قضیه به صورت قطرهچکانی است و اگر به این شکل گفته شود به معنای اقتدارگرایی فقه نیست.
به هرحال اقتصاد آن زمان بر بردهداری استوار بوده و آن را تالیف کرده و تاییدش نکردهاند و اینکه هیچ مبارزهای با آن نشده به خاطر این است که بهگونهای سیستم حقوقی را تنظیم شده که بعد از چند صد سال در جوامع اسلامی نظام بردهداری خود به خود از جامعه رخت بربسته است. این سیستم حقوقی اسلام خیلی خوب است و حاکی از اقتدارگرایی نیست. ضمن اینکه اقتدارگرایی همیشه منفی نیست. تا اقتدارگرایی را چه چیزی معنا کنیم اصلاً حکومت یعنی اقتدارگرایی اما اقتداری که به نفع طرف ضعیف اعمال بشود نه اینکه قدرتمند از قدرتش سوءاستفاده کند. بنابراین اقتدارگرایی همیشه منفی نیست بلکه مثبت است به شرط اینکه سوءاستفاده از قدرت نشود.