شبکه اجتهاد: شهید صدر در مقدمه کتاب «حلقاتالاصول»، چرائی ساختار خود و سبب برتری آن بر ساختارهای دیگر و ازجمله ساختار مرحوم آخوند را مطرح میکند. مهمترین مشکل کتب رایج درسی پیش ازحلقات، این است که دانشپژوهان این عرصه را با نظریات مثل مرحوم نائینی و اصفهانی آشنا نمیسازد و در درس خارج، ناگهان با این انظار آشنا میشوند؛ درحالیکه درباره آن آموزش ندیدهاند. نکته دیگر، نداشتن ترتیب و تنظیم آموزشی است چون در مباحث، تقدیم وتأخیر نابجا پید اشده و تفریق مجتمعات و تجمیع متفرقات شده است.
مکتب شهید صدر
اینکه میگوییم شهید صدر صاحب مکتب است به چه معنا است؟ یک دانشمند با صرف انقلت و صرف ترمیم و تکمیل دیدگاههای سابقین، صاحب نظریه نمیشود؛ بلکه باید تلاشهای علمی او به حد نصابی از تغییر و تحول برسد که بتوان از او بهعنوان صاحب مکتب یاد کرد، وگرنه هر عالمی خدماتی، نسبت به علم دارد و البته باید این خدمات ارزشگذاری شود.
برای صاحب مکتب شدن باید یک دانشمند، عمده محورهای علم را تکامل ببخشد و مسیر علم را متحول کند. «مکتب» را نباید برای هر عالمی که دوست داریم، بهراحتی خرجش کنیم و بگوییم صاحب مکتب است؛ اما شهید صدر با چند ملاک، دارای مکتب اصولی است:
یک شاخص مکتبساز بودن شهید صدر، این است که در زمانی که همه دنبال محتوا دادن به مباحث و دنبال تعمق بحث بودند و ترتیب و چیدمان موروث را حفظ میکردند و به اشکالات ترتیب موجود اهتمامی نداشتند، شهید صدر ساختار نوینی از علم اصول را ارائه میدهند. این خود، یک شاخصه است.
صاحب مکتب، باید تحولی شگرف در علم ایجاد کرده باشد و نقشی مهم را در تحول علم اصول ایفا کرده باشد، پیشنهادهای مهم و کاربردی را ارائه نموده باشد و به حدی باید قابلتوجه باشد که بتوان گفت علم اصول را متحول کرده است.
البته این نکته مغفول نماند که معنای تحول این نیست که تحولی کاملاً منقطع از سابق رخ بدهد. قطعاً تکامل علوم بهصورت تدریجی بوده است. نمیشود ساختاری ارائه دهیم که هیچوجه اشتراکی با ساختار سابقش نداشته و جزء مشترکی برایش یافت نشود.
معمولاً هرکسی که دست به ابتکار میزند، در ۸۰٪یا ۹۰٪با دیگران اشتراک دارد. تمام آن هنری که ما برای این عالم مکتب ساز ذکر میکنیم، در همان ۱۵٪ یا ۲۰٪است؛ بنابراین توقع نمیرود که یکچیزعجیبوغریبی رخ بدهد، چون تکامل علوم تدریجی است.
ساختار شهید صدر
علم اصول در شکل مشهورش هیکل خماسی دارد یعنی پنج جزئی است:
- مباحث الفاظ
- مباحث ادله عقلی
- مباحث حجج
- مباحث اصولعملیه
- مباحث تعارض ادله
حال سؤال اینجاست که شهید صدر برای علم اصول چه کرده است؟ شهید صدر در ضمن اصلاح این هیکل کلی، در درون هر بخش نیز بعضی بحثها را جابجا کرده است؛ یعنی تأخیر و تقدیمش را درست و ترتیب طولی را لحاظ کرده است، چنانکه بعضی از مباحث را جایی در ساختار برایشان بازکرده است. در این ساختار، برای بحثهایی که عنوان ندارد عنوان سازی کرده است و آنها را تعیین تکلیف نموده است. مثل عنوان «مسقطات حکم» و مثل عنوان «تعارض ادله» که به جای عنوان «تعادلو تراجیح» آمده است.
ایشان معتقد است برای ساختار، میتوان دو گونه طراحی کرد. یک طراحی آموزشی در دوره سطح و یک طراحی آموزشی برای دوره خارج و مناسب با پژوهش طلاب برای اجتهاد و با لحاظ احاطه آنها به مجموعه ادله.
هر علمی میتواند ساختارهای متعدد داشته باشد، چراکه ساختار، متناسب با هدف و نیاز است. شما به شکلهای مختلف میتوانید علمی ترتیب و تنظیم دهید. البتّه قاعدتاً باید «تقدیم ما هو حقه التأخیر» و «تأخیر ما هو حقه التقدیم» نشود. این نکته میبایست در کتب آموزشی رعایت گردد، ولی در درس خارج اصلاً تقدیم و تأخیر مطرح نیست. چون در درسهای خارج فرض بر این است که ما با مباحث در یک سطح متوسطی و به لسان مشهور آشنا هستیم. ممکن است بحث، متوقف بر نکتهای باشد که الآن استاد به آن نپرداخته است، ولی دانشپژوه از آن ذهنیت لازم را دارد. در درس خارج، فرض این است که تصوری از مباحث وجود دارد، ولی در دوره سطح اینگونه نیست، بلکه تصور دوم متوقف بر تصور اوّل است، لذا باید در هر بحث، تقدیم و تأخیر مطالب رعایت شود.
حلقات بهعنوان متن آموزشی، محصول دو دوره درس خارج شهید صدر است. نقل است، ایشان تقریرات خود را جمعآوری نموده است و بعد از دیدن تقریرات خود، حلقات را نوشته است.
کتابهایی مثل «معالمالاصول» یا «قوانینالاصول» مباحث خوبی مطرح میکردند ولی الآن دیگر نیازی به پردازش آنها نیست. حلقات شهید صدر در این مدتِ قریب به چهل سال، اثر خود را گذاشته است. البته ممکن است در آینده، کتب علمی دقیقتر و متقنتر و بهروزتری نوشته شود. همانطور که ما از عدهالاصول و معارجالاصول عبور کردیم، میتوان تصور کرد که از این کتاب نیز در آینده دور، عبور کنیم، چراکه هر کتابی وحی منزَل نیست و مناسب با نیازهای روز نوشته میشود. حلقات شهید صدر نیز مباحثی دارد که باید جایگزین و مناسب با نیاز روز، تنظیم شود، ولی در شرایط کنونی بهترین پاسخگو به نیازهای علمی ما در دوره سطح است.
آیا شهید نوآوری هم داشته است؟
کسانی که به نقد شهید صدر پرداختهاند میگویند شهید صدر اصلاً مکتب ساز نبوده است و صرفا مباحث سابقین را پسوپیش کرده و هیچ ابداعی نداشته است.
در پاسخ باید گفت: لازم است ابتدا تعریفی از نوآوری ارائه دهند و بعد اشکال کنند. در معنای نوآوری و نظریهپردازی اختلاف است. نوآوری به این معنا نیست که از عدم، مطلبی آورده شود؛ مثلاًآیا مرحوم شیخ انصاری بحث مصلحت سلوکیه یا حکومت و ورود که نوآوری وی است را از عدم آورده است یا آنکه ارائه نظریه جدید باملاحظه مجموعه نکات پیشینیان بوده است؟
به این ملاکی که آقایان میگویند شهید صدر نوآوری نداشته است، هیچ نوآوری دیگری در حوزه وجود ندارد؛ یعنی اگر بگوییم شهید صدر، با توجه به این تحولاتی که ایجاد کرده، صاحب مکتب نیست چون نظریه و نوآوری نداشته است، پس دیگر کسی به عنوان صاحب مکتب باقی نمیماند.
همیشه رگههایی از آثار سابقین را میتوان در کار لاحقین یافت. نظریهپرداز یعنی کسی که این ارتباط را بهصورت سامانمند، تعریفشده، جامع و کامل و با آشنایی مخصصات و مقیدات و استثنائات را شناسایی کند و بهصورت یک بسته علمی ارائه دهد، نه اینکه یک تراوش فکری صرف باشد.
گاهی اوقات، جرقهای در ذهن کسی زده میشود؛ ولی اگر به او بگویی آیا این نکته در تمام موارد یا در بعضی از موارد است؟ مزاحمش چیست؟ معارضش چیست؟ مؤیدش چیست؟ مقارنش چیست؟ نمیداند. نظریهپرداز کسی است که میآید و همه اینها را بررسی میکند؛ یعنی بهصورت قاعده ارائه میدهد و بعد لوازم و توابعش را شناسایی میکند و تأثیراتش را بیان میکند؛ بنابراین یک دستگاه فکری دارد و ارتباطات را هم شناسایی کرده است. هر چیزی که در این تأثیر دارد و هر چیزی که از این تأثیر میپذیرد را شناسایی کرده است.
نظریه حقالطاعه را ممکن است مرحوم محقق داماد نیز گفته باشد یا محقق لاری نیز مطرح میکند و حتی ممکن است قبل از آنها نیز مطرح کرده باشند. همیشه اندیشهها و افکار با همدیگر ارتباط و تأثیر و تأثر دارند. کسی که ما میگوییم نوآور و نظریهپرداز است یعنی یک فکر را بهصورت یک بسته علمی درمیآورد و عناصری که این فکر را تشکیل میدهد شناسایی میکند. مثل اینکه مقومات این نظریه چیست؟ مقدمات این نظریه چیست؟ این نظریه در کجا اجرا میشود، حدود و قلمرو و تأثیراتش چیست؟ آنگاه نظریه سامان مییابد.
بنابراین، شهید صدر را بهحق باید دارای مکتب اصولی خواند. تفصیلات این بحث و شاخصههای لازم برای اثبات مکتب اصولی ایشان را بنده در مقاله «مکتب اصولی شهید صدر» که سالها پیش در مجله «پژوهش و حوزه» چاپ شده است آوردهام.