آزاداندیشی علمی حاج آقا مصطفی؛ از حافظه تا نقد و استدلال/ لزوم ارائه فتوا در جمع اهل فن

آزاداندیشی علمی حاج آقا مصطفی؛ از حافظه تا نقد و استدلال/ لزوم ارائه فتوا در جمع اهل فن

حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی در نشستی علمی به مناسبت سالگرد شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی، مراتب سواد، توانایی در فهم، نقد و استدلال، و آزاداندیشی ایشان را تشریح کرد و با اشاره به ارائه مدعاهای نو و استدلال‌های تازه توسط حاج آقا مصطفی، جایگاه ایشان را در پیشبرد علوم دینی و تقویت پژوهش‌های مستقل علمی مورد تأکید قرار داد و گفت: آیت‌الله سید مصطفی خمینی در آثار و مباحث خود بر ضرورت ارائه فتوا در میان اهل فن تأکید دارد و معتقد است در عصر تغییرات سریع علوم، فتوایی که صرفاً به‌صورت فردی صادر شود، نه برای فقیه و نه برای مقلدان او حجیت دارد و تنها از طریق ارائه در جمع متخصصان و نقد و بررسی علمی، می‌توان صحت و کارآمدی آن را تضمین کرد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، به مناسبت سالگرد شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی، نشستی علمی «آزاداندیشی علمی حاج آقا مصطفی» با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه قم، با حضور اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگران در موسسه مفتاح کرامت برگزار شد.

حافظه؛ نخستین مرتبه سواد

استاد بروجردی ضمن یادآوری اهمیت موضوع اظهار داشت: مراتب سواد، یا به تعبیر دیگر «مراتب فضل»، چند مرتبه دارد. یکی از این مراتب، «حفظ» است. کسی که حافظه‌اش قوی‌تر باشد و مطالب بیشتری را از بر داشته باشد، نسبت به کسی که مطالب کمتری را به خاطر سپرده است، باسوادتر محسوب می‌شود. این امر برای ما ملموس است؛ هنگامی که مسئله‌ای مطرح می‌شود، او می‌تواند پاسخ را از حفظ ارائه دهد و دیگران برای اطمینان باید مراجعه کنند. حاج آقا مصطفی از این نظر بسیار معروف بودند و حافظه بسیار خوبی داشتند و مطالب را به‌خوبی در حفظ داشتند. این، نخستین مرتبه سواد است.

ویژگی‌های منحصر به فرد حاج آقا مصطفی در فهم مطالب

وی سپس به مرحله دوم سواد اشاره کرد و بیان داشت: مرتبه دوم «فهم» است. یعنی انسان مطلبی را بخواند و آن را درست بفهمد؛ به‌گونه‌ای که دشوار باشد در آن مناقشه کرد. این فهم گاهی در بحث‌های علمی، در «تعیین محل نزاع» نمود پیدا می‌کند و گاهی در درک دقیق کلمات اصحاب است تا بدانیم چه مباحثی را مطرح می‌کنند. گاهی هم فهم به این صورت است که فرد مطلبی را می‌خواند و قادر است آن را به‌خوبی خلاصه کند و چکیده آن را بیان کند، در حالی که دیگران توان چنین کاری را ندارند. همچنین، گاهی فهم به گونه‌ای است که شخص می‌تواند ریزه‌کاری‌ها، کنایه‌ها و اشارات افراد و استدلال‌های آنان را از متن استخراج و ارائه دهد. این‌ها انواع و اقسام «فهم درست مطلب» را تشکیل می‌دهد.

بروجردی خاطرنشان ساخت: وقتی افراد متون را مطالعه می‌کنند، میزان و کیفیت فهم آن‌ها اغلب متفاوت است. حاج آقا مصطفی نیز در فهم مطالب، ویژگی‌های برجسته‌ای داشتند. آثار ایشان عمدتاً کوتاه‌نویس است؛ به‌گونه‌ای که مطالب را خلاصه می‌کنند و نه تفصیل می‌دهند و نه ریزه‌کاری‌های دیگران را بیرون می‌کشند. با این حال، بسیاری از بحث‌های دو تا سه صفحه‌ای را در دو یا سه خط خلاصه کرده و محتوای اصلی را منتقل می‌کنند. تکرار این شیوه در آثار ایشان نشان می‌دهد که از این نظر، دارای توانایی ویژه‌ای بوده‌اند.

نقد و استدلال؛ هنر توانمندی در ارائه دلایل قوی

این استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: سومین مرتبه سواد، «نقد» است. برخی افراد توانایی نقد مدعایی که پیش رویشان گذاشته می‌شود را دارند. وقتی استدلالی مطرح می‌کنید، آنان می‌توانند آن را به گونه‌ای نقد کنند که پاسخ دادن به آن دشوار شود. از این منظر، حاج آقا مصطفی انصافاً نقاد برجسته‌ای بودند و بسیاری از آرای دیگران را مورد نقد قرار داده و حواشی لازم را بر آن‌ها افزوده‌اند.

وی افزود: مرحله دیگر، «استدلال» است. یعنی کسانی که هر مدعایی به آن‌ها ارائه شود، قادرند به‌خوبی برای آن استدلال ارائه کنند؛ استدلالی که تأیید آن قابل توجه بوده و به‌راحتی پاسخ داده نمی‌شود. این توانایی، هنر افرادی است که از این نظر مهارت دارند. البته لازم به ذکر است که هرکسی که نقاد خوبی باشد، لزوماً مستدل خوبی نیست و ممکن است نتواند برای مدعاهای مختلف استدلال ارائه کند. بنابراین، استدلال نیز یکی از مراتب مهم سواد به شمار می‌آید.

ایجاد مدعا؛ مرحله‌ای مهم در سواد علمی

استاد بروجردی به اهمیت ایجاد مدعا در پیشرفت علوم اشاره کرد: مرتبه دیگری از سواد، «ایجاد مدعا» است. به این معنا که اگر یک مسئله دو قول داشته باشد، فرد می‌تواند قول سوم را نیز مطرح کند. در صورتی که از دسته افراد برجسته باشد، توانایی ارائه استدلال برای این مدعای جدید و وارد کردن آن به علم مربوطه را نیز خواهد داشت. این مرحله اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا حتی اگر مدعاها فاقد استدلال باشند، می‌توانند مسیر پیشرفت علوم را هموار کنند. چنین مدعاهایی، حتی اگر صرفاً احساس یک فقیه یا عالم باشند، دیگران را به تفکر و تنظیم استدلال برای آن‌ها وامی‌دارند.

وی در ادامه اظهار کرد: اوج این مراتب را شاید بتوان در شخصیت‌هایی مانند شیخ انصاری (اعلی الله مقامه) مشاهده کرد. ایشان در ورود به مسائل علمی، مدعاهای جدیدی مطرح می‌کنند، برای هر نظری استدلال‌های تازه ارائه می‌دهند، سپس استدلال‌ها را نقد می‌کنند و دوباره خود استدلال‌های جدید می‌آورند. این فرآیند نشان‌دهنده جامعیت و تسلط ایشان بر حوزه‌های علمی است.

ساخت نظریه و پایه‌گذاری مکتب فکری

استاد بروجردی به مرحله ساخت نظریه در علم اشاره کرد و گفت: مرحله دیگری در مراتب سواد، «ساخت نظریه» است. در این مرحله، فرد صرفاً یک نظر جدید در یک مسئله مطرح نمی‌کند، بلکه یک «نظریه» تولید می‌کند که بسیاری از مسائل آن علم را به‌هم‌پیوسته مورد بررسی قرار داده و پاسخ‌های جدیدی برای آن‌ها ایجاد می‌کند یا دیدگاه تازه‌ای نسبت به مسائل موجود ارائه می‌دهد. این مرحله از عهده هرکسی برنمی‌آید و در طول تاریخ، تعداد اندکی از دانشمندان توانسته‌اند نظریات قابل توجهی در علوم مختلف ارائه دهند.

وی ادامه داد: مرحله بعدی، پایه‌گذاری یک «مکتب فکری» است. در این مرحله، فرد با تعریف شاخصه‌ها و پایه‌ریزی ابتدایی، چه‌بسا از مبانی پیشین علم، مکتبی را ایجاد می‌کند و این مکتب، پس از شکل‌گیری، تأثیرات گسترده‌ای بر آن علم و حوزه علمی مربوطه می‌گذارد.

فهم، نقد و استدلال به‌عنوان محور آثار

این استاد حوزه علمیه قم در ادامه سخنان خود تأکید کرد: حاج آقا مصطفی، آنچه که می‌توان گفت، فاقد «مکتب فکری» مستقل هستند. به این معنا که ایشان مؤسس یک مکتب فقهی نیستند که با همه فعالیت‌ها و آثار خود، یک جریان علمی در فلسفه، عرفان، اصول، فقه یا سایر علوم ایجاد کرده باشند.

وی خاطرنشان کرد: در زمینه «تولید نظریه» هم من مشاهده نکرده‌ام که ایشان نظریه‌ای ارائه داده باشند که تعداد عمده‌ای از مسائل یک علم را تحت تأثیر قرار دهد و یا خود ایشان مدعی حل آن‌ها از طریق این نظریه باشند. اما مراتب پیشین یعنی فهم، نقد، استدلال و ایجاد مدعا، به وفور در آثار ایشان مشاهده می‌شود. ایشان در بسیاری از مسائل، مدعای جدیدی بیان کرده، استدلال تازه‌ای ارائه داده و نقدهای بسیاری بر آرای دیگران وارد کرده‌اند؛ نقدهایی که دیگران پیش از ایشان مطرح نکرده بودند. از این منظر، آثار ایشان بسیار غنی و قابل توجه است.

استاد بروجردی ادامه داد: این آثار شامل کتاب‌هایی است که تاکنون منتشر شده و در دسترس ما قرار داشته‌اند؛ حدود سی عنوان کتاب، که منبع خوبی برای ارزیابی مراتب علمی ایشان به شمار می‌آید. مکتوبات حاج آقا مصطفی در حوزه‌های تفسیر، فلسفه، فقه و اصول، مجموعه‌ای کامل از نوشته‌های ایشان را ارائه می‌دهد. همچنین برخی کتاب‌ها که مربوط به قم بوده و مفقود شده و احتمالاً در اختیار ساواک بوده است، هنوز در دسترس ما قرار نگرفته است. آن نوشته‌هایی که چاپ شده، عمدتاً مربوط به نجف است، به جز حاشیه‌های «اسفار» که بر چاپ سنگی، حواشی داشته و سپس تنظیم و منتشر شده است.

تابعیت از مکاتب و تأثیر استاد امام در آثار حاج آقا مصطفی

استاد مسیح بروجردی در ادامه سخنان خود بیان داشت: وقتی عرض کردم ایشان مکتب خاصی ندارند، منظورم این است که مبدع مکتب مستقل نیستند، اما طبیعتاً تابع مکاتبی هستند. در عرفان، ایشان تابع مکتب ابن عربی با گرایش شیعی هستند، همانند امام و دیگران؛ در فلسفه، پیرو حکمت متعالیه صدرایی‌اند؛ در فقه، اگر مکتب صاحب جواهر را یک مکتب مستقل بدانیم، ایشان در همان مسیر حرکت کرده‌اند؛ و در اصول، اگر مکتب شیخ انصاری را یک مکتب فکری اصولی بدانیم، ایشان تابع آن هستند و در همین محدوده، سعی می‌کنند مدعاهای جدید ایجاد کرده و مسائل را نقد و استدلال کنند.

وی تصریح کرد: مرحوم حاج آقا مصطفی سر سفره امام نشسته‌اند و نباید این نکته مهم را نادیده گرفت. بسیاری از آرای ایشان، مبانی و نکاتی دارد که در آثار امام موجود است. یعنی ابتدا این مطالب را از آثار امام به دست آورده‌اند، سپس توسعه داده یا تغییراتی در آن اعمال کرده‌اند. کاملاً مشهود است که ایشان از میراث علمی امام بهره‌مند شده و سر سفره‌ای که امام پهن کرده‌اند، نشسته‌اند. این حق استادی را نمی‌توان نادیده گرفت و امام حق بزرگی بر گردن ایشان دارند.

آزاداندیشی علمی حاج آقا مصطفی

استاد مسیح بروجردی در ادامه اظهارات خود گفت: آزاداندیشی که از آن سخن می‌گوییم، دارای مراتب مختلفی است. گاهی افراد نسبت به اساتید خود محدود هستند؛ یعنی به دلیل اینکه استاد چنین گفته، ناخودآگاه می‌پذیرند و خودشان پژوهش مستقلی انجام نمی‌دهند. گاهی محدودیت‌ها نسبت به استاد خود وجود دارد، اما در برابر سایر اساتید آزادانه فکر می‌کنند.

وی ادامه داد: یک مرحله دیگر مربوط به فحول علماست. مثلاً کسی ممکن است نسبت به اینکه «فلاسفه این‌گونه گفته‌اند» یا «فقها چنین نظری دارند»، محدودیت ذهنی پیدا کند و خود را به آرای مشهور محدود سازد. حاج آقا مصطفی این دو نوع محدودیت را ندارند. ایشان نسبت به آرای اساتید خود، از جمله امام، آزاداندیشی دارند و همزمان نسبت به آرای فحول علما، آزادی دارند تا نقد کنند، با آن‌ها به بحث بپردازند و دیدگاه‌های جدید ارائه دهند.

اجتناب از اسارت علائق شخصی

استاد مسیح بروجردی سپس خاطرنشان ساخت: گاهی اوقات، انسان گرفتار «خود» می‌شود و این نکته‌ای بسیار مهم است که آزاداندیشی فرد نسبت به خودش محدود نشود. به این معنا که نظریه‌ای به ذهنش می‌رسد و او دیگر نمی‌تواند از آن دست بکشد، حتی اگر شواهد و دلایل موجود خلاف آن باشد، آن‌ها را نادیده می‌گیرد و در آرای خود تجدیدنظر نمی‌کند. این گرفتاری به‌راحتی رخ می‌دهد.

شخصیّت علمی سیدمصطفی خمینی در سه ساحت تحصیل، تدریس و تألیف/ محمدکاظم تقوی

وی افزود: مرحله خفیف‌تر این مسئله زمانی است که در یک موضوع دو نظر (اول و دوم) وجود دارد. فرد قبل از شروع بحث، تمایل به یک نظر (مثلاً نظر دوم) پیدا می‌کند، سپس به سراغ بررسی بحث می‌رود؛ ادله نظر اول را منصفانه نقد می‌کند، ادله نظر دوم را نیز بررسی و نقد می‌کند، اما در نهایت تنها برای نظر دوم دو دلیل جدید پیدا می‌کند و برای نظر اول هیچ تلاشی نمی‌کند. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، ممکن بود برای نظر اول نیز دلایل جدیدی بیابد. این نشان‌دهنده آن است که فرد آزاداندیشی لازم را نداشته و در حبس علائق خود گرفتار شده است. آدم وقتی به آثار حاج آقا مصطفی نگاه می‌کند، می‌بیند که ایشان به‌طور جد تلاش می‌کند برای نظرات مختلف و هر دو طرف قضیه، استدلال بیاورد، نقد کند و استدلال‌ها را تکمیل نماید. همین تلاش و وسواس علمی، ارزشمند و قابل تقدیر است.

نوآوری‌های فقهی و اصولی

استاد مسیح بروجردی در بخشی دیگری از سخنان خود به نوآوری‌های فقهی و اصولی مرحوم آقا مصطفی خمینی اشاره کرد و ابزاز نمود: ایشان با ورود به بحث‌ها، گاهی مدعای جدید می‌آورند؛ گاهی طرح مسئله می‌کنند و در بسیاری اوقات نیز جوابی به دنبالش می‌فرمایند ولی مدعی‌اند که این مسئله قبلا مطرح نبوده یا اگر هم تذکر نمی‌دهند، به‌عنوان یک مسئله جدید، با آن برخورد می‌شود. ایشان استدلال‌هایی به نفع طرفین می‌کنند و به نقد نظر مخالف می‌پردازند. برخی از این موارد، عبارتند از:

قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم»: ایشان بحث‌ها را یکی‌یکی نقل می‌کنند و با ذکر اقوال و عبارات آقای نائینی، ایروانی، امام و آقای خوئی، آن‌ها را نقد می‌کنند و خود نیز استدلال می‌کنند که آیا این قاعده برای قانون‌گذاری و حکم شرعی نیز به کار می‌آید یا نه؟ آیا به کمک «الناس مسلطون علی اموالهم» می‌توان قوانین را تنگ کرد یا نه؟

حدیث «لاتعاد» شامل زیادت نمی‌شود و در استدلال به آن هم وارد می‌شوند و می‌فرمایند که این قاعده نمی‌تواند شالم زیادت باشد چراکه درباره طبیعی رکوع، سجود و مانند آن به کار می‌رود نه فرد رکوع.

عقد بیع: ایشان معتقدند که حقیقت بیع، مبادله خارجی است نه قراردادی که بسته می‌شود و به موجب آن، ثمن به ملکیت فروشنده و مثمن به ملکیت خریدار در می‌آید. بیع، عقدی است که پیش از پیدایش قرارداد و عقد، در بین افراد، برقرار بوده و چیزی می‌داده‌اند و در ازایش چیزی می‌گرفته‌اند و اگر این مبادله خارجیه محقق نشود، گویا عقد بیع اصلا منعقد نگردیده؛ لذا اگر کسی شرط کرد که مالش را مشروط به آن می‌فروشد که قبض و اقباضی در کار نباشد، خلاف مقتضای عقد است. عقد به این معناست که دو طرف بر تحقق مبادله خارجی، قرار می‌گذارند. پس اگر قرار باشد که «اوفوا بالعقود» این موضوعات را در بر گیرد –که خودشان هم قائل نیستند- معاطات را شامل می‌شود اما عقود را زیر چتر خود نمی‌گیرد؛ چون اولا: محتوایی بوده که معاملات (مثل قرارداد بیع) داشته و اگر با الفاظ، برگزار شود، «عقد» است و بدون آن، محتوای اصلی است که قرارداد به منظور آن صورت می‌گیرد. در اینجا دو طرف، قرار می‌گذارند که محتوا را ایجاد کنند. «اوفوا بالعقود» با این نگاه، شامل معاطات هم می‌شود و باید برای قرار گرفتن عقود لفظی در تحت عنوان آن، دلیلی بیابیم. ایشان می‌فرمایند دلیل نداریم که «اوفوا بالعقود» شامل عقود لفظی باشد؛ چون مردم، منتظر نبودند که برای صحت قراردادهایشان سوره مائده نازل شود؛ بلکه پیش از آن هم قراردادهایشان را می‌بستند. بنابراین، آیه راجع به چنین امری نسیت. ایشان چنین برداشتی ارائه می‌دهند.

خیار عیب: در خیار عیب، یک نظر این است که شخص، مخیر است که فسخ کند یا ارش بگیرد، اما برخی معتقدند که اصلا حق ارش ندارد و فقط از خیار فسخ، برخوردار است، ولی ایشان قائل به ترتیب شده‌اند و معتقدند که اولاً مستحق ارش است و پس از آن، نوبت به خیار فسخ می‌رسد ولی باز هم اختیار با خود اوست و اگر می‌خواهد ارش بدهد، ارش مقدم می‌شود و اگر ارش نداد، خیار فسخ به او تعلق می‌گیرد. نظر ایشان در مقابل نظرات دیگران است.

خیار عیب: ایشان در ورود به هر بخش، در همه جزئیات آن، نظری جدید مطرح می‌کنند. در خیار عیب نیز آن را متعلق به قبل القبض می‌دانند؛ بدین‌معنا که اگر تحقق یافت، طرف مقابل، صاحب خیار می‌شود و نمی‌توان مدعی شد که مال را سالم فروخته و عیب، بعد از بیع در آن حاصل شده و حادث است؛ چون جنس باید در موقع قبض، سالم تحویل داده شود. از یک سو اگر عیب، قبل از قبض، حادث شد، خیار عیب می‌آورد و اگر آن را با سالم، جابه‌جا کرد، دارای تفصیل می‌شود: گاهی عین شخصیه، مراد طرف دیگر نیست و همزمان که بر عین شخصیه، قرارداد بسته، در واقع اگر آن را تعویض کند و غیرمعیوب را هم تحویل دهد، کفایت می‌کند. در اینجا خیار در کار نیست.

قاعده «تجاره عن تراض»: ایشان ذیل این آیه می‌فرمایند اطلاق ندارد؛ چون فقط برای بیان رضایت در معامله است، اما دلالت نمی‌کند که هر معامله‌ای با رضایت باشد، صحیح است و بدون آن، غلط. آیه از این نظر، اطلاقی درباره معاملات ندارد بلکه فقط اصل رضایت در معاملا را شرط می‌کند.

مقدار آب کر و ملاک قلیل و کثیر: یکی از مشکلاتی که در گذشته هم حل نمی‌شده، آب قلیل و کثیر، و مقدار کر است. ایشان معتقدند که قلیل و کثیر، عرفی است. این نظر در میان اهل سنت نیز، نقل شده و حضرات می‌خواسته‌اند مصداق عرفی آن را بیان کنند و اختلافات نیز ریشه در مصداق عرفی دارد.

شرط متاخر: ایشان در اصول، شرط متاخر را می‌پذیرند با استفاده از نظریه «دهر» آن را حل می‌کنند. ایشان با تفصیلی از این نظریه که میرداماد مطرح کرده، می‌فرمایند همه موجوداتی که در این عالم، تقدم و تاخری با هم دارند، و هر موجودی که از آغاز تا پایان عالم، قرار است در عالم اجسام، پیدا شود، در عالم دهر، همه با هم، یک‌جا کنار هم است و در اینجاست که تقدم و تأخر درک می‌شود. پس شرط متأخر، همیشه مقارن است و شرط متقدم نیز تقارن دارد و شرط و مشروط، با هم در عالم دهر، تحقق دارد، پس اشکالی ندارد که اگر قرار باشد چیزی که در این عالم، متاخر می‌یبنیم، مقارن محسوب شود، می‌تواند شرط فعل هم باشد و بدین‌گونه، اشکال عقلی در آن به ذهن نمی‌رسد.

حکم مولوی: ایشان حکم مولوی را کلاً منکرند، یعنی در بحث حکم مولوی و ارشادی می‌فرمایند همه احکام، ارشادی است. البته سلطان‌العلماء در قدیم، چنین نظری داشه ولی مرحوم حاج‌آقامصطفی به ادله ایشان نقد وارد کرده‌اند و به تعبیری جداگانه می‌گویند همه احکام شرعی، ارشاد به وجود مصالح و مفاسد در اعمال است.

حدیث رفع: معانی مختلفی از این حدیث، ارائه شده و ایشان می‌گویند شارع در این حدیث، رفع، یک حکم عدمی وضعی است که شارع آن را بر نسیان، خطا و مانند آن، جعل کرده. این یک نظر جدید است که آثار و نتایج آن را هم پی می‌گیرند.

خبر واحد: ایشان در خبر واحد، معتقدند که امروزه خبر واحد محفوف به قرائن نداریم و حجت نیست؛ چون همه خبرهای واحد یا بی‌پایه‌اند و لذا کسی طبقشان فتوا نداده؛ یا مشهور بوده و طبق آن، فتوا داده‌اند و چنین خبری، محفوف به قرائن صدق است. پس خبر واحدی نداریم که اگر محفوف به قرائن نباشد هم حجیت داشته باشد، بلکه خبرهای واحد ما یا محفوف به قرینه کذبند یا همراه با قرینه صدق.

حجیت شهرت: ایشان در اصول، شهرت را حجت می‌دانست و به جد، قائل به این حجیت بود و می‌فرمود که اجماع، همان شهرت است و بحث جداگانه از آن‌ها نیز پایه‌ای ندارد؛ لذا هر دو را حجت می‌شمردند، اما در عمل هم نباید ملتزم به شهرت بود. اما امام در اصول، شهرت را حجت می‌دانست، اما در تعبدیات محض، با قید خاصی ملتزم به آن بود. حاج‌آقامصطفی حرف‌های دیگران را آسان‌تر نمی‌پذیرند و رد آن را هم ابراز می‌کند و گاهی از اکاذیب، معرفی می‌کند.

نکته پایانی

یکی از نکات مهم آقا مصطفی در دو جا مطرح کرده‌اند، لزوم فتوا در میان اهل فن است. ایشان این مهم را در دو جا ذکر کرده‌اند: یکی در رساله‌ای که در بورسا پیرامون موضوعات مختلف نوشته‌اند و دیگری در ضمن بحث‌های استصحاب در اواخر عمر شریفشان. ایشان معتقدند امروزه با توجه به این‌که تغییر و تحول در علوم خیلی زیاد است و مطلبی که گفته می‌شود، بعداً نقد می‌گردد و اشتباه بودن آن، مشخص می‌گردد، ما هم در فقه نمی‌توانیم بگوییم کسی در خانه‌اش بنشیند و با روایات و ادله بیندیشد و فتوا دهد بلکه باید فتوا را در جمع اهل فن، ارائه دهد تا ببیند که آنجا پذیرفته می‌شود یا نه. فتوایی که فاقد این روند باشد، نه برای خودش حجیت دارد و نه برای مقلدان او.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics