اختصاصی شبکه اجتهاد: سیره و روش بزرگان حوزه کاربرد محتاطانه و دقیق القاب بوده است. فقیهی ملقب به «خاتم الفقهاء و المجتهدین» چون شیخ انصاری در به کاربردن القاب قیراطی عمل میکند به طوری که از صاحب جواهر به «بعض المعاصرین» (مکاسب ج۳ ص۲۵) یاد میکند و در تمام کتاب گرانسنگ مکاسب، لقب«استاذ» را تنها به شریفالعلماء (مکاسب ج۳ ص۴۰۷) اعطا میکند. مراجع بزرگوار تقلید نیز، در نامه به افراد یا تسلیت به بازماندگان عیار لقب را مراعات مینمایند. (برای نمونه به پیامهای تسلیت مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید به بازماندگان رئیس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام و تولیت آستان قدس رضوی دقت شود).
در تعاملات فرهنگی برای احترام گذاشتن به افراد، آنها را با القابی خطاب میکنیم که بار معنائی زیادی دارند. القابی مانند آیتالله و علامه و مانند آنها این روزها با ملاحظه کمتر به کار میروند. احترام گذاشتن همیشه در فرهنگ ما بوده است، همیشه آموختهایم که به بزرگتر باید احترام گذاشت. این یک فرهنگ خوب و پسندیده است. اما اجرای آن همیشه درست انجام نمیشود. کاربردهای نابجا و اشتباه به آسیبهایی منجر میشود که عواقب نامحمودی میتواند داشته باشد:
خلط بین مقام اجرایی و مقام علمی:
برای پرکردن منصب اجرایی نیاز به قابلیتها و سطح علمی خاصی به عنوان حداقل است، اما تناسبی بین درجه منصب اجرایی و مقام علمی لزوما وجود ندارد. چه بسیار شهرداران، استانداران، وزیران یا حتی نخست وزیران و رئیس جمهورانی که مدرکی بیش از کارشناسی نداشتند.
اگر چه این تفکیک بین منصب اجرایی و مقام علمی دانشگاهی موجود است، اما در مقام علمی مناصب اجرایی که حوزویان متصدی آن میشوند خلط و اشتباه روی میدهد. بدیهی است که مناصبی چون امام جمعه حتی در مرکز استانها و پایتخت، نمایندگی ولی فقیه، ریاست و مدیر اجرایی در سازمانهای حوزوی و اماکن مقدسه نیازمند مقام علمی اجتهاد که بر اساس سنت حوزوی لقب «آیتالله» دلالت بر آن دارد، نیست.
بیمبالاتی در استفاده از القاب ناظر به مقام علمی حوزوی:
بالاترین مراکز مدیریتی در دانش، چون وزارت آموزش عالی، یا حتی سازمانهای دارای مراتب سازمانی متفاوت، علاوه بر حساسیت شدید نسبت به انتحال و جعل هویت سازمانی افراد خارج از سازمان، نسبت به استفاده صحیح از عناوین و القاب مراتب سازمانی یا علمی دقت مضاعف دارند.
در حالی که هر از گاهی خبر از رسوایی رئیسجمهور یا نخستوزیری در جهان به جهت جعل مدرک یا سرقت علمی که منجر به استعفا یا برکناری او شده، به گوش میرسد یا در ایران مردم با دو چشم خود استیضاح و برکناری وزیری که دارای مدرک دکترا از دانشگاهی غیرمعتبر را مشاهده میکنند، اما چنین حساسیتی در به کاربردن القاب ناظر به مقام علمی حوزوی وجود ندارد. کم نیست مواردی که در آن شخصیت اجرایی مهمی که سالها در صدا و سیما و تریبونهای رسمی و غیررسمی از او با عنوانهای باطمطراق همراه لقب «آیت الله» یاد میشد اما هنگام درگذشت در اعلامیههای تسلیت مراجع عظام تقلید و رهبر معظم انقلاب حداکثر با لقبی چون «حجه الاسلام والمسلمین» از او یاد میشود.
اگر چه بنا به «البلیه اذا عمّت طابت»، آفتی که فراگیر شود جای شکایت نیست و دیگر مردم آن را سهلانگاری مراکز مدیریتی نمیدانند، اما خدا نکند روزی شاهد پدیدهای باشیم که لقب «آیتالله العظمی» سالهای متمادی توسط اشخاص مختلفی به کار رود در حالی که مراکز مدیریتی حوزوی در برابر آن سکوت کنند. ترس از این است که ناگهان در برهه حساسی چون انتخابات، برخی سازمانها احساس وظیفه نمایند و عدم شایستگی آن اشخاص را برای تصدی مرجعیت اعلام نمایند. در چنین حالتی باید گفت: چه سازیم درمان خودکرده را، که خودکرده را تدبیر نیست.
خودباختگی مدرکی:
اگر چه بعد از فرموده مقام معظم رهبری به این که حوزه به اعتبار خود به طلاب مدرک دهد، بحمدالله بساط اعطای مدارک معادل دانشگاهی به حوزویان برچیده شد و آییننامه مدارک سطح یک، دو، سه و چهار که ارزش استخدامی برابری با مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دارند، تصویب و اجرا شد، اما به علت بیضابطگی مقامهای علمی در حوزه، ارزش این مدرکها حتی برای حوزویان شناخته شده نیست، چه رسد به دانشگاهیان یا عامّه مردم!!!
اگر چه ارزش استخدامی این مدارک همان است که گفته شد، اما ارزش علمی آنها به هیچ وجه یکسان نیست. نگاهی گذرا به تعداد واحد گذرانده شده در دو سیستم آموزشی تفاوت ارزش علمی بین دو مدرک را به سادگی نشان میدهد:
چگونه ممکن است که مدرک علمی طلبهای که با دیپلم وارد حوزه شده و برای به دست آوردن مدرک به طور میانگین ۳ برابر نظام دانشگاهی واحد میگذارند، با مدرک دانشجوی مقابل او از نظر علمی یکسان باشد. آن هم واحدی که بنا به تعریف در حوزه، هر طلبه علاوه بر یک ساعت تحصیل وظیفه دارد یک ساعت مطالعه و یک ساعت مباحثه کند، در حالی که تعریف واحد در دانشگاه همان یک ساعت تحصیل است.
طرفه آن که گهگاهی در حوزه دیده میشود که برخی طلاب با آن همه علمیّت، تلاش در تحصیل مدرک دانشگاهی دارند و مقامات آموزش عالی به کاربردن القاب دانشگاهی، مانند دکتر، را برای دارندگان مدرک علمی سطح چهار منع مینمایند!
گرچه میتوان منع مقامات آموزش عالی را حمل بر صحت نمود و آن را از این باب دانست که به کارگیری این لقب در حق کسی که مدرک سطح چهار است، توهین به اوست، همانند هنگامی که دارنده مدرک دکترای عمران را با لقب «مهندس» خطاب نمایند.
به هر حال هر نظام آموزشی برای خود ضوابطی برای اعطای مدرک دارد و برای خود محترم است و نظامهای دیگر باید بدان ارزش گذارند.
نظام سنتی اعطای مدرک در حوزه که با همان القاب شناخته میگردید نظامی آموزشی طولانی که پس از بازگشت به شهر یا روستا همراه با کاروزی عملی و اخلاقی بوده است. نظامی که ملاک آن کیفیت و نه کمیت و پرهیز از عجب و علوّ دنیایی به همراه احترام شئونات و مقامات علمی و معنوی بوده است.
باید گفت با تلاش در کمّی کردن این نظام کیفی، به شدّت تواضع (اگر نگوییم اجحاف) شده است و جانب احتیاط اخذ گردیده است. مهمتر این که، این نظام استقلال خود را از دست داده و ملاک ارزش گذاری در آن رونوشتی از نظام دانشگاهی است. این در حالی است که در نظامی مانند ورزش رزمی کاراته نظام مستقل وجود دارد. در این نظام در طول آموزش، رنگ کمربند رزمیکار تیرهتر میگردد و پس از رسیدن به کمربند مشکی برای گرفتن درجه بالاتر(که از آن به دان تعبیر میشود) باید به تعداد آن مربّیگری نمود به طوری که دارندگان دان۶ و ۷ به ترتیب دارای سابقه ۲۱ و ۲۸ سال مربّیگری رسمی هستند.
به هر حال، از آن جهت که فرآیند کمّی سازی نظام کیفی مدرک علمی به پایان رسیده و در عمل اجرا میگردد و بنا به قاعده من التزم بشیء التزم بلوازم ذلک الشیء، به نظر میرسد میتوان سند مختصری تهیه کرد که در آن به کارکنان در سازمان یا محیطهای اجتماعی نشان داده شده باشد که چطور و کجا از چه القابی استفاده کنند. تهیه این دستورالعمل چندان دشوار نیست و میتواند از خطاهای آتی که ممکن است عواقب نامطلوب داشته باشند، جلوگیری کنند.