مرحوم آیتالله بروجردی در این موضوع نظریه خاصی داشتهاند که آثار بسیاری در مقام استنباط و اجتهاد دارد/ اینکه اسم آن حاشیه بر فقه سنی گذاشته بشود، خیلی تعبیر خوبی نیست/ فقه شیعه در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام مرحله اوج را طی کرده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، پیش نشست علمی کنگره نکوداشت آیتالله بروجردی(ره) با حضور علمای اعلام و اساتید حوزه علمیه قم در سالن اجتماعات کتابخانه آیتالله بروجردی در صحن جوادالائمه(ع) حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد.
در این نشست علمی آیتالله سید محمدجواد علوی طباطبایی استاد عالیرتبه حوزه علمیه قم درباره مکتب و روش فقاهتی آیتالله بروجردی(ره) سخن گفت که گزارش آن را در ادامه میخوانید.
مطلبی از مرحوم حضرت آیتالله بروجردی رضواناللهعلیه نقل میشود که ایشان فقه شیعه را حاشیهای بر فقه سنّی میدانستند! طبعاً ظاهر این کلام قابل قبول نیست چون شکلگیری و تدوین فقه سنّی به وسیله ائمه اربعه اهل تسنن است و فقه شیعه در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام مرحله اوج را طی کرده است.
پس مراد و مقصود ایشان چیست؟! چه چیزی را میخواستند بیان بفرمایند؟! چون به صوَر مختلف نقل میشود و برخی از عزیزان همین ظاهر کلام را اخذ میکنند. لذا این مطلب نیاز به توضیحی دارد که من اجازه میخواهم این فرصت را در بیان این مطلب استفاده کنم.
مرحوم آیتالله بروجردی در این موضوع نظریه خاصی داشتهاند که آثار بسیاری در مقام استنباط و اجتهاد دارد، در این باره نکاتی عرض می گردد:
یکم: مسلمانان بعد از رسول خدا (ص)، از فقه آن حضرت ذهنیت داشتند و این ذهنیت تا سالها نزد آنها بوده است. ایشان عقیدهشان این بود و میفرمود: رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآله در دوران خودشان فقه را برای مردم تبیین فرمودند. بعضی از این فروع در قرآن کریم آمده اما اکثر اینها در قرآن نیامده؛ بلکه به وسیله خود پیامبر اکرم برای مردم تبیین شده است و آنچه که بعداً به معنای سنت پیغمبر اکرم در اختیار گذاشته شده است و به عنوان یک مستند برای ما در مقام استنباط به کار میرود، همین مطالبی است که پیغمبر اکرم فرمودهاند که شامل همه آن چیزی که ضرورت داشت مردم بدانند و عمل بکنند، میشود. چراکه بعضی از این احکام بعداً بیان شده است و به فرمایش صاحب کفایه احکامی هست که فعلیتش بعد از ظهور آقا حجه بن الحسن صلواتاللهعلیه است. لذا آنچه که پیغمبر اکرم تبیین فرمودند، همان چیزی است که آن زمان لازم بوده مردم بدانند و به آن عمل کنند. پس مردم از احکام دین، همان مواردی را که رسول خدا تبیین فرمودند ذهنیت داشتند.
دوم: خلفا در مقابل رسول خدا (ص)، در فقه تصرف میکردند. از طرف دیگر در دوران امیرالمؤمنین، امام مجتبی و سیدالشهدا صلواتاللّهوسلامهعلیهم، یک سری اجتهاداتی از سوی خلفا صورت گرفته است اما وسیع نیست و محدود است. مرحوم آقای شرفالدین در کتاب “النص و الاجتهاد” مقداری از اینها را بیان فرموده؛ البته بیشتر از این است اما عمده را بیان فرمودهاند. فیالجمله هم مشخص بود که خلیفه به عنوان خودش در مقابل پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله تصرف میکند؛ مانند صلاه تراویح، تصرف در اذان و امثال اینها. فیالجمله اینها واضح بود.
سوم: فتاوای علما و فقهای عامه با ذهنیت مسلمانان از فقه رسول خدا(ص)، منافات دارد؛ اما از دوران امام سجاد (ع) و اواخر آن دوران به بعد، نسل مردم تغییر کرد، صحابه کم شدند، تابعین پیدا شدند. دوران منع کتابت و نقل احادیث رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله هم که بود، لذا آن ذهنیتی که همه مردم از احکامی که پیغمبر اکرم عنوان فرموده بودند، کمرنگ شد. وقتی کمرنگ شد فقها و قضاتی پیدا شدند که همه حکومتی بودند. مردم به این قضات و فقها مراجعه میکردند و اینها هم جواب مسائل فقهی را میدادند. این فتاوا در بسیاری از موارد با آن ذهنیتی که از زمان رسول اکرم مانده بود و این ذهنیت نزد مردم بود، منافات داشت، احادیث رسول خدا هم که به علت منع کتابت و نقل، در دسترس نبود و گاهی از اوقات اینها اختلاف هم پیدا میکردند و در یک مسأله احکام متعدد گفته میشد و همین زمان بود که مسأله تخطئه و تصویب در کلام عامه شکل میگیرد که حکماللّه واقعی یکی است، چهجور این فقهای متعدد، نظرات متعدد دارند؟! این یک مسأله کلامی است در کلام عامه لذا اینجا این مسأله مطرح شد که خداوند حکماللّه واحد ندارد و حکم خدا به تعداد نظرات مجتهدان است. همان مسأله معروف.
مرحوم آیتالله بروجردی حتی در اصولشان چند بار به این مطلب اشاره میکنند که این معنا که ما میگوییم “التصویب المجمع علی بطلانه” تصویب، باطل است اما اجماع قابل استدلال و استناد برای بطلان آن نیست. چون این اجماع در مسأله فقهی نیست بلکه اجماع به اصطلاح در مسأله کلامی است.
چهارم: مسلمانان اهل دقت برای رفع تنافی، به ائمه هدی و اهلبیت صلواتاللّهوسلامهعلیهم اجمعین، مراجعه میکردند. وقتی که این تفاوت پیدا شد، در آن زما به ائمه هدی و اهلبیت مراجعه میکنند، به وجود مقدس امام سجاد مراجعه میکنند و بعد در زمان امام باقر اوج میگیرد و در زمان امام صادق دیگر به حد نهایت خودش میرسد.
پنجم: سؤالات روات از ائمه اطهار (علیهمالسلام)، پیشزمینه دارد؛ لذا نظر ایشان این بود که در بیشتر روایاتی که از ائمه اطهار، از امام باقر و امام صادق سؤال شده است، پیشزمینهای وجود دارد و این پیشزمینه عبارت است از آرائی که فقها و قضات عامه در مسائل مطرح کردهاند. آن آرائی که تنافی با ذهنیت مردم، ـ آن ذهنیت باقیمانده از زمان رسول خدا ـ نداشته، اینها کمتر مورد سؤال واقع شده است. ولی آن احکامی که تنافی داشته، بیشتر مورد سؤال واقع شده است. لذا وقتی راوی، روایتی را از امام صادق و امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیهما سؤال میکند، ناظر به همین تنافی است.
بله، ائمه اطهار مجلس درس و تعلیم فقه هم داشتهاند، اما در بسیاری از موارد که روات آمدهاند و سؤال میکردهاند ناظر است به آن فتاوای خلافی که از ناحیه علما و فقهای عامه عنوان شده است.
ماحصل نظریه مرحوم آیتالله بروجردی
روایات صادره از اهلبیت (علیهمالسلام)، شأن صدور دارد و فقیه برای استنباط باید آن را بداند. لذا ایشان میفرمایند: عمده مستند در فقه خودمان، روایات ائمه اطهار است اما به این نکته توجه داشته باشیم که این روایات همینطور به سادگی قابل استدلال و استناد نیست و فقیه لازم است پیشزمینه این روایات که از آن به شأن صدور تعبیر میکردند را بداند. این روایت که راوی سؤال میکند آیا این سؤال هیچ پیشزمینهای ندارد و سؤال ابتدایی است؟! یا اینکه راوی بر اساس زمینه قبلی سؤال میکند؟!
برای رسیدن به این مهم، آراء اهل تسنن، فقها و قضات عامه در آن عصر باید دیده بشود. در این قسمت فتوای ابوحنیفه و مالک گرهگشا نیست بلکه آراء پیش از اینها که عمدتاً فقها و قضات عامه همزمان با وجود مقدس امام سجاد هستند و قبل از آن و اوائل امام باقر، از این آراء ما باید اطلاع داشته باشیم.
ثمره دانستن شأن صدور روایات در فقه و مقام استنباط
وقتی اطلاع داشتیم این روایات با این زمینهها صادر شده است، اثرش در فقه این است که در مقام استنباط و استدلال تا روایتی اطلاق یا عموم دارد، فوراً اطلاق را اخذ نکنیم و به آن اطلاق بخواهیم استناد کنیم. خیلی از این اطلاقها به آن زمینه قبلی انصراف دارد و این در استنباط خیلی کارآمد است.
از نظر مرحوم آیتالله بروجردی،فقه شیعه حاشیه بر فقه عامه است؛ این نظریه ایشان است و منظور از حاشیه معنای مصطلح آن نیست بلکه یعنی برای اینکه انسان، فقه شیعه را متوجه بشود این پیشزمینه را باید قبلاً توجه کند و در نظر بگیرد. آراء فقهایی که خلاف آن امر مرتکز بازمانده از زمان رسول خدا عنوان میکردند را بداند.
حالا اینکه اسم آن حاشیه بر فقه سنی گذاشته بشود، خیلی تعبیر خوبی نیست؛ اگر برای آن تعبیر بهتری از حاشیه میشود کرد، حاشیه نگوییم بهتر است. چون برداشتی میشود و آقایان خیال میکنند که آغاز فقه سنی از زمان این ائمه اربعه است، در حالی که قبل از اینها هم بوده است و اختلاف هم زیاد بود حکومت مداخله کرد و این چهار مذهب را انتخاب کرد و لذا در اینجا ما ناچاریم این پیشزمینه را در نظر بگیریم.
تفاوت روش استنباط مکتب نجف و آیتالله بروجردی
استنباط بر این اساس کار سادهای نیست. البته گاهی از اوقات راحت است، مثلاً ضمن حفظ مقامات اعاظم و بزرگانی که به عنوان مکتب نجف تعبیر میشود که ما فقه فنی یا فقه اصولی میگوییم که اوجش در فقه مرحوم آیتالله آقای خوئی متجلی هست، این خیلی کار سادهتری است؛ یعنی این روایات را میبینیم و براساس آنچه که در اصول مبانی داریم، إعمال میکنیم، لذا استنباط راحت است.
اما بر اساس نظریه مرحوم آیتالله بروجردی، استنباط به تتبّع نیاز دارد. ما باید آراء فقهای عامه قبل از این ائمه اربعه؛ قبل از مالک، قبل از ابوحنیفه را به دست بیاوریم و یکی از مشکلات همین جاست و علت اینکه این روش ایشان بهطور اساسی به وسیله شاگردان ایشان یا فقهای بعد دنبال نشد همین مشکل بودن آن است؛ یعنی استنباط در اینجا تتبع وسیعی میطلبد.
آراء فقهای عامه قبل از ائمه اربعه را چگونه به دست بیاوریم؟
ما به همه آراء این فقها در آن عصر قبل از ائمه اربعه دسترسی نداریم. یکی از منابع بسیار مهم برای ما کتب مرحوم علامه حلی است. علامه حلی کتابهای زیادی از این فقهای عامه در اختیار داشته است و لذا وقتی در کتابهای مختلف مسائل را مطرح میکند، به آراء این فقها اشاره میکند. البته درجاهایی بیشتر در جاهایی کمتر.
نظر مرحوم آیتالله بروجردی این بود که وقتی ما خودمان دسترسی مستقیم پیدا نمیکنیم، به نقل مرحوم علامه اعتماد کنیم.
علامه حلی هم تتبّعش بسیار وسیع بوده است. چند سال پیش که مؤسسه آلالبیت کتاب “تذکره الفقهاء” از علامه حلی را میخواست تحقیق بکند، به سختی افتادند. چون بسیاری از این آراء فقهای عامه از کتبی نقل شده بود که الآن در اختیار ما نیست و این کتابها از بین رفته است؛ اما آن زمان علامه حلی رئیس بوده و این کتابها را داشته و در اختیارش بوده است. حتی استاد بزرگوارمان حضرت آیتالله وحید خراسانی عنوان میفرمود که ما برخلاف مرحوم آیتالله خوئی به توثیقات آقای علامه اعتماد میکنیم ولو علامه مثل شیخ طوسی یا نجاشی نزدیک نیست، دور است اما آن اسباب شهادت در کتب (اگر قول رجالی را از باب شهادت بگیریم)، به ایشان رسیده است. کتبی که ایشان به صدورش اطمینان و دسترسی داشته است. مرحوم آیتالله خوئی این جهت را نفی میکنند اما ایشان اصرار داشتند و استدلالشان هم این بود که علامه رئیس و مرجع بوده است. غیر از اینکه رئیس بوده مرجع هم بوده است و از همه جا برای ایشان کتب مختلف میآوردند و خود ایشان هم درصدد آن بوده است. از تتبعی که در کتابها دارد پیداست. به هرحال ما این آراء را میتوانیم بهدست بیاوریم. لااقل تا آنجایی که ممکن است.
فهم مقصود اهلبیت (علیهمالسلام) متوقف بر دانستن آن پیشزمینه است؛ لذا اگر ما مستقیماً به روایات مراجعه کنیم بدون اینکه به آن پیشزمینه نظر داشته باشیم، نمیتوانیم ادعا بکنیم آن چیزی را که اهلبیت در این روایات میخواستند تبیین بفرمایند، فهمیدیم.
ثمره دیگر نظریه آیتالله بروجردی(ره)
این نظریه آثار زیادی دارد چون آن وقت انصراف موضوع پیدا میکند. مرحوم آیتالله خوئی انصراف را دائر مدار تشکیک در صدق میداند. برای آن میشود ضابطه تعیین کرد. ما نیاز پیدا میکنیم. یک قدری شکل استنباط تغییر میکند.
به هر حال این را توجه داشته باشیم این جور نیست که همه این روایات، اطلاقی که دارد را در همه جا ما به کار بگیریم و از آن پیشزمینه غافل باشیم.
مشکلات آثار آیتالله بروجردی
آثار مرحوم آیتالله بروجردی بسیار کم است؛ یعنی نوشته فقهی مستقیم نداریم. ما در طول این مدت فقط یک کتاب مهور پیدا کردیم که حاشیهای بود بر مهور جواهر و شرایع که چاپ شد. آن کتاب خوبی است و تتبّع دارد اما آثار فقهی نداریم. لذا امر منحصر است در تقریراتی که از ایشان وجود دارد. همه تقریرات هم حالا با حفظ مقاماتی که برای صاحبان تقریرات قائلیم، اما همه آنطور که باید و شاید این معنا در آن متجلی نیست. علتش این است که تقریرنویسی در قم مثل نجف نبوده است؛ مثلاً میرزای نائینی مقررهایی مانند آقاشیخ محمدعلی کاظمینی و آیتالله خوئی دارد. اینها بزرگانی بودند. ما این نحوه تقریرنویسی و فرهنگ بالای تقریرنویسی را در قم نداشتیم. این برای ما مشکلی است و لذا پی بردن به این جهات کارمیطلبد.
ما خیلی تلاش میکنیم نظرات رجالی ایشان لااقل در اختیار قرار بگیرد. الآن “جامع احادیث شیعه” که با معماری ایشان تنظیم شده در اختیار همه نیست، مجلداتش در بازار موجود نیست، یک طبع اینجا خورده است و یک طبع هم در بیروت. الآن در مؤسسه مرحوم آیتالله بروجردی داریم روی آن کار میکنیم که انشاءاللّه بعد از اتمام عرضه وسیع خواهیم کرد.