ایشان بسیار اهل بحث و تدریس بود و استقامت ایشان بر مطالعه و اینکه از فرصتشان حداکثر استفاده را میبردند قابل وصف نیست و اصلاً از مطالعه خسته نمیشدند. در مسائل عبادی به نماز شب بسیار مقید بوده و به طلبهها میفرمود نماز شب را فراموش نکنند و بر نماز جماعت هم تأکید داشت.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در میان اساتید حوزوی گاه افرادی هستند که علاوه بر سختکوشی و جدیت در راستای تدریس دروس حوزوی، به مسائل تربیتی و اخلاقی طلاب نیز پرداخته و میپردازند و نسبت به آن دغدغه دارند. از میان این افراد میتوان به آیتالله شیخ محمد فاضل استرآبادی (مشهور به فاضل بابلی) اشاره نمود که نمونه کامل استاد اخلاق بود. او مؤسس مدرسه فیضیه بابل و داماد مرحوم آیتالله کوهستانی است؛ مدرسهای که در تاریخ چند دههای خود، چند هزار طلبه را آموزش داده و چند صد استاد حوزه پرورش داده است. مرحوم فاضل بابلی، از مدیرانی بود که علاوه بر مدیریت و تدریس، به «پرورش» طلاب نیز اهمیت فراوان میدادند. او به همین جهت منزل خود را نیز داخل مدرسه علمیه قرار داده بود تا هیچگاه از حال طلاب غافل نباشد و از سوئی دیگر، طلاب با مشاهده وضعیت زندگی او، درس اخلاق عملی بیاموزند. برای آشنایی بیشتر با این مدیر نمونه حوزه بابل، گفتگویی با فرزند ایشان، استاد محمدرضا فاضل بابلی انجام دادیم. به گفته این استاد حوزه علمیه قم، آیتالله فاضل برای تربیت طلبهها بسیار بیش از تعلیم آنها فعالیت داشتند؛ چون از قبل از اذان صبح تا ساعت ۹ شب با طلبهها بودند و دغدغهشان این بود که طلاب هم از نظر تقوا در درجه بالایی باشند و هم در جنبه علمی و دانش بتوانند پیشرفت کنند. مشروح این گفتگو از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: در میان مدیران مدارس علمیه، برخی صرفاً مدیر بودند ولی برخی دیگر، علاوه بر مدیریت، مربی طلاب نیز بودند. یکی از این افراد پدر بزرگوار شماست. ایشان چگونه و چرا این مسیر را انتخاب نمودند؟
فاضل بابلی: علت اینکه حضرت آیتالله شیخ محمد فاضل مربی بود، این بود که در خانواده روحانی رشد کرده و پدر ایشان از علما و از افرادی بود که برای تربیت و هدایت مردم از هیچ تلاشی دریغ نداشتند. مادر ایشان نیز پرتلاش بود و هزینه زندگی پدر و خانواده پدریاش را از طریق دوختن کلاه و عرقچین تأمین میکرد. اگر مادر حاجآقای فاضل نبود، پدر ایشان به مقامات عالی نمیرسید، به دلیل اینکه درآمد چندانی نداشتند که هزینه زندگی خود را تأمین کنند و در فقر مطلق زندگی میکردند؛ بنابراین چون ایشان چنین پدری داشت و در جامعهای در نجف تربیت یافته بود که علمای بزرگی آنجا بودند و ایشان از درس آن بزرگان اضافه بر تعلیم، تربیت نیز میشدند، لذا این باعث میشد در روح ایشان این برنامه تربیت نهادینه شده و بهگونهای ایشان مربی برای طلبهها شوند.
ایشان وقتی به ایران بازگشتند، پس از پایان دوره نمایندگی مجلس، حوزهای به نام فیضیه مازندران تأسیس کردند و به تربیت طلاب پرداختند. تربیت طلاب ازاینجهت نبود که فقط طلبه را بپذیرند و درسی به آنها بدهند. حضرت آیتالله فاضل علاوه بر تدریس و تعلیم و تعلم، شبها به اتاق طلاب رفته و برای نماز شب آنها را بیدار میکرد. همچنین آنها را به نماز جماعت تشویق مینمود که جهت اقامه نماز در مسجد حضور پیدا کنند. سپس بعد از نماز صبح طلاب مشغول مباحثه میشدند. ایشان شخصاً اضافه بر اینکه در تربیت معنوی و اخلاقی تلاش داشتند، در تربیت علمی آنها هم از هیچ کوششی دریغ نداشتند و حتی در مباحثه آنها شرکت میکردند که ببینند آنها درس را متوجه شدهاند یا خیر. بهعلاوه ایشان در میان کلاسهای تدریس خود، در کلاسهای دیگر نیز شرکت میکردند که چه کسانی حاضر و چه کسانی غایب هستند. اگر کسی در کلاس حضور نداشت، زمانی که او را میدیدند سؤال میکردند که چرا غیبت داشته است.
چون مسئله ادبیات از ارکان طلبگی است، ایشان با اینکه درس خارج هم میگفتند اما سال اول، ادبیات طلبهها را خود تدریس میکردند، چون اعتقاد داشتند ادبیات پایه هر طلبهای محسوب میشود. همچنین سعی میکردند با آنها بسیار تمرین کنند که ادبیات برای آنها ملکه شده و بتوانند در آینده از آن استفاده کنند.
درهرصورت برای تربیت طلبهها بسیار بیش از تعلیم آنها فعالیت داشتند. چون از قبل از اذان صبح تا ساعت ۹ شب با طلبهها بودند و دغدغهشان این بود که طلاب هم از نظر تقوا در درجه بالایی باشند و هم در جنبه علمی و دانش بتوانند پیشرفت کنند.
اجتهاد: خصوصیات علمی و اخلاقی ایشان چه بود؟
فاضل بابلی: ایشان بسیار اهل بحث و تدریس بود و استقامت ایشان بر مطالعه و اینکه از فرصتشان حداکثر استفاده را میبردند قابل وصف نیست. اصلاً از مطالعه خسته نمیشدند. در مسائل عبادی به نماز شب بسیار مقید بوده و به طلبهها میفرمود نماز شب را فراموش نکنند و بر نماز جماعت هم تأکید داشت. ایشان میفرمود دو چیز در اسلام است که ثواب نامحدود دارد: یکی نماز شب و یکی هم نماز جماعت. مخصوصاً به نماز جماعت صبح خیلی تأکید داشت.
یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی حضرت آیتالله فاضل، علاوه بر تربیت ۳۰۰۰ طلبه که در سراسر کشور در سمتهای مختلف مشغول خدمت هستند، این بود که نسبت به رفع گرفتاریهای مردم بسیار دغدغه داشتند. مثلاً به دخترانی که بضاعت نداشته و به جهاز نیاز داشتند کمک مینمودند. برای ۱۰۰ خانواده هرماه ۵۰ هزارتومان کمک مینمودند. حتی خانوادهای که در فشار بود را تلاش میکردند کمک کنند یا اگر کسی به خانه اجارهای نیاز داشت برای او تأمین مینمود. حتی ایشان میگفتند اگر احیاناً در استراحت بودند و فردی آمد و با ایشان کار داشت، او را بیدار کنند. حتی تلفن ایشان همیشه روشن بود و دائماً حتی در نیمههای شب اگر کسی سؤال شرعی داشت پاسخگو بودند.
اجتهاد: کلیدواژههای تربیت طلبه از نظر ایشان چه اموری بودند؟
فاضل بابلی: ایشان میگفت زرنگ باش اما زرنگی نکن. زرنگ باش یعنی مواظب باشید سرتان کلاه نرود و برای مردم زرنگی کن یعنی دنبال منافع شخصی نباشید و کار مردم را راه بیندازید. در اسلام دو مستحب است که ثواب نامحدود دارد: یکی نماز شب و دیگری نماز جماعت. ایشان به این مسائل هم تأکید میکرد. همچنین تأکید داشت طلاب درس بخوانند و دنبال کسب و کاسبی نباشند. ایشان میفرمود اگر طلبه دنبال فعالیتهای اقتصادی برود شرک است. براین اساس باید توکل بر خدا داشته باشد و دنبال مسائل مالی و تعدد زوجات نباشد.
اجتهاد: اگر خاطره یا خاطرات خاصی از روش تربیتی ایشان در تعامل با مردم و طلاب به خاطر دارید بفرمایید؟
فاضل بابلی: مثلاً یکی از برنامههای ایشان این بود که نسبت به نظافت خیلی اهمیت میداد. گاهی در مدرسه و مسجد مینشستند و اگر روی زمین چیزی بود برداشته و آنجا را تمیز میکردند. یکبار با ماشین میرفتیم و پوست نارنگی را از ماشین بیرون انداختیم. ایشان گفت بایست و رفت آن پوست را برداشت و کنار گذاشت و به من نگفت که چرا این کار را کردی. او با این عمل خودش، مربیگری خود را نشان داد. ایشان میگفت چنانچه حضرت علی روزی هزار رکعت نماز میخواندند، ما حداقل ۵۱ رکعت نماز را در شبانهروز بخوانیم. ایشان میگفت حتی بنده یکبار در مسجد کوفه تا اذان صبح هزار رکعت نماز خواندم؛ و حتی ۴۵ سال برای مادرش نماز خواند.
شخصی میگفت زمانی ایشان را ناراحت یافتم. از علت ناراحتی پرسیدم. گفت که چند روز است که خواب ندارم. پرسیدم چرا؟ گفت خانمی نزد بنده آمده و گفته که خانه ندارم. آن شخص گفت نگران نباش. خانه وقفی در اختیار دارم اما اجاره آن باید داده شود. ایشان گفت مشکلی نیست، اجاره را من میدهم. از آن زمان بهقدری خوشحال شد که توانست مشکل آن خانم را برطرف کند.
حتی بسیاری از اوقات ساعت دو بعدازظهر که غذا صرف میکردند، مردم به درب منزل ایشان آمده و با ایشان کار داشتند و با کمال میل به سمت مردم میشتافت. وی شبانهروز در خدمت مردم بود؛ یا خود شخصاً کار مردم را انجام میداد یا به دیگران مطرح میکرد فلان خانواده نیاز به کمک دارند و به آنها هرچقدر توان دارید کمک کنید و دیگران انجام میدادند.