انقلاب اسلامی، انقلابی نیست که در فکر ترویج یا حمایت از خصوص شیعه باشد. این منطق روشن ایران است که به نفع مردم منطقه و مظلومان تمام میشود، نه به نفع شیعه یا هر جریان و مذهب دیگری. هرکسی در هرجا مظلوم باشد، ما از او حمایت میکنیم.
شبکه اجتهاد: وحدت امت اسلامی اگرچه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، همواره یکی از دغدغههای رهبران انقلاب اسلامی بوده، اما در سالهای اخیر بهدلیل تحولات عمدهای که در جهان اسلام رخ داده است، از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. رهبر انقلاب در حکم انتصاب حجتالاسلام والمسلمین محسن اراکی به سمت دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی به همین موضوع اشاره کرده و میفرمایند: «در شرایطی که بیداری اسلامی و تحولات خیرهکنندهی پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ قرار داده، وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی محوری اساسی برای تحصیل و حفظ پیروزیهای این حرکت مبارک است.» در همینباره، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR گفتگویی با ایشان ترتیب داده است که بخشی از آن در پی میآید.
نظام سلطه و برخی از دشمنان داخل جهان اسلام اینگونه تبلیغ میکنند که جمهوری اسلامی بهدنبال ساخت هلال شیعی است، درحالیکه رهبر انقلاب فرمودند که جمهوری اسلامی از اختلافهای مذهبی عبور کرده است. اگر شما بخواهید مصادیقی را که جمهوری اسلامی از این اختلافهای قومی، مذهبی و دینی فراتر عمل کرده است، در سالهای اخیر نام ببرید، به کدام موضوعات اشاره میفرمایید؟
اراکی: وقتی گفته میشود جمهوری اسلامی عبور کرده است، یعنی دیگر دشمن نمیتواند این را بهانهای قرار بدهد، وگرنه از اول هم چنین افسانهای وجود نداشت. یعنی ما از آغاز هم بهدنبال تشکیل هلال شیعی نبودهایم که مثلاً بعدها از این استراتژی دست برداشته و آن را عوض کرده باشیم.
مقصود آقا هم این است که در شرایط کنونی و با عملکردی که جمهوری اسلامی طی این سالها از خود نشان داده است، دیگر کسی نمیتواند ما را متهم به هلال شیعی کند. دلایلش هم واضح است. فلسطینیها را چهکسی تاکنون حمایت کرده است؟ جنبشی که قبل از انقلاب تضعیف شده بود و دیگر چیزی به نام جنبش فلسطین وجود نداشت، با آمدن انقلاب و حمایتش از آن، جانی دوباره گرفت. آنچه این مقاومت را به وجود آورد و این جریان را هم در فلسطین و هم در خارج فلسطین زنده و مقتدر کرد و او را به سطحی رساند که توانست در برابر رژیم صهیونیستی به پیروزی برسد و روی پای خودش بایستد، انقلاب اسلامی بود. در غزه انقلابیون فلسطینی توانستند در جنگهای ۵۰ روزه و ۲۲روزه و ۸روزه آنچنان مقاومت کنند که اسرائیل نتواند در داخل غزه پیشروی کند. خب این پدیدهی جدیدی در جهان اسلام است.
یا در لبنان، حمایت ایران از حزبالله در جنگ ۳۳روزه موجب شد که اولاً آنها توانستند ایستادگی کنند و بعد هم توانستند پیروز شوند؛ یعنی دشمن را از خاک لبنان بیرون راندند و یک وجب از خاک لبنان در دست دشمن نماند. اینها به هلال شیعی ربطی ندارد. نه لبنانیها همهشان شیعه هستند، نه فلسطینیهای اهل کرانهی باختری. حمایت از نظام سوریه نیز به همین نحو است.
حکومت بشار اسد که حکومتی شیعی نبود، اما ایران در تمام این سالها از آن حمایت کرده و اتفاقاً این ایران بوده که پیروز میدان شده است. در سوریه اکثریت اهل سنت هستند. آنجا هم منطق ایران همان منطقی است که در بحرین اجرا میشده است. منطق آنجا این است که بگذارید مردم خودشان سرنوشت خودشان را انتخاب کنند. حاکم را باید آنها انتخاب کنند نه اینکه حاکم را عربستان سعودی تعیین کند.
آمریکا بیاید بگوید حاکم باید در سوریه فلانی باشد و این نباید حاکم باشد. هر بار آقای کری مصاحبه میکند، میگوید اسد نباید باشد. آنجا مگر مردم ندارد؟ مگر در آنجا انسانهایی که دارای اختیار و شعور باشند نیستند؟ خب بگذارید خود مردم انتخاب کنند.
حمایت ایران از مردم بوسنی و هرزگوین در آن دورانی که تحت فشار بودند نیز مصداق دیگری است. همهی اینها نشانههای آن است که انقلاب اسلامی، انقلابی نیست که در فکر ترویج یا حمایت از خصوص شیعه باشد. این منطق روشن ایران است که به نفع مردم منطقه و مظلومان تمام میشود، نه به نفع شیعه یا هر جریان و مذهب دیگری. هرکسی در هرجا مظلوم باشد، ما از او حمایت میکنیم.
در حال حاضر اگر بخواهید عوامل اختلاف و وحدت در جهان اسلام را مطرح بفرمایید، کدام موضوعات را بیان میکنید؟
اراکی: ما در حال حاضر سه نوع عامل اختلاف را در جامعه اسلامی میتوانیم نام ببریم که هر سه نوع از طرف دشمن به آنها دمیده میشود. این سه نوع اختلاف در هر جامعهای میتواند باشد. اصلاً هر جامعهای میتواند جامعهای باشد که خاصیت نهفتهی دوگانگی یا چندگانگی را درون خود دارد. نهتنها یک جامعه، بلکه دو نفر آدم هم که میخواهند با هم زندگی کنند، ممکن است با همدیگر اختلاف داشته باشند. منتها وقتی که این دو نفر با فکر عمل کنند و خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، میتوانند خودشان را مدیریت میکنند و با همدیگر توافق کنند که با هم زندگی کنند و با هم به مسافرت بروند و منافع همدیگر را تأمین کنند. در نتیجه، مسافرت خوبی که مصلحت هر دو را تأمین میکند، شکل خواهند داد.
همانطور که گفتم ممکن است سه نوع زمینهی اختلاف وجود داشته باشد.
منشأ اول اختلاف در منافع دنیوی است. بههرحال مردم بهدنبال منافع خودشان هستند، مثل منافع اقتصادی یا سیاسی. ممکن است دو نفر یا جریان از نظر ایدئولوژی و اهداف با هم یکسان باشند، منتها برای رسیدن به قدرت، به ضرر دیگری عمل کنند.
منشأ دوم اختلاف در نحوهی مدیریت امور است. ممکن است اختلاف در منابع و مصالح نباشد، اما اختلافنظر در نحوهی مدیریت خودشان و مدیریت جامعهشان باشد. بههرحال سران و نخبگان و عناصر بانفوذ جامعه ممکن است در مدیریت جامعهی خودشان با هم اختلافنظر داشته باشند.
منشأ سوم اختلاف در باورها و ارزشهاست. دو یا سه یا چند گروه میتوانند در این جنبه با هم اختلاف داشته باشند. بینشها و ارزشها گاهی با هم متفاوت است. این به یک نظام ارزشی معتقد است و او به یک نظام ارزشی دیگر معتقد است.
در هر سه نوع اختلاف، اگر جریانهای مقابل هم، با عقل و تدبیر عمل کنند، قطعاً به نتیجه خواهند رسید. باید روی نقاط مشترک با هم همکاری کنند تا بتوانند زندگی کنند و حداکثر ممکن منافع یکدیگر را تأمین کنند. این را عقل، تجربه و علم میگوید و تمام آنچه میتواند معیاری برای شناخت درست باشد. فلذا اگر عاقل باشند و ایمان به منافع خودشان داشته باشند، صرفنظر از ایمان به خدا و تقوا، دیدگاههای مشترک خودشان را مدیریت میکنند و به شیوهی میانهای از مدیریت دست پیدا میکنند که برای هر دو طرف خوب است.
قاعدهی «المیسور لا یسقط بالمعسور» قاعدهی دینی و فقهی خود ماست. رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز میفرمایند: «اذا امرتکم بشیء فاتوا منه ما استطعتم»؛ اگر شما را به چیزی امر کردم، در حد مقدور انجامش بدهید.
حضرت امام رحمهاللهعلیه و مقام معظم رهبری در دوران خودشان، وقتی احساس میکردند ظرفیت تحمل جامعه محدود است، گاهی از یک حکم شرعی دست برمیداشتند تا تحمل جامعه را رعایت کنند. بحث مهمی در اصول فقه نظام داریم که میگوید یکی از اصول فقه نظام این است که گاهی رهبر یک جامعه باید یک روند تدریجی را در پیاده کردن احکام رعایت کند و توان هر مرحله از زندگی یک جامعه را مدنظر داشته باشد. عین کسی که میخواهد با جوان یا فرزندش تعامل کند. ما نمیتوانیم از اول در سن پانزدهسالگی از او انتظار داشته باشیم که تمام آنچه ما انجام میدهیم، او هم انجام دهد.
اگر خاطرهای از رهبر انقلاب در حوزهی جهان اسلام دارید بفرمایید.
اراکی: یک وقت خدمت آقا بودیم. سخن از رهبران یکی از احزاب اسلامی در یکی از کشورها به میان آمد. رئیس آن حزب مدتی بود که با جمهوری اسلامی بد رفتار کرده بود. مصاحبههای نیشدار انجام میداد و گاهی نقدهای تندی علیه جمهوری اسلامی داشت. در آن موقع ما میخواستیم ببینیم نظر آقا در اینباره چیست؟ آیا با این شخص ارتباط برقرار کنیم یا نه؟ صلاح است که با او رفتار محبتآمیز داشته باشیم یا نه؟ آقا فرمودند ما آقای فلانی را از خودمان میدانیم و علیرغم همهی آنچه میگوید، حتماً با او ارتباط برقرار کنید. به آقا گفتم شما راضی هستید ما همین حرفی که شما فرمودهاید را به او منتقل کنیم. فرمودند بله، به ایشان منتقل کنید. اتفاقاً اثر هم کرد. همین که او فهمید موضع آقا نسبتبه او اینگونه است و علیرغم اینکه وی این همه کملطفی دارد و رویگردانی از نظام و جمهوری اسلامی دارد، آقا چنین عنایتی به او دارد، باعث شد به این سمت برگردد و خیلی معتدل شود.