قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / آخرین اخبار / از مقاومت در برابر موج دین ستیزی تا پرچمداری استقلال حوزه از سیاست
از مقاومت در برابر موج دین ستیزی تا پرچمداری استقلال حوزه از سیاست

نگاهی به میراث ماندگار مرجع مؤسس، آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی

از مقاومت در برابر موج دین ستیزی تا پرچمداری استقلال حوزه از سیاست

شبکه اجتهاد: حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۲۳۸ هجری شمسی در شهر مهرجرد میبد یزد، متولد شد. او در اردکان و یزد تحصیلات مقدماتی و سطوح فقه و اصول را به پایان برد. در ۱۰ سالگی پدرش روی در نقاب خاک کشید و عبدالکریم مدتی نتوانست درس را ادامه داده و مجبور شد خانواده را اداره کند. چند سال بعد راهی یزد شد تا در حوزه علمیه این شهر ادامه تحصیل دهد. وی تا ۱۸ سالگی در یزد ماند و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. در همین زمان به همراه مادرش با کاروان زیارتی به کربلا مشرف شد. سفر عبدالکریم به کربلا، او را در این شهر ماندگار کرد. دو سال راهی سامرا شد و ۱۲ سال در محضر میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید آن عصر بود و درکنار این، شاگردی سیدمحمد فشارکی اسپهانی را هم تجربه کرد. با مرگ میرزا، شیخ‌عبدالکریم راهی حج تمتع شد و در بازگشت به نجف رفت تا تلمذ آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی را کند. با آغاز جنگ جهانی اول، اروپایی‌ها برای جدا کردن بین النهرین از عثمانی، دامنه جنگ را تا کربلا هم کشاندند. از این‌رو شیخ عبدالکریم حائری روانه سلطان آباد [اراک] شد و ۸ سال در این شهرساکن شد. دراواخرسال ۱۳۰۰ از اراک به قم رفت و با اصرار بسیاری از روحانیون در سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه قم را بنیان گذارد. سرانجام آیت‌الله حائری، ریاست تامه و مرجعیت کامل شیعیان از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۵ در ۱۰بهمن سال ۱۳۱۵ بر اثر حمله‌قلبی دار فانی را وداع گفت و جهان‌اسلام را در داغ بزرگی فرو برد. آنچه می‌خوانید ادای دین و پاسداشتی از شیخ‌مؤسس است، مردی که در روزهای سخت دین‌ستیزی و تقابل با دین دست به کاری بزرگ زد.

مقاومت در برابر موج دین ستیزی

دکتر موسی حقانی استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ می‌نویسد: آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مطالعات دینی خود را بسیار زود آغاز کرد. او به‌عنوان یک شخصیت بارز در حوزه‌های علمیه کشور مطرح بود و مخصوصاً وقتی حوزه علمیه قم را تأسیس کرد، نقش او برجسته‌تر شد. در ۱۸ سالگی به عتبات عالیات رفت و به تهذیب و تحصیل پرداخت. از جمله استادان ایشان می‌توان به علامه محمدحسین فاضل اردکانی معروف به آخوند اردکانی، میرزا محمد تقی شیرازی، آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری، میرزا محمدحسن شیرازی، سید محمّد اسپهانی فشارکی، آیت‌الله آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی اشاره کرد.

مرحوم حائری پس از ترک عراق به اراک سفر می‌کند و مدتی در آنجا ساکن می‌شود، در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی راهی قم می‌شود و به اصرار علما در قم ماندگار شده و حوزه علمیه قم را تأسیس می‌کند. این یک اتفاق بزرگ در تاریخ تشیع و حوزه‌های دینی ایران و جهان بود. نباید فراموش کرد که تاریخ بنیانگذاری حوزه علمیه قم، فاصله زیادی با زمان کودتای ۱۲۹۹ نداشت و با توجه به فضای سیاسی کشور پس از کودتا و حرکت حکومت پهلوی اول در راستای مبارزه و مخالفت با مذهب و روحانیت و از بین بردن نهادهای مذهبی و اسلام حوزوی می‌توان به اهمیت بنایی که مرحوم حائری یزدی بنا گذارد، پی ببریم و ماهیت کار ایشان را درک کنیم.

حوزه علمیه قم نهاد نوپایی بود که دقیقاً در پایان سلسله قاجاریه و آغاز حکومت پهلوی وبعد از پایان جنگ جهانی اول حیات خود را آغاز کرد. در آن مقطع شاهد تحولات بسیار گسترده‌ای در منطقه غرب آسیا بودیم. پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، منطقه داشت بین نیروهای اشغالگر تقسیم می‌شد؛ آنها به طور جدی به‌دنبال مستعمره کردن ایران بودند و حتی عراق امروز هم قرار بود به هندوستان ملحق شود. اما با ایستادگی و مبارزات مردم و روحانیون در ایران، تغییر تاکتیک داده و با طرح کودتا، فردی را که وابسته به آنها بود روی کار آوردند. از دیگر سو و در اوایل تأسیس حوزه علمیه قم ما شاهد یک قیام بزرگ و گسترده در عراق به رهبری علمای شیعه هستیم که به انتقاد از ملک فیصل پادشاه وقت عراق پرداختند و حضور انگلیس در عراق را محکوم کردند و مانع از آن شدند که عراق مستعمره هند شود، کما‌اینکه خود هندوستان نیز مستعمره بریتانیا بود.

همین اتفاقات باعث شد که حوزه علمیه نجف آسیب ببیند و درگیری علما با فیصل که توسط انگلیسی‌ها روی کار آمده بود موجب شد که گروهی از برجسته‌ترین علما و فضلای نجف، در روز چهارم محرم ۱۳۴۲ هجری قمری به قم مهاجرت کنند و حوزه علمیه به یک مرکز مهم دینی و علمی تبدیل شد.

مرحوم آیت‌الله حائری بنا را بر این گذاشته بود که حوزه را تقویت کند و آرامشی بر فضای حوزوی و علمی حاکم باشد تا بتوانند استادان و شاگردانی را که استعداد دارند جذب کنند. این حرکت مصادف شده بود با به قدرت رسیدن حکومتی که ملیت ایرانی و تاریخ و فرهنگ ایران پیش از اسلام را ارج می‌نهاد و نقش اجتماعی دین و روحانیت را منکر می‌شد. رضا شاه اگرچه پیش از به قدرت رسیدن با روحانیت و علمای دین، کجدار و مریز رفتار می‌کرد ولی پس از تاج‌گذاری در سال ۱۳۰۵ تکلیف خود را با علما کاملاً روشن کرد و انواع و اقسام محدودیت‌ها را برای روحانیت و حوزه‌های دینی به کار برد. از درس و بحث گرفته تا دریافت مجوز پوشیدن لباس روحانیت از سوی حکومت.

در همین مقطع شاهد ورود رضاه شاه با چکمه به حرم مطهر حضرت معصومه(س) و ضرب و شتم مرحوم شیخ محمد تقی بافقی یزدی به‌دلیل اعتراض ایشان به حجاب نامناسب خانواده سلطنتی در زیارت ازحرم حضرت معصومه(س) در نوروز سال ۱۳۰۶ هستیم. عدم رعایت حریم حرم، ضرب وشتم وسایر اعمال دین ستیزانه، هر کدام این اقدامات می‌توانست قم و کشور را حتی به آتش بکشد. اما مرحوم حاج شیخ حائری یزدی با درایت جلوی آن را گرفت چرا که می‌دانست اینها مقدمه‌ای است برای تحقق هدف نهایی که همانا نابودی تشیع و روحانیت شیعه بود. از این‌رو این بحران را بسیار مدبرانه مدیریت کرد.

در مقابل جریان وهابیت که توسط رضا شاه صورت گرفته بود مرحوم حائری با‌تقویت بنیان‌های علمی حوزه این بحران را هم توانست پشت سر بگذارد. وی‌همچنین نظام آموزشی دینی در کشور را موازی‌سازی کرد. حرکتی که از سوی حکومت پهلوی اول برای مهار کردن حوزه علمیه قم صورت می‌گرفت که با‌تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه و جامعه معقول و منقول، قرار بود جایگزین حوزه شود و از مجرای غیر شیعه صورت گیرد و به مرور زمان به سمت غربگرایی پیش رود، اما مرحوم حائری با شناخت این حرکت، توانست جلوی رشد آن را گرفته و بحران خزنده را مدیریت کند.

 مدیریت مرحوم حائری یزدی را حتی در ماجرای کشف حجاب و واقعه کشتارمسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ نیز می‌توان مشاهده کرد. رضا شاه قصد داشت در گیرودار این درگیری‌ها بساط حوزه علمیه قم و سایر حوزه‌های دینی سراسر کشور را جمع کند. در همان زمان هم حاج شیخ کریم حائری یزدی، اعتراض مکتوبی را برای رضا شاه ارسال می‌کند و با اینکه باعکس‌العمل او مواجه می‌شود اما می‌تواند ماجرا را به خوبی کنترل کند. از ابتدایی که مرحوم حائری یزدی حوزه علمیه قم را بنا گذارد و مسئولیت آن را برعهده گرفت، شاهد رشد و شکوفایی شاگردان بزرگی چون حضرت امام خمینی(ره)، آیت‌الله‌سید‌محمدرضا گلپایگانی، آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری و… هستیم. از دستاوردهای مهم ایشان افزایش قابل توجه مدرسین و شاگردان حوزه است که به تعداد ۸۷۰ نفر رسیده و هر روز هم رو به رشد بود. سه‌سال بعد از فوت او، تعداد طلاب حوزه علمیه قم به ۳۰۰نفر کاهش پیدا می‌کند. این امر وجود و حضور مؤثر مرحوم حائری یزدی را در هنگامه حرکت‌های جدی حکومت جهت نابودی دین و حوزه نشان می‌دهد.

مرحوم حائری یزدی به غیر از بحث دینی وعلمی، کارهای عمرانی بسیاری را برای شهر قم انجام داده و محبوبیت بسیاری بین مردم پیدا کرده بود، نخستین بیمارستان در قم نیز توسط وی تأسیس شد.

تأسیس بیمارستان‌های سهامی و فاطمی، تأسیس دارالاطعام قم برای تأمین غذای نیازمندان، ایجاد قبرستان، بنای سیل بند و تأسیس سد برای رودخانه قم و احداث واحدهای مسکونی و… از جمله اقدامات وی در شهر قم است. وجود او باعث تقویت حوزه و تربیت طلاب و شاگردانی بود که هر کدام از آنان بعدها توانستند اصول دینی و تشیع را بخوبی انجام دهند.

در عرصه سیاسی او یکی از پیشتازان مبارزه با تأسیس و شناسایی رژیم نامشروع اسرائیل بود و در این خصوص روشنگری بسیاری داشت.

مرحوم آیت‌الله حائری یزدی یک مدیر عالم بود، او انسان بزرگی بود و با وجود او امور‌دینی مردم سامان گرفت.

پرچمدار استقلال حوزه از سیاست

حجت‌الاسلام والسلمین محمدتقی فاضل میبدی استاد حوزه علمیه قم می‌گوید: زمانی که مشروطیت در ایران شکل گرفت عمده عالمانی که مدافع مشروطیت به حساب می‌آمدند درنجف بودند، البته در ایران هم عالمانی که از مشروطیت پشتیبانی می‌کردند، وجود داشتند، مثل آیت‌الله بهبهانی یا طباطبایی و… ولی آنهایی که به‌عنوان مراجع تقلید بزرگ شناخته می‌شدند، همچون مرحوم آیت‌الله خراسانی، مرحوم نائینی و مازندرانی و… در نجف بودند، یعنی حوزه نجف اهمیت بیشتری نسبت به مراکز ایران داشت و به لحاظ فکری جلوتر بود. به هر حال آنجا مستعمره انگلستان بود و بعد هم عثمانی‌ها در آنجا نفوذ داشتند که در نتیجه رفت و آمد روشنفکران یا کتب روشنفکری در عراق و حوزه‌های عراق بیش از ایران بود و این موارد در عالمان عراق هم تأثیراتی گذاشته بود، به هر حال حوزه علمیه قم حوزه‌ای در آن معنا نبود.

وقتی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی به ایران می‌آمد احساس می‌کرد که در ایران و بویژه قم نیاز به حوزه علمیه وجود دارد، البته در ایران حوزه‌هایی به صورت پراکنده و متفرق وجود داشت و بیشتر اصفهان مرکزیت داشت و مدرسه فیضیه قم در قدیم یک محل قابل قبولی نبود یا دارالشفایی که امروز در کنار مدرسه فیضیه است چندان قابل توجه نبود.

مرحوم شیخ عبدالکریم حائری وقتی وارد قم می‌شوند با دو پدیده روبه رو می‌گردند، یکی اینکه در ایران و در قم حوزه‌ای و تمرکزی وجود ندارد و همچنین شخصیت‌های برجسته‌ای که در عراق بودند، در ایران تمرکزی نداشتند. مرحوم حائری به‌عنوان شخصیتی که شاگرد مرحوم میرزا شیرازی و مرحوم فشارکی و… بود وقتی وارد قم می‌شوند، برخی از علما ایشان را در قم حفظ می‌کنند، از طرفی دیگر عبدالکریم حائری با ظهور پدیده پهلوی اول مواجه می‌شوند، البته در زمان تأسیس حوزه علمیه قم هنوز حکومت قاجار سر کار بود، خود رضاخان درابتدا مرحوم آقای حائری را به‌عنوان یک شخصیت دینی و برجسته قبول داشت، لذا در زمانی که زمزمه‌های انقراض قاجار و بحث جمهوریخواهی مطرح شد، برخی به قم آمدند تا نظر علما را درباره جمهوری بدانند.

مرحوم حائری و نائینی و مرحوم اصفهانی با جمهوری مخالفت می‌کنند که در رأس این مخالفان شیخ عبدالکریم حائری بود. درنتیجه رضاخان هم با احترام به مرحوم حائری اعلام می‌کند که جمهوری منتفی است و مسأله پادشاهی کمافی‌السابق مطرح است. ناگفته نماند که شیخ عبدالکریم حائری سعی می‌کرد در کارهای سیاسی وارد نشود. به هر حال او می‌خواست حوزه علمیه را حفظ کند، حتی در پاره‌ای از موارد که از او درخواست می‌شود در مسائل ورود کنند، ایشان دخالتی نمی‌کنند. یک مثال تاجگذاری رضاخان پهلوی است، معمولاً از قدیم رسم بود که در تاجگذاری پادشاهان، علما هم شرکت کنند، در ابتدا از شیخ عبدالکریم حائری یزدی خواسته می‌شود که در این تاجگذاری شرکت کند که در نهایت ایشان نمی‌پذیرند.

البته علمایی هم در این مراسم شرکت کردند و برخی علما هم پیام‌هایی برای این تاجگذاری دادند، اما مرحوم حائری نه در این مراسم شرکت کرد و نه پیامی داد. به هر حال ایشان در سیاست وارد نمی‌شدند، یا مثلاً محمد تقی بافقی که از علمای اهل یزد بود و همشهری مرحوم حائری به حساب می‌آمد، وقتی در یکی از اعیاد، خانواده پهلوی به قم و به حرم می‌آیند و حجاب درستی نداشتند، مرحوم بافقی در قم مخالفت‌هایی می‌کنند، اما مرحوم حائری هیچ موضعی له یا علیه بافقی نمی‌گیرد. این است که مرحوم آقای حائری سعی می‌کرد که با زیرکی تمام و براساس مبنایی که برای او دارای اهمیت بود حوزه را از مسائل سیاسی دور نگاه دارند.

حتی در آن سال‌هایی که پهلوی‌ها در برخی مسائل تندی زیادی نشان دادند، از قبیل منع روضه خوانی‌ها یا کشف حجاب و… گرچه مرحوم حائری اعتراضاتی کردند اما علناً وارد درگیری و نزاع سیاسی با حکومت پهلوی نشدند (بر خلاف مرحوم مدرس) ایشان سعی می‌کردند شخصیت مستقل خودشان را حفظ کنند. البته مرحوم حائری به لحاظ مالی هم وضع خوبی نداشت و حتی پهلوی‌ها به ایشان پیشنهادهایی در مسائل مالی می‌کنند که او به هیچ وجه قبول نمی‌کند. بنابراین سعی می‌کرد خودش را از دستگاه سیاسی، مستقل نگه دارد، مثل مرحوم آیت‌الله بروجردی که ایشان هم سعی می‌کردند مبنا را بر عدم ورود به مسائل سیاسی بگذارند و مرجعیت را مستقلاً حفظ کنند.

نکته دیگر درباره مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری، عرف‌گرایی او در مسائل فقهی بود، یعنی آنچنان نص‌گرا نبود و بیشتر متأثر از مرحوم شیرازی بود و ایشان هم متأثر از مرحوم شیخ مرتضی انصاری بودند. در واقع مکتب شیخ انصاری یک مکتب عرف‌گرا به حساب می‌آمد و عقل‌گرا بود که در اجتهاد مسائل فقهی مهم است، بنابراین می‌توان گفت انتقال دهنده مکتب شیخ مرتضی انصاری به قم با یک واسطه مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند. ایشان را باید احیاگر حوزه‌های علمیه دانست.

نوآوری در حوزه با سه ابتکار

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن غرویان استاد حوزه علمیه قم می‌گوید:  این که مرحوم «آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی» درمیان عالمان دین و مورخان به «آیت‌الله مؤسس» معروف شده‌اند، علاوه بر تأسیس و اداره حوزه علمیه قم، ناظر بر ویژگی‌های شخصیتی و مدیریتی ایشان نیز هست. در این بین، سه ویژگی برجستگی بیشتری دارد. نکته اول به اندیشه‌ها و افکارنوین ایشان در زمان اداره حوزه علمیه بازمی گردد. حاج‌شیخ عبدالکریم معتقد بود که طلاب، در هنگام تحصیل علوم دینی باید ملزم شوند که یک یا دو زبان زنده دنیا را هم فرا بگیرند. ایشان دو دهه پیش از مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی، به ضرورت یادگیری زبان خارجی توسط طلاب جوان پی بردند و در این زمینه گام‌هایی نیز برداشتند. آشنا شدن طلاب و فضلا با زبان‌های خارجی به معنای آشنایی با آثار علمی خارجی، علوم روز و جهان خارج است و این خود یکی از تفاوت‌های عمده حوزه علمیه قم تحت نظارت ایشان و حوزه علمیه نجف در آن زمان بود.

مسأله بعدی تأکید شیخ عبدالکریم بر تخصصی شدن دروس حوزه بود و اینکه این نهاد بتواند محقق و مجتهد متخصص در ابواب مختلف فقهی یا همان «مجتهد متجزی”را به نحو احسن پرورش دهد. یعنی بخش قابل توجهی از خروجی حوزه، فضلایی باشند که در یک باب خاص به شیوه تخصصی مسلط باشند. نکته دیگری که نباید فراموش کرد، توجه ویژه ایشان به اهمیت علوم عقلی در حوزه بود. آیت‌الله حائری تحت تأثیر استادشان «مرحوم میرزای شیرازی» در تدریس پیرو «مکتب سامراء”بودند. در این شیوه، مسأله‌ای طرح می‌شد و شاگردان نظرات و نقدهای خود را ابراز می‌کردند و در پایان استاد نظر خود را ارائه کرده و در معرض نقد می‌گذاشت. اما درآنچه امروزه سرفصل‌های درسی می‌نامیم، به نسبت حوزه سامرا و نجف نگاه بازتری داشتند. تا حدی در محتوای دروس تغییراتی را به نفع علوم عقلی و فلسفه اعمال کردند. با در نظر گرفتن مکاتب متعدد فلسفی و تفاوت فلسفه و فقه، میدان را برای بحث‌ها، مکاتب و اندیشه‌های فلسفی در قم بازکردند؛ در حالی که در حوزه نجف فقط تدریس فقه و اصول و علوم نقلی در دستورکاربود. زمینه‌های توجه بزرگان حوزه به علوم عقلی از زمان شیخ عبدالکریم حائری یزدی فراهم آمد که البته با مخالفت‌هایی هم رو به رو شد. امروز هم می‌بینیم که در قم دروس و مباحث فلسفی به نسبت نجف و مشهد قوت بیشتری دارد. این وضعیت در دوران زعامت آیت‌الله بروجردی خود را بیشتر نشان داد. آیت‌الله بروجردی هم یک بینش باز جهانی داشتند.

آن زمان علامه طباطبایی چراغ فلسفه و مکاتب فلسفی را با وجود سنگ‌اندازی‌های فراوان روشن نگه داشتند. شاگردان فراوانی تربیت کردند و با چهره‌های بین‌المللی همچون «هانری کربن» مباحثات علمی داشتند. آیت‌الله بروجردی با بزرگان اهل سنت همچون «شیخ محمد شلتوت”یا شخصیت‌های علمی جهانی ملاقات می‌کردند.

 زمینه چنین رویکردها و اقداماتی در حوزه علمیه قم که بتدریج به علوم عقلی پرو بال داد، با اندیشه‌ها واقدمات «آیت‌الله مؤسس» امکانپذیرشد. پس درخصوص وجه تسمیه مؤسس بودن ایشان این موارد را باید در نظرگرفت. این نکات مهم نشان می‌دهد که آیت‌الله حائری یزدی در پی یک تحول اساسی در نحوه مدیریت سنتی حوزه‌های علمیه در قالب حوزه تازه تأسیس قم بودند.

درباره رویکرد سیاسی و مواضع ایشان نسبت به رضا شاه که امروزه یا درهمان زمان شاید منفعلانه به نظر بیاید، باید گفت که حراست از حوزه در آن شرایط شکننده و غیرقابل پیش‌بینی دوران حکومت رضاشاه برای شیخ عبدالکریم اولویت اول و آخر بود. در نتیجه وارد سیاست و مسائل سیاسی نشدند. دغدغه اصلی آیت‌الله حائری حفظ درس و بحث بود. درگیری مستقیم با حکومت احتمالاً با ریشه کن شدن این نهال نو رس به دست رضاشاه مواجه می‌شد. تشخیص ایشان این بود که به مسائل علمی بپردازند. بعدها می‌بینیم که در همین فضای دور ازسیاست چهره‌هایی همچون امام خمینی(ره)، مرحوم آیت‌الله اراکی، شهید مطهری و آیت‌الله شریعتمداری تربیت می‌شوند که همزمان در فقه و مسائل سیاسی برای خود وزنه‌های قابل توجهی هستند. مرحوم امام که تبلور عینی یک فقیه سیاسی هستند از شاگردان ویژه حاج شیخ بودند و همواره از ایشان به نیکی یاد می‌کردند. پس آیت‌الله حائری یزدی اگرچه خود از حضور مستقیم در مسائل سیاسی پرهیز داشتند، اما برخلاف حوزه نجف، حوزه قم را به سمت مسائل سیاسی و اجتماعی سوق می‌دادند.

درس مدارا در محضر «مرجع مؤسس»

امیر یوسفی، روزنامه نگار طی یادداشتی می‌آورد:  آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را به اعتبار تلاش کامیابش در تأسیس حوزه علمیه قم، «آیت‌الله مؤسس» یا «شیخ مؤسس» نام داده‌اند. این روحانی دوران ساز در مقام بانی و معمار یک نهاد تعلیمی بسیار اثرگذار، از سلوک و سیره‌ای متمایز برخوردار بود تا آنجا که دلالت‌های رفتاری و مؤلفه‌های مدیریتی‌اش به‌عنوان «رئیس حوزه علمیه قم» قابلیت تبدیل به یک مکتب قابل اعتنا و خوش اقبال را دارد. من در این نوشته قصد ندارم متعرض واکاوی و کنکاش در زوایای این مکتب شوم، بلکه می‌خواهم با ارجاع به سه واقعه تجربی در زندگانی علمی و مدیریتی ایشان، نشان دهم که حدوث و بقای نهاد عظیمی همچون حوزه علمیه قم تنها در سایه باور راسخ ایشان به «شریعت سهله سمحه» امکان پذیر بود. بر همین قیاس چه بسا بتوان حکم کرد که استمرار اثرگذاری این نهاد در گرو قبول و شیوع چنین باوری در میان بزرگان حوزه است.

یکم: میرزا حسن تبریزی مشهور به رشدیه (۱۳۲۳– ۱۲۳۰ ه.ش) را بنا به سنت، بنیانگذار مدارس نوین در ایران می‌شناسند. رشدیه به خاطر تنگ نظری متحجران آواره‌شهرها بود و مدارسش بارها تخریب شد؛ در موطن خود، تبریز و نیز در تهران چندین بار اقدام به تأسیس مدارسی با اسلوب آموزشی مدرن کرد، اما در تمام این موارد، ظاهربینان با حربه تکفیر و تفسیق، زنگ این مدارس را در حکم «ناقوس کلیسا» و دروس رایج در آنها را اباطیل ضاله می‌دانستند و ساده دلان را به ویران کردن بنای این مدارس تحریک می‌کردند. او بارها به بابیگری متهم شد. رشدیه که شهرت آزاداندیشی آیت‌الله حائری را شنیده بود دوبار در قم سکنی گزید. بار نخست به سال ۱۲۷۹بود که مدرسه‌ای در آن شهر بنا نهاد و نامش را مدرسه «فاطمیه» نهاد که شوربختانه یکی دو سال بیشتر دوام نیاورد و به اتهام بابیگری مجبور به ترک این شهر شد. بار دوم به سال ۱۳۱۱ دوباره به قم بازگشت و بیش از ۱۰ سال پایانی عمر خود را در این شهر گذراند. او در این دوره ضمن حضور در جلسات درس آیت‌الله حائری و تلمذ در محضر ایشان، مدرسه‌ای مدرن برای کودکان نابینا پایه نهاد و تحت حمایت‌های این مرجع بلندنظر مدارس خود را جا انداخت و هیچ کس هم نتوانست اعتراضی بکند. او تا پایان عمرش در قم ماند و روابطی گرم با آیت‌الله داشت و آخرالامر در «قبرستان نو» همان شهر مدفون شد. شمس‌الدین رشدیه فرزند میرزاحسن در کتاب «سوانح عمر”نوشته است که پدرش «طلبه کلاهی حاج شیخ بوده است». مقصود آنکه در وضعیتی که صف بلندی از چهره‌های شاخص حوزوی با اصل تأسیس مدارس مدرن یا با مدیریت رشدیه بر آنها به اتهام بابیگری مخالف بودند آیت‌الله حائری، رشدیه را در حلقه درس خود پذیرفت و تحت حمایت‌های مؤثر خود، دستش را در تأسیس و اداره مدارس جدید باز گذاشت.

دوم: شیخ محمد حسن شریعت سنگلجی (۱۳۲۲– ۱۲۷۱ ه.ش) از روحانیان دگراندیش معاصر ماست. او صاحب دیدگاه‌های بسیار شاذ و جنجالی درباب مسائل مهم عقیدتی و دینی بوده است. بارها از سوی برخی افراد، خطبا و وعاظ مشهور، نقد و حتی تکفیر شد. یکی از دیدگاه‌های مناقشه برانگیز ایشان، تردید در اصل اعتقادی رجعت و معاد بود. شیخ عبدالوهاب فرید تنکابنی، شاگرد شریعت سنگلجی، درس‌های استاد را در باب رجعت گردآوری نمود و کتاب «اسلام و رجعت» را منتشر کرد. وقتی این کتاب انتشار یافت برخی از چهره‌های دینی و حوزوی، مؤمنین را تحریک کردند که نویسنده، رجعت امام غایب را انکار کرده است، لذا از دایره دین خارج شده است. نامه‌ای به مرجع وقت، آیت‌الله حائری یزدی، نوشته می‌شود و خواستار اتخاذ موضع ایشان درباب فقره «رجعت”به‌عنوان یکی از ضروریات دین می‌شوند. پاسخ حائری به این نامه پرامضا بسیار معنادار و البته بی‌نیاز از شرح و توضیح است. دقت بفرمایید: «احقر بواسطه کثرت اخبار اعتقاد به رجعت دارم به نحو اجمال، ولی این مطلب نه از اصول دین و نه مذهب است که اگر فرضاً کسی معتقد به آن نباشد خارج از دین یا مذهب شمرده شود و نه از مسائل علمیه است که بر افراد مکلفین لازم باشد اجتهاداً یا تقلیداً به دست آورند و در مثل این زمان باید به نحو دیگر حفظ دیانت مردم نمود و گفت‌و‌گوی این نحو از مطالب بجز تفرقه کلمه مسلمین و ایجاد یک عداوت مضره بین آنها فایده ندارد…»( فیاضی، عمادالدین – حاج شیخ عبدالکریم حائری – تهران – ۱۳۷۸- انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

سوم: «آیت‌الله مؤسس» در قبال دراز دستی‌ها و تنگ‌چشمی‌های پهلوی اول همواره موضعی توأم با مدارا و مقاومت داشته است. مشهور است که ایشان به نیت آنکه نهال نورسته حوزه علمیه قم در تندباد غرور و خودکامگی شاه مستبد ضایع نشود در پاره‌ای موارد تدابیری از جنس تنازل می‌اندیشیده‌اند. از جمله این تدابیر می‌توان به ماجرای اجبار رضاشاه به لباس متحدالشکل درسراسر کشور و از جمله قم و طلاب علوم دینی و موضع حاج شیخ اشاره کرد. حضرت آیت‌الله سیدمصطفی محقق داماد، نواده دختری آیت‌الله حائری به نقل از یکی از شاگردان مستقیم ایشان روایت فرموده‌اند که در قضیه لباس متحدالشکل، وقتی اعتراضات شدت می‌گیرد، حکومت تصمیم به سرکوب اعتراضات مردم و بازاریان قم می‌گیرد. مقام مربوطه نزد آیت‌الله حائری می‌رود و به ایشان می‌گوید که شخصاً وارد عمل شود تا کار به خونریزی و کشتار مردم قم نکشد. حاج شیخ هم بعد از درس به صحن حضرت معصومه(س) آمد و به مردم گفت: «من از دو چیز در تعجبم و برایم روشن نیست؛ یکی اینکه چرا باید شاه یک مملکت در بلندی و کوتاهی لباس مردم دخالت کند و این در‌شأن شاه مملکت نیست. تعجب دیگرم هم این است که شما چرا کوتاه نمی‌آیید؟! نه لباس کوتاه جزو دین است و نه لباس بلند. حالا که شاه کوتاه نمی‌آید، اقلاً شما کوتاه بیایید.» در سال ۱۳۰۶ هم که گروهی از علمای اصفهان به رهبری حاج‌آقا نورالله نجفی اصفهانی در یک مهاجرت اعتراضی به قم آمدند تا با قانون نظام وظیفه اجباری مخالفت کنند، آیت‌الله حائری به آنها گفت که من حاضرم نامه شما را به رضاشاه برسانم ولی خودم شخصاً با این قانون موافقم چون معتقدم که مملکت به ارتش نیاز دارد.

در کار و بار این زعیم بزرگ حوزه، بسی بیش از این موارد اندک می‌توان شواهدی یافت که مبین روحیه نرمخو و مداراجویانه ایشان باشد. این چند فقره به خودی خود می‌تواند دلالت‌هایی قانع‌کننده به روح و سیره دانشمندی ژرف نگر باشد که بنیان یک نهاد استوار و اثرگذار تاریخی را نهاد. این نهاد مادام که بر مدار این روح و روحیه طواف کند شوق دینداری را در مردم برافروخته خواهد کرد.

عمارت باشکوه دانش روی ستون‌های اخلاق

دکتر عمادالدین فیاضی، عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه یادگار امام(ره) شهرری می‌نویسد: تاریخ کشور ما بخصوص تاریخ معاصر ایران ناظر حوادث، جریان‌ها و شاهد ظهور شخصیت‌های برجسته در زمینه‌های مختلف بوده است؛ شخصیت‌هایی که در مقطعی از تاریخ به مردمان و اطرافیانشان درس‌های علمی و عملی در زمینه‌های گرایش به اخلاق و معنویات دادند و با وجود گذشت دهه‌های متمادی هنوز هم یاد خاطره و عملکرد صادقانه آنها در عرصه‌های اخلاقی و اجتماعی در یاد‌ها مانده و هنوز هم می‌توانند الگوها و نمونه‌های خوبی برای جامعه اخلاق مدار باشند.

اهمیت حاج شیخ‌ عبدالکریم حائری نه فقط به‌عنوان کسی که یک پایگاه علمی- مذهبی را پایه‌گذاری کرد بلکه اهمیت و اعتبار وی بیش از هر چیز به‌عنوان یک رهبر مذهبی در پرتو کمالات علمی و اخلاقی او نهفته بود و به لحاظ برخوردهای مثبت اجتماعی به گونه‌ای عمل می‌کرد که در دلهای مردم جای داشت و درست در زمانی که به کار تعلیم و تعلم مشغول بود به امور مردم نیز رسیدگی و در حوادث زمانه همچون تکیه‌گاه و ملجأ مردم عمل می‌کرد. سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که چرا ویژگی‌های اخلاقی شیخ عبدالکریم نسبت به سایر وجوه او آنقدر حائز اهمیت است؟ پاسخ واضح است، برای اینکه اساساً اگر دین داران گردهم آیند و تکالیف دینی خود را به جای آورند، اما فاقد فضایل و تکالیف اخلاقی باشند، آن جامعه دینی، فضیلتی ندارد و نمی‌توان برای آن ارزشی قائل بود. بنابراین نه تنها امروزه بلکه در طول تاریخ ملاک بزرگ برای یک جامعه دیندار، جامعه‌ای است که اخلاق مدار بوده و استانداردهای اخلاقی در آن رعایت شود مگر نه اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) هدف بزرگ رسالت خود را تکمیل و پیروی از مکارم اخلاقی قلمداد می‌کرد(۱) و اتفاقاً حاج شیخ عبدالکریم از این زاویه است که می‌تواند الگویی برای هم سلکان خود و سایر مردم باشد، بویژه برای جامعه‌ای مانند جامعه ایرانی که در همه زمان‌ها بالاخص در زمان کنونی سخت نیازمند داشتن چنین الگوهای وارسته اخلاقی است. بزرگترین ویژگی حاج شیخ اخلاق مدار بودنش بود و نقل می‌شود که به حدی خوش اخلاق و خوش مجلس بود که وصف نتوان کرد. (۲)

حاج شیخ همچنان که خود به مسائل اخلاقی عنایت کامل داشت، به طلاب نیز پیوسته توصیه می‌کرد که به مسائل اخلاقی توجه کنند و در این راه از مرحوم حجت‌الاسلام حاج میرزا علی اصفهانی که از وعاظ معروف بوده و در تشریح خصوصیت‌های اخلاقی تبحر داشت دعوت کرد که یک دهه برای طلاب درس اخلاق بگوید و آنان را موعظه کند، او نیز سراسر آن ۱۰ روز را برای طلاب از مقوله اخلاق سخن گفت. (۳)

حاج شیخ بسیار ساده و بی‌تکلف بود و همچون یک طلبه معمولی در بین سایر طلاب روی زمین می‌نشست و با آنان درد دل می‌کرد، بگونه‌ای که اگر کسی از خارج وارد می‌شد نمی‌توانست او را که رئیس حوزه بود از دیگران تمیز دهد. هر وقت میهمان در منزل داشت تا زمانی که از همه خدمتکارها و زیردست‌ها بر سر سفره حاضر نمی‌شدند با میهمانان خویش غذا نمی‌خورد. او همیشه به فکر رسیدگی به فقرا و بیماران بود، هر روز به بیمارستان و دارالایتامی که خود ساخته بود می‌رفت و از بیماران عیادت می‌کرد. یکی از طلاب که به علت بیماری در بیمارستان حاج شیخ بستری بود می‌نویسد: حاج شیخ برای سرکشی بیمارستان آمده‌اند و ظاهراً مرا هم عیادت کرده و در پایین محوطه بیمارستان در سایه درخت‌ها روی صندلی نشسته بود و عده‌ای هم اطرافش بودند و سینی توت هم جلوی آنهاست و پرستارها ایتام را می‌آورند و ایشان به لباس و نظافت آنان رسیدگی می‌کند و بعضی از آنان که بزرگترند راجع به غذا و مواظبت‌هایی که از ایشان می‌شد، مطالب زیادی از حاج شیخ می‌پرسند. دیدن این منظره چنان حالم را دگرگون ساخت که قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد. (۴)

یکی از بزرگان نقل می‌کند که به یاد دارم زمانی یکی از طلاب بیمار شد، حاج شیخ شخصاً دارویش را تهیه کرد و به منزل برده به خانواده‌اش دستور داد که آن را آماده سازند و سپس خودش دارو را به حجره آن طلبه برد و حتی به خادمش نداد که ببرد. (۵)

 شیخ محمد صادق تهرانی شاگرد شیخ، مطالب جالبی درباره خصوصیات اخلاقی ایشان نقل می‌کند. وی می‌گوید: حاج شیخ علاوه بر اینکه به‌طور کلی خوش اخلاق و بی‌تکبر بود، برای طلبه‌ها پدری مهربان و دلسوز بود و خیلی به آنها محبت می‌کرد. یکی از کارهای جالب ایشان، تعیین شهریه‌ای برای طلاب بود. هرکس به اندازه‌ای که زندگی‌اش بگذرد، شهریه‌ای داشت. از کارهای دیگر او اینکه به کسبه و مغازه‌دارهای اطراف حرم سفارش کرده بود که به طلبه‌ها نسیه بدهید، اگر آنان پولتان را ندادند، من پرداخت آن را ضمانت می‌کنم. از این رو، هر طلبه‌ای که پولش تمام می‌شد، احتیاجات خود را به طور نسیه از کسبه خریداری می‌کرد. طلبه‌ها هم دفترچه‌ای داشتند، هر چه را نسیه می‌خریدند، در آن یادداشت می‌کردند و در آخر ماه قرض خود را پرداخت می‌کردند. حاج شیخ وقتی شهریه طلاب را می‌پرداخت اگر پولی باقی می‌ماند دستور می‌داد قرض طلبه‌ها را – که به ضمانت ما بوده – بپردازید. این پشتوانه طلبه‌ها بود که دغدغه فکری نداشته باشند. (۶) البته این رسیدگی مختص به طلاب نبود بلکه نقل می‌کنند با لباس مبدل به خانه فقرا و همسایگان می‌رفت و برای آنان غذا یا سایر مایحتاج زندگی می‌برد. (۷) به افراد درمانده شهریه می‌داد، شب‌های عید برای فقرا عیدی در نظر می‌گرفت، ‌در یکی از سال‌ها که قحطی سایه شوم خود را افکنده و فقرا در سختی و رنج به سر می‌بردند، دارالاطعامی تأسیس کرد که دائماً فقرا را اطعام می‌کرد. (۸)

حاج عبدالکریم حائری در مورد علم آموزی تأکید بسیار داشت، او می‌گفت: وظیفه ما همین است، آقایان اسلام رفت، ما باید با درس خواندنمان کاری کنیم که اسلام دیرتر برود، (۹) او طلاب کسل و بی‌حال را تشویق می‌کرد و محصلان جدی را تحسین و ستایش می‌کرد و با کثرت مخارجی که داشت و طلاب بسیاری که اداره می‌کرد، هرگز دیده نشد که طلبه‌ای را رد کند یا خاطری را افسرده سازد یا انسانی را خجلت دهد و از این‌رو همه به او عنوان یک پدر مهربان نظر می‌کردند. (۱۰)

حاج شیخ به مسائل اخلاقی حساسیت فراوان داشت و بسیار در تهذیب اخلاق طلاب سعی و کوشش می‌کرد و به محض اینکه سوء اخلاقی از طالب علمی دیده می‌شد، شهریه او قطع می‌کرد و می‌فرمود: «به درد من نمی‌خورد و مایل نیستم در حوزه باشد ولو خوب هم تحصیل کند.»

حاج شیخ هرگز پول بی‌حسابی را که از سوی مردم به عناوین گوناگون شرعی به دستش می‌رسید، به مصرف رفاه و آسایش خانواده و بستگان خویش نمی‌رساند. او اندکی پیش از مرگ وجوه شرعی را در حضور علمای برجسته آن زمان توزیع کرد که پس از درگذشت وی به وسیله بستگانش یا دیگران به مصرف نادرست نرسد. (۱۱) زمانی یکی از بزرگان عبای ظریف قیمتی برای یکی از دو فرزند ایشان به رسم یادبود و هدیه فرستاد، حاج شیخ به فرزند خود رو کرد و گفت: پسرم این عبا برای تو زیاد است برای اینکه بعضی از طلاب اصلاً عبا ندارند، آن را فروخته و پول آن را چند دست عبا متوسط خرید یکی را به فرزند خود بقیه را به طلاب مستمند داد. (۱۲)

چنانچه گذشت، ایشان هیچ وقت وجوهی که سهم امام بود برای صرف خود استفاده نمی‌کرد و به اصطلاح از وجوه ارتزاق نمی‌کرد. روزی مادر مرحوم دکتر محمد مصدق معروف به نجم السلطنه که مقلد حاج شیخ بود، به ایشان گفت: من علاقه‌مندم که مخارج شخصی شما را بپردازم و او گفت: اگر می‌خواهد به‌عنوان سهم امام مخارج مرا بپردازی قبول نمی‌کنم، چرا که برای من این همه پول آوردند و من یک شاهی را نصیب خود نمی‌کنم. (۱۳)

وسعت نظر فراوان حاج شیخ عبدالکریم حائری از عمده ویژگی‌های او بود، زمانی یکی از علمای ساوه به حضورش رسید که من مردم ساوه را از تقلید آقای مامقانی – از علما و مراجع نجف – برگردانده و به شما توجه داده‌ام و اینک آنان از شما تقلید می‌کنند، مرحوم حاج شیخ سخت ناراحت شد و برآشفت و گفت: «چرا چنین کردی مگر وزن کرده بودید که علم مرا از ایشان بیشتر دیدید و مردم را از ایشان برگردانیدید.» (۱۴)

آیت‌الله حائری چنانچه گذشت تقوای زیادی در مصرف اموال عمومی و وجوه شرعی داشت و حتی هنگام وفات، همه اثاثیه‌اش به ۱۵۰۰ تومان نمی‌رسید و نیز مبالغی مقروض بود و حاضر نبود بدهی‌های خود را از بیت المال بپردازد. (۱۵) او حتی جهت ازدواج پسرانش یا برای شوهر دادن دخترانش قرض کرده بود و در زمان وفات ایشان، چنانکه می‌خواستند از اموال او طلب خود را بردارند همه زندگی و اثاثیه منزل او باید بابت قرض‌هایی که داشت پرداخت می‌شد، چنین بود که طلبکاران بدهی‌های حاج شیخ را بخشش کردند و از طلب‌هایی که داشتند چشم پوشیدند. حاج شیخ حتی خانه‌ای از آن خود نداشت. (۱۶) او از حقوق همسر اولش که بینایی خود را از دست داده بود غفلت نمی‌ورزید و حتی در مواقع لزوم با وجود کهولت سنی و پیری او را در جهت رفع احتیاجات طبیعی به دوش می‌کشید و این توجه به گونه‌ای بود که موجب حسادت همسر دوم و سایر اعضا خانواده او نگردد.

با وجود تفکرات اصلاح‌طلبانه حاج شیخ در امور حوزه باز هم برخی از افراد با نظارت وی به مخالفت برخاستند و به جهت تنگ نظری‌های فکری و فرهنگی که در نوع بینش این افراد بود، پیوسته موانعی برای او ایجاد می‌کردند. برای نمونه ایشان به فکر افتاده بودند که یک عده از طلاب را به زبان‌های خارجی و بعضی مقدمات علوم جدید مجهز کنند تا بتوانند اسلام را نه تنها نزد قشر تحصیلکرده کشور بلکه در کشورهای خارج نیز تبلیغ کنند اما وقتی که این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام از تهران به قم رفتند و اتمام حجت کردند که این پولی که مردم به منزله سهم امام می‌دهند برای این نیست که زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند ما چنین و چنان خواهیم کرد!!! آیت‌الله حائری هم دید که ادامه این کار، باعث انحلال حوزه و خراب شدن اساس کار است موقتاً از نظر خود صرف نظر کرد. (۱۷)

آیت‌الله طالقانی در مقاله‌ای درباره موانعی که بعضی از افراد متعصب در برابر اقدامات آیت‌الله حائری ایجاد می‌کردند سخن گفته‌اند و این گونه افراد را در واقع همچون سدی در برابر اصلاحات واندیشه‌های مترقیانه وی شمردند و اینکه اشخاصی به ظاهر مقدس، در موقعیت‌های حساس خود را به منزله واسطه مردم و علما قرار می‌دادند و باعث می‌شدند که اندیشه‌های اصلاحی برخی از روحانیون روشنفکر بتدریج فراموش شود، آیت‌الله حائری نیز، تحت فشار چنین اشخاصی قرار داشت و چنانچه نظر اصلاحی و جدیدی را مطرح می‌کرد نگران برخورد نامناسب این گروه بود. (۱۸)

آیت‌الله حائری هر چند نظرات مترقیانه‌ای درباره تقسیم علوم حوزوی یا ارتباط دادن و آشنایی طلاب با علوم جدید داشت، اما در اکثر مواقع این نظریات به مرحله عمل نمی‌رسید و به جهات یاد شده مجبور بود از نظرات خود صرف نظر کند، اما در مجموع طرح چنین مسائلی حکایت از دیدگاه روشن و تحول پذیر حاج شیخ داشته است. آیت‌الله حائری یک شخصیت کاملاً اخلاق مدار بود و هرگز در عمر خود به‌دنبال سیاست بازی‌های غیراخلاقی نبود و از این نظر می‌تواند الگوی قابل قبولی برای پیروی باشد.

پی نوشت:

۱-«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ» من برای تکمیل مکارم اخلاقی برگزیده شدم

۲- محمد شریف رازی، آثار الحجه یا تاریخ و دائره المعارف حوزه علمیه قم، جلد اول، ناشر کتابفروشی برقعی، قم شعبان ۱۳۷۳ه.ق، ص ۵۴

۳-مجله حوزه، ش ۵۸، مهر و آبان ۱۳۷۲، مصاحبه با آیت‌الله سید اسماعیل‌هاشمی، ص ۵۵

۴-زندگی فردی ناشناخته، مؤلف، نامعلوم، تاریخ نشر سوم شعبان ۱۴۰۱ قمری، ص ۸۳٫ (این کتاب هر چند مؤلف آن مشخص نیست اما از آنجایی که مطالب ارزنده‌ای را داراست و در بعضی از موارد مطالب بدیعی دارد مورد استناد واقع شده است)

۵- رضا مختاری، سیمای فرزانگان، مرکز انتشارات اسلامی

۶- مجله یاد، ش۴، ‌ص ۴۱

۷- گفت‌و‌گوی اختصاصی نگارنده با دکتر مهدی حائری، تهران، ‌درمنزل شخصی ایشان، دیماه ۱۳۷۵

۷-عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، رجب ۱۴۰۵ه.ق، ص ۴۳۹

۹- یاد، پیشین، ص ۴۲

۱۰- کریمی، آیت‌الله مؤسس، ص ۷۶، به نقل از جلد سوم نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ص ۱۱۶۴

۱۱- عبدالهادی حائری، آنچه گذشت…، ص ۱۴

۱۲- محمد رازی، آثار الحجه، ص ۵۷

۱۳- گفت‌و‌گوی اختصاصی نگارنده با دکتر مهدی حائری، تهران، ‌درمنزل شخصی ایشان، دیماه ۱۳۷۵

۱۴- کریمی، آیت‌الله مؤسس، ص ۶۶

۱۵-مختاری، ‌سیمای فرزانگان، ص ۴۲۰

۱۶-مجله یاد، ش ۴، ص۴۲

۱۸/ ۱۷-مجله حوزه، ش ۴۶، مهر و آبان ۱۳۷۰، به نقل از آیت‌الله طالقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics