نشریه خیمه که ماهنامهای دینی و فرهنگی با رویکرد نوگرا در عرصه عاشوراپژوهی و مجالس حسینی است، کمکم به عنوان یک نشریه مندرج تحت عنوان نواندیشی دینی مطرح میشود.
به گزارش شبکه اجتهاد، این نشریه که سابقهای شانزده ساله دارد، متنوعترین و میانهروترین مطالب و مباحث دینی را برای مخاطبان خود عرضه میکند. در ادامه گزارشی از شماره صدوبیستوهشتم خیمه ارائه خواهیم داد.
از فیلترینگ تا نقادی
مجله با سرمقاله محمدرضا زائری آغاز میشود که در آن با اشاره به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی و مسائل پیشروی حوزه فرهنگ، سیاست سانسور و فیلترینگ را به چالش میکشد و تقویت جریان نقد را راهبردی بنیادین برای آینده انقلاب اسلامی معرفی میکند. او با رد نگرش قیممآبانه به فرهنگ مینویسد: «تاکنون ما به اشتباه خواستیم قیّم مخاطب باشیم و به مخاطب بگوییم چه چیزی را بشنود و چه چیزی را نشنود. چه بخواند و چه نخواند و چه ببیند و چه نبیند. درحالیکه اسلام از مخاطب میخواهد تا فعال باشد نه منفعل و چیزی که ما در این چهل سال از آن غفلت کردهایم دقیقاً همین است.
از همینرو به عنوان یک طلبه بر این عقیدهام که اساتید من در حوزۀ فقاهت نیز باید تلقی و دیدگاه خود در مورد کتب ضالهّ را بازنگری کنند، چون روزگار عوض شده و مفاهیم و اقتضائات تغییر کردهاند.» زائری در ادامه با برشمردن روایات و احادیثی درباره لزوم رشد آگاهانه و آزادانه میافزاید: «آیۀ شریفۀ “فبشر عبادالذین یستمعونالقول فیتبعون احسنه” همین راهکار را به ما میدهد.
اسلام میخواهد مخاطبی بسازد که در هر گوشه از جهان بتواند با آگاهی انتخاب کند، مخاطبی فعال و گزینشگر و نقد میتواند چنین مخاطبی را بسازد. مخاطبی که نقد ندیده است و هرچه به او دادهایم به عنوان وحی مُنزل تلقی کرده و چشمبسته پذیرفته است به طور طبیعی مخاطبی منفعل و بیدستوپاست. مخاطبی که حتی اگر متدین و مذهبی و انقلابی باشد ارزشی ندارد، زیرا هر لحظه ممکن است که نفر دیگر از راه برسد و او را با خود ببرد.»
از سفارت تا فستفود
گفتوگوی ویژه مجله خیمه اختصاص به «حسن کردمیهن» دارد که نام او با ماجرای حمله به کنسولگری عربستان سعودی در مشهد گره خورده است و از او به عنوان فرمانده عملیات حمله یاد میشود، ادعایی که خودش در این مصاحبه رد کرده است. مصاحبهای که نه به خاطر نقش کردمیهن در حمله به کنسولگری عربستان، بلکه به خاطر تصویری انجام شده است که او را در لباس آشپز و در حال کار در یک فستفودی نشان میدهد.
مصاحبه از موسسه زیرنظر کردمیهن آغاز میشود و سپس او در پاسخ به این سوال خبرنگار مجله که چرا کار فستفود راهاندازی کرده است میگوید: «میخواهم کار کنم و پول دربیاورم. البته کمی هم از سر بیکاری است. چون بیکار بودم و به درد نظام نمیخوردم و نظام به ماها نیازی ندارد، رفتم و کار فستفود راهانداختم. گاهی انگار هر کسی چاپلوستر باشد در جای بالاتری قرار میگیرد. ما اهلش نیستیم. در این کشور کسی بدون چاپلوسی به جایی نمیرسد. بعد هم همیشه آدمهایی که کار میکنند، نواقص کارهایشان مشخص میشود و پروندهدار میشوند.
ولی اگر در این کشور هیچ کاری نکنید، هیچ پروندهای نخواهید داشت. اگر حرف بزنید پروندهدار میشوید و اگر کار کنید بسیار پروندهدار میشوید. چون ماها کار کردهایم به همین مقدار پرونده داریم. این پروندهها به مسأله سفارت ربطی ندارند. قبلا از این ماجرا هم ما آدمهای مسألهداری بودیم. اگر دوست من شهردار هم بشود باز نمیتواند از من استفاده کند. چون نهادهای نظارتی اجازه نمیدهند. اگر آقای خاموشی رئیس اوقاف یا نهاد دیگری بشود باز هم نمیتواند از من استفاده کند، چون من آدم مسألهداری هستم. اگر حسین یکتا هر جایی را بگیرد، نمیتواند از من استفاده کند.»
موسسهای که تحت نظر کردمیهن است، که در سالهای گذشته کمکهای زیادی از سوی محمدباقر قالیباف دریافت کرده است. او درباره نحوه ارتباطش با قالیباف میگوید: «وقتی ما به تهران رفتیم من با قالیباف تماس گرفتم و گفتم که ما به تهران آمدهایم و میخواهیم کاری انجام بدهیم. او هم گفت مدیون امام زمان هستید اگر در تهران کاری را به خاطر پول زمین بگذارید. گفت اسراف نکنید و اگر فقط توان یک باشگاه را دارید، پنج باشگاه نگیرید. ولی اگر توان پنج باشگاه را دارید به خاطر مشکلات مالی، یک باشگاه نگیرید. سازمان تبلیغات هم تا زمانی بودجه میداد، ولی شهرداری تهران قرارداد بست و در حقیقت ما حقوقبگیر شهرداری تهران بودیم. این پول را به ما میدادند تا اردوی جهادی برپا کنیم و سیمان و آجر بخریم و یک پول جداگانهای نیز برای حقوق مسئولین و کادر داده میشد.»
نمازجمعه از صفویه تا جمهوری اسلامی
مطلب بعدی به بهانه انتصاب «حاجعلی اکبری» به امامت جمعه تهران است و از او به عنوان خطیبی «خوشتیپ» و «خوشبیان» یاد شده است. نویسنده مطلب با اشاره به سن بالای امامان جمعه و سخنرانیهای بولتنی و دیکتهای آنان، نخستین سخنرانی حاجعلی اکبری را درخشان ارزیابی میکند. پس از این مطلب که بدون امضا منتشر شده است، رضا کریمی در گزارشی همه امامان جمعه تهران از دوره صفوی تا دوره جمهوری اسلامی را بررسی میکند.
از ادعای مهدویت تا فرقهسازی
چند مطلب بعدی مجله به بهانه یارگیری گسترده یکی از مدعیان در عراق، معطوف به مدعیان مهدویت و فرقهسازی است. در همین زمینه گفتوگوهایی با علی محمدیهوشیار، محمد شهبازیان و نصرتالله آیتی و مقالههایی به قلم اکبر موسوی، علی اشرففتحی، مرتضی معراجی، سعید غلامپور، سیدهادی طباطبایی، سعید طاووسیمسرور و اصغر رحیمی در مجله منتشر شده است.
در مقدمه پرونده اینچنین آمده است: «در روزهایی که فضلای حوزه مشغول دعوای قدیمیِ صوفیه و عرفا هستند، مدیران حوزه مشغول تفکیک طلاب انقلابی و غیرانقلابی هستند گروهکی به نام احمدالحسن یمانی؛ مشغول یارگیری از بین طلاب سادهدل و مردم متدینّ بیخبر از همهجاست. در چند سال اخیر و به ویژه پس از سقوط صدام رشد تعداد مدعیان دروغین مهدویت بیشتر از قبل شد. هرجومرجی که در کشور عراق حاکم شد و مشکلات بزرگ و مهمی که عراقیها با آن دست به گریبان شدند، از داعش گرفته تا مسائل اقتصادی، زمینه را برای اینکه هرکس ادعایی کند و عدهای را دور خود جمع کند فراهم کرده است.
مثلا در یک زمان ۴ نفر از یک حوزه در عراق ادعاهایی کردند و سروصدایی بهراه انداختند. با هم درگیر شدند و علیه هم شوریدند و برخیشان کشته شدند. احمد اسماعیل یا احمد بصری که خود را احمدالحسن یمانی مینامد، یکی از این مدعیانِ دروغین روزگار ماست که دامنۀ نفوذش به برخی شهرهای ایران هم کشیده شده است. گرچه بهرغم اعلام ظهور احمدالحسن یمانی، کسی او را ندیده اما طرفداران او ادعاهایی دارند و با مهارت و فریب از روایات مهدوی و ظهور، به نفع خود بهرهبرداری میکنند.»
از سنتگرایی تا نوگرایی
در بخش آئین مجله خیمه گفتوگوی خواندنی رضا تاران و عطاءالله اسماعیلی با محمدعلی مهدویراد آمده است. در این گفتوگو مهدویراد آهسته اما پیوسته به نقد باورهای متفکران سنتی حوزه علمیه قم میپردازد. او در بخشی از گفتوگو میگوید: «به بزرگواری گفتم اگر شما بر آنچه که اینجا و آنجا در نقد دین و آنچه که مربوط به دین است، آگاهی نداشته باشید چطور میتوانید از ساحت دین دفاع کنید؟ میگفت من حرفهای خودم را میزنم و هیچ انگیزهای برای اینکه ببینم چه کسی چه حرفی میزند ندارم. ببینید این نکته که ما در کجای دنیا زندگی میکنیم بسیار اهمیت دارد.
برای یک عالم سنتی هیچوقت این دغدغه وجود ندارد که من کجای جهان زندگی میکنم. کسی که نواندیشیِ دینی را رسالتی برای خود میداند به اینکه در کجای دنیا زندگی میکند، اهمیت میدهد.» مهدویراد در پایان گفتوگو اذعان میکند: «بزرگترین آفت در رویارویی با دانش، فراموش کردن یا به حساب نیاوردن رقیب یا به زور او را از صحنه بیرون راندن است که هیچکدام در دراز مدت نمیپاید.» مطلب بعدی گزارشی جالب درباره فقیهان میانسالی است که در آینده امکان دارد به جایگاه مرجعیت در حوزه علمیه قم دست پیدا کنند. چند مطلب نیز درباره امامحسین و عاشوراپژوهی پایانبخش مجله به شمار میرود. روزنامه سازندگی