کسانی که اندیشهورز و نظریهپرداز در حوزه سیاست هستند، صاحبان مکاتب سیاسیاند. مقام معظم رهبری در زمره این قسم از صاحبان اندیشه واقع میشود و باید او را نظریهپرداز سیاسی دانست نه اندیشمند سیاسی.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست نقد کتاب «اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای» با حضور محمدمهدی اسماعیلی، مؤلف و حجج اسلام سیدمهدی موسوی و سیدسجاد ایزدهی به عنوان ناقد شامگاه سهشنبه، ۲۶ آذرماه، در محل مؤسسه انقلاب اسلامی در قم برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر اسماعیلی، نویسنده این کتاب به توضیحاتی پیرامون این کتاب پرداخت و با اشاره به شأن تدوین این کتاب گفت: چندین میزگرد علمی برای اغناء این کتاب برگزار شد و با غور در حوزه اندیشهخوانی مقام معظم رهبری، بخش زیادی از عمر علمیام را صرف کردهام که چندین کتاب نیز در همین حوزه در شُرُف چاپ دارم. از آنجا که امامت ۳۰ ساله حکومت دینی توسط یک شخص تا به حال سبقه تاریخی نداشته است، این امر را مهم جلوه میکند که در حوزه فهم اندیشه سیاسی معظم له، تأمل و توجهی صورت بگیرد.
هر چند منبع این فهم، آثار مکتوب کلاسیک از سوی معظم نیست – چراکه چنین چیزی موضوع خارجی ندارد – اما با مطالعه بر روی مجموع سخنرانیها و گفتارهای ایشان در تبیین اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و دیگر سخنان ایشان که چنان ارزش و قدرِ زیادی دارد که میتواند به عنوان منبع مهم برای فهم، قرار بگیرد این کتاب را تألیف کردم.
نظریه مقاومت، از ابداعات اندیشه سیاسی رهبریست
مؤلف اثر در ادامه گفت: برخی اندیشهها ابداع ایشان به شمار میآید، همانند نظریه مقاومت ایشان که از نوآوریهای تفکر سیاسی معظم له میباشد.
وی با اشاره به بخشهایی از این کتاب گفت: در این کتاب تأثیرپذیری معظم له از سید قطب و تفکرات سیاسی حوزه مشهد و شهید نواب مورد بحث قرار گرفته است. از دیگر مباحث این کتاب، جایگاه اندیشه امام خامنهای در طبقهبندی نظریات سیاسی شیعه، است که به عنوان مؤلفههای اندیشه سیاسی امام خامنهای در این کتاب مورد تشریح و تبیین قرار گرفته است.
اسماعیلی با اشاره به ویژگی متمایز اندیشه سیاسی معظم له، اظهار داشت: نکته مهمی که ممیّز ایشان با دیگر متفکران این حوزه است، مردمسالاری دینی است و در نگاه ایشان حضور مداوم مردم در عرصهّای مختلف منجر به کارآمدی نظام اسلامی میشود و پذیرش جمهوریت در نظر ایشان مشروعیت بخشی به حکومت اسلامی است.
تلازم مشروعیت و کارآمدی
نویسنده کتاب در ادامه گفت: نقطه اوج اندیشه سیاسی رهبر انقلاب، همین تلازم مشروعیت و کارآمدی است که در مردمسالاری دینی نمایان میشود. این نکته فارق ایشان با دیگر اندیشهورزان از فقها و علماء تا دیگر صاحبان اندیشه است که در طول تاریخ ما شاهد چنین اندیشهای نبودهایم. در واقع مردم سالاری دینی، الگوی کارآمد نظام سیاسی است.
اسماعیلی افزود: پایبندی به قانون و به عنوان مثال عدم اجازه تأخیر انتخابات با وجود اصرارهای متفاوت در دورههای متفاوت از سوی مسئولین متفاوت، جلوه عملی اندیشه سیاسی امام خامنهای است. در نگاه امام خامنهای سیاست داخلی با سیاست خارجی پیوستگی دارد و این دو مقوله غیر قابل گسست از یکدیگرند.
نقد کتاب
در ادامه حجتالاسلام دکتر سید مهدی موسوی به عنوان ناقد اول به بیان مطالب پرداخت و گفت: صاحبان اندیشه را در مسائل سیاسی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱. هر کسی که در حوزه و جغرافیای سیاسی زندگی میکند، صاحب اندیشه سیاسی است. حتی افرادی که قائل به عدم جواز ورود به حوزههای سیاسی هستند نیز در این دسته جای میگیرند و با این تقسیم خود نیز صاحب یک اندیشه سیاسیاند.
۲. کسانی که اندیشهورز و نظریهپرداز در حوزه سیاست هستند، صاحبان مکاتب سیاسیاند. مقام معظم رهبری در زمره این قسم از صاحبان اندیشه واقع میشود و باید او را نظریهپرداز سیاسی دانست نه اندیشمند سیاسی.
موسوی سپس اظهار داشت: در قسم دوم نظریهپردازان سیاسی نیز اقسامی دارند. مثلاً بعضی بدون نگاه به حکومت و حکومتداری در این حوزه نظریهپردازی میکنند و برخی با نگاه به حکومت به این کار دست میزنند،. به نظر ما امام خامنهای یک نظریهپرداز کلان سیاسی است نه یک نظریهپرداز معمولی.
وی از جمله نقدهایی که به این کتاب داشت را یکی عدم پرداختن به فضای حاکم مشهد بهطور کامل و اصرار مؤلف به تأثیرپذیری معظمله از سید قطب، عنوان کرد و گفت:
اولاً اصرار در تکرار زیاد این مطلب اخیر با توجه به محل اشکال بودن آن درست نیست و ثانیاً تأثیرپذیری ایشان از سید قطب به میزانی که مؤلف بیان کرده است محرز نیست.
موسوی دیگر نقدها را این چنین بیان کرد: تفکر فقهی و اصولی و تفسیری معظم له در قم شکل گرفت که این مطلب در این کتاب مورد غفلت قرار گرفته است.
در این کتاب اشارهای به تأثیرپذیری ایشان از مباحث قرآنی و تاریخی نشده است و حال اینکه عنایت معظم له به این مباحث سبقه زیادی دارد.
موسوی گفت: مؤلفههای اندیشه سیاسی رهبری را در این کتاب مؤلفههای جدّی ندیدم. نویسنده اصرار دارد که معظم له رساله سیاسی مکتوب ندارند؛ بله اگر سیاست را به معنای مصطلح بدانید همینطور است اما نگاشتههای ایشان میتواند به عنوان آثار مکتوب سیاسی ایشان نیز قلمداد شود.
وی در ادامه انتقادات خود، خاطرنشان کرد: دوگانگی مشروعیت که در این کتاب به اندیشههای معظم له نسبت داده شد منافات با دیدگاه و نظریات ایشان دارد. از طرفی مشروعیت اشتراک لفظی است در بین متفکران و مؤلف منظور خود را از مشروعیت روشن نکرده است.
در ادامه حجتالاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی به عنوان ناقد دوم به نقد این اثر پرداخت و گفت: عدم استناد و مستندسازی در بعضی از فصول این کتاب نقد اول است.
نقد دوم: اینکه در جاهایی نیز که مستندسازی شده است منابع یا نامعتبرند یا اعتبار آنها جلّی نیست.
سوم: اینکه عناوین مأخوذ در سرفصلها جامع نیستند و هم در بیان و توضیح نیز مانع اغیار نبوده است.
چهارم: در باب مشروعیت و کارآمدی باید گفت که یک مشروعیت مقابل معنای غصب است؛ ولی یک نوع مشروعیت داریم که از مقولات تشکیکی است و مربوط به حوزه جامعه شناختی میباشد، لذا مشروعیت و کارآمدی ملازم یکدیگر نیستند مثل ائمه که همه آنها مشروعیت داشتند اما در اداره امور وارد نشدند.
پنجم: از جمله نقدهای جدّی به این کتاب و مؤلف این است که مباحثی را که نیاز به تخصص دارد را بسیار سطحی مطرح کردهاند مثلاً دلیل مثبِتِ ولایت فقیه را روایت معروف «فللعوام أن یقلدوه» عنوان کردهاند که اهل فن میدانند که این روایت دلیل بر جواز تقلید است و هیچ ربطی به ولایت فقیه ندارد.