شبکه اجتهاد: مرحوم آیتالله العظمی بروجردی بر اساس این نگاه که علم فقه یک علم تاریخی است، در قواعد تفسیر متون هم با دیگران فرقهایی دارد. مثلاً ایشان بر این نکته اصرار دارد که باید به فضای صدور روایات توجه شود، برخی از فقها کم و بیش این را گفته اند، ولی اینقدر تقید و پایبندی کمتر از کسی دیده شده است و مرحوم آقای بروجردی از این جهت مُصِر هستند.
ایشان به این روایت در رجال کشی استناد میکنند «لا یکن الرجل منکم فقیهاً حتی یعرف معاریض کلام» ما شما را فقیه حساب نمیکنیم، تا زمانی که معاریض کلام را بشناسید. معاریض کلام یعنی کنایهها، نکتهها و مطالب حاشیهای یک مطلب، آقای بروجردی معتقد بودند که «فقه، تفسیر، حدیث و سایر علوم ما حاشیهی فقه، تفسیر و حدیث اهل سنت است»، متأسفانه برخی از این تعبیر برداشت بدی کردهاند، یک عده گفتهاند «یعنی ما طفیلی اهل سنت هستیم، آنها متن هستند و ما حاشیه هستیم»، یک عده هم گفتهاند «منظور آقای بروجردی این بوده است که در همه موضوعات اصل شیوهی تألیفات، مال آنها بوده است و شیعه همهی شیوهی تألیفات را از آنها یاد گرفتهاند. آنها اول فقه نوشتند، ما هم یاد گرفتیم و فقه نوشتیم، آنها تفسیر نوشتند، ما هم یاد گرفتیم و تفسیر نوشتیم. حتی آنها در شیوهها، مسلکهای مختلف تألیفی دارند و ما از آنها یاد گرفتیم.»
این دو برداشت غلط است، نظر مرحوم آقای بروجردی این بوده است که در مقام تمثیل این بهترین مثالی است که عرض میکنم. مرحوم سید یزدی عروه را نوشت، الان متن عروه مورد تحشیهی مراجع تقلید قرار گرفته است و مراجع تقلید حاشیه میزنند. صورت مسأله، فرض مسأله، مال سید یزدی است، در فتوا هم نمیتوان ابتدائاً از سید یزدی تقلید کرد، ولکن آنجایی که او میگوید «اقوی این است» مرجع حی موجود میگوید «نه اقوی این نیست یا خلاف این است یا احوط این است» در آنجا حاشیه میزند، یعنی متن را از آنجا گرفتهام و حرف خودم را بیان میکنم.
امروز مقلدین نمیتوانند از متن عروه تقلید کنند، اما از حاشیه عروه باید تقلید کنند، یعنی از حاشیهی مرجع تقلید خود باید تقلید کنند. حاشیه اصل است اما این حاشیه فهمیده نمیشود، مگر وقتی که در کنار آن متن قرار بگیرد، تا معلوم شود که صورت مسأله چیست. پس صورت مسأله در متن و رأی در حاشیه است. مطالبی که ائمه(ع) بیان کردهاند، با توجه به آن متن تعلیقه زدند، لذا باید آن متن را بشناسید تا بفهمید که این تعلیقه به کجا میخورد، معاریض کلام یعنی این، پس اگر شما آن شناخت دقیق را نداشته باشید، معلوم نمیشود که ائمه(ع) دارند به کجا میزنند و چه نکتهای میگویند.
در حوزهی حدیث مثالهای بسیار زیادی داریم، که اگر کسی این فضا را درست نشناسد، این حدیث را درست نمیفهمد، متوجه نمیشود که یعنی چه، موارد بسیار زیادی داریم، که میتوان اینها را ذکر کرد. مرحوم آقای بروجردی بر اساس این نکته، فهم صورت مسألهها و اصل آن انگیزههایی که سبب شده تا ائمه(ع) کلامی را بیان کنند، وابسته به شناخت فضا و آراء اهل سنت میداند، تا بعد وقتی ائمه چیزی میگویند، دقیقاً متوجه شوید که به کجا نظر دارند، چه چیزی را توضح میدهند و یا چه چیزی را نفی یا اثبات میکنند.
شما در کتب روایی لفظ «الناس یقولون» را جستجو کنید، منظور از «الناس یقولون» یعنی مردم اینطور میگویند. روات به ائمه(ع) گفتند «الناس یقولون»، مردم اینگونه میگویند، نظر شما چیست؟ صورت مسأله را آنها گفتند و حکم را از امام خواستند. یا خود ائمه(ع) گاهی پرسیدهاند، مثلاً کسی آمده پرسیده است، که معنی این آیه چیست؟ و امام پرسیدهاند که مردم چه میگویند؟ شخص مقابل هم جواب میدهد و امام میگوید نه، اینگونه است. این همان معاریض کلام است.
مرحوم آقای بروجردی میگویند «بایستی فضای صدور را فهمید، ما اگر فضای صدور را درست نفهمیم، نمیتوانیم برداشت درستی داشته باشیم.» خیلی از روایات ما اخبار موسمی هستند، یعنی مال یک زمان و دورهی خاص هستند، مثلاً مرحوم آقای بروجردی احتمال میداد که مسألهی کراهت پوشیدن لباس مشکی مربوط به دورهی عباسیها بود، چون در دورهی عباسیها، لباس سیاه شعار بنی العباس بود، تا زمان حضرت امام رضا(ع). یعنی پوشیدن لباس سیاه کانه پوشیدن لباس فرم عباسیان بود و به سلک عباسیها در آمدن بود. در روایات هم آمده است که تشبه به ظلمه نکنید و شبیه آنها نشوید، لذا پوشیدن لباس سیاه هم در آن زمان چنین وضعیتی داشته است. ولی آیا این حکم ابدی است؟ موسمی است و معلوم نیست که ابدی باشد، البته ما الان در مقام فتوا نیستیم.(تاریخ تئوریهای حقوق اسلامی نوشته وائن بن حلاق ترجمه محمد راسخ)