عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ضمن اشاره به دو الگوواره تعطیل و حکومت در سیره امام علی(ع) نشان داد که چگونه این دو الگوواره مانند دو رشته مفتول، پیکره فقه سیاسی شیعه را سامان داده و در طی تاریخ نوسان داشته است.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست «تبارهای فقه سیاسی شیعه در رفتارهای سیاسی امام علی(ع)» با سخنرانی عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در محل پژوهشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
بحثم را با یک مقدمه روششناختی در باب بحث پراهمیت تبارشناسی آغاز میکنم؛ اینکه آیا تبارشناسی فوکو به معنای این است که ما همچنان که برخی میگویند توانی برای رویکرد سازنده به تاریخ داریم یا نه. به عبارت دیگر وقتی فوکو از تبارشناسی صحبت میکند آنچه مد نظر وی است صرفا منطقی انتقادی دارد یا منطقی سازنده است؟ به تعبیر دیگر آیا فوکو پاسخی به مسئلهها میدهد؟ برداشت من این است فوکو از جنس دوم است و برخلاف تاریخنگاری کلاسیک رویکرد خطی و سادهسازانه ندارد بلکه رویکردی سازنده و پاسخگوینده دارد به این معنا که منطق تاریخنگارانه فوکو در نهاد خودش میل به ساختن و عرضه دارد. با این توضیح روشن میشود برداشتی که از فوکو شکل گرفته برداشت دقیقی نیست و برداشت ما از فوکو ناتوان از کشیدن بار روششناختی مد نظر فوکو است. فوکو به واقع از نقشهبرداری DNA نظامهای آگاهی و توالییابی اطلاعات ذخیره شده در این ساختار صحبت میکند و اینکه چطور میتوانیم با مراجعه به نظامهای آگاهی نسبت آنها را با تاریخ دریابیم.
الگوواره تعطیل و حکومت در سیره امام علی(ع)
از بحث روش عبور میکنم و وارد بحث اصلی میشوم. هدف ما این است نشانم دهیم چگونه فقه سیاسی شیعه با رنگارنگی و تنوعی که دارد و گفتمانهای متفاوتی که پروریده چگونه به لحاظ ژنوم به الگوها و الگووارههای رفتاری برآمده از امام علی(ع) برگشت دارد. من دو الگوواره رفتاری را نشان میدهم تا نشان دهم چگونه فقه سیاسی در میان این دو الگوواره در حرکت است. وقتی به زندگی امام علی(ع) برمیگردید با دو الگوواره مواجه هستید: الگوواره تعطیل و الگوواره حکومت. ما با مجموعهای از مناسبات، ساختارها و … مواجهیم که به فراخور نحوه بروز و ظهور آنها پس از امام علی(ع) از آنها به عنوان الگوواره تعطیل و حکومت یاد میکنیم.
در الگوواره تعطیل که از سقیفه تا حکومت کوفه را شامل میشود با مجموعه مناسباتی مواجهید که شامل نوعی کنارهگیری و مماشات و خانهنشینی و تنشپرهیزی است. اینها خصوصیات الگوواره تعطیل است که از سقیفه تا حکومت را شامل میشود. الگواره دوم، الگوواره حکومت و مبارزه است که این الگوواره از حکومت کوفه تا شهادت امام علی(ع) را شامل میشود. درون این الگوواره با مجموعه مناسبات و روابطی مواجهیم که شامل نوعی نگاه به درون، ورود به عرصه مبارزه به هر قیمتی، ایجاد تغییر و نگاه به دوستان و همدلان و همراهان است.
وقتی ما به تاریخ نگاه میکنیم میبینیم که پس از شهادت امام حسین(ع) سه لایه رویکرد علوی داریم که این دو الگوواره را در این سه لایه رویکرد میبینید؛ در رفتار محمد حنفیه الگواره مبارزه را میبینید، در گرایش حسنی مبارزه را میبینید، در گرایش حسینی هم کنارهگیری و هم مبارزه را میبینید.
مهمترین بخش ذخیره ژنتیک فقه سیاسی شیعه
در ارتباط با منطق بحث نکاتی عرض کنم بعد وارد گفتمانهای فقه سیاسی شیعه شوم. نکته اول اینکه رفتار امام علی(ع) ذیل این دو الگوواره مهمترین بخش از ذخیره ژنتیک فقه شیعه است. فقه شیعه اساسا بیانگر تباری است که اشکال مختلف شیعه بودن به لحاظ فقاهت را در ارتباط با این دو الگوواره نشان میدهد. شما این حرکت سینوسی که در عهد امامان عرض کردم را در فقه شیعه هم میبینید. در فقه شیعه دو رشته تعطیلگرا و مبارزهگرا مثل مفتول به هم پیچیده و در تاریخ تداوم پیدا کرده است.
بنابراین ما با یک مفتول در هم پیچیده از مناسبات مواجهیم الا اینکه بررسی چرخش دو رویکرد در ارتباط با هم و جابجایی با هم و توالی در جابجایی به تنهایی بیانگر سرشت تحول در فقه سیاسی شیعه نیست چون در طول تاریخ شاهد کاهش نسبی تعطیلگرایی و ارتقای نسبی حکومتگرایی هستیم. بنابراین ما با یک کشسانی مواجهیم که میان دو قطب الگوواره شکل گرفته است. اگر از ادبیات الهیات استفاده کنم بسامد الگوواره تعطیل، جنبه اردوتوکسی شیعه بوده، یعنی حافظ اصول پایهای موسسان، در حالی که بسامد الگوواره حکومت عمدتا چیزی است که مشابه رویکرد کاتولیک است یعنی گرایش به پاسخگویی و گسترش تعهد، یعنی افزایش عهدهمندی و عهدهداری. حرکت میان این دو قطب میان سه حوزه در حال وقوع است؛ یکی مباحث معرفتشناختی، یکی مباحث نظریه سیاسی و یکی هم مباحث نظریه سیاست. البته این سه با هم پیوسته است.
نمود و بروز و ظهور تاریخی الگوواره تعطیل و رویکردهای متاثر از الگوواره تعطیل و سیاست ارتدکسی ناشی از آن را باید در گفتمانهای حله و جبل عامل و بغداد و نجف معاصر دنبال کرد در حالی که نمود الگوواره حکومت را باید در جاهایی مثل نجف نخست، اصفهان و قم معاصر یافت. اگر اینگونه باشد به نظر میرسد که ما دو تا روند در فقه سیاسی شیعه داریم: یکی روند ایرانی مآب و دیگری روند عربی مآب.
روند ایرانی مآب میل به سیاست باطنی و درونگرا و امر ولایی و ولایت دارد و به یک معنا معرف وجه کاتولیکی فقه شیعه است در حالی که روند غیر ایرانی مآب میل به ارتدکس و رویکرد پایبند به اصول دارد یعنی راستکیشی فقه شیعه را باید در بغداد و جبل عامل و حله و نجف معاصر دنبال کرد اما نماد رویکرد کاتولیکی شیعه را، ارتقای مراتب عهدهداری شیعه را در جاهایی مثل نجف نخستین و اصفهان صفویان و قم امروزین سراغ گرفت.
قم نخستین بیانگر عدم پذیرش امکانهای در حال وقوع
من با قم نخستین آغاز میکنم. ممکن است کسی بگوید قم نخست معرف ارتدکسی شیعه است. من عرض میکنم قم نخستین بیانگر عدم پذیرش امکانهای در حال وقوع است. قم نخستین مقاومت در برابر عصر غیبت است. به یک معنای غیر ارزشی، قم نخستین گویای تلاش ناکام برای تداوم بخش بودن وصف وضعیت عصر حضور در عصر غیبت است. این تلاش ممکن نشد و نتیجه نداد چون ظرفیت عصر حضور از میان رفته بود. در عین حال قم نخستین چنان مقاومت در برابر فقه داشت که خاموش نمیشود و آن وضعیت پیشافقه و مقاومت در مقابل فقه خط تاریخی را شکل میدهد که در حله و اخباریان اصفهان بسامد تاریخی پیدا میکند. میخواهم بگویم جریان مقاوت در برابر فقه خاموش نشد و بدون بازده نبود و بازده سودمندی داشت.
من بحثم را با بغداد و تاسیس رویکرد راستآیینی در فقه شیعه آغاز میکنم. وقتی قمیها و مشیاخ قمی سعی میکنند فقه شیعه را بر پای دارند در بغداد بسیار زودتر از شیخ مفید فقهایی پیدا میشوند که اصول پایه فقه شیعه را بنا میکنند. این اصول سه لایه دارد یک لایه معرفت شناختی، یک لایه روششناختی و یک لایه مضمونی و معطوف به جانمایه. این گروه به لحاظ معرفتشناختی از کلام اعتزالی بهره میگیرند و در اینجا اصول ارتدکسی فقه شیعه تاسیس میشود. در اینجا بغداد ارجاع دارد به الگوواره تعطیل یعنی در ژنوم بغداد خصائص ژنتیکی بارور میشود که در الگوواره تعطیل وجود داشت. بعد از حمله طغرل خان به بغداد شیخ طوسی و یارانش به نجف مهاجرت میکنند. نجف در آن زمان روستایی بوده است. شیخ طوسی و یارانش آنجا را برای نخستین بار حوزه شیعه میکنند.
نجف نخستین در قرن پنج و تا حدی قرن ششم بازگشت به الگوواره حکومت در معنای نخستینی کلمه دارد و در آنجا از رویکرد ارتدکسی شیعه یک تخطی صورت میگیرد. عصر مقلده عصری است که در آن شاهد کاهش ارتدکسی شیعه هستیم . این را میشود در جایی سراغ گرفت که آنها از کلام در فقه استفاده نمیکنند و اگر هم به کلام مراجعه میکنند آن را درون گفتمان اصول فقه قرار میدهند. اینکه اصول شیعه با کلام آمیخته است و قواعد کلامی در اصول استفاده شده ریشهاش را باید در نجف نخستین دید. بنابراین به لحاظ معرفت شناختی تاب و توان و ظرفیت بغداد که فقه را عقلپایه کرده بود در این دوره شروع به کاسته شدن میکند و در فضای ترس و وحشت پس از حمله طغرل رویکرد به فقه رویکرد درونگر و متفاوت با بغداد میشود.
بعد از نجف نهضت بازگشت به بغداد را در حله و جبل عامل میبینیم. اینجا مجددا احیای ارتدکسی در شیعه را میبینیم. اساسا هرجا به رویکرد ارتدکس حمله میشود جریان بعدش بازگشت به ارتدکسی است. اینجا دیگر ارتدکسی عضلاتش را سفت میکند و قدرتمند میشود و بر خلاف ارتدکس بغداد قابلیت بیشتری برای ارتباط با محیط در خودش پدید میآورد. باید اوج حله را در علامه حلی و اوج جبل عامل را در شهید اول دید. کاری که علامه حلی میکند این است ارتباط با جهان بیرون را که ویژگی رویکرد بغداد است آنچنان ارتقا میدهد که ما با فقهی مراجعیم که نه فقط به فقه اهل سنت بلکه به فلسفه مشا هم برمیگردد و انگارههای فلسفی را در فقه مشاهده میکنیم.
حوزه ایرانی معرف رویکرد کاتولیکی وظیفهگرا است
بعد از بغداد به یک حوزه ایرانی میرسیم. حوزه ایرانی معرف رویکرد کاتولیکی وظیفهگرا است، رویکردی که با ارتدکسی مشکل دارد. در اصفهان دوباره از الگوواره تعطیل به الگوواره حکومت شیفت میشود. برخلاف نجف که این شیفت را در حوزه معرفتشناختی انجام داده بود، در اصفهان این شیفت به نظریه سیاسی کشانده میشود و بحث تشکیل حکومت ولایت فقیه توسط محقق کرکی مطرح میشود. پیامد این نظریه فقهی ظهور و بروز فقه در امر سیاسی است. از آن طرف ویژگیهای کلاسیک رویکرد ارتدکسی شیعه در ژنوم اندیشه شیعی کم رنگ میشود که دشمنی با دستاوردهای دانشی اهل سنت از نتایج آن است. در کنار محقق کرکی گرایش مقدس اردبیلی را داریم که او هم ولایت فقیهگرا است ولی با این تفاوت که میگفت باید کل حکومت در اختیار فقیهان قرار بگیرد.
باز دوباره به این جریان تهاجم میشود. اینبار تهاجم از طریق سنیان تندخوی افغان است که اصفهان را میپاشانند و دوباره شیعه عقب مینشیند و ارتدکسی برمیگردد. لذا در نجف معاصر یا نجف شیخ انصاری شاید بازگشت ارتدکسی شیعه هستیم ولی همانطور که عرض کردم این مفتول حرکت تصاعدی دارد یعنی با اینکه این رویکرد ارتدکسی، گذشته تاریخی حله و جبل عامل را درون خود نهفته دارد ولی به رغم بازگشت به ارتدکسی وجوه حکومتگرایانه دارد. به یک معنا در نجف معاصر با ترکیبی از اصفهان و جبل عامل مواجهیم یعنی گرچه میل به ارتدکسی است ولی ارتدکسی ترمیمیافته است و در آن تا جایی که میشود ارتدکسی را به سمت حکومتگرایی آورد، این کار انجام شده است. این به مزاج ایرانی مآب نجف معاصر هم مربوط است. در این فضا نایینی آخرین مدافع ارتدکسی شیعه است. امروزه آیتالله سیستانی که نماد تعطیلگرایی شیعه است و بیانگر توان تاریخی شیعه برای تعطیلگرایی است تا لبههای حکومت پیش میآید با اینکه به حکومت باور ندارد.
به قم معاصر میرسیم. اگر در نجف معاصر ارتدکس در پایان وجوه امکانمندی خودش ظهور و بروز پیدا کرد قم معاصر وجه تعهدپذیری شیعه، وجه کاتولیکی شیعه را تا انتهای منطقی خودش پیش میبرد و به انتهای تاریخ میرسیم. چگونه این اتفاق میافتد؟ به این معنا که بازگشت قم معاصر به ذخیره گفتمانی حکومت در اندیشه شیعی فراتر از حوزه معرفتشناختی که نجف نخستین راهش را باز کرد، فراتر از حوزه نظریه سیاسی که اصفهان صفویه راهش را طی کرده بود وارد حوزه امر ایجابی حکمرانی میشود و میگوید خودمان حکومت بکنیم. طبیعتا بالاتر از این چیزی نیست که شما بخواهی جلوتر بروی. حکمرنی پایان مناسبات معطوف به کنترل اجتماعی است.
امام خمینی توانست بضاعت تاریخی رویکردهای حکومتگرا را وارد فاز تازهای کند. کرکی و مقدس اردبیلی در اصفهان این نظر را بسط دادند که تشکیل حکومت امری مربوط به فقیهان است چون نائبان امام هستند منتهی کرکی میگفت تا جایی که ممکن است باید این حق را استیفا کنیم ولی اردبیلی میگفت باید کل حکومت را در اختیار ما قرار دهند. امام میگوید اقدام برای حکومت مثل استطاعت برای حج مقدمه وجوب نیست بلکه مثل وضو برای نماز مقدمه واجب است و باید برای تحصیل آن اقدام کرد. بدین صورت نظریه ولایت فقیه از الگوواره تعطیل به الگواره حکومت شیفت میکند./ ایکنا