یکی از چالشهای ما در علوم انسانی، مسدود بودن باب نقد و نظر در جمهوری اسلامی است، لذا عملاً دانشگاهها جرات ورود به این مباحث را بهصورت شفاف ندارند. علیرغم رشد فزاینده در مهندسی و پزشکی، در علوم انسانی دچار رکود شدهایم. حوزهها نیز در صورتی رشد میکنند که نقد آزاد باشد؛ اما امروزه، اگر طلبهای امری را که با نظر مشهور مخالف است نقد کند، متهم میشود. این فضا فراهم نشده است و باید فضاسازی شود تا افراد آزادانه بتواند وارد مقولات فقهی شوند و به فعالیت بپردازند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر حمید فغفور مغربی، علاوه بر فعالیت حوزوی، از اعضای بهنام هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است. او سالهای متمادی در حوزههای چالشی فقه و اخلاق اسلامی تحقیق و تتبع نموده که حاصل آن، چندین مجلد کتاب و مقاله بوده است. ازجمله آنها میتوان کتابهای «قرآن و طب» و «اخلاق حرفهی و آموزههای اسلامی» را نام برد. آنچه در ادامه خواهید خواند حاصل گفتگوی چندین ساعته با این استاد حوزه و دانشگاه در باب مؤلفههای کارآمدی دانش فقه و برجستهترین پرسش آن یعنی نسبت متن مقدس و مختصات تاریخی و مکانی است. او انتقادهای زیادی به دانشیان فقه، مجتهدین و حتی برخی سیاستهای آزاداندیشی در کشور دارد. مشروح گفتگو با این استاد دانشگاه، از نگاه شما میگذرد.
شبکه اجتهاد: تعریف حضرتعالی از کارآمدی فقه چیست؟ فقه کارآمد دارای چه لوازم و ویژگیهایی است؟
فغفور مغربی: مهمترین محور برای کارآمدی فقه، پاسخگویی آن به سوالات و نیازهای جامعه است، چراکه دستورات فقهی نهایتاً باید تبدیل به قانون شوند تا برای جامعه، مفید بوده و زندگی را برای مردم آسان کنند. همچنین فقه باید بتواند از پاسخهایی که میدهد، دفاع عقلانی نیز بکند.
شبکه اجتهاد: با توجه به اینکه برخی از فقها ملاک کارآمدی فقه را، پاسخگویی به تمامی پرسشهای مخاطبین میدانند، آیا مراد جنابعالی از پاسخ به مسائل روز، پاسخ دادن به سؤالات مردم است؟ بهعبارتدیگر، آیا حضرتعالی روش فُقهای سنتی را کارآمد میدانید؟
فغفور مغربی: نظر این افراد، نسبت به مسائل فقهی، فردگرایانه است و میخواهند مسئله مکلف را تعیین کنند، ولی ما صحبت از جامعه متحرک و پویایی میکنیم که نیازهایش پی در پی نو میشود؛ حتی به نظر من قوانینی که داریم نیز نمیتوانند ثابت بمانند و دائما نیازمند تغییر و تحولاند؛ بنابراین پاسخی که میدهم این است که اولاً باید نگاه نظامواره به فقه داشته باشیم و چنان تصمیم بگیریم که گویی مخاطب ما تمام مردم جهاناند و همه جهان میخواهند آن را اجرا کنند. حال آیا واقعاً پاسخهای ما اینقدر کاربرد دارند؟ آیا پاسخ کافی و مناسب به مسایل میدهند؟ وقتی نگاه ما به مسائل فقهی جامعه محور باشد از باب «چون صد آید نود هم پیش ماست»، به نیازهای فرد نیز پاسخ خواهد داد.
ثانیاً با توجه به اینکه یکی از منابع فقه، عقل است (البته مراد، عقلی است که با هدایت شرع باشد) اساسا فقه باید بتواند از آن عقل حمایت کند. البته ممکن است عبادات را استثنا کنیم؛ اما در معاملات و سایر نیازهای امروز، فقه باید توان اقناع عقلانی جامعه را داشته باشد و موافق با سیره عقلا باشد. من تقریبا ۳۴ قاعده فقهی برای کسب وکار و تجارت، استخراج کردهام. در همه این موارد، یکی از ادلهاش سیره عقلا و حکم عقل است؛ لذا فقه میتواند نگاهی جهانی داشته باشد. حتی در تفسیر هم که نگاه کنیم، وقتی لایه الهی و توحیدی آیات را برداریم، کاملاً عقلانی و بشری است و ظرفیت این را دارد که بشر را قانع کند. به نظر من، در آیه مشهور «اولوا الالباب» نیز ملاک، شیعه بودن نیست بلکه مراد، صاحبان عقل و خردند؛ کما اینکه در حدیث هشام در کافی، وقتی به بیان ملاکها میپردازد، همه دانشمندان جهان ولو غیر متدین هم مصداق اولوالالباب میگردند. آنان خوب میشنوند، خوب نقل میکنند، با عقل میسنجند و سپس انتخاب و عمل میکنند و این محصور در پیروان مذهب یا دین خاصی نیست.
شبکه اجتهاد: شیوه مواجهه ما با متن مقدس در طول تاریخ اسلام چگونه بوده است؟ چه نسبتی میان رویکرد ما به گزارههای دینی و تحولات اجتماعی برقرار است؟
فغفور مغربی: وقتی به تاریخ تحولات صدر اسلام نگاه میکنیم، در ابتدا، نحوی از اخباریگری و توجه به متن بوده است، وقتی وارد دوره شیخ مفید میشویم، نگاه آنها کاملاً اجتهادی و عقلانی بوده است و در مرحله سوم، تلفیقی از این دو روش صورت میگیرد تا دوران صفویه که شاهد ظهور اخباریگری هستیم. همین امر موجب شکست صفویه میشود. درست است که افرادی مانند آیتالله وحید بهبهانی، به صورت جدی با تفکر اخباریگری مبارزه کردند؛ اما همچنان تفکر اخباریگری در فضای اندیشه ما جریان دارد. در تمام جهان اسلام، شاهد کمتوجهی به مباحث عقلی هستیم. ازجمله آفتها این است که در این چند صد سال اخیر، برخی مراجع معظم، مردم را کاملاً مقلد بار آوردهاند، به طوری که غالب متدینین اهل فکر نیستند! درحالیکه انسان، عقل دارد و باید نظر دهد و بررسی کند. ما باید با توجه به این آسیب، تجدیدنظری نموده و نگاهی به سمت عقل و عقلانیت داشته باشیم.
معتقدم باید از تربیت مقلدانه مردم دست برداریم و با این نظریه اخباریون موافقم که میگفتند: چرا باید فقها نظر بدهند؟ بلکه اخبار را دست مردم بدهند و خودشان بر اساس آن عمل کنند.
در رابطه با بخش دوم پرسشتان، در تحقیقاتم متوجه شدهام که تحولات سیاسی، اجتماعی همواره با تحولات فکری، فلسفی جامعه هماهنگ است. مثلاً در دوره مشروطه که فضای آزاد فکری در جریان بود، تحولات اجتماعی نیز صورت میگرفت و به همان نسبت با افول جریانات فکری، تحولات اجتماعی نیز رو به زوال میرفتند. وقتی جامعهای تقلیدی میشود، نوعی افت اجتماعی وسیع اتفاق میافتد که بهراحتی قابل جبران نیست.
شبکه اجتهاد: با توجه به اینکه جنابعالی منتقد فقه کنونی و قائل به ناکارآمدی آن هستید، فکر میکنید ناکارآمدی فقه موجود، چه نسبتی با مبانی، پیشفرضها، رویکردها و روشهای موجود در فقه دارد؟ بهبیاندیگر، علل ناکارآمدی فقه را چه میدانید؟
فغفور مغربی: به نظر من، یکی از این عوامل، ظاهرگرایی است. نگاهمان به روایات به نحوی ظاهرگرایانه است که تصور میشود یک فقیه میتواند تمامی احکام را بدون اینکه قرآن را بخواند و به ناسخ و منسوخ آن علم داشته باشد، استنباط کند. اگر بتوانیم مقداری عمیقتر به مسائل وارد شویم و به بررسی اهداف، ملاکات و غایات روایات بپردازیم، در این صورت میتوانیم در جهت کارآمدی فقه حرکت کنیم؛ اما تقریباً در فقه سنتی چنین برخوردی با روایات نمیشود. اگر نگوییم برخی از آیات و روایات تاریخمند است، اقلا میتوانیم بگوییم برخی از آنها ممکن است اصل اولیهشان بهگونهای باشد که اجرای آن را متناسب با مقتضیات زمان به عهده مجتهدین گذاشته شده باشد. باید با نگاه اجتهادی، گوهر و اهداف آیات و روایات را به دست آوریم؛ چراکه ممکن است شیوه اجرای روایتی در زمان خودش، درست و مناسب بوده باشد؛ اما امروزه نیاز باشد که آن را با توجه به اقتضائات زمان اجرا کرد.
آموزشهای ما نیز باید به سمت تحقیق محوری و محقق پروری پیش رود؛ اما متأسفانه طلاب حوزه با توجه به اوضاع اقتصادی، مشغول امور دیگر هستند و بهاصطلاح، حوزه، نهالفروشی میکند.
بر اساس مبنای حضرت امام(ره)، ما باید زمان و مکان را در اجتهاد دخالت دهیم و بررسی کنیم که فلان آیه و روایت در چه شرایطی مطرح شده است؟ لذا باید به سراغ ملاک و غایت آن برویم. بر این اساس میتوانیم به پویایی در فقه دست یابیم و از ظواهر اجتناب کنیم. توجه داشته باشیم که زمانمندی مختص به برخی از روایات نیست بلکه به تعبیری، همه دیدگاههای فقهی ما زمانمندند و باید در یک اجتهاد مستمر و متناسب با نیازهای جامعه قرار گیرند.
شبکه اجتهاد: حضرتعالی به ادلهای مانند «حلال محمد حلال الی یوم القیامۀ» که بیانگر دائمی بودن شریعت اسلام است و با زمانبندی منافات دارد چگونه پاسخ میدهید؟
فغفور مغربی: به نظرم باید به بررسی کلیدواژهها بپردازیم که اساساً مراد از حلال و حرام چیست؟ اگر تعریفی سنتی از حلال و حرام داشته باشیم، نتیجه همان میشود که شاهد هستیم؛ اما اگر نسبت به روایات، نگاه زمانمند داشته باشیم که حلال و حرام، آن چیزی است که نیاز جامعه است و با عقل بشری سازگاری دارد، از طریق ملاکات حکم، فقه و شرع میتوانیم بیابیم که آیا مثلا این مورد خاص که در زمان خودش حرام بوده است؟ آیا همان موضوع در شرایطی با تعریفی جدید حلال میشود؟ این به معنای عوض شدن حلال و حرام نیست، بلکه از آنجا که موضوع عوض میشود حکم و نوع نگاه به حکم نیز تغییر میکند.
شبکه اجتهاد: با توجه به جاودانگی قرآن کریم، چرا خداوند آیات تاریخمند را در آن جای داده است؟ با این وجود، چه تفاوتی میان آیات نسخ شده و روایات زمانمند است؟
فغفور مغربی: اولاً همه آیات قرآن تاریخمند نیستند، بلکه تنها برخی از آیات مانند آیات مربوط به جنگ احد، تاریخمند و مربوط به همان دوره و زمانه هستند. در مورد برخی از آیات نیز مثل آیات مربوط به اسارت و مجازات، وقتی محکمات قطعی را با مسائل حقوق بشر و کنوانسیونهای بینالمللی مقایسه میکنیم، درمییابیم که باید در آنها تجدیدنظر شود.
آیتالله معرفت نکته جالبی دارد مبنی بر اینکه یک سری آیات نسخ داریم و یک سری نیز نسخ تدریجی داریم. ممکن است برخی از آیات اینچنین باشد و چنین چیزی کاملاً منطقی است، ضمن اینکه آیاتی که در قالب ناس و بشر و… آمده است باید ساز و کاری را تعریف کند که بتواند چندین هزار سال پاسخگو باشد.
امروزه در برخی از مناطق شمال ایران که قسمتی از موی سر زنان بیرون است و همچنین در غرب که حداقل حجاب را نیز ندارند، نمیتوانیم حجاب را بدون توجه به اقتضائات جامعه، تعبدا ثابت در نظر بگیریم و بگوییم همه باید با مختصات واحدی حجاب داشته باشند.
پیامبر (ص) در طول بیست و سه سال، مرحلهبهمرحله توسط قرآن قانونگذاری کرده است. در چنین جامعهای که در حال تحولات بنیادین توسط پیامبر است، مردم به دنبال دستورات وحیانی بودهاند. به گواه تاریخ نیز شاهدیم که جامعه آن روز عربستان جز بر سخن وحی، وقعی نمینهاد.
یک دلیلی که ما در تمدن اسلامی با رکود مواجه شدهیم، این است که اولا نگاهمان به احکام، با جمود و رکود همراه است و دوما احکاممان نظام وار، اجتماعی و ناظر به حکومت نبوده بلکه فردی است. دلیل دیگر هم این است که به مبانی اهل سنت اعتنا نکردهایم، درحالیکه امامان ما ناظر به حکومت آنان سخن گفتهاند، لذا آگاهی به احکام و شرایط آن دوران، لازمه فهم درست احادیث است. واقعیت این است که ما با جهان اسلام، مسئله داریم و برخی از منابع ما آنان را لعن میکند. این به نظرم قابلقبول نیست و باید حل شود. نمیتوانیم بزرگان آنها را مرتد و کافر بدانیم، درحالیکه بر اساس آیه «المهاجرون الاولون» به آنان وعده بهشت داده شده است. این امر از مسائل کلان است و نباید خود را از سیرههای اهل سنت و منابع آنان محروم کنیم.
شبکه اجتهاد: جنابعالی فعالیتهای فقهی پس از انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
فغفور مغربی: به نظر من مجلس خبرگان و نیز مجتهدان، چندان حرف تازهای ندارند و جهان را نمیشناسند! واقعاً با تحولات جهان از قبیل اقتصاد و مدیریت و… تا چه حد آشنا هستند؟ اساساً نگاه یک فقیه ملی با نگاه فقیه یک فقیه فراملی بسیار متفاوت است. اروپا برای ساختن اروپا سیصد سال کار کرد تا به این جایگاه رسید، درحالیکه در این چهل سال، ما کاملاً ناقص عمل کردهایم. ما در طول این دوره چهلساله انقلاب، کار عظیمی در مسیر تبلیغات اسلامی انجام دادهایم که در تاریخ اسلام بیسابقه است؛ اما سرعت تحولات و شتاب جهان، بیش از این است. ما باید هم نگاه امنیتی داشته باشیم و هم فضای نقد نسبت به دیدگاههای اسلامی را باز کنیم.
یکی از چالشهای ما در علوم انسانی، مسدود بودن باب نقد و نظر در جمهوری اسلامی است، لذا عملاً دانشگاهها جرات ورود به این مباحث را بهصورت شفاف ندارند. علیرغم رشد فزاینده در مهندسی و پزشکی، در علوم انسانی دچار رکود شدهایم. حوزهها نیز در صورتی رشد میکنند که نقد آزاد باشد؛ اما امروزه، اگر طلبهای امری را که با نظر مشهور مخالف است نقد کند، متهم میشود. این فضا فراهم نشده است و باید فضاسازی شود تا افراد آزادانه بتواند وارد مقولات فقهی شوند و به فعالیت بپردازند.
(بدیهی است، انتشار دیدگاه و نظرات صاحبنظران و کارشناسان، بهمنزله تأیید و یا رد آن نیست و صرفاً از باب تعاطی افکار و تضارب آرا و زمینهسازی برای هماوردی اندیشههای متفاوت صورت میپذیرد و غرض، شنیدهشدن تفاوتهایی است که میتوانند در عرصه راهبردی و حرکتهای اصلاحی، مورد توجه قرار گیرند (مخاطبان محترم میتوانند از طریق کلیدواژههای موضوعی انتهای متن، جهتگیری و موضع کلی «اجتهاد» را دریابند. همچنین، نقدهای مکتوب و علمی فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی در پایگاه و کانال اجتماعی «شبکه اجتهاد» منتشر خواهد شد.)
کدام اخباری گفته که روایات را دست مردم بدهیم که خودشان استنباط کنند؟!
مجتهدین بعد از پنجاه سال درس خواندن به زحمت توان استنباط دارند، مردم عادی که وضو گرفتنش رو بلد نیست چطور حکم خدا رو استنباط کنه؟!
عضو هیئت علمی بودن دلیل علم و سواد نیست.
کاش کمی فقه رو از نزدیک لمس میکرد تا به این اشتباهات فاحش مبتلا نمیشد.
این آقا باید در عقاید خود تجدیدنظر کند.
اتفاقا مردم وجامعه الان از مردم زمان کلینی و صدوق درس خوانده تر و با سوادترند این حرف اخباریون درسته