شبکه اجتهاد: استاد علوی بروجردی به استناد کلیپ پخش شده از ایشان، ادعا کردهاند که اسلام مکتب یا نظام اقتصادی ندارد و معتقدند که اقتصاد اسلامی روی بنای عقلائی شکل گرفته است. ما در مجموع در روایات اقتصادی بیست حکم انشائی نداریم و بقیه ارشادی؛ یعنی ارشاد به سیره عقلا به شمار میروند. آیه و روایتی ناظر به چگونگی تحقق رشد اقتصادی یا کنترل تورم نداریم. جامعه شناسی و روانشناسی و سایر علوم انسانی هم همین گونه است. اقتصاد مثل علم طب است که به تخصص خاص نیاز دارد. اسلام نیامده است که علم بیاورد. پیامبر یک مرشد معنوی است. شیمی، فیزیک و طب ربطی به اسلام ندارد. اقتصاد اسلامی یک شوخی است.
در جایی دیگر چنین آوردهاند: «این تصور صحیح نیست که فکر کنیم چیزی به نام اقتصاد اسلامی داریم؛ یعنی چنین نیست که اسلام اقتصاد خاصی به نام اقتصاد اسلامی درست کرده باشد. چنین چیزی نداریم؛ همانطور که اسلام هندسه خاصی هم درست نکرده است. رسول اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) مسائل عقلایی را میپذیرفتند؛ یعنی همانطور که دو دو تا چهارتای ریاضی را پذیرفتند اقتصاد را هم پذیرفتند. چون مردم و عقلا آن را میپذیرند. پیامبر (ص) سیره عقلا در اقتصاد را پذیرفت.»
یک اعتراف
با صرف نظر از دیدگاه آقای علوی بروجردی باید اعتراف کنیم که ما در تبیین نظام اقتصادی اسلام موفق نبوده و نیستیم. بزرگ ترین اندیشمند اقتصاددان ما شهید صدر با اثر «اقتصادنا» است که تا حدود قابل توجهی خلا مباحث نظری در این عرصه را پر کرد، اما ساختار جامع نظام اسلامی را بدست نداد. پس از انقلاب به رغم پافشاری موکد و مکرر بر داشتن علوم انسانی و اسلامی و تاسیس مراکز پژوهشی متعدد و صرف هزینههای بسیار زیاد و به رغم تولید آثاری خُردنگرانه به مقوله اقتصاد، هم چنان در ترسیم چهره جامع نظام اقتصاد اسلامی و تربیت فقیهان اقتصاددان ناتوان مانده ایم.
افزون بر آن که ما در بُعد نظریه پردازی در عرصه اقتصاد اسلامی ناکام ماندیم، در تمشیت اقتصاد جامعه نیز توفیقی بدست نیاوردیم و سالها است که با بحرانهای متعدد مالی و اقتصادی در کشور مواجه ایم. ابهام در نظام پولی، تورم، بانکداری غیر اسلامی، سرگردانی نقدینگی و … از نمونههای آن است. یک دلیل آن عدم مشارکت فکری فقهیان با متخصصان دانش اقتصاد برای بازتولید نظام اقتصاد اسلامی است.
اینها البته بدان معنا نیست که ما نظام اقتصاد اسلامی نداریم، بلکه به معنای آن است که در کشف این نظام از متون دینی توفیق نداشتیم.
خوب بود آقای علوی بروجردی این حقیقت تلخ و گزنده را نه علنی میکرد و نه آن را به پای فقدان اصل نظام اقتصادی تفسیر مینمود! که: «خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته ناید در حدیث دیگران» (با تصرف گفته آید در بیت مولوی به گفته ناید)
لزوم تفکیک میان علوم انسانی با سایر علوم
علوم را به لحاظ موضوع، غرض یا مسایل یا به ملاحظه همه آنها میتوان به علوم انسانی و علوم غیر انسانی همچون علوم تجربی، علوم ریاضی و … تقسیم کرد.
در این که موضوع، غرض و مساله اسلام انسان و هدایت اوست، هیچ تردیدی وجود ندارد. از این جهت به یقین علوم انسانی جزو قلمروی دین است و اگر قرار باشد اسلام را تهی از علوم انسانی بدانیم، چیزی جز اسکلتی نیمه و ناتمام و فاقد روح از دین باقی نخواهد ماند؛ درست نظیر داستان شیر بی یال و اشکم مولوی!
«شیر بیدم و سر و اشکم کی دید اینچنین شیری خدا خود نافرید»
بر این اساس، با آقای علوی بروجردی در این مدعا که اسلام نظام طب یا علم فیزیک، شیمی، ریاضیات و … ندارد، همصدا هستیم؛ زیرا این دست از علوم موضوعاً و مسالتاً از حوزه علوم انسانی بیرون اند، اما در این مدعا که اسلام اقتصاد، جامعه شناسی یا روانشناسی که از بارزترین مصادیق علوم انسانی اند، ندارد، از هر جهت با ایشان مخالفیم.
لزوم تنقیح مفاهیم اقتصادی
در عرصه اقتصاد اسلامی حداقل با سه اصطلاح مواجهیم: «نظام اقتصاد اسلامی»؛ «مکتب اقتصاد اسلامی» و «علم اقتصاد اسلامی».
از سویی دیگر اقتصاد داری دو رکن اساسی است که عبارتند از: اقتصاد هنجاری یا دستوری و اقتصاد اثباتی یا توصیفی.
در اقتصاد هنجاری از باید و نبایدهای رفتار اقتصادی گفتگو میشود، اما در اقتصاد اثباتی از هستها و نیستها سخن به میان میآید؛ درست نظیر تقسیم اخلاق به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی.
از بخش اقتصاد اثباتی با عنوان «علم اقتصاد» نیز یاد میشود. از این جهت علم اقتصاد شاخهای از نظام اقتصادی خواهد بود. با این تقسیم بندی تعریف «مکتب اقتصادی» نیز آشکار میگردد؛ زیرا مراد از آن مجموعهای از نظریه پردازیهای مدون و روشمند در عرصه اقتصاد خواهد بود که ممکن است از سوی هر یک از اقتصاد دانان یا فقیهان اقتصادی ارایه گردد.
از سویی دیگر، اگر نظام اقتصادی را به مجموعهای گزارههای اقتصادی در دو زمینه اقتصاد هنجاری و اثباتی اطلاق کرده و آن را مدل تعامل در زمینه رفتارهای اقتصادی در عرصههایی همچون تولید، توزیع و مصرف قلمداد کنیم، اثبات وجود نظام اقتصاد اسلامی اندکی با دشواری مواجه خواهد بود.
زیرا به اذعان صاحب نظران حتی همچون شهید صدر، در اسلام از «علم اقتصاد» که همان اقتصاد اثباتی است، سخن به میان نیامده است؛ همان گونه که در اقتصاد سوسیالیزم یا اقتصاد کاپیتالیزم نیز لزوماً از علم اقتصاد سخن به میان نمیآید.
اما اگر نظام اقتصادی را به بخش اقتصاد هنجاری معنا کرده و محدود کنیم؛ با این فرض اسلام قطعاً دارای نظام اقتصادی خواهد بود؛ زیرا آموزههای اسلامی لبریز و لبالب از هنجارها و دستورهای اقتصادی است. گمان نمیکنم آقای علوی بروجردی مخالف این نکته باشند.
نگارنده معتقد است که بیرون راندن کلی اقتصاد اثباتی یا توصیفی از محدوده اقتصاد اسلامی نیز با واقعیتها همراه نیست؛ زیرا اثبات وجود یا عدم یک گزاره اقتصادی لزوماً به معنای ارایه فرمول ریاضی نیست.
به بیانی دیگر، انکار وجود گزارهای اقتصاد اثباتی یا همان توصیفی که طبعاً برگرفته از گزارههای هنجاری (بایدها و نبایدها) است، با واقعیتهای متون وحیانی موجود سازگاری ندارد. البته باید اذعان کرد که به کمک علم اقتصاد میتوان این دست از گزارهها را فورمولیزه کرد و در قالب معادلات ریاضی گنجاند. از این جهت معتقدم که اقتصاد اسلامی که هر دو رکن اقتصاد اثباتی و اقتصاد هنجاری را دربر گیرد، در اسلام وجود دارد؛ هر چند لزوما نه به معنای ارایه فرمولهای ریاضی علم اقتصاد.
به عنوان نمونه روایات باب «أن المحتکر إذا الزم بالبیع لا یجوز أن یسعر علیه» از کتاب وسائل الشیعه را درنگرید (ج ۱۷، ص ۴۳۰) به استناد روایات این باب «رخص و غلا» و به اصطلاح اقتصاد امروزین کم و زیاد شدن ارزش مالی یا اعتباری در دست خداوند است نه کس دیگر. به عنوان نمونه درنگرید روایت ششم: «إن الله وکل بالأسعار ملکا یدبرها»
طبق این دست از روایات که در علم کلام نیز مورد تاکید قرار گرفته است، دستی غیبی و پنهان از سوی خداوند در چرخه اقتصاد دخالت دارد.
از سویی دیگر، وجود دست نامرئی در چرخه اقتصاد حتی از سوی آدام اسمیت که از او به عنوان پدر اقتصاد نوین نام برده میشود و متاسفانه باور به خداوند و وحی در اندیشه امثال او راه نیافته، تایید شده است: «اسمیت اعتقاد دارد در اقتصاد بازار، بازار بهصورت غیر متمرکز به تنظیم روابط عرضه و تقاضا پرداخته و در شرایط رقابت کامل، وضعیت موجود را بهطور خودکار تعدیل مینماید. در این نظام، نیاز باعث ایجاد تولید گشته (یعنی یک دست نامرئی، نیازمند را بهسمت تولید میکشاند) و هیچ نیازی به دستور برای تولید نیست.»
ببینید چگونه از «دست نامرئی» سخن میگوید!
حال اگر در اقتصاد اسلامی اعلام شود که دست نامرئی در چرخه اقتصاد به عنوان یک گزاره اثباتی و توصیفی حضور دارد، آیا سخنی بدور از واقع گفته شده است؟!
از این جهت موکداً معتقدم که اسلام هم واجد اقتصاد هنجاری است و هم واجد اقتصاد اثباتی؛ هر چند نه به معنای ارایه فلان فرمول اقتصادی در ارزش گذاری بورس و بازار.
مفهوم امضایی بودن یا احاله به سیره عقلا
آقای علوی بروجردی میفرمایند که ما فقط بیست روایت در زمینه اقتصاد اسلامی داریم و آن چه به عنوان ابواب و مسایل اقتصادی آمده از باب احکام امضایی و احاله به سیره عقلا است.
بر این مدعای ایشان دو نقد وارد است:
یک؛ توجه به انبوه روایات اقتصادی
اگر اقتصاد را شامل عرصه گسترده اقتصاد خانواده، اقتصاد اجتماع و اقتصاد جهانی بدانیم، در فقه اسلامی به استثنای بخشی از عبادیات که خارج از حوزه مال و تولید، توزیع و مصرف است، اقتصاد و گزارههای اقتصادی همه ابواب فقهی را دربرگرفته و تحت تاثیر قرار میدهد. با این نگاه عموم مباحث خمس و زکات (به رغم تلقی عبادی بودن)، وصایای مالی، مواریث، بخشهای مالی نکاح همچون نفقه و مَهر، تمام ابواب تجارات، خیارات، شرکت، هبات، وکالتهای مالی، مزارعه، مساقات، بخشهای مالی اطعمه و اشربه، بخشهای مالی صید و ذبایح، بخشهای مالی باب قضاء، دیات و … زیر مجموعه اقتصاد اسلامی خواهد بود که با یک حساب سرانگشتی حداقل شامل بیش از ده هزار روایت خواهد بود.
درنگریستن در این دست از روایات نوآوری اسلام و ارایه گزارههای فقهی تاسیسی در بسیاری از مسایل را اثبات میکند که خود به تحقیقی جامع و مستقل نیاز دارد.
از این جهت تقلیل چنین سرمایه عظیم وحیانی به ده روایت بسی شگفت آور خواهد بود!
دو؛ امضایی بودن یا احاله به سیره عقلا به معنای نفی اقتصاد اسلامی نیست.
مدعای مهم دیگر آقای علوی بروجردی آن است که با کسر بیست مورد، سایر گزارهها و آموزههای اقتصاد اسلامی امضایی یا ارشادی است و به سیره عقلا احاله شده است.
پیداست ایشان میتواند دو معنا را منظور داشته باشند:
یک؛ امضایی بودن گزارههای اقتصادی؛ به این معنا که اسلام همان گزارههای اقتصادی ادیان الهی گذشته را مورد تایید قرار داده است؛ چنان که خود اشاره میکنند که پیامبر اکرم (ص) پیش از رسالت بر آیین حنیف بودند.
دو؛ ارشادی بودن گزارههای اقتصادی؛ یعنی اسلام عقل یا سیره عقلا را در گزارههای اقتصادی حَکم قرار داده و به احکام عقلی ارشاد کرده است؛ چنان که این مدعا را به شیخ انصاری و فرزند مرحوم حائری منتسب کرده اند.
باید اذعان کرد که صاحب نظرانی دیگر امضایی بودن شماری از احکام غیر عبادی اسلام تاکید کرده اند؛ همچون حلال بودن بیع، اعتبار عقد ضَمان، اعتبار نکاح، حق حِضانت اطفال، اصل لزوم در عقود، اعتبار عقد اجاره، عقد مضاربه، صلح، جواز رجوع مغرور به غارّ، اصاله الصحه، دیات و اصل ملکیت.
چنان که برخی دیگر همچون شیخ انصاری و سایر فقیهان در پارهای موارد در باره احکام اقتصادی اسلام آنها را از نوع احکام ارشادی دانستهاند.
نقد این ناچیز ناظر به این نکته است که با فرض پذیرش امضایی یا ارشادی بودن گزارههای اقتصادی اسلام (و تاسیسی دانستن تنها ده گزاره اقتصادی) آیا امضایی بودن یا ارشادی بودن گزارههای اقتصادی آنها را از هویت اسلامی بودن تهی میسازد؟!
ابداً چنین نیست و این نقطه مرکزی چالش فکری آقای علوی بروجردی و شماری دیگر از اندیش ورانِ همسو با ایشان است.
توضیح مدعا:
اسلام به عنوان دین خاتم به صراحت اعلام کرده که آمده تا آموزههای ادیان پیشین را تکمیل کند: «الیوم اکملت لکم دینکم …» «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». چنان که با رفعت بخشیدن به جایگاه عقل و اعلام کردن آن به عنوان حجت باطنی خداوند، عملا به احکام عقلی ارزش و بها داده است.
مفهوم این سخن آن است که به طور طبیعی بخشی از آموزههای اسلام در عرصه اعتقادات، اخلاقیات و فقهیات تاسیسی و نوبنیاد و دستهای دیگر امضایی یا ارشادی خواهند بود.
اما همین که اسلام در باره یک یا مجموعهای از گزارهها هر چند ریشه دینی یا عقلانی داشته باشند، انگشت گذاشته و آن را تایید میکند، خود به آن هویت اسلامی بخشیده است و چنان نیست که فقط احکام و گزارههای تاسیسی اسلامی باشند.
به بیان ساده از نگاه ما همه احکام امضایی و ارشادی اسلام بسان احکام تاسیسی هم چنان اسلامی اند.
یک مثال به تایید مدعای ما کمک میکند:
یک؛ دانشجویی را در نظر بگیرید که در مقطع دکترا در دانشگاه تهران شرکت کرده و با حضور در تمام کلاسها و کسب نمرات لازم مدرک دکترا میگیرد. در این فرض روشن است که مدرک او دکترا و از سوی دانشگاه تهران به او عطا شده است. (مدرک تاسیسی)
دو؛ دانشجویی را در نظر بگیرید که پیش از دانشگاه تهران با حضور در دانشگاهی دیگر یا با حضور نزد استاد فرزانه دیگر نیمی از دروس مقطع دکترا را گذرانده و نمره قبولی دریافت میکند. او با ارایه مدارک لازم موافقت دانشگاه با احتساب نمرات را جلب میکند و پس از گذار نیمی دیگر از دروس موفق به اخذ مدرک دکترا میشود. (مدرک تاسیسی و امضایی)
در فرض دوم تنها نیمی از دروس و محتوای آنها توسط دانشگاه تهران ارایه شد و نیمی دیگر پیش از دانشگاه و در جایی دیگر گذرانده شده است؛ اما همین که دانشگاه بر این دروس مهر تایید میزند، دیگر هویت دانشگاهی پیدا کرده و مدرک دکترا که منتسب به دانشگاه تهران است به او داده میشود.
حال و وضع گزارههای اسلامی با آن چه در گذشته در میان ادیان الهی وجود داشته یا همزمان عقل به آن راه دارد، چنین است که بخشی از آنها تاسیسی و بخشی دیگر همراه با تایید اسلام است و هنگامی که مورد تایید اسلام قرار گرفت کسی حق ندارد بگوید که این گزارهها دیگر اسلامی نیست! همان گونه که به مدرک از نوع دوم نمیتوان گفت که مدرک دانشگاه تهران نیست!
به عبارت دیگر، اگر قرار باشد گزارههای امضایی یا ارشادی اسلام از هویت اسلامی عاری گردند، باید تقریبا همه گزارههای اخلاقی و بخش عمده گزارههای اعتقادی از هویت اسلامی عاری شوند!
آیا با چنین نگاهی دیگر از اسلام چیزی باقی میماند؟!
آیا خود آقای علوی بروجردی میتواند به لازمه مدعای خود پایبند باشد؟!
این همان شیر بی یال و بی اشکم خواهد بود و لا غیر!
این هنر دین است که از روی صداقت و واقع نگری وقتی میبیند که گزارههایی تحریف ناشده از ادیان گذشته باقی مانده و در مواردی عقل یا سیره عقلا به آن چه او میخواهد بگوید، راه دارد آنها را اعتبار میبخشد و ارزش دینی میدهد؛ اما پیداست با چنین تعاملی دیگر تمام این دست از گزارهها رنگ و نشان اسلامی پیدا میکنند.
بر این اساس، وجود گزارههای امضایی یا ارشادی در میان گزاره اقتصادی اسلام، آنها را از هویت اسلامی بودن خارج نمیسازد.
آخرین سخن: به حضرت آیتالله علوی بروجردی که از یادگارهای ارزشمند بیت مرجع کم نظیر دوران معاصر مرحوم آیتالله بروجردی (اعلی الله مقامه) هستند و قطعا در سالیان عمر خود خدمات فراوانی به شیعه و حوزه داشتند، به عنوان طلبهای خُرد و ناچیز عرض میکنم که باید شما بزرگان حوزه که بار سنگین هدایت و حمایت حوزه را بر عهده دارید و برگ و بار دادن به شجره طیبه روحانیت در دوران غیبت حضرت حجت (روحی فداه) به امثال شما واگذار شده است، دست بدست هم دهید و از اسلام و کیان آن به عنوان دینی جامع، جاودانی و جهانی دفاع کنید و نگذارید در نگاه جهانیان و مغرضان در این باره اسلام به عنوان سرمایه مانای الهی (عزّ اسمه) و یادگار آفتاب گونه پیامبر اکرم و اهل بیت (سلام الله علیهم) چین و شکنی پدید آید.
خداوند به توفیقات جنابعالی بیافزاید و همه ما را در خدمت بی شائبه به حضرت حجت (روحی فداه) مستغرق سازد. بمنه و کرمه