به نظر شما بیحجابی به عنوان گناه صغیره تا چه میزان باید مورد توصیهی متشرعه قرار گیرد؟
برای اینکه حد و اندازهای را در برخورد با مسألهی حجاب، چه در بحث گسترش و تبلیغ حجاب و چه در بحث برخورد با ناهنجاریهایی که در مسألهی حجاب اتفاق میافتد تبیین کنیم، طبیعی است که اول جایگاه مسألهی حجاب را روشن کنیم تا وارد مقولهی واضحی نسبت به آن شویم، چون ممکن است وقتی حد و مرز را مشخص میکنیم، ذهنیت ما با دیگران متفاوت باشد. لذا اول مقدمهای کوتاه در این قسمت بیان میکنم و بعد در مورد اصل موضوع و نحوهی برخورد صحبت میکنیم. نکاتی هم که عرض میکنم دیدگاه شخصی من و بیشتر مبتنی بر دانش و تجربهی اجرایی در محیطهای مختلف، راجع به بحث حجاب است.
به نظر بنده حجاب دو وجه دارد و معمولاً این دو را از هم تفکیک نمیکنند، در حالیکه اگر قرار باشد جایگاه حجاب را تبیین کنیم، ابتدا باید این دو وجه را از همدیگر تفکیک کنیم. حجاب یک بعد شرعی دارد و یک بعد عرفی. این دو بعد معمولاً در ذهن مردم با هم مخلوط میشود. منظور از بعد شرعی، یعنی اینکه کمیت و کیفیت پوشش از نظر شرعی چگونه است؟ آنچه که در شریعت به طور شفاف در فتاوای فقها و با استنباط از آیات و روایات بیان میشود، این است که در مسألهی کمیت چندان مشکلی نداریم، یعنی همه، حد و حصری را برای کمیت حجاب در نظر میگیرند، اما وقتی به بحث کیفیت میرسد حتی در بعد حکم شرعی بحث عرف مطرح میشود.
برای مثال میگوییم حجابی که برای یک خانم تعریف میشود این است که بدنش را به جز گردی صورت و دستها تا مچ از نامحرم بپوشاند. این خیلی واضح است، اما اگر گفتیم که یک خانم نباید طوری رفتار کند که موجب تحریک دیگران شود، در اینجا وارد بحث کیفیت شدهایم. همزمان با بحث کیفی، بحث عرف مطرح میشود. وقتی وارد مقولهی عرفی میشویم باز مسأله دو شاخه میشود: یکی اینکه انسان در پیشگاه خداوند برای رعایت حجاب شخصی چه وظیفهای دارد. به عنوان مثال نباید نحوهی پوشش او موجب جلب توجه دیگران باشد؛ که اگر اینچنین شد پیش خدا مسؤول است و دوم عرفیت حجاب در بعد اجتماعی است، یعنی پوشش در جامعه نباید طوری باشد که موجب جلب توجه شود، هر چند ممکن است شخص از نظر فردی مسائلش را رعایت کند ولی از نظر اجتماعی یک بازتاب متفاوت ایجاد میکند.
وقتی میگوییم با بدحجابی میخواهیم برخورد کنیم و یا مردم متدین و متشرعهی ما میخواهند جلوی بدحجابی یا بیحجابی را بگیرند، اولین سؤالی که مطرح میشود این است که در کدام بُعد میخواهند این امر را اجرا کنند؟ اگر خانمی حد و حصر مسألهی شرعی را رعایت نمیکند و میخواهند با او برخورد کنند، این یک صورت مسأله است. ولی اگر عرف جمعی حجاب رعایت نمیشود و میخواهیم جلویش را بگیریم مسألهی دوم است. من فکر میکنم باید ما این دو مسأله را از هم جدا کنیم.
در بحث مسألهی فردی حجاب، من معتقدم که هر کسی وظیفهی خودش را میداند؛ اما در بعد جمعی، بنده اعتقادم این است که باید حجاب را در پوششی عرفی تدوین و به عنوان قانون مطرح کنیم. مهمتر است که جامعه سالم باشد. ممکن است فردی احکام شرعی را هم رعایت کند اما جامعهی ناسالم درست کند. مثلاً فرض کنید اگر مردم ما در جامعه همه نماز بخوانند، از نظر شرعی حکم شرعی را رعایت کردهاند، اما ممکن است در یک بعد دیگر اینها گرانفروشی کنند، اخلاق را رعایت نکنند و یا با هم خوشبرخورد نباشند. بنا بر این وقتی که خوشبرخورد نیستند یک جامعهی غیر اخلاقی درست میکنند. ممکن است که مختصات فردی حجاب را رعایت کنند اما در مختصات جمعی قانون پوشش را رعایت نکنند. عقیدهام این است که باید در بحث حجاب و برخورد با بدحجابی، ناهنجاریهای عرفیِ بدحجابی و بیحجابی را در سطح جامعه تعیین کنیم و تعیین ناهنجاریهای عرفی، فقط وظیفهی متدینین و متشرعین نیست، بلکه وظیفهی عقلا و بزرگان جامعه است. ممکن است کسی متشرع نباشد ولی به اصول اخلاقی پایبند باشد. بنا بر این بعد اخلاقی پوشش در جامعه مقدم بر بعد شرعی آن است.
به نظر حضرتعالی، آیا حکومت میتواند برای نهی از یک گناه صغیره، شیوهای شدیدتر نسبت به نهی از گناهان کبیره در نظر بگیرد؟ ضابطهی این امر چیست؟
این سؤال متضمن جوابی قابل بحث است. اینکه میفرمایید برای جلوگیری از یک گناه صغیره، شیوهای شدیدتر نسبت به نهی از گناه کبیره را مرتکب شود، قطعاً پاسخ این سؤال منفی است، زیرا ما در باب تزاحم مسایل احکام شرعی، دارای اولویت هستیم؛ اما موضوعی در این صورت مسأله پنهان است و آن این است که نباید با موضوع احکام و گناهانی مثل حجاب به عنوان گناه صغیره برخورد کنیم. بیحجابی از بعد اخلاقی ممکن است یک گناه کبیره باشد. وقتی میخواهیم با پدیدهی بیحجابی یا بدحجابی برخورد کنیم، آیا با نگاه شرعی برخورد میکنیم یا با نگاه اخلاقی؟ من معتقدم انحراف بزرگی است که ذهنمان را از بعد اخلاقی خارج کنیم و فقط بعد شرعی موضوع را ببینیم. این یک خطای استراتژیک است. حجاب را تا در بعد اخلاقیاش حل نکنیم، در بعد شرعی حل نمیشود، چون بعد شرعی مسألهای است که شامل مسایل فردی و جمعی با انواع سلیقهها میشود. وقتی میخواهیم بدانیم که رفتاری در سطح جامعه جلب توجه میکند یا نه؟ چه کسی باید تعیین کند که فسادآور است یا نه؟ وقتی میگوییم فسادآور است یعنی از بعد اخلاقی آن را مطرح میکنید. اگر از بعد اخلاقی فسادآور باشد شریعت میگوید انجام ندهید، پس باید مسأله قبل از بعد شرعی در بعد اخلاقیاش مطرح شود. باید متخصصین و اهل فن جامعه، طبق آمار بررسی کنند که آیا یک رفتار مشخص، فسادآور است؟ اما از نظر فردی خود فرد، تصمیم میگیرد.
آنچه که مسلم است این است که نباید شیوهای را به کار ببریم که جامعه را دچار انحراف مذهبی اخلاقی کند. بین پیشگیری از گناه بزرگ و گناه کوچک، همیشه پیشگیری از گناه بزرگتر اولویت دارد. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که وقتی میگوییم گناه بزرگتر، منظور این است که حقوق مردم مقدم بر رعایت احکام است. همان جملهای که گفته میشود «حق الناس در اجرا، مقدم بر حق الله است»، در بحث بدحجابی هم همین طور است. نباید در برخورد با بدحجابی کاری کرد که حقوق مردم نادیده گرفته شود و حق الناس از بین برود.
نهی از بیحجابی یا بدحجابی توسط جوانان متدین تا چه حد میتواند مؤثر باشد؟
این تابع همان مسألهی قبلی است. به نظر من باید اول حکومت، حجاب و پوشش را تبدیل به قانون اخلاقی کند و حدود اجرای آن و مجریانش را مشخص کند. هر جامعهای با جامعهی دیگر متفاوت است. ممکن است در محیط دانشگاهی، محیط پایین شهر و محیط بالای شهر، به شیوههای متفاوتی این قانون را اجرا کنیم. اگر جوانان متدین بخواهند وارد این موضوع شوند، به این شکل قابل پذیرش نیست. باید در محدودهای که قانون اخلاقی را تنظیم کردیم، مجریان آن را متناسب با شرایط تنظیم کنیم. ممکن است تذکر به دختری جوان توسط یک پسر جوان فسادآور باشد، لذا نمیشود نیروی جوان را به صرف اینکه جوان است و شور انجام این کار را دارد، در همه جا حق مداخله بدهیم. حدود قانون و مجری قانون را باید مشخص کنیم.
چرا علیرغم ایجاد گشتهای امنیت اخلاقی توسط حکومت اسلامی، وضعیت حجاب در جامعهی ایران بهبود نیافته است و سیر نزولی دارد؟
من معتقدم علت اینکه وضعیت حجاب را در ایران، سی وشش سال بعد از انقلاب، هر روز یا هر دوره بدتر از دورهی قبل میدانیم، به خاطر این است که متصدیان امور نمیدانند میخواهند چهکار کنند. کدام پدیده را بدحجابی میدانند و کدام پدیده را ناهنجاری حجابی میدانند. بین عدم رعایت حجاب در بعد شرعی و ناهنجاری باید تفکیک قایل شویم. جامعه برای اینکه به سلامت برسد، باید اول ناهنجاری را حل کند.
مثالی از دانشگاه برایتان بیان میکنم تا بعد این را بتوانیم سرایت بدهیم به جامعه. فرض کنید ما در محیط دانشگاهی میگوییم که دانشجو در فلان ساعت باید در خوابگاه حاضر شود و تأخیر نداشته باشد که این یک قانون است. هیچ جای این قانون نگفته است که اگر چه جایی بود نمیتواند با تأخیر بیاید و اگر چه جایی بود میتواند با تأخیر بیاید. ما در این مسألهی اخلاقی که انضباط نامیده میشود، میگوییم دانشجو باید ساعت ۹ شب در خوابگاه دانشجویی حضور داشته باشد. اگر دانشجو ساعت ۱۰ حاضر شود، طبیعتاً مسؤول خوابگاه از او سؤال خواهد کرد و یا فرمی را به او میدهد که امضا کند و توضیح دهد. اگر این دانشجو بگوید که من حرم امام رضا علیهالسلام بودهام، ممکن است تشویقش کنند و بگویند اشکالی ندارد ولی اگر بگوید که من خانهی فامیل بودهام، بلافاصله او را بازجویی میکنند. ببینید فساد از همینجا ناشی میشود. وقتی که قانون را درست اجرا نمیکنیم، به فرد و مخاطب خودمان یاد میدهیم که اگر هم احیاناً دیر به خوابگاه آمدی میتوانی دروغ بگویی. وقتی که دروغ میگوید، دارد گناه دومی را هم ضمیمه میکند. پس ببینید آن سختگیری که برای آن مسألهی مذهبی ایجاد کردید، وادارش میکند به حیطهی دروغگویی وارد شود؛ حالا میبینیم دروغگویی هم ضمیمه شده است به آن بحث مذهبی. این قصه متأسفانه در بحث حجاب، در برخوردهایی که به صورت فیزیکی با حجاب میشود اتفاق میافتد.
علت ناموفق بودن در برخورد با پدیدهی بدحجابی این بوده است که به جای بعد اخلاقی، در بعد مذهبی با پدیدهی بدحجابی برخورد کردیم. ناخواسته به مخاطب آموزش دادیم به صورت غیرمستقیم میتوانند این کارها را بکند و این فرهنگ دروغگویی و فرهنگ ریاکاری رشد کرد و ضمیمهی بحث حجاب شد.
فرض کنید دو نفر مرد و زن دارند در خیابان راه میروند. اگر رفتار ناشایستی از آنها سر بزند و گشت ارشاد اینها را بگیرد، اولین سؤالش این است: شما چه کارهی هم هستید؟ در حالی که این غلط است. مرد و زن در خیابان نباید رفتار نابههنجار داشته باشند، حتی اگر زن و شوهر یا برادر و خواهر باشند. ما اینجا تفکیک میکنیم و اگر اینها بگویند ما برادر و خواهر یا زن و شوهر هستیم، شناسنامههایشان را نگاه میکنیم و آزاد هستند، در حالیکه ما باید با مسألهی بداخلاقی برخورد کنیم، با مسألهی شرعی برخورد میکنیم. من معتقدم علت ناموفق بودن در برخورد با پدیدهی بدحجابی این بوده است که به جای بعد اخلاقی، در بعد مذهبی با پدیدهی بدحجابی برخورد کردیم. ناخواسته به مخاطب آموزش دادیم به صورت غیرمستقیم میتوانند این کارها را بکند و این فرهنگ دروغگویی و فرهنگ ریاکاری رشد کرد و ضمیمهی بحث حجاب شد. لذا اگر خانمی در محیط اداری یک سری چیزها را مراعات میکند برای این است که برایش پرونده نشود. از اداره که بیرون میرود، خودش مروج فساد اجتماعی است و ما این را نادیده میگیریم، در حالی که از بعد اخلاقی باید به آن توجه کنیم.
آیا در گزارشهای تاریخی، روایت متقنی از نهی بدحجابان توسط معصومین علیهمالسلام یا احیاناً تعزیر ایشان وجود دارد؟
این مطلب همیشه مطرح میشود که برخورد پیشوایان دینی با مسألهی بدحجابی چگونه بوده است؟ من خودم روایتی ندیدهام که به صورت مستقیم آن را بیان کند، اما اینکه من روایت مستقیمی راجع به این مطلب ندیدهام، کافی نیست. اگر هم از ائمه علیهمالسلام با پدیدهی بدحجابی برخوردی نبوده است، باید ببینیم پدیدهی بدحجابی در آن دورهی تاریخی در چه جایگاهی بوده است؟ بحث عریانگری، پدیدهی دنیای مدرن است و یک پدیدهی تاریخی نیست، اصلاً فرهنگ عمومی جامعه در گذشته پوشش بوده است. آدمهای اشرافی ما در گذشته از نظر فرهنگ عرفی پوشیدهتر بودهاند. امروز در سطح دنیا، لباسهای اشرافی را نیمهعریان درست میکنند. پس وقتی میخواهیم بررسی تاریخی کنیم، باید جایگاه این را در تاریخ نگاه کنیم.
|
حجاب در آن دوره فقط مسألهای شرعی بوده است و در مسألهی شرعی هم حیطهی امر به معروف و نهی از منکر مشخص است. لذا ائمه علیهمالسلام هیچ وقت به عنوان یک مسألهی تعزیری با آن برخورد نمیکردند. پدیدهی بدحجابی پدیدهی دنیای مدرن است و لذا ما باید در چارچوب اخلاقی دنیای جدید، نوع آن را دنبال کنیم نه در گذشتهی تاریخی.
به عنوان آخرین سؤال چه تغییراتی در جامعهی اسلامی نسبت به زمان تشریع صورت گرفته است تا موجب اهمیت حجاب و نهی از بدحجابی گردد؟
این سؤال، وابسته به سؤال قبلی است که عرض کردم. پدیدهی بدحجابی، پدیدهی دنیای مدرن است. چرا در دنیای مدرن پدیدهی بدحجابی میآید؟ زیرا یکی از دلایلی که بدحجابی را گسترش میدهد، رشد تکنولوژی است. تکنولوژی خودبهخود بدحجابی را ایجاد میکند. مثلاً شما وقتی که وارد یک روستا میشوید، روستا زندگی محدود دارد. افراد همدیگر را میشناسند و خیلی مایل نیستند که از اسرار همدیگر باخبر شوند. حالا در نظر بگیرید وقتی تکنولوژی میآید چهکار میکند؟ روستا را بزرگش میکند، تبدیل به شهر میشود. تبدیل به شهر که شد، افراد کمتر همدیگر را میشناسند. وقتی افراد با هم ناآشنا میشوند، خود این ناآشنایی باعث میشود از اینکه رازشان در نزد دیگری فاش شود، ناراحت نشوند، این احساس عدم وحشت از مشهور شدن، یکی از عواملی است که در دنیای جدید پدیدههای غیر اخلاقی را گسترش میدهد. افراد وقتی که همدیگر را میشناسند، خیلی از آداب را رعایت میکنند، اما وقتی همدیگر را نمیشناسند این طور نیست. در جمع خودمانی یک سری امور را رعایت میکنیم ولی در خیابان که راه میرویم معلوم نیست که این کار را انجام دهیم. وقتی میخواهیم مجلس عروسی برویم، لباس مناسب خودمان را میپوشیم، ولی در خیابان، این طور نیست، چون در مجلس عروسی ما را میشناسند و مجبوریم یک سری آداب را رعایت کنیم. شهر و جامعه وقتی بزرگ میشود، خودبهخود اصول اخلاقی در آن متغیر میشود. یکی از آنها بحث ناهنجاریهای پوششی است. بنا بر این در دورههای گذشته، چون جامعه کوچک بوده است، مسألهی بدحجابی هم کمتر دیده شده است.
پدیدهی بدحجابی تقریباً مربوط به قرن جدید است و بحث بدحجابی صرفاً بار مذهبی ندارد، ناهنجاریهای پوششی که در قرن جدید اتفاق میافتد، سوغاتی است که دنیای تکنولوژی برای ما آورده است و دنیای رسانه هم دارد آن را گسترش میدهد.
مسألهی دیگر در دنیای جدید، رسانهها هستند. رسانه با سرعت انتقالی که دارد، دنیا را به هم مرتبط میکند. ممکن است کسی به لحاظ شرایط اقلیمی خودش در جایی زندگی کند که مجبور است پوشش را رعایت کند، حالا به خاطر گرما یا سرما، یا به خاطر فرهنگش. وقتی این فرد از طریق رسانه نوع دیگری از پوشش را در جای دیگر میبیند، به فکر میافتد که میتواند لباسش را عوض کند. بنا بر این بحرانی به عنوان بحران پوشش پیدا میشود و دنیای تکنولوژی و رسانه دست به دست هم میدهند و فرهنگ پوشش را در جامعه دچار تلاطم میکنند.
به همین دلیل است که عرض میکنم، اگر بخواهید در همان قالب مذهبی بحث پوشش را مطرح کنید، نمیتوانید ارتباط گستردهای پیدا کنید، اما اگر در بعد اخلاقی مطرح کردید، موفق میشوید. ما باید جامعه را ببریم به سمتی که از بعد اخلاقی به فکر سلامت خودش باشد؛ یعنی اخلاق خودش را در دنیای تکنولوژی رعایت کند. اخلاقش را در دنیای رسانه رعایت کند. در روستا وقتی کسی کار کشاورزی میکند، مجبور است یک سری پوششها را داشته باشد، ولی در اداره و دانشگاه، آن الزامات برایش ایجاد نمیشود. پدیدهی بدحجابی تقریباً مربوط به قرن جدید است و بحث بدحجابی صرفاً بار مذهبی ندارد، ناهنجاریهای پوششی که در قرن جدید اتفاق میافتد، سوغاتی است که دنیای تکنولوژی برای ما آورده است و دنیای رسانه هم دارد آن را گسترش میدهد.