سلولهای بنیادی با ظرفیت تکثیر و تمایز از سلولهای بالغ، میتوانند سلولهای شبیه خود را ساخته و منبعی برای ترمیم و جایگزینی سلولهای فرسوده باشند. خون بند ناف یکی از منابع غنی منابع سلولهای بنیادی است که به دلایل مختلف و مزایای فراوان، بهرهگیری از آنها در درمان برخی بیماریهای دشوار، در اولویت قرار دارد و از این رو دارای مالیت و ارزش منحصر به فردی است. پرسش کلیدی، مالکیت سلولهای بنیادی خون بند ناف است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، هشتمین نشست لجنه علمی «فقه سلامت» حوزه علمیه مشهد در روزهای پایانی مهرماه در محل موسسه «بسوی اجتهاد» برگزار شد و موضوع «مالکیت بند ناف نوزاد و جواز تصرف اطباء در آن» محور اصلی بحث و تبادل نظر اساتید حضار قرار گرفت.
بخش اول: ارائه حجتالاسلام بوالحسنی
حجتالاسلام محمد بوالحسنی در ابتدا گزارشی از نشست پیشین با محوریت «موضوع شناسی سلولهای بنیادی» ارائه داد سپس ضمن اشاره به تعریف، انواع، کاربرد و عوارض سلولهای بنیادی؛ سه مساله فقهی و اخلاقی در باب سلولهای بنیادی را مطرح نمود:
۱. بحث مالکیت یا حق اولویت و … در مورد بند ناف چگونه است؟ رابطه انسان با اعضاء بدن چیست؟
بر فرض مالکیت مادر یا پدر، آیا باید به پدر و مادر فرزند آگاهی داده شود که بند ناف بعد از فرآوری ارزش بالایی دارد و سپس رضایت گرفته شود؟ یا گرفتن یک رضایت نامه مجمل بدون آگاهسازی کفایت میکند؟
۲. گرفتن سلولهای بنیادی جنینی منجر به مرگ جنین میشود اگر علم و قطع داشته باشیم این جنین از بین رفتنی است آیا میتوانیم قبل از تلف شدن، سلولهای جنین را بگیریم و سپس جنین را از بین ببریم؟
۳. در روایات آمده که شیر انتقال دهنده روحیات به فرزند است، لذا در انتخاب دایه دقت کنید که عقاید صحیح داشته باشد. سؤال این است که آیا سلولهای بنیادیِ کافر یا فاسق و … این چنین اثرگزاری را دارد؟
بخش دوم: ارائه دکتر توکل افشاری
در ادامه دکتر رضا توکل افشاری به تبیین بیشتر بحث سلولهای بنیادی پرداخت و نکات زیر را مطرح کرد:
۱. ما باید مالکیت سلول بنیادی را مشخص کنیم که از کیست؟ چرا که نه تنها بند ناف بلکه سلولهای بنیادی پلاک دندان هم هست و بانک سلولهای بنیادی از دندان هم داریم، همچنین سلولهای بنیادی چربی در مواردی که چربیهای زائد بدن را ساکشن میکنند.
۲. یکی از کارکردهای سلولهای بنیادی در جهت رفع مشکل نازایی است. سلولهای بنیادی را وارد تخمدان میکنند تا نازایی را از بین ببرند.
۳. بین کلیه و بند ناف تفاوت است، بند ناف تا زمانی ارزش دارد که محل ورود مواد غذایی است و وقتی جنین متولد شد دیگر ارزش ندارد و بند ناف را اگر دور نریزند عوارض دارد ولی در کلیه برعکس است، جدا کردن کلیه عوارض دارد .
۴. اگر برای بند ناف هزینه نشود و نیروی انسانی وقت نگذارد و این مسیر طولانی طی نشود بند ناف ارزشی ندارد. لذا چه ضرورتی وجود دارد که به والدین او در مورد ارزش آینده سلولهای بنیادی اطلاع داده شود؟
۵. کسانی که در ذخیرهسازی بند ناف در مرکز رویان تهران هزینه میکنند و تا ۲۰ سال میتوانند آن را نگه داری کنند، لکن باید توجه داشت که بدون اطلاع و اخذ رضایت والدین، نمیشود در بند نافها تصرف کرد.
۶. برای سلولهای بنیادی بند ناف مادر و دو نسل قبل نباید بیماری ژنتیکی داشته باشند، ثانیا مادر هم هیچ عفونتی نباید داشته باشد. ثالثا اگر جنین از مسیر طبیعی به دنیا بیاید نمیتوان سلولهای بنیادی آن را استفاده کرد چون مسیر تولد طبیعی آلوگیهای نرمالی وجود دارد ک محل زیست میکروب است و مانع بهرهمندی از سلولهای بنیادی بند ناف است، لذا باید نوزاد از طریق سزارین متولد شود.
۷. برای برخی از عواضی که برای سلولهای بنیادی گفته میشود مانند ایجاد سرطان مستندی وجود ندارد.
۸. بحث سلولهای بنیادی اختصاص به بند ناف ندارد کسی که برای عمل زیبایی اندام چربی او را جدا میکنند از چربی او برای سلولهای بنیادی استفاده میشود یا بچهای که دندانش میافتد قابلیت استفاده دارد.
۹. فواید زیادی که در سلولهای بنیادی هست جنبه دیگری از موضوع محل بحث است. در فرایند عمل با سلولهای بنیادی فردی که دچار عارضه آتاکسی بود و تعادل نداشت درمان شد.
بخش سوم: بحث و تبادل نظر
در ادامه و در تنقیح بحث مطالبی توسط اساتید حاضر مطرح شد:
حجتالاسلام بهادری: در مالکیت بند ناف چهار احتمال وجود دارد:
۱. مالکیت پدر: نطفه از آنِ پدر است که دو قول در مورد مالکیت نطفه و منی وجود دارد:
آیتالله خویی (ره) میفرماید: نطفه – وقتی از بدن خارج میشود – حکم فضولات را دارد و مرحوم آقاضیاء عراقی میفرماید: حکم اتلاف را دارد.
۲. مالکیت مادر: به خاطر روایاتی که میگوید «لأن ما فی بطنها لها»
۳. مالکیت نوزاد: چون وصل به طفل است، پس مالکیت مربوط به طفل است.
۴. حاکم شرع.
استاد محمد مروارید مطالب زیر را بیان فرمود:
۱. به نظر میرسد شخص نسبت به بند ناف مالکیت دارد و باید به او آگاهی داد و سپس رضایت گرفت.
۲. بین بند ناف و کلیه از جهت مالکیت تفاوتی وجود ندارد حتی انسان نسبت به ناخنهایی که دور میریزد و حتی موهایی که اصلاح میکند حق اولویت دارد.
۳. اولا شرط برای سلولهای بنیادی سزارین است نه اینکه به او بگوییم که سزارین کن؛ ثانیا خیلی از زنان برای حفظ اندام خودشان مبادرت به سزارین میکنند که ظاهرا ضرر معتنابه که حرام باشد هم ندارد.
۴. حاکم شرع که ولی من لا ولی له است و نمیتوان فرض مالکیت او نسبت به فرزند را مطرح کرد.
۵. باید فرد را آگاه کرد و البته فرد نمیتواند ارزش آینده را مطالبه کند بلکه باید ارزش فعلی را به او پرداخت کرد.
در ادامه جلسات سوالاتی پیرامون این بحث مطرح شد:
۱. آیا عدم اطلاع دادن به والدین از مصادیق فریب هست یا نه؟
۲. جایگاه بحث مالکیت در چه بخشی از فقه است؟ شبهه یا موانع مالکیت چیست؟
۳. آیا در بحث ملکیت فرزند باید رعایت مصلحت را مطرح کرد؟
۴. آیا میتوانیم با سزارین به مادر ضرر بزنیم تا سلولهای بنیادی بند ناف را بگیریم؟
۵. رضایت نامه از پدر باید باشد یا از مادر؟
۶. بحث همین آگاهی بخشی است چرا ما نباید بگوییم که بند ناف فرزند شما قیمت دارد تا پیگیری کند؟ چه مانعی دارد که به او بگوییم که پیگیر شود و حقش را استیفاء کند؟
۷. حال باید قیمت بافت چربی را بگوییم یا سلولی که از آن استحصال شده است؟
۸. بحث عضو آیا مالکیت است یا سلطنت یا امانت؟
لازمبهذکر است، مقرر شد تا ادله مالکیت و مسائل دخیل در این بحث پیگیری شود تا به مرحله ارائه رأی منجر شود.
در پایان این جلسه استاد مهدی مروارید با دعا برای پیروزی جبهه مقاومت و شکست رژیم غاصب صهیونیستی جلسه را ختم فرمود.