مهمترین نکتهای که پیش از موضعگیری در مباحث اصول باید در نظر داشت این است که بحث را در چه گفتمانی دنبال میکنیم. مثلاً در مواجهه با نظریه محقق خویی در مساله اجتماع امر و نهی که گفتمان حاکم بر آن فلسفی و مبتنی بر ترکیب اتحادی یا انضمامی دو عمل است، اگر بخواهیم از راه گفتمان قانونی ورود پیدا کنیم ره بهجایی نخواهیم برد. چون ایشان این بحث را در گفتمان فلسفی دنبال کرده است و طبیعتاً در مقام نقد آن نمیتوان از گفتمان دیگری همچون گفتمان قانونی یا گفتمان کلامی یا گفتمان عبد و مولا ورود کرد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، یکی از مباحث مهم در فلسفه علم اصول که کمتر بدان پرداخته شده، این مساله است که مباحث اصولی را در چه گفتمانی باید تحلیل کرد. به دیگر سخن مسائل اصولی را از چه زاویهای باید مورد بررسی قرار داد و در چه فضایی بررسی و تحلیل نمود؟ مفهوم گفتمان، مفهومی نویافته است که مولد آن عمدتاً علوم اجتماعی است. در اصطلاح این شاخه از علوم، گفتمان گاه به شبکهای تشکیل شده از مجموعهای از نشانهها گفته میشود که معنای هر نشانه در این شبکه به واسطه ارتباطش با دیگر اجزاء شبکه و تفاوتی که با آنها دارد تثبیت میشود.به دیگر سخن گفتمان، تلاشی برای ممانعت از لغزش نشانهها از جایگاهشان نسبت به یکدیگر و در نتیجه خلق یک نظام معنایی است.
حجتالاسلام دکتر محمد غفورینژاد، دانشیار گروه شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب و عضو گروه پژوهشی اسلام و ادیان پژوهشکده امام رضا (ع) و کاظم دلیری، دانشآموخته سطح سه حوزه علمیه قم در مقاله خود با عنوان «تأثیر اختلاف گفتمان در استنتاجات اصولی» در شماره ۱۲۴ فصلنامه علمی فقه و اصول دانشگاه فردوسی به چاپ رسیده است؛ یک مفهومسازی ساده، از مفهوم گفتمان، چارچوبهای نظری و دستگاه بینشی و مفهومی و ادبیات متعلق به عرف عام یا یک عرف خاص را مراد کردهاند؛ مفهومی که به نظر میرسد به تعریف فوکو از گفتمان بسیار نزدیکتر است. چنانکه در ادامه نوشتار خواهیم دید، جملهای از مباحث دانش اصول را میتوان در گفتمانهای گوناگون به تحلیل نشست. مطالعه گفتمانهای حاکم بر پژوهشهای اصولی، تأثیرات مهمی بر جهتدهی پژوهشهای اصولی دارد. این بحث را میتوان در دانش اصول، چنانکه تحقق تاریخی یافته است، دنبال کرد؛ چنانکه میتوان با تأکید بر بعد توصیهای، گفتمانهایی که صلاحیت دارند بر ابحاث اصولی حاکم باشند را برنمایاند و به دانشیان اصول پیشنهاد کرد.
تا آنجا که میدانیم نخستین اصولی که در دوره معاصر به این بحث توجه نشان داده است، آیتالله سید علی سیستانی است. وی با انتباه به این بحث، گفتمان مبتنی بر مناسبات میان عبد و مولا که بر بسیاری بحثهای اصولی سایه افکنده و میتوان آن را گفتمان غالب بر دانش اصول – در مقام تحقق تاریخی آن – دانست را مورد انتقاد قرار داده و تلاش کرده است گفتمان حقوقی و قانونی را بهعنوان جایگزین معرفی کند. آیتالله سیستانی در پژوهشهای اصولی خود نیز کوشیده است تا مباحث را در چارچوب این گفتمان سامان دهد. این بحث در پژوهشهای اصولی استاد سید احمد مددی موسوی، از برجستهترین شاگردان آیتالله سیستانی، بسط یافته است. استاد مددی موسوی کوشیده است گفتمانهای حاکم بر مباحث اصولی را استقصا کرده، ویژگیهای هر یک را برشمرده و تأثیر آن را بر مسائل اصولی بازنمایاند.
این نوشتار که برگرفته از محاضرات استاد مددی است، ابتدا به معرفی فضاهای گفتمانی محقق و ممکن در دانش اصول، با تأکید بر تراث اصولی شیعه، پرداخته و در ادامه مساله اجتماع امر و نهی را که از مسائل مهم دانش اصول است، بهعنوان نمونه، در گفتمانهای هفتگانه به بررسی نشسته تا از خلال آن تفاوت تأثیر این فضاهای گفتمانی در استنتاجات اصولی روشن و ملموس گردد. نویسندگان در نهایت به ارزیابی میزان کارآیی هر یک از این گفتمانها و اینکه کدام یک از آنها این شایستگی را دارد تا به گفتمان غالب در سراسر مباحث اصولی بدل شود و وجه این شایستگی چیست، میپردازند.
مقاله در آغاز، فضاهای گفتمانی در دانش اصول را در هفت محور: ۱- گفتمان مبتنی بر ارجاع اراده تشریعی به اراده تکوینی ۲- فضای گفتمانی عرف عام ۳- گفتمان مبتنی بر رابطۀ عبد و مولا ۴- فضای گفتمانی دلالت لفظی ۵- گفتمان کلامی ۶- گفتمان فلسفی و ۷-گفتمان قانونی؛ بررسی کرده و پس از شرح و بسط اجمالی هر یک و بیان شواهدی از کلمات اصولیان، بهمنظور روشن شدن ابعاد گفتمانهای هفتگانه حاکم بر مباحث علم اصول و تاثیر اختلاف گفتمان در استنتاجات اصولی؛ مساله اجتماع امر و نهی را که از مسائل دشوار اصول است بهعنوان نمونه برگزیده و گفتمانهای هفتگانه را یکبهیک بر آن تطبیق داده تا تفاوت این گفتمانها روشنتر شود. زان پس در مقام پاسخ به این پرسش که در میان گفتمانهای هفتگانه کدام یک شایستگی دارد که به گفتمان غالب در تحلیل مسائل اصولی بدل شود، با بیان ادلهای، گفتمان قانونی حائز این شایستگی معرفی و در نهایت کارآیی فضاهای گفتمانی در دانش اصول را ارزیابی کرده است.
نگارندگان تأکید دارند مهمترین نکتهای که پیش از موضعگیری در مباحث اصول باید در نظر بگیریم این است که بحث را در چه گفتمانی دنبال میکنیم. بهعنوان مثال در مواجهه با نظریه محقق خویی در مساله اجتماع امر و نهی که گفتمان حاکم بر آن فلسفی و مبتنی بر ترکیب اتحادی یا انضمامی دو عمل است، اگر بخواهیم از راه گفتمان قانونی ورود پیدا کنیم ره بهجایی نخواهیم برد. چون ایشان این بحث را در گفتمان فلسفی دنبال کرده است و طبیعتاً در مقام نقد آن نمیتوان از گفتمان دیگری همچون گفتمان قانونی یا گفتمان کلامی یا گفتمان عبد و مولا ورود کرد.
نویسندگان در نتیجه پژوهش خود میآورند: اختلاف اصولیان در برخی از مسائل اصولی به اختلاف فضاهای گفتمانی آنان در دانش اصول برمیگردد. ترتیبی که برای بیان گفتمانها در این نوشتار رعایت شد، ترتیبی کمابیش طبیعی و تا حدی تاریخی است. بیان تفصیلی مبانی، لوازم و شواهد تاریخی هر یک از فضاهای گفتمانی مذکور مجالی موسع میطلبد.
گفتمان نخست گفتمان مبتنی بر تبدیل اراده تشریعی به تکوینی بود. یعنی اینکه در همه مباحث علم اصول بر مبنای تفسیر اراده تشریعی به اراده تکوینی به تحلیل مسائل بپردازیم و ببینیم که اگر موضوع محل بحث به شکل محسوس و بهصورت اراده تکوینیِ محقَّق در عالم خارج درآید، چه نتیجهای بر آن مترتب میگردد.
گفتمان دوم گفتمان مبتنی بر فهم عرف عام بود که در برابر عرف خاص قانونی به کار میرود.
گفتمان سوم، گفتمان مبتنی بر نظام مناسبات میان عبد و مولا است. وجه تمایز این گفتمان با گفتمان سابق آن است که این گفتمان مبتنی بر عرف خاص موالی و عبید است. گفتیم اغلب تحلیلات اصولی اصولیان در این گفتمان صورت پذیرفته و مبتنی بر آنست. مثلاً برخی اصولیان بر آنند که صیغه افعل دلالت بر وجوب ندارد و فهم وجوب مبتنی بر این حکم عقل یا عقلا است که عبد باید امر مولا را انجام دهد.
گفتمان چهارم مبتنی بر شواهد لفظی است. این گفتمان نیز به گفتمان عرف عام نزدیک است. ولی چون بر ظرافتهای لفظی تأکید میکند آن را بهصورت جداگانه طبقهبندی کردهایم.
گفتمان پنجم گفتمان کلامی است که چنانکه گفتیم از قرن چهارم به بعد در دنیای اسلام تداول یافت و متعارف گردید.
گفتمان ششم، گفتمان فلسفی است که در اصول اهل سنت سابقه ندارد و در دوره اخیر شخصیتهایی همچون محقق اصفهانی(ره) آن را با تفصیل بیسابقهای در اصول شیعه وارد ساختند. به نظر ما طرح مباحث کلامی و فلسفی در علم اصول درست نیست؛ چون هر یک از این سه دانش باید در چارچوبهای نظری و گفتمان ویژه خود حرکت کنند.
هفتمین گفتمان که از شش گفتمان پیشگفته اهمیت بیشتری دارد و به نظر ما باید در تمام مسائل و تحلیلات اصولی غلبه داشته باشد، گفتمان قانونی است. بحث خطابات قانونی که اصولیانی همچون امام خمینی (ره) مطرح کردهاند مبتنی بر چنین گفتمانی است. هرچند منطقیتر آن بود که ایشان پیش از ورود به حیطه خطاب و تحلیل ادبیات آن، به بررسی گفتمان قانونی و مبانی و لوازم آن میپرداخت.
از آنجا که هر یک از این گفتمانها پیامدها و نتایج خاص خود را دارد، باید تلاش کرد در ضمن تحلیل مسائل اصولی، از خلط گفتمان پرهیخت و این مسائل را یکسره در گفتمان قانونی به تحلیل نشست. امروزه بسیاری از پژوهشهای اصولی بهنوعی خلط گفتمان دچارند که موجب عدم فهم متقابل و در نتیجه عقیم شدن این پژوهشها گردیده است.
سخن آخر آنکه گفتمانشناسی در دانش اصول از حیطههایی است که ظرفیت پژوهشی فراوانی دارد و آنچه در این نوشتار عرضه شد، بهعنوان فتح بابی در این عرصه میتواند مورد توجه قرار گیرد. استقصای گفتمانهای محقق و ممکن در دانش اصول، تنقیح گفتمانها و بیان ضوابط هر یک، استخراج مصادیق و نمونههای هر گفتمان از منابع اصولی، نشان دادن خلطهای گفتمانی در مباحث اصولی و… از موضوعاتی است که پژوهش در آنها همت بلند پژوهشگران این دانش را میطلبد.
علاقهمندان متن کامل مقاله میتوانند اینجا مطالعه نمایند.