شبکه اجتهاد: از بین کتابهای رایج که در بحث سند شناسی و رجال از آن استفاده میشود، برخی از جایگاه و اهمیت دو چندانی برخوردارند. این کتابها که میزان تاثیر گذاری بالا و از نظر تاریخی مقدم هستند به منابع اولیه رجال شناخته میشوند که عبارتند از: ۱. اختیار معرفه الرجال (رجال کشى)؛ ۲. الرجال (رجال شیخ طوسى)؛ ۳. الفهرست (فهرست شیخ طوسى)؛ ۴. رجال النجاشى (فهرست اسماء مصنّفى الشیعه)؛ ۵. طبقات الرجال (رجال برقى)؛ ۶. کتاب الضعفاء (رجال ابن غضائرى). البته به گفتهی اهل فن این کتب، نخستین کتابهاى این دانش نیستند، بلکه از نخستین متنهاى موجود در زمان ما مىباشند.
غالبا پژوهشهای موجود در علم رجال آنچنان که شایسته و بایسته باشد به مبانی نافیان این علم در اجتهاد نپرداختهاند. در ادامه سعی بر این است که اجمالا با بررسی منابع اولیه رجالی، اولا جایگاه و حد استفاده از مباحث رجالی و نوع اعتبارسنجی رایج در فرایند فقاهت تا حدودی روشن شود و ثانیا تصور صحیح و واقعی از این علم به دانشپژوهان راه فقاهت نشان داده شود. امروزه دانشپژوهان حوزوی تصوری که از علم رجال دارند این است که با بررسی سند و پیدا کردن اسم روایان در طریق سند و مراجعه به کتب رجالی میتوانند ببینند که آیا این شخص ثقه است و میشود به آن اعتماد کرد یا خیر؛ در صورتی که این تصور صحیح نیست.
قبل از ورود به اصل مباحث، تذکر دو نکته را ضروری میدانیم:
۱. بررسی تاریخ حدیث شیعه نشان میدهد که بستر اصلی و غالبی در نقل و گسترش معارف اهلبیت علیهمالسلام از ابتدا به صورت مکتوبات متولد و پرورش یافته است. از جمله تمایزات امامیه با اهل سنت در همین جا میباشد که آنها از نقل و نوشتن احادیث از زمان خلافت خلیفه اول تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز یعنی حدود ۱۰۰ سال منع شده بودند که این امر بنیان نقل شفاهی در میان عامه شد که در نوع اعتبار سنجی آنها اثر قابل توجهی نهاد؛ اما شیعیان به برکت وجود و مدیریت اهلبیت علیهمالسلام و تلاش اصحاب از همان اول شروع به مکتوب کردن و پالایش احادیث کردند.
رجال محوری و کتاب محوری: از آنجا که میراث حدیثی اهل سنت بر نقل شفاهی متکی بود، ارزیابی درستی روایات بر پایه اعتبار سنجی راویان استوار گردید. روشن است که اعتبار سنجی در بستر نقل شفاهی روایات به معنای بررسی ویژگیها و صفات کسانی است که دخالت ایشان در گزارش و انتشار احادیث موثر بوده است. این رویکرد حتی پس از صدور جواز نقل احادیث که بعدها به شکل مکتوب در آمد نیز تغییری اساسی نیافت و بنیآنهای اعتبار سنجی را در نزد ایشان دگرگون نساخت.
اهل سنت به تدریج مسئلهی ارزیابی رجال احادیث را به صورت قوانین و قواعدی در آوردند و اصطلاح تقسیم احادیث را شکل دادند. خطابی(م۳۸۸) در مقدمهی معالم السنن که از جمله نخستین شروح سنن ابوداوود است؛ حدیث را به سه دسته صحیح، حسن، سقیم تقسیم کرده است. خطابی در تعریف این اقسام میگوید:
ثم اعلموا أن الحدیث عند أهله على ثلاثه أقسام حدیث صحیح وحدیث حسن وحدیث سقیم. فالصحیح عندهم ما اتصل سنده وعدلت نقلته والحسن منه ما عرف مخرجه واشتهر رجاله وعلیه مدار أکثر الحدیث… فأما السقیم منه فعلى طبقات شرها الموضوع ثم المقلوب أعنی ما قلب إسناده ثم المجهول. [۱]
از عبارت خطابی که گفته است: اعلموا أن الحدیث عند أهله على ثلاثه أقسام… فهمیده میشود که پیش از وی نیز حدیث پژوهانی بودهاند که این تقسیم را پذیرفته اند.
اما در میان شیعیان با توجه به مدیریت اهلبیت بستر نشر مکتوب برای ثبت و انتقال احادیث رواج یافت و معیارهای سنجش اعتبار احادیث در این بستر ملزومات و شیوه ایی مختص به خود را داشت. قدماء در اعتبار سنجی احادیث به چگونگی ماخذ و منابع مکتوب حدیثی توجه ویژه ایی داشتند تا آنجا که از ابوالعباس نجاشی در زمرهی باورمندان به نظریهی «حجیت کتاب» یاد شده است. [۲]
۲. همانطور که بیان شد تنویع احادیث توسط اهل سنت در قرون اولیه شکل گرفت؛ اما این نوع اعتبار سنجی و تقسیم احادیث به چهار گروه صحیح، حسن، موثق، ضعیف در بین قدماء کاربردی نداشته است و محور اصلی در سنجش اعتبار منابع مکتوب بوده است؛ اما در دورهای از تاریخ حدیث امامیه، علامه حلی(م ۷۲۶) به پیروی از استادش سید احمد بن طاووس این نوع سنجش و ارزیابی که با بستر نقل و انتقال احادیث همخوانی داشت را با توجه ویژه به رجال و ناقلان احادیث جا به جا کرد. از این دوره به عصر متاخران یاد میشود. عصری که اعتبار سنجی «کتاب محور» به اعتبار سنجی «رجال محور» بدل گشت و تنویع احادیث به وجود آمد.
محدث نوری احمد بن طاووس را اولین کسی دانسته که توجه ویژه به رجال نموده و به بررسی کلمات ارباب رجال در جرح و تعدیل پرداخته است.
و هو رحمه اللّه أوّل من نظر فی الرجال و تعرّض لکلمات أربابها فی الجرح و التعدیل و ما فیها من التعارض و کیفیه الجمع فی بعضها و رد بعضها و قبول الأخرى فی بعضها و فتح هذا الباب لمن تلاه من الأصحاب[۳]
صاحب معالم نیز در این رابطه میگوید: فإنّ القدماء لا علم لهم بهذا الاصطلاح قطعا لاستغنائهم عنه فی الغالب بکثره القرائن الدّالّه على صدق الخبر و إن اشتمل طریقه على ضعف کما أشرنا إلیه سالفا….؛ و لا یکاد یعلم وجود هذا الاصطلاح قبل زمن العلّامه، إلّا من السیّد جمال الدّین بن طاووس- رحمه اللّه. [۴]
توجه به این نکته بسیار مهم است که کتب اولیهی رجالی در دورهی زمانی قدما شکل گرفته است. ناگزیر برای دریافت روش اعتبار احادیث نزد آنان باید این کتابها در همان محیط و زمان و در چهار چوبهای مد نظر مولفان آنها بازخوانی شود، نه آن که اصطلاحات و تعابیر مورد استفادهی آنان را با مبنایی که پس از آنها از سوی مدرسهی حله تبیین شده، تطبیق کرد. در این صورت بهره برداری از چنین شیوهای به مشکلاتی منجر میشود که به دلیل غفلت از اقتضائات انتقال احادیث در بین شیعیان است؛ بنابراین، لازم است در اعتبارسنجی احادیث تفاوت این دو زیر ساخت به دقت مورد التفات قرار گیرد.
این که چرا فهرست اسماء مصنفی الشیعه اثر نجاشی را امروز بیشتر با نام رجال نجاشی میشناسیم و این که چرا فهرست شیخ طوسی بیش از رجال او مشتمل بر توثیقات و تضعیفات است در همین نکته نهفته است.
رجال برقی
در این که این کتاب برای کدام برقی است اختلاف است: ۱. محمد بن خالد برقی، ۲. فرزندش احمد بن محمد بن خالد برقی، ۳. نوه اش عبدالله بن احمد بن محمد بن خالد برقی، ۴. نواده اش احمد بن عبدالله بن احمد بن محمد بن خالد برقی. علامه شوشتری در کتاب قاموس الرجال به چند قرینه کتاب را برای نفر آخر میدانند. [۵] آیتالله سبحانی نیز این قول را اقرب به واقع میدانند. [۶] با توجه به آنچه بیان شد کتاب به خاطر توثیق نشدن دو شخص آخر از طرف علماء جرح و تعدیل مورد اعتماد نمیباشد. [۷] در قبسات هم آمده که اعتمادی بر این کتاب نیست. [۸]
به هر حال اگر به این کتاب اعتماد هم بشود، دردی از ما دواء نمیکند؛ زیرا با آن که رجال برقی از کهنترین کتب رجالی است از ۱۷۱۹ راوی نام برده است. شاید پیش خود گمان کنید که خیلی خوب است درباره ۱۷۱۹ [۹] راوی توثیق و تضعیف در قدیمی ترین کتاب رجالی وجود دارد و این نشان از اهتمام و صحیح بودن روش رجالی امروز است اما متاسفانه با مراجعهی به کتاب متوجه میشویم که صاحب کتاب فقط ۲ راوی را ثقه[۱۰] و ۷ راوی را عامی و ۸ راوی را مجهول نام برده است[۱۱] و نسبت به ۱۷۰۲ راوی بیانی ندارد.
با نگاهی به رجال برقی متوجه خواهیم شد که بر پایه طبقات نگاری (بر اساس طبقات راویان) در ۱۴ باب تنظیم شده است. باب اول تا دوازدهم، راویان مرد از پیامبر خدا و یازده امام هستند و در باب سیزدهم، اسامی مجموعه راویان زن از پیامبر و ائمه است. در پایان کتاب بابی با نام «اسماء المنکرین علی ابی بکر» آورده است که اسامى دوازده نفر از مهاجران و انصارمی باشد که در روز جمعهاى در مقابل ابوبکر نسبت به غصب خلافت اعتراض کردند و سخنان آنان را نقل کرده است. گفتنی است که در عرصه طبقات شناسی نیز اسامی بسیاری از راویان را نیاورده است.
رجال کشی
ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز معروف به کَشّى تاریخ ولادت و وفات او به طور دقیق مشخص نیست، اما بنا بر بعضى نقلها وى در حدود نیمۀ قرن چهارم (و به نقلى در ۳۲۸ ق) و معاصر شیخ کلینى رحمه الله (م. ۳۲۹ ق) بوده است. [۱۲]
نام اصلی این کتاب، معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین علیهم السلام است که متاسفانه اصل کتاب امروز موجود نیست. آنچه امروز در دست ما میباشد تهذیب و پالایشی است که به کوشش شیخ طوسى صورت پذیرفته است و با عنوان اختیار معرفه الرجال و گاه با عنوان رجال الکشى چاپ شده است.
نجاشی دربارهی شخصیت و کتاب کشی این گونه اظهار نظر میکند: کان ثقه، عینا و روى عن الضعفاء کثیرا … له کتاب الرجال کثیر العلم و فیه أغلاط کثیره.
برخی تهذیب شیخ طوسی را برای رفع این اغلاط بیان کردهاند و برخی دیگر میگویند اصل کتاب شامل روات شیعه و سنى بوده که شیخ روات سنى را حذف کرده؛ به هر حال نمیتوان صحت و سقم این اظهار نظرات را تایید کرد، زیرا اصل کتاب به دست ما نرسیده و نمیدانیم شیخ طوسی دقیقا بر چه اساس و ملاکی، چه تغییری در کتاب کشی انجام داده است.
جالب است بدانیم که شیخ طوسی در فهرست این کتاب را از تالیفات خود نام میبرد. [۱۳] شاید همین امر نشانه ایی بر گزینش و تغییرات اساسی توسط شیخ باشد.
ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب لسان المیزان مطالبی را از کشی نقل میکند که در کتاب مطبوع وجود ندارد. برای نمونه، عبارتی را درباره بشر بن غالب اسدی، راوی دعای عرفه از امام حسین آورده است: وذکره أبوعمرو الکشى فی رجال الشیعه و قال: عالم، فاضل، جلیل القدر و قال: روى عن الحسین بن على و عن ابنه زین العابدین.
کشی در این کتاب به نقل روایات وارده در حق راویان پرداخته و جز در اندک مواردى اظهار نظر نکرده، حتى در موارد تعارض روایات، سخنى از جمع و ترجیح به میان نمىآورد؛ مثلاً وى۶۲ روایت دربارۀ مدح و ذمّ زراره آورده که در میان آنها گاه نزد امام صادق علیهم السلام جزء محبوبترین افراد[۱۴] و گاه بدتر از یهود و نصارى[۱۵] معرفى شده است و گاه روایت[۱۶] حاوى وجه جمع این اختلاف را بدون اظهار نظر نقل مىنماید.
این کتاب داراى ۱۱۵۱ روایت است که به معرفى ۵۲۰ راوى پرداخته است. مؤلف در این کتاب، سند روایات را آورده است، لکن تعلیق در سند نیز رخ داده است. [۱۷] برخى بر این باورند که از میان ۱۱۵۱ روایت کتاب به جز اندکى که شمارۀ آن به سیصد نمىرسد، صحیح السند نیست. [۱۸]
رجال ابن غضائری
در رابطه با کتاب ابن غضائری چند بحث عمده وجود دارد از شخصیت نویسنده آن تا اعتبار تضعیفات ایشان که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
ابوالحسین، احمد بن حسین بن عبیداللّه بن ابراهیم غضایرى، تاریخ ولادت و وفات وى مشخص نیست، اما روشن است که همدوره و همشاگردى شیخ طوسى و نجاشى بوده است. نجاشی همراه ابن غضائری نزد پدرش، حسین بن عبید الله شاگردی می کردهاند و بر او قراءاتی داشته اند. له کتب لا یعرف منها إلا النوادر قرأته أنا و أحمد بن الحسین رحمه الله على أبیه. [۱۹]
اطلاع چندانى از اساتید و شاگردان ابن غضایرى هم در دست نمیباشد.
در کتب قدماء هم ایشان به طور صریح توثیق نشده است. عجیب است که شیخ طوسی و نجاشی با آن که با ابن غضائری همدوره و همشاگردى بودهاند ولی در کتاب فهرست و رجال خود از او ترجمهای مستقل ارائه نداده اند.
محقق اردبیلی در جامع الرواه آورده است: و لم اجد فى کتب الرجال فى شانه شیئا من جرح و لا تعدیل. [۲۰] بر همین اساس برخی او را مجهول خواندهاند و حتی افرادی مانند مجلسی اول ابنغضائری را به عدم تقوا و پرهیزگاری متهم کرده اند.
علامه محمد تقی مجلسی مینگارد: ابن غضایرى که علما توثیقش نکردهاند صریحا و حال او بر ما ظاهر نیست بلکه ظاهر است که ورع نداشته است. صاحب معالم در نقلی درباره شخصیت ابن غضائری مینویسد: فقول جماعه من مشایخنا: إنّ ابن الغضائری مجهول الحال.
علامه وحید بهبهانی نیز در تعلیقهی خود بر کتاب منهج المقال بیان میدارد: و ابن الغضائری غیر مصرّح بتوثیقه و مع ذلک قلّ أن یسلم أحد من جرحه، أو ینجو ثقه من قدحه و جرح أعاظم الثقات و أجلّاء الرواه الّذین لا یناسبهم ذلک و هذا یشیر إلى عدم تحقیقه حال الرجال کما هو حقّه…؛ و بالجمله: لا شکّ أنّ ملاحظه حاله توهن الوثوق بمقاله.
در مقابل برخی دیگر او را از ناقدان رجال و پژوهندگان اخبار دانستهاند که اطلاعات گستردهای در علم رجال دارد و حتی دقت او را از شیخ صدوق برتر دانسته اند. أحمد بن الحسین الغضائریّ و هو من نقّاد الرّجال و محقّقی الآثار و هو أدقّ نظرا من الصدوق و کان داسعه إطلاع فی الرّجال. [۲۱]
مرحوم کلباسى نیز در سماء المقال یازده وجه برای وثاقت ابن غضائری نقل کرده است.
۲)انتساب کتاب
اولین کسی که پس از دو قرن بر کتاب ابن غضائری اطلاع یافت مرحوم سید احمد بن طاووس(م۶۷۳) بود. وی متن رجال ابن غضائری را در کتاب خود به نام «حل الاشکال فی معرفه الرجال» آورد و در آغاز کتاب چنین نگاشت: من غیر از کتاب ابن غضایرى، به همۀ روایات سند دارم. [۲۲] بنابراین ایشان در میان منابع نقل خویش کتاب ابن غضایرى را استثنا کرده و صحت مطالب آن را عهدهدار نشده است.
جالب توجه است که مرحوم شیخ طوسی در مقدمه کتاب فهرست خود بیان میدارد که از کتب ابن غضائری نسخه برداری نشد و ورثهی ایشان کتابها را نابود کرده اند.
… إلّا ما کان قصده أبو الحسین، أحمد بن الحسین بن عبید اللّه رحمه اللّه، فإنّه عمل کتابین: أحدهما ذکر فیه المصنّفات و الآخر ذکر فیه الأصول و استوفاهما على مبلغ ما وجده و قدر علیه، غیر أنّ هذین الکتابین لم ینسخهما أحد من أصحابنا و اخترم هو رحمه اللّه و عمد بعض ورثته إلى إهلاک هذین الکتابین و غیرهما من الکتب! على ما یحکى بعضهم عنهم.
کاری که ابوالحسین احمد بن حسین بن عبیدالله تصمیم بر آن گرفت و دو کتاب در این زمینه تالیف نمود، در یکی از آن دو، مصنفات اصحاب را نگاشت و در دیگری اصول اصحاب ما را آورد و در هر دو به نحو مستوفی تا آن جایی که قدرت داشت بحث کرد، لیکن کسی از این دو کتاب، نسخه برداری نکرد تا این که خود ایشان در سن کم از دنیا رفت و بعضی از ورثهی آن مرحوم آن طور که بعضی نقل کرده اند، این دو کتاب و غیر آن را نابود کردند.
نسخههاى کتاب ابن غضایرى بعد از عصر ابن طاووس براى دومین بار به فراموشى سپرده شد و هیچ خبرى از آن کتاب یافت نشده است تا در نهایت نسخه حلّ الاشکال ابن طاووس به دست شیخ عبداللّه تسترى (م ۱۰۲۱ ق) میرسد، در حالى که در معرض تلف شدن بود و ایشان عبارات کتاب منسوب به ابن غضایرى را استخراج و به ترتیب حروف مرتب کرد و شاگرد او، مولى عنایهاللّه قهپایى متن استاد را در کتاب رجالى خویش مجمع الرجال آورد و بدینسان نسخۀ کتاب ابن غضایرى به دست ما رسید.
نام کتاب را الضعفاء گفتهاند و در مقابلش کتاب ممدوحینی را نیز برای ایشان قائل شدهاند که همه اینها صرف احتمالات میباشد و ثابت نیست. با تمام این تفاسیر این کتاب فقط مشتمل بر نام ۱۵۹ راوى است که محقق کتاب آقای جلالی از سایر کتب رجالى تحت عنوان مستدرکات ۶۶ عنوان دیگر را ضمیمه کرده است.
۳)اعتبار تضعیفات
اگر دو مسئلهی پیش گفته را قبول کنیم یعنی وثاقت ابن غضائری برای ما ثابت شود و انتساب کتاب را هم قبول داشته باشیم؛ مسئلهی دیگری که در آن ابهام و اختلافی وجود دارد این است که آیا تضعیفات ابن غضائری اعتبار دارد و میشود به آن استناد کرد یا دارای اشکال است و اعتبار ندارد.
چند قول پیرامون اعتبار یا عدم اعتبار تضعیفات ابن غضائری وجود دارد:
گروهى بر این باورند که تضعیفات ابن غضایرى معتبر نیست؛ زیرا وى در جرح و تضعیف راه افراط را پیش گرفته و به اندک سببى، راوى را تضعیف مىکرده است.
علامه سید بحرالعلوم در این باره مىنویسد: ابن غضایرى وقتى دربارۀ کسى، ضعف مشخص و یا طعن ظاهرى را مىدید (مخصوصاً اگر این طعن مربوط به صدق حدیث راوى مىبود) سر و صداها به پا مىکرد و جرح را دربارۀ او به سرحدّ آن مىرساند و آبروى او را به شدت مىریخت.
جناب میرداماد در الرواشح السماویه مىنویسد: «أحمد بن الحسین بن الغضائرىّ صاحب کتاب الرجال هذا، مع أنّه فى الأکثر مسارع إلى التضعیف بأدنى سبب».
گروهی دیگر جرّاح بودن ابن غضائری را قبول ندارند اما از آنجا که تضعیفات او را مبتنی بر استنباط و اجتهاد میدانند و چه بسا از متن روایات بر ضعف راویان استناد کرده است، قول او را معتبر نمیدانند.
آیتالله شبیری میفرمایند: تضعیف ابن غضایرى چندان اهمیتى ندارد، وى بسیارى از راویان را با بررسى روایاتشان و متنشناسى احادیث ایشان، تضعیف مىکند وقتى، متن روایتى مورد قبول او نباشد، راوى روایت را ضعیف مىداند. به طور کلى تضعیفات مبنى بر متنشناسى از هر کس باشد اعتبار ندارد، چون بر پایه استنباط و اجتهاد استوار است.
آیتالله سبحانی نیز مینویسند: تضعیفات وی معتبر نمیباشد؛ زیرا همه این تضعیفات اجتهادات شخصی وی بوده است و نه مستند به قرائن و شواهد اطمینانآور. این نظریه را میتوان از کلام مرحوم وحید بهبهانی به دست آورد.
گروهی دیگر از علماء در صورتی که ابن غضائری در تضعیفاتش تنها باشد به آن اعتناء نمیکنند و برخی هم ایشان را یک رجالی قوی و ماهر میدانند و نظریات او را هم سنگ دیگر رجالیون میدانند از این دسته میتوان علامه شوشتری را نام برد. مرحوم شوشتری میگوید: کسی در دقّت نظر، به پای ابن غضائری نمیرسد و برای میزان دقت نظر وی، همین بس که عالمی مثل نجاشی که أضبط و اعلم علم رجال است، بر وی اعتماد کرده است. البته آیتالله سبحانی این دیدگاه علامه شوشتری را در غایت افراط میداند و معتقد است اگر این کتاب حاوی چنین منزلت و مقامی است پس چرا نجاشی در کلیه موارد به آن استناد نکرده است و فقط در بیست و چند مورد به آن استناد کرده است.
———————————–
[۱] معالم السنن، ص۶
[۲] بازسازی متون کهن احادیث شیعه، ص۱۱۱
[۳] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ الخاتمهج۲؛ ص۴۳۷
[۴] منتقی الجمان، ج۱، ص۱۴
[۵] قاموس الرجال، ج۱، ص۴۵
[۶]
[۷] دروس التمهیدیه فی تاریخ علم الرجال عند الإمامیه(حیدر حب الله)، ص۸۱
[۸] قبسات، ج۲، ص۱۱۱
[۹] آشنایی با اصول علم رجال، ص۱۹۹
[۱۰] احمد بن محمد بن خالد برقى، رجال البرقى، ص۲۳، ش۵۷۴ و ص۳۴، ش۸۸۰.
[۱۱] بررسی توان علم رجال
[۱۲]. على نمازى، مستدرک سفینه البحار، ج۹، ص۱۱۹.
[۱۳] و له کتاب اختیار الرجال
[۱۴]. همان، ص۱۳۵، ش۲۱۵.
[۱۵]. همان، ص۱۶۰، ش۲۶۷.
[۱۶]. همان، ص۱۳۹، ش۲۲۱.
[۱۷]. محمدباقر بهبودى، معرفه الحدیث، ص۵۶.
و سند مذکور چنین است:
۲۴- علىّ بن الحکم عن سیف بن عمیره عن أبى بکر الحضرمىّ قال قال أبو جعفر علیه السلام ….
۴۴۰- علىّ بن محمّد قال حدّثنى أحمد بن محمّد عن علىّ بن الحکم عن سیف بن عمیره عن أبى بکر الحضرمىّ قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام ….
[۱۸]. محمدباقر بهبودى، معرفه الحدیث، ص۵۶.
[۱۹] فهرست نجاشی، ص۸۳
[۲۰] جامع الرواه، ج۱، ص۴۸ و ص۲۴۵
[۲۱] الاخبار الدخیله، ج۱، ص۹۶
[۲۲] الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج۴، ص۲۸۸
منبع: فقاهت و تمدن اسلامی