اختصاصی شبکه اجتهاد: مبحث فقه ورزش را از حیثهای گوناگون میتوان در ابواب فقهی جای داد؛ مانند فقه اقتصاد ورزش، فقه سیاسی ورزش و از جمله، فقه فرهنگی ورزش که مسأله فوتبال از آن موارد است. نوع دلالتهای فرهنگی ورزش و فراغتهای ورزشی را به لحاظ فقه فرهنگی میتوان مورد تدقیق شرعی قرار داد.
با این مقدمه مختصر، باید ببینیم مداخلاتی که فیفا در عرصه حکمرانی ورزش دارد، چه نتایج فرهنگی نامشروعی را به دنبال خواهد داشت؟ این مداخلات بهطور مصداقی شامل ورود زنان به ورزشگاه و داوری زنان در فوتبال مردان است؛ اما این مصادیق نمیتوانند هرکدام موضوع شرعی مستقل قرار گیرند و با همین خطای شناختی است که وزارت ورزش بر اساس کتابچهای فقهی عمل کرد که ورود زنان را به ورزشگاه مجاز تلقی نمود. موضوع حکم در این مصادیق عنوانی جامع و کلان است: جنسیتزدایی فرهنگی. مقصودم این است فیفا در مداخلات خود، به دنبال این است که عادات، ارزشها و رفتارهای فرهنگی با تفسیر جنسیتزدای خود تطبیق دهد و تعجب میکنم با این همه قواعد فرهنگی، چگونه برخی از محققین با بساطت اندیشه، این موضوع را غیر منصوص میدانند، یعنی دلیلی بر حرمت اولی نداریم! این یک موضوع حکم در فقه نظام فرهنگی، اما موضوع حکم دیگر در فقه نظام مدیریت فرهنگی و مربوط به مداخله فرهنگی دولت در این امر است. آیا دولت باید این امر حرام را برأسه تعطیل کند یا بهطور موقت میتواند آن را آزاد کند؟
هرچند با این موضوعشناسی مختصر، تقریباً حکم حرمت اولی برای فضلا اجمالاً مشخص میشود و به جهت اختصار صرفاً استناد به دو قاعده از قواعد فقهی این دو موضوع را بررسی میکنیم:
۱. قاعده عادت
از قواعد مهم فقه فرهنگی قاعده عادت است. منظور از عادت در اینجا، تکرار همراه با استمرار فعل از سوی مکلف بهگونهای است که ملکهی او شود. برخی افعال مکلفین بهصورت اولی، مجاز است اما در صورت اعتیاد به دلیل تشدید مفسده حرمت مییابد. مثل اعتیاد به سیگار که اگر قائل به عدم اضرار معتنابه آن در یکمرتبه باشیم، اعتیاد به آن قطعاً اضرار به نفس و تخریب محیطزیست است لذا حرام خواهد بود. تفصیل مستندات این قاعده خارج از حوصله نوشتار است و اجمالاً در میانه صفحات ۲۵۰ تا ۲۶۶ جلد چهارم وسائل دلالتهایی بر این قاعده دارد.
مداخلات فیفا هم از همین قبیل است. هرچند حضور بانوان در ورزشگاه بهطور عادی و حتی تفکیک شده از آقایان را غیر مفسد بدانیم و حتی آن محیط را سالم بدانیم، اما این رفتار آشکار، نمادی از یک هویت فرهنگی خاص است و حتی بر نوع روابط خانوادگی و فراغتگزینی و حتی ابعاد زیباییشناسی شرکتکنندگان تأثیر منفی دارد. لذا تغییری که در عادات و سلوک زنانه ایجاد میکند مطلوب نخواهد بود.
۲. قاعده تمهید
مقصود از این قاعده، اجرای تمهیدات سازمانی-اجتماعی پیش از انجام برنامهریزی است و از این منظر، تمهید فرهنگی نیز بهمنظور آمادهسازی ذهنی و اجرایی برای اقدامات برنامهریزان واجب است. البته شمول این قاعده در برنامهریزی علنی است و به نظر میرسد برنامهریزی فرهنگی پنهان، خود بخشی از تمهید فرهنگی به شمار میآید. لذا این قاعده فرع بر قاعده اقامه معروف و دفع منکر است و مدلول آن، وجوب تمهید در این اقامه و دفع است.
یکی از ادله این قاعده که نوع مداخله را در این بحث مشخص میکند، صحیحه عبدالله بن سنان از امام صادق علیهالسلام است: «لمّا أنزلت آیۀ الزّکاۀ «خذ من أموالهم صدقۀ تطهّرهم و تزکّیهم بها» و أنزلت فی شهر رمضان فأمر رسول الله منادیه فنادی فی النّاس أنّ الله فرض علیکم الزّکاۀ کما فرض علیکم الصّلاۀ ففرض الله عزّوجلّ علیهم من الذّهب و الفضّۀ و فرض الصّدقۀ من الإبل و البقر و الغنم و من الحنطۀ و الشّعیر و التمر و الزّبیب فنادی فیهم بذلک فی شهر رمضان و عفا لهم عمّا سوی ذلک. قال: ثمّ لم یفرض لشیء من أموالهم حتّی حال علیهم الحول من قابل فصاموا و أفطروا فأمر منادیه فنادی فی المسلمین أیّها المسلمون زکّوا أموالکم تقبل صلاتکم. قال: ثمّ وجّه عمّال الصّدقۀ و الطّسوق»(کافی، ج ۳،ص ۴۹۷) بنابر این روایت، یک سال پیش از وجوب زکات، حکم آن ابلاغ شد تا مردم آمادگی تنظیم اموال خود را داشته باشند. این روایت مربوط به تمهید در برنامهریزی مالی است، امّا در برنامهریزی فرهنگی به طریق اولویت جاری است. چون اگر تمهید مالی بهمنظور تنظیم اموال واجب است، تمهید فرهنگی نیز بهمنظور آمادهسازی ذهنی و اجرایی برای اقدامات برنامهریزان واجب است.
با تمسک به این قاعده میتوانیم تقصیر مدیران دولتی و انفعال آنان در مسئولیت خود در عرصه فرهنگ ورزش به ویژه زنانگی ورزشی را بهوضوح دید که متأسفانه ناشی از دستوری بودن حکمرانی دولتها در غالب عرصههای اجتماعی است و فرهنگ نیز از این آسیب مصون نمانده است.
بنابر این، ما حکم اولی در این عرصه داریم که هم در فقه نظام فرهنگی (زنانگی در ورزش) و هم در فقه نظام مدیریت فرهنگی (تمهیدات فرهنگ ورزشی) به عنوان دو حوزه کلان از فقه فرهنگی در نظامات خود را نشان میدهد.
نویسنده: سید محمد طباطبائی، عضو انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه قم