شبکه اجتهاد: در شبهای عزای سالار شهیدان که مردم شیعه، اقامه عزا برای بزرگترین قیام الهی تاریخ علیه طواغیت کرده، ندای قیام و مبارزه اهل بیت (ع) را سر میدهند و منابر، مردم را به قیام علیه ظلم و طواغیت و برپایی عدالت و حکومت حقّ دعوت میکنند، معدود محافل و سخن سرایانی هم به اسم امام حسین (ع)، دعوت به عدم قیام کرده و عالمان دین را نه امامان براندازی حاکمان جائر و مبارزه با ظلم، بلکه راهبران روشنگری و آگاهی بخشی و مبارزه فرهنگی با ظلم و جهل میدانند. بلکه ائمه (ع) را مأمور قیام علیه حکومتها و براندازی آنها نمیدانند، بلکه تنها وظیفه فرهنگی و دینی را برای آنان، در نظر میگیرند، جالبتر اینکه با نقل گزینشی از عبارات برخی از انقلابیترین عالمان عصر حاضر (شهید مطهری و شهید بهشتی) که انقلاب اسلامی مردم ایران، به راهبری امام خمینی و همراهی آنان به نتیجه رسید، آنان را طرفدار رسالت فرهنگی و مبارزه منفی ائمه (ع) بدون برنامه برای براندازی و انقلاب، میدانند، و جالبتر این که با نقل قول گزینشی از عبارات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای، ایشان را در نقطه مقابل همه علمای شیعه، تنها شخصی در میان علمای شیعه میدانند که معتقد است ائمه دنبال به دست گرفتن حکومت بودند.
به نظر میآید که مخاطبان این منبر، شایسته بود نه برای مظلومیت و شهادت امام حسین (ع) بلکه برای این قرائت از دین و ائمه (ع) بگریند. گرچه این سخنان، پاسخهای واضح و آشکاری دارد که بر «فهیمان» نیز پوشیده نیست.
۱- بر آگاهان عرصه دین، واضح است که دین اسلام، علاوه بر توصیه و تبلیغ، مشتمل بر حدود و تعزیزاتی است که به جهت تضمین تحقق احکام اسلام در جامعه وضع شده اند و اگر قرار بود، دین اسلام، فقط روشنگری و آگاهی بخشی و تبلیغ بکند، دیگر نیازی به این حدود و تعزیرات نبود. چنانکه نفس جعل این حدود و تعزیرات، دلالت بر ضرورت سازمان و کارگزارانی، جهت اجرای آن در جامعه است.
۲- چنانکه واضح است رسالت پیامبر (ص) محدود به توصیه، تبلیغ، رسالت فرهنگی بدون برنامه ریزی برای براندازی نبوده بلکه مشتمل بر مبارزه برای براندازی کفر و شرک و طاغوت بوده است.
۳- رسالت فرهنگی و دینی و دعوت غیر مسلمانان و ناآگاهان به دین و اسلام، منافاتی با تلاش برای تحقق حکومت مبتنی بر احکام اسلام ندارد. بلکه این دو رسالت، ذیل دو مرحله از مراحل تبلیغ و توسعه دین در جامعه هستند.
۴- رفتار هر شخص، بلکه ائمه (ع) را باید در ظرف زمانی خودشان ارزیابی کرد. زیرا شخص عاقل و حکیم، راهبردها و راهکاهایی را در راستای تحقق غایات خویش در نظر میگیرد که متناسب با «مقتضیات زمانه»، «قدرت و ضعف جامعه و دشمن» و «امکان تحقق غایات در جامعه» باشد. (شرایط متناسب با مبارزه، حکم به نبرد میدهد، شرایط متناسب با صلح، حکم به رفع خصومت و شرایط تقیه، حکم به رفتاری تقیهای)
۵- اهل بیت (ع) ناظر به امکانات و توان خویش و متناسب با شرایط زمانه و وضعیت حاکمان جائر، راهبردهای مشخصی برای مبارزه، انتخاب میکردند، طبعاً انچه حکم به تمایز رفتار اهل بیت (ع) میدهد، شرایط موجود و راهبری اهل بیت (ع) برای رسیدن به نقطه مطلوب است.
۶- فقیهان بسیاری، حکم به ضرورت تشکیل حکومت به نیابت از امام معصوم کرده و آن را از باب قیام جهت اقامه حدود در جامعه، به عنوان مقدمه واجب (که انجام مقدمه برای تحصیل ذی المقدمه، واجب است) دانسته اند، نه این که آن را مقدمه وجوب (که هرگاه ذی المقدمه حاصل شد، مقدمه واجب میشود) بدانند. (جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۵۵)
۷- بنا بر دیدگاه صاحب جواهر و محقق کرکی، میتوان ادعا کرد که ولایت فقیه در عصر غیبت، نزد همه فقیهان، بدیهی بوده است. زیرا کتب فقیهان پر است از «ارجاع به حاکم» که مراد از آن، حکومت و ولایت نایب امام معصوم ع در عصر غیبت است. (جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۶)
۸- مطابق دیدگاه فقیهان بسیاری، نیاز به حاکم، از نیاز به احکام اسلامی، شدیدتر و مورد نیازتر است (جواهرالکلام، ج۱۵، ص۴۲۲)
۹- از امام باقر و امام صادق (ع) روایات بسیاری نقل شده است که بر جواز بلکه وجوب قیام علیه حاکمان موجود (در زمان این دو امام (ع)) تأکید شده است.
ـ از امام باقر (ع) در خصوص قیام زید علیه حاکمان ظالم زمانه نقل شده است که فرمود : «أللّهمّ اشدد أزری بزید» خدایا کمر مرا با زید محکم کن. (الغدیر، ج ۳، ص ۷۰)
ـ امام صادق(ع) وقتى خبر شهادت زید را شنید فرمود: «عند الله أحتسب عمّی إنّه کان نعم العمّ، إنّ عمّی کان رجلاً لدنیانا وآخرتنا، مضى والله عمّی شهیداً کشهداء استشهدوا مع رسول الله وعلیٍّ والحسین، مضى والله شهیدا»(عیون أخبار الرضا،۱/۲۸۸، ح ۶) شهادت عموى خود را نزد خدا و براى رضاى او حساب میکنم همانا او خوب عمویى بود، همانا عموى من مردى براى دنیا و آخرت ما بود، به خدا سوگند! عمویم شهید شد مانند شهدایى که با رسول خدا و على و حسین شهید شدند، به خدا سوگند! او شهید از دنیا رفت.
ـ امام صادق (ع) در خصوص زید فرمود: «إنّ زیداً کان عالماً، وکان صدوقاً، ولم یدْعُکم إلى نفسه وإنّما دعاکم إلى الرضا من آل محمّد، ولو ظفر لَوفى بما دعاکم إلیه، وإنّما خرج إلى سلطان مجتمع لینقضه»( کافی، روضه الکافی ۸/۲۶۴، ح ۳۸۱) همانا زید عالم و بسیار راستگو بود، و شما را به خود دعوت نکرد بلکه تنها به رضاى از آل محمّد (امامِ از آنان) دعوت نمود، و اگر پیروز میشد حتماً به آنچه شما را به آن دعوت کرد وفا میکرد، و همانا بر سلطانى که نیروهایش را جمع کرده بود خروج کرد تا او را در هم شکند.
ـ از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «لا أزالُ أنا و شِیعَتی بخیرٍ ما خَرجَ الخارِجیُّ مِن آلِ محمّدٍ صلى الله علیه و آله، و لَوَدِدْتُ أنَّ الخارِجیَّ مِن آلِ محمّدٍ صلى الله علیه و آله خَرجَ و عَلَیَّ نَفَقهُ عِیالِهِ ».(مستطرفات السرائر، ۴۸ / ۴ )
امام صادق علیه السلام :تا آنگاه که فردى از خاندان محمّد (ص) باشد که دست به شورش زند، من و شیعیانم در خیر (و امنیت) به سر میبریم. چقدر دوست داشتم کسى از خاندان محمّد (ص) شورش کند و خرج خانواده اش را من بپردازم.
۱۰- از عبارتی از شهید مطهری میتوان به وضوح دریافت که قیام ائمه (ع) برای تشکیل حکومت لازم بوده است لکن اهل بیت (ع) به جهت شرایط زمانی و مکانی، در شرایط مشخص، رفتارهای معینی را در راستای مخالفت و مبارزه با حاکمان جائر و تحقق حکومت اسلامی (ولو در طولانی مدت)، انجام داده اند. عباراتی از شهید مطهری گویای رفتار امام صادق ع که ادعا شده بود ایشان اعتقادی به مبارزه با حاکمان نداشت در ادامه نقل میشود:
ـ به طور کلی این مطلب روشن است که امام صادق (ع) از نظر تصدی امر حکومت و خلافت خیلی حالت کناره گیری به خود گرفت و هیچ گونه اقدامی که نشانه ای از تمایل امام باشد به این که زعامت را در دست گیرد وجود نداشت. این به چه علت بوده و چه جهتی در کار بوده است؟ البته در این جهت شک نیست که اگر فرض کنیم که زمینه، زمینه مساعدی برای امام بود که اگر اقدام میکرد حکومت را در دست میگرفت اما میبایست اقدام میکرد (مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص۱۲۴)
ـ در عین حال(که) امام صادق متعرض امر حکومت و خلافت نشد ولی همه میدانند که امام صادق با خلفا کنار هم نیامد مبارزه مخفی میکرد نوعی جنگ سرد در میان بود معایب و مثالب و مظالم خلفا همه به وسیله امام صادق در دنیا پخش شد و لهذا منصور تعبیر عجیبی درباره ایشان دارد. میگوید: هذا الشجی معترض فی الحلق… جعفربن محمد مثل یک استخوان است در گلوی من نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم فرویش ببرم؛نه میتوانم یک مدرکی از او به دست آوردم کلکش را بکنم و نه میتوانم تحملش کنم چون واقعا اطلاع دارم که این مکتب بی طرفی که او انتخاب کرده علیه ما هستند. (مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، صص۱۳۹ و ۱۴۰)
۱۱- از شهید بهشتی نیز عبارات متعددی در خصوص قیام علیه حکومت ها و وظیفه امامان (مثل امام صادق (ع) که به صورت ظاهر مبارزه مسلحانه در پیش نگرفته بود) وجود دارد که گویای این است که امام (ع) قیام و براندازی علیه حاکمان جائر را نه یک پروژه محدود در یک زمان مشخص، بلکه فرایندی میدانست که باید مقدمات آن را به خوبی پیمود:
روایت امام صادق، علیه السلام در صفحه ۳۹۵ از جلد یازده وسائل، روایت شماره ۹ مذکور است. روایت این است: «ما قُدِّست امهٌ لم یُؤخَذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.» جامعه و امتى که در آن حق ضعیف از قوى چنان با قدرت گرفته نشود که قوى با تواضع و خضوع حق ضعیف را به او بپردازد، جامعهای که چنین شیوهای در آن جارى و سارى نباشد، جامعه مقدس و منزه و پیراستهای نیست، بلکه جامعهای است آلوده. آنها که فکر میکنند فقط یکى دو نفر از ائمه ما ائمه شیعه- هستند که راستى راستى امامتشان چشمگیر است، (امام على و امام حسین) و بقیه انگار همه صلح کلى شده بودند، خوب است که این روایات را ببینند. اگر امام صادق در زمان خود رهبر شمشیر به دست یک نهضت سازنده چنین نظامى نبود، نه براى آن بود که به چنین نظامى توجه نداشت و نه اینکه میترسید جانش را بر سر این کار بگذارد؛ براى آن بود که میدانست نهضتها گاهى راهى بس دور و دراز دارند تا به ثمر رسند. (شهید بهشتی، کتاب بایدها و نبایدها، ص۹۲)
۱۲- عبارتی که از رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی نقل شده است، تقطیع شده است که موهم این نکته است که «ولایت» مقولهای اجباری است و ناظر به مردم سالاری نیست.
کیست که نداند ایشان در طول سالیان گذشته چقدر بر نظرغم دم سالاری دینی و نقش مردم در نظام اسلامی تأکید کرده است و عبارات بسیاری از معظم له در خصوص نقش و جایگاه مردم وجود دارد که گویای نظریه مردم سالاری دینی است و این نکته بر «فیهمان» مخفی نیست.
تاکید بر تک عبارتی از حضرت ایشان در سالیان بسیار دور که به صورت ناقص نقل شده و عدم ملاحظه دیدگاه جامع ایشان، تحریف، بی انصافی، غیرمحققانه و غیر علمی است
اهل تحقیق و مطالعه میتوانند ملاحظه کنند که عبارت مذکور که از کتاب همرزمان حسین علیه السلام، صفحه ۷۹ نقل شده است در خصوص «ضرورت تلاش امام براى بازپسگیرى منصب رهبرى» است و ناظر به «یک حکومت سالم، براى دورانى که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامى» آورده شده است.
مرور بخشهایی از این عبارت، گویای این تقطیع هدفدار است:
«خب، حالا اگر نگذاشتند این رهبر سیاسى رهبرى کند، امّا او واقعاً رهبر است. اگر حاکمى معزول شد، آیا این حاکم معزول میتواند به خودش بگوید ما تفسیر و تبیین مکتب را ادامه میدهیم و حالا که نتوانستیم حکومت کنیم، دیگران جامعه را اداره کنند؟ با بزرگوارى و شرح صدر، خودش را از این قضیه معاف کند؟ یا شقّ سوّمى وجود دارد؟ میتواند، در صورتى که مصلحت بزرگترى را در نظر داشته باشد؛ و نمیتواند، در صورتى که این مصلحت، مورد نظر نباشد. ما معتقدیم آن کسى که از طرف پیغمبر (ص) به حکومت برگزیده شد و منصوب شد و جهاتى که براى حکومت لازم است، پیغمبر در او دید و او را به این منصب گماشت و زمام جامعه اسلامى را در مشت او قرار داد و به مردم هم او را معرّفى کرد و توصیه او را هم کرد و گفت باید از او اطاعت کنید، او اگر یک وقتى از حقّ خودش دور افتاد، ناچار باید تلاش کند که به حقّ خودش برسد؛ براى خاطر اینکه این حق، یک حقّى نبوده که بخواهند تعارفى به او بدهند. یک حکومت سالم، براى دورانى که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامى است، یک داروى ضرورى است، یک داروى لازم است. جامعه اسلامى حق ندارد بگوید من این دارو را نمیخواهم.» (آیتالله خامنهای، همرزمان حسین علیه السلام، صفحه ۷۹)