شبکه اجتهاد: در سراسر تاریخ اسلام شیعیان عمل به کاری که در سنّت فقهی تقیه نامیده میشود، به هنگام حضور در محافل علمی یا برای کاستن از پیامدهای تبعیضهای در میان جوامع با اکثریت سنّی میکردهاند. [۲] بررسی موارد تاریخی تقیه در خصوص عالمان امامیه نشانگر وجود خصلتهای مشترکی در عمل به تقیه چون تغییر دادن نسبت (شهرت دال بر اصل و نسب، مکان اقامت یا اجداد)؛ پنهان کردن نام مکانی که فرد اهل آنجاست، تغییر در نسب یا حتی تغییر در شیوۀ لباس پوشیدن است (استوارت، ۱۹۹۶ب؛ ۲۰۰۳). اسناد نشانگر درگیر بودن عالمان و فقیهان به تقیه، اجازات و کتابهای تقدیم شده به حکام یا حامیان سنّی است (استوارت، ۲۰۰۳). از اوایل قرن چهارم تا روزگار کنونی، عالمان امامی به هنگام تقیه خود را پیرو یکی از مذاهب فقهی مشهور اهل سنّت معرفی میکنند. کتابهای تراجم نگاری مواردی از عالمان امامی را ذکر کردهاند که ادعای حنفی، شافعی، حنبلی و ظاهری مذهب بودن، داشتهاند هر چند مذهب عموما ذکر شده در هنگام تقیه توسط عالمان امامیه، مذهب شافعی است (استوارت، ۱۹۹۷؛ همو، ۱۹۹۸، ص ۶۱-۱۰۹). هر چند مدارک مدلل بر عمل به تقیه بسیار اندک است و در غیاب مدرک صریح دال بر آن، مورخان مستعد مورد تردید قرار دادن اخبار آمده در منابع دست دوم و سوم به عنوان مطالبی محتملاً اغراق آمیز، گزافه گویی، شایعه یا اتهام هستند.
مطالعۀ کوتاه حاضر به بررسی یکی از موارد عمل به تقیه توسط شخصی به نام محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی، عالم و کاتبی از قرن دهم هجری / شانزده میلادی که در دمشق و جبل عامل – مکانی که اکنون در جنوب لبنان است- و شاگرد فقیه برجستۀ امامی زین الدین عاملی مشهور به شهید ثانی به دلیل شهادتش توسط مقامات عثمانی در ۹۶۵/۱۵۵۸ میپردازد. [۳] مدرک یاد شده شاهدی صریح بر ادعای شافعی بودن از سوی فقیهی امامی است و شواهد دیگر که دلالت بر این دارد عالمان امامیه ناحیۀ شام عموما خود را شافعی مذهب به منظور تسهیل حضور خود در جوامع علمی اهل سنّت شام داشتهاند را تأیید میکند.
شاهد اخیر به دانستههای ما در خصوص نقشی که تقیه در شام تحت سیطرۀ عثمانیها در قرن دهم هجری به عنوان حفاظی برای مقابله با نزاع در جریان عثمانی با شیعیان امپراتوری صفویه داشته، مطلب تازهای اضافه میکند.
ارزیابی و بررسی وضعیت شیعیان در شام قرن دهم هجری / شانزده میلادی موضوع سادهای نیست. از یک سو شیعیان از شام تحت سیطرۀ عثمانی اخراج یا قلع و قمع نشدهاند و جوامع آنها تا روزگار کنونی باقی مانده است. دانسته است که عثمانیها با اشراف محلی شیعه در شام و دیگر مناطق تعامل داشته و آنها را به عنوان جمع کنندگان خراج بدون انگ مذهبی زدن به آنها گماردهاند و از سوی موقوفاتی برای عتبات و مراقد مقدسۀ شیعه در نجف و کربلا در جنوب عراق معین کرده اند. از سوی دیگر تردیدی در این نیست که عثمانیها از نظر ایدئولوژیکی و مذهبی با تشیع و شیعیان مخالف بودهاند و در صد حضور شیعیان در طی حاکمیت عثمانیها بر شام کاهش یافته است. در ایام حکومت فاطمیان و همدانیان شـمار شیعیان در بسیاری از شهرهای شام چون صور، طرابلس و حلب بسیار بوده است. حلب حتی شاید شهری نیمه شیعه نشین بوده است. این وضعیت با قدرت گیری حکّام سنّی زنگی، ایوبیان و ممالیک دگرگون شد و همگی آنها برای حذف شیعیان از فضای عمومی و تقلیل دادن شیعیان کوشیدند، کاری که عثمانیها نیز به عنوان سیاست اسلاف خود در خصوص رعایای شیعۀ شام در پیش گرفتند و ادامه دادند تا شـمار جمعیت شیعیان در اکثر شهرهای ذکر شده کاهش یافت و تنها حضور شیعیان محدود به نواحی حاشیهای چون نواحی جبل عامل و درۀ بقاع شد. [۴]
عثمانیها در بیشتر اوقات قرن دهم هجری / شانزده میلادی مشغول نبرد و جنگ با صفویان، تشیع و قزلباشها بودند که قزلباشها نه تنها ستون فقرات قدرت صفویه که تهدید بالقوه برای حاکمیت عثمانیها در شرق آناتولی محسوب میشدند و به مناقشات چهرهای فرقهای میداد هر چند ممکن است که ادعا شود منازعات در اصل بازتابی از تلاشهای مداوم برای کنترل راه تجارت ابرایشم به عنوان منبعی برای درآمد و اخذ مالیات بوده است. نیروهای عثمانی صفویان را در چالدران به سال ۹۲۰/۱۵۱۴ شکست دادند و گسترش نفوذ و قلمرو شاه اسـماعیل (حکومت ۱۵۰۱-۱۵۲۴) را متوقف کردند. در دوران شاه طهماسب (حکومت ۱۵۲۴-۱۵۷۶) سلطان سلیمان لشکر کشی بزرگ علیه ایران انجام داد. نخستین لشکر کشی در ۱۵۳۴-۱۵۳۶ بود که منجر به فتح عراق عرب و تبریز شد. نیروهای عثمانی از طریق حلب به استانبول بازگشتند. دومین لشکر کشی در ۱۵۴۸-۱۵۴۹ رخ داد و با همراهی برادر شورشی شاه طهماسب، القاص میرزا همراه بود که عثمانیها از وی به عنوان آلت دستی برای حمله به ایران استفاده کرده بودند. سومین لشکر کشی عملیاتی گسترده در ۱۵۵۳-۱۵۵۵ بود. نیروهای عثمانی زمستان ۱۵۵۳-۱۵۵۴ را در حلب بسر بردند و متعاقب آن ارزروم و اکثر آذربایجان را اشغال کردند. این لشکر کشی به امضاء معاهدۀ صلح آماسیه در ۹۶۲/۱۵۵۵ منتهی شد که در پی آن صفویان اکثر بخشهای آذربایجان را به عثمانی واگذار کردند. معاهدۀ اخیر تا هنگام مرگ شاه طهماسب در ۹۸۴/۱۵۷۶ پابرجا بود هر چند روابط میان دو کشور زمانی که شاه طهماسب به شاهزاده بایزید عثمانی که بر پدرش سلطان سلیمان شوریده بود و به ایران آمده بود، پناه داده بود، متشنج شده بود (علوش، ۱۹۸۳).
در حالی که عثمانیها به حفظ و برقرای امنیت در آناتولی شرقی خاصه میان قبایل و آنچه که میتوانست به عنوان نشانی از تشیع حرکت آفرینی کند، توجه داشتند، شام نیز مورد توجه بود چرا که حلب شاهراه مهم تجارت و عبور کاروانهای تجاری بود. عثمانیها به کسانی که از ایران به قلمرو عثمانی سفر میکردند، که شامل کاروانهای هر سالۀ حج مکه نیز میشد، حساس بودند چرا که در کاروانها جاسوسان و آشوب گران صفوی حضور داشتهاند (ابرهارد، ۱۹۷۰؛ کوتوغلو، ۱۹۶۲). چنین حساسیتهای بالایی از سوی مقامات عثمانی باید شیعیان شام را به درپیش گرفتن حزم و احتیاط در عرصههای عمومی هویت و اعمال شیعی واداشته باشد که ممکن بوده به عنوان اتهام ارتباطی میان آنها با صفویان یا شیعیان ایرانی تلقی شود.
***
نسخهای از کتاب الروضه البهیه اثری فقهی در مذهب امامیه
نسخۀ خطی از کتاب فقهی در مذهب امامیه دلیلی است که محمد بن احمد بن سید ناصر الدین عالمی امامی و شاگرد بلافصل فقیه و عالم برجستۀ امامی زین الدین عاملی بوده است. نسخۀ خطی شـمارۀ ۲۰۱۷۲ کتابخانۀ ملی تهران، کتابتی از کتاب دو جلدی زین الدین در فقه یعنی الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، شرحی بر کتاب اللمعه الدمشقیه محمد بن مکی جزینی که توسط حاکم مملوکی دمشق در ۷۸۶/۱۳۸۴ به شهادت رسید و به شهید اول در سنّت امامیه شهرت دارد، میباشد. از قرن دهم هجری تا کنون شرح اخیر متن متداول در سنّت مدرسی فقه امامیه بوده است.
نسخۀ مورد بحث به تفصیل توسط جلال الدین همایی در مطالعهای منتشر شده پس از مرگش اخیرا به همراه مقدمهای توسط رسول جعفریان منتشر شده است (همایی، ۲۰۱۵). کاتب این نسخه در انجامهای که در ادامه آمده در پایان جلد اول نوشته است:
«وافق الفراغُ من تعلیقه صبح الثلاثا یوم الثالث عشر من شهر شعبان المعظم قدره من شهور سنه سبعه و خمسین و تسعمائه بقلم العبد الفقیر الی الله تعالی الخاطی الراجی عفو ربه و شفاعه نبیه و ائمته محمد بن احمد بن السید ناصر الدین العلوی الحسینی العاملی عامله الله بلطفه و عفی عنه بمنه و کرمه».
پایان کتابت این مجلد مصادف است با صبح سه شنبه سیزدهمین روز از ماه شعبان المعظم، مقدر در سال ۹۵۷ بقلم بندۀ فقیر گناه کار آرزومند عفو خداوند بلند مرتبه و شفاعت پیامبر و امامانش محمد بن احمد بن سید ناصر الدین علوی حسینی عاملی که خداوند با لطفش با او رفتار کند و از وی درگذرد به بزرگواری و کرمش (الروضه البهیه، برگ ۱۵۸پشت؛ همایی، ۱۳۹۴/۲۰۱۵، ص ۹۷۰-۹۷۳).
تاریخ کتابت مجلد نخست سیزدهم شعبان ۹۵۷/ ۲۶ آگوست ۱۵۵۰ است. کاتب نام خود را محمد بن احمد بن سید ناصر الدین علوی حسینی عاملی ذکر کرده است. به محل کتابت نسخه اشارهای نشده است. مشخص است که وی نسخۀ خود را از روی نسخۀ اصل زینالدین عاملی کتابت کرده چرا که زین الدین برای وی مطالبی دال بر سـماع نسخه توسط شاگرد به هنگام خواندن متن در نزدش و مقابله با اصل برای او نوشته است (همایی، ۱۳۹۴/۲۰۱۵، ص ۹۶۹-۹۷۰). همایی مدعی است که نسخۀ حاضر نخستین کتابت از نسخۀ اصل مؤلف بوده است (همایی، ۱۳۹۴/۲۰۱۵، ص ۹۶۹).
به علاوۀ گواهی سـماعات، زین الدین اجازۀ کوتاهی دال بر قرائت متن در آخر جلد اول نوشته که نشان میدهد کاتب نه تنها نسخه را با اصل مقابله کرده بلکه کتاب الروضه البهیه را نزد مؤلف نیز خوانده است.
«انهاه احسن الله تعالی توفیقه و تسدیده و اجزل من کل عارض[۵] مزیده و تأییده قراءه و سـماعاً و فهماً و (متناً/ بحثاً) [۶] و استشراحاً فی مجالس متعدده آخرها یوم الأحد لثلاثه[۷] خلت من شهر جمادی الاولی سنه ثمان و خمسین و تسعمائه من الهجره الطاهره النبویه و لمؤلفه[۸] الفقیر الی الله تعالی زین الدین بن علی بن احمد حامداً مصلیاً مسلماً»
خداوند بلند مرتبه او را توفیق دهد و استوارش نگه دارد، و از هر خیر او را بهره مند کند و فزونتر عطا کند و او را مورد تایید خود قرار دهد، خواندن متن را به قرائت و سـماع و فهم و بحث و شرح دادن آن برایش توسط من به پایان رساند در مجالس متعددی که آخرین آنها روز یکشنبه سه شب گذشته از ماه جمادی الاولی سال ۹۵۸ از هجرت نبوی پیامبر طاهرش و نگاشت مؤلف نیازمند درگاه خداوند بلند مرتبه زین بن علی بن احمد در حالی که ستایشگوی پروردگارش و درود فرستاننده بر وی و ایمان آوردنده به اوست.
سخن از اینکه کاتب نسخه را نزد مؤلف در مجالس مختلفی (المجالس المتعدده) سـماع کرده دلالت دارد که کاتب محمد بن احمد بن ناصر الدین دست کم جلد اول را نزد زین الدین خوانده است. به علاوه دو تاریخ، یکی تاریخ کتابت نسخه یعنی ۱۳ شعبان ۹۵۷/ ۲۶ آگوست ۱۵۵۰ و تاریخ اجازۀ زین الدین به شاگردش سوم جمادی الاولی ۹۵۸ / ۱۰ می۱۵۵۱ متضمن این است که شهید ثانی کتاب را دست کم به مدت فزونتر از هشت ماه به کاتب تدریس میکرده است. برههای که در طی آن این دو مشغول خواندن کتاب بوده اند، احتمالاً دست کم یک سال و نیم بوده چرا که خواندن مجلد اول بیش از هشت ماه به طول کشیده بود و کتاب مشتمل بر دو جلد است. متاسفانه نسخۀ حاضر آسیب دیده و انجامۀ اصل مجلد دوم افتاده که به احتمال بسیار باید مشتمل بر انجامۀ دیگر کاتب و شاید اجازۀ زین الدین عاملی به کاتب بوده است.
به واسطۀ دیگر منابع میدانیم که زین الدین از ۹۵۶/۱۵۴۹ تا هنگام شهادتش در نه سال بعد، در خفا بوده است. این دوره از زندگی و فعالیتهایش در پردۀ ابهام قرار دارد و اساساً به این دلیل که شرح حال زندگی او که شاگردش ابن العودی به نام بغیه المرید نوشته، تقریبا دوسوم از اصل متنش که مشتمل بر احوال زین الدین در سالهای مذکور بوده، اکنون در دست نیست (استوارت، ۲۰۰۸، ص ۲۹۴-۲۹۶، ۳۲۱، ۳۲۵-۳۲۶؛ استوارت، ۲۰۰۹). در اکثر نه سال اخیر زین الدین مشغول به تدریس فقه به شاگردان امامیش در جزین و دیگر روستاهای جبل عامل به صورت پنهانی بوده است. او ممکن است که از اقامت در زادگاهش جبع یا جباع به منظور گریختن از چنگ مقامات اجتناب کرده باشد. او در سال ۹۶۳-۹۶۴ / ۱۵۵۶-۱۵۵۷ در دمشق دستگیر شد اما رهایی یافت. او به کاروانهای حج که از دمشق در شوال ۹۶۴/ آگوست ۱۵۵۷ به حجاز میرفتند، پیوست و حج را در همان سال در ذو الحجۀ ۹۶۴ / اکتبر ۱۵۵۷ به جا آورد و در مکه اقامت گزید و تصمیم گرفته بود با کاروانی که به شام بازمی گشت، بازنگردد. او در اوایل ۹۶۵/۱۵۵۸ در مکه دستگیر شد و به مدت چهل و دو روز در زندان بود سپس به استانبول از طریق قاهره فرستاده شد و در هشتم شعبان ۹۶۵/ ۲۶ مه ۱۵۵۸ به شهادت رسید (استوارت، ۲۰۰۸).
زین الدین تمام هم و غم خود را در این برهه از زندگیش به تألیف و تدریس دو کتاب اصلی فقهی اش الروضه البهیه و مسالک الافهام اختصاص داده بود. وی به نگارش و تدریس الروضه البهیه از ۹۵۶/۱۵۴۹ تا ۹۶۰/۱۵۵۲-۱۵۵۳ اگر بیشتر نباشد، مشغول بوده است. او نگارش مجلد اوّل الروضه البهیه را در اول ربیع الاول ۹۵۶ / ۳۰ مارس ۱۵۴۹ آغاز کرده بود و نگارش آن را در ششم جمادی الثانی ۹۵۶ / ۲ جولای ۱۵۴۹ به پایان رسانده بود. زینالدین نگارش جلد دوم را در ۲۱ جمادی الاولی ۹۵۷ / هفتم ژوئن ۱۵۵۰ به پایان رساند. سید علی صائغ، شاگرد زین الدین و پدر زن یکی از همسران زین الدین، کتابت نسخهای از الروضه البهیه را در پانزدهم صفر ۹۵۸ / ۲۲ فوریۀ ۱۵۵۱ به پایان رسانده بود و از خواندن آن نزد استادش در سوم جمادی الاولی ۹۵۸ / پنجم ژوئن ۱۵۵۱ فراغت یافته بود. زین الدین اجازهای برای او به تاریخ ۳۰ جمادی الاولی ۹۵۸ / ۵ ژوئن ۱۵۵۱ نوشته بود. علی بن احمدبنابی جامع کتابت نسخهای از الروضه البهیه را در ۹۶۰ / ۱۵۵۲-۱۵۵۳ به پایان برده بود و اجازهای برای خواندن کتاب از زین الدین احتمالا ًدر همان سال دریافت کرده بود (استوارت، ۲۰۰۸، ص ۳۲۳-۳۲۴). نسخۀ خطی مورد بحث ما تصویر ارایه شده را کامل میکند و نشان میدهد که زین الدین الروضه البهیه را به شاگرد دیگر در همان دوران، مشخصاً بیش از هشت ماه میان ۱۳ شعبان ۹۵۷ / ۲۶ آگوست ۱۵۵۰ و سوم جمادی الاولی ۹۵۸ / ۱۰ مه ۱۵۵۱ خاصه تدریس کرده و به احتمال بسیار دستکم برای هشت ماه پس از آن به تدریس خود ادامه داده تا خواندن جلد دوم در ۹۵۹/۱۵۵۲ به پایان رسیده است.
زین الدین گرچه در خفا بود، اما این امکان را داشت که به نحو فشرده به شـماری از شاگردانش تدریس کند. بر اساس وجود چندین نسخه سالم از کتاب الروضه البهیه و اثر دیگر نسخههایی از کتاب فقهی زین الدین یعنی مسالک الافهام باید به احتمال بسیار شـمار اندکی از فعالیتهای گستردۀ زین الدین در مجال تدریس باشند. مشخص است که زینالدین مدرسهای را به شخصه اداره میکرده که به تدریس به فقیهان امامی سطوح بالا اختصاص داشته هر چند او چنین کاری را پنهانی و در خفا انجام میداده است. مدرسۀ مورد بحث در اکثر ایام دوران اخیر در جزین بوده، جایی که دانسته است زین الدین در ۹۵۶/۱۵۴۹ در آنجا پنهان شده بوده است (استوارت، ۲۰۰۸، ص ۳۲۱-۳۲۳). سفر شـماری از شاگردان برجسته دیگر نواحی برای تحصیل علم به نزد زین الدین ممکن است که یکی از عواملی بوده که باعث توجه مقامات عثمانی به زین الدین شده است که وی را خطری به حساب آورند.
نسخۀ الروضه البهیه در سنّت شیعی باقی مانده است. در قرن یازدهم هجری در تملک نوادۀ زین الدین، شیخ علی بن محمد بن حسن بن زین الدین (متوفی ۱۱۰۳/۱۶۹۱-۱۶۹۲) مؤلف کتاب الدر المنثور من المأثور و غیر المأثور و دیگر آثار بوده است. شیخ علی جبل عامل را ترک نموده و در میانۀ قرن یازدهم در اصفهان سکنی گزید. [۹] او برای فرزندش حسین، اجازۀ روایت کتاب را به تاریخ ۱۷ محرم ۱۰۷۴/۲۲ آگوست ۱۶۶۳ در آخر جلد اول و اجازهای دیگر در روز بعد برای روایت عام آنچه که در روایت خود داشته، در نخستین برگ از جلد دوم نوشته است (همایی، ۱۳۹۴/۲۰۱۵، ص ۹۷۳-۹۷۴). [۱۰] با فرض اینکه شیخ علی متولی کتابخانۀ خانوادگی خودشان که مشتمل بر کتابهای متعلق به کتابخانۀ خود شهید ثانی بوده، نسخۀ اخیر اثری عالی و ارزشـمند تلقی میشده است.
***
شاگرد زین الدین عاملی
دربارۀ سید محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی در کتابهای تراجم یا دیگر منابع اطلاعات چندانی نیامده است. محمد حر عاملی (متوفی ۱۱۰۴/۱۶۹۳) از وی به گونهای بسیار مختصر در کتاب تراجم نگاریش امل الآمل یاد کرده و نام او را السید محمد بن ناصر الدین عاملی کرکی ذکر کرده و در توصیف او گفته: «کان فاضلاً، صالحاً، حسن الخط من تلامیذ الشهید الثانی» «او فردی فاضل و پارسا و دارای خطی زیبا و از شاگردان شهید ثانی بود (حر عاملی، ۱۹۶۵، ج ۱، ص ۱۸۴؛ سالاتی، ۱۹۹۹، ص ۶۲۵). توصیف فرد اخیر به سید و اینکه او شاگرد زین الدین بوده و خطی زیبا داشته، دلالت دارد که او همان فرد کاتب نسخۀ ذکر شده در قبل است هر چند کمی تفاوت در ذکر نام او توسط حر عاملی وجود دارد. در متن چاپ شدۀ امل الآمل نام او محمد بن ناصر الدین آمده اما در انجامۀ نسخۀ خطی الروضه البهیه نام وی محمد بن احمد بن السید ناصر الدین آمده است. ظاهرا حر عاملی نام پدر وی یعنی احمد را از قلم انداخته شاید به این دلیل که نام پدر بزرگ شهرت خانواده بود که شاید ابن ناصر الدین بوده است مانند ابن خلدون، ابن جماعه و دیگر نامهای مشابه خانوادگی. در شرح حال شیخ حر، اشارهای به تاریخ تولد یا وفات نیامده است. منابع بعدی تراجم نگاری اطلاعات مستقل دیگری ارایه نکرده اند.
امل الآمل مشتمل بر مدخلی بسیار کوتاه و مشابه دربارۀ شخصی به نام بدر الدین است که به احتمال بسیار پسر سید محمد است. نام وی سید بدرالدین بن محمد بن ناصر الدین عاملی کرکی ذکر شده و در دو نسخۀ دیگر امل الآمل نام وی سید بدرالدین بن محمد بن محمد بن ناصر الدین آمده است (حر عاملی، ۱۹۶۵، ج ۱، ص ۴۳، پانویس دوم). مطالب آمده در شرح حال او چنین است: «فاضل، فقیه، صالح، من تلامیذ الشیخ ابن الشهید الثانی» «مردی عالم، فقیه، پرهیزگار و از جمله شاگردان فرزند شهید ثانی یعنی شیخ حسن صاحب معالم بوده است» (حر عاملی، ۱۹۶۵، ج ۱، ص ۴۳). [۱۱] هیچ تاریخ تولد یا وفاتی ذکر نشده اما این مطلب که وی از جمله شاگردان شیخ حسن، فرزند زین الدین (متولد در ۹۵۹/۱۵۵۲، متوفی ۱۱۰۱/۱۶۰۲) بوده نشانگر این است که او به نسلی بعد از شهید ثانی تعلق داشته است. اسامی یکسان هستند هر دو سید، و جدّ هر دو ناصر الدین است که نامی نادر است و شهرت هر دو فرد کرکی عاملی آمده است. بسیار محتمل است که بدر الدین فرزند سید محمد ذکر شده در قبل باشد.
اطلاعات آمده در نسخۀ الروضه البهیه این امر را میسّر میکند که متن آمده در امل الآمل را تکمیل کنیم: صورت صحیح نامها ظاهرا باید چنین باشد: محمد بن احمد بن ناصر الدین و بدر الدین بن محمد بن احمد بن ناصر الدین. نام محمد آمده در برخی از نسخههای امل الآمل به صورت محمد بن محمد، به احتمال بسیار باید خطای کاتب در کتابت احمد باشد که به راحتی در کتابت اشتباه میشود.
اختلافاتی در باب شهرت یا انتساب جغرافیایی در نامهای هر دو فقیه وجود دارد. امل الآمل آنها را یعنی پدر و پسر را کرکی عاملی معرفی کرده که دلالت دارد هر دو عاملی از جبل عامل و کرکی هستند یعنی اهل روستای کَرَک نوح نزدیک بعلبک در درۀ بقاع. از نظر جغرافیایی کرک نوح که اکنون در شـمال لبنان است بخشی از جبل عامل نیست جز آنکه حر عاملی تعبیر عاملی را به شکل موسعی برای معرفی عالمان شیعه نواحی شام به کار برده است (سالاتی، ۱۹۸۵). در انجامۀ الروضه البهیه محمد بن احمد بن ناصر الدین شهرت خود را الحلی آورده که اشارهای به شهر حله در جنوب عراق است و خود را کرکی یا عاملی معرفی نکرده است. این اختلاف را شاید با در نظر گرفتن این مطلب که خانواده در کرک نوح برای شاید چند نسل سکنی داشته اما اجدادشان در حلۀ جنوب عراق ساکن بوده اند، برطرف نمود.
نکتۀ مهم دیگر آمده در شرح حال شیخ حر عاملی، این مطلب که سید محمد بن احمد بن ناصر الدین خطی زیبا داشته است. حر عاملی شاید به واقع نسخۀ الروضه البهیه که در اینجا مورد بحث قرار گرفته را دیده باشد چرا که او در اواخر قرن یازدهم هجری در ایران بوده و با شیخ علی کبیر، نوادۀ زین الدین عاملی دوست نیز بوده است. نسخۀ حاضر یا نسخههای دیگر که حر عاملی در نزد شیخ علی کبیر دیده، باعث شده تا وی تذکر مربوط به خط زیبای سید محمد را متذکر شود.
***
نسخههای دیگر کتابت شده توسط ابن ناصر الدین
شـمار دیگری از نسخههایی که این عالم کتابت کرده در کتابخانههای ایران موجود است که اطلاعات بیشتری دربارۀ فعالیتهایش در اختیار ما قرار میدهد. آقابزرگ نوشته که نسخهای دیگر اثر مهم زین الدین در فقه یعنی کتاب مسالک الافهام را همین شخص کتابت کرده و تاریخ کتابت آن ۹۵۱/۱۵۴۴-۱۵۴۵ بوده است (آقابزرگ طهرانی، ۱۹۸۷، ص ۲۲۷). اگر تاریخ درست باشد، باید نسخۀ مذکور تنها جلد اول از مجموعۀ هفت جلدی کامل کتاب باشد. دانسته است که زین الدین مجلد اول کتاب مسالک الافهام را در سوم رمضان ۹۵۱/ ۱۸ نوامبر ۱۵۴۴؛ جلد دوم را در اول ربیع الاو ل ۹۵۶/ ۳۰ مارس ۱۵۴۹؛ جلد سوم را در ربیع الاول ۹۶۳/ ژانویه – فوریۀ ۱۵۵۶؛ جلد چهارم را در اواخر جمادی الثانی ۹۶۳/ اوایل می۱۵۵۶ و فصل در باب قسم را در رمضان ۹۶۳/ جولای – آگوست ۱۵۵۶؛ جلد ششم را در ذو الحجۀ ۹۶۳/ اکتبر-نوامبر ۱۵۵۶ و مجلد هفتم را در ربیع الثانی ۹۶۴/ فوریۀ ۱۵۵۷ تألیف کرده است (آقابزرگ طهرانی، ۱۹۸۳، ج ۲۰، ص ۳۷۸؛ رضا مختاری، ۱۹۸۹، ص ۳۰-۳۱). [۱۲] نسخۀ مسالک کتابت شده متضمن این است که محمد بن احمد بن ناصر الدین به مدت طولانی نزد زین الدین به تحصیل مشغول بوده است یعنی از ۹۵۱/۱۵۴۸ تا دست کم ۹۵۹/۱۵۵۹ حدود نه سال. وی باید شاگرد بسیار نزدیکی به استادش بوده یعنی حلقۀ نزدیکان شهید ثانی. میتوان حدس زد که تبحّر او در کتابت باعث شده بود که او برای استادش به عنوان شاگردی برجسته تر همچنین شـماری از همقطارانش مورد توجه قرا گیرد.
نسخۀ ۲۱۸۹ کتابخانۀ ملک در تهران که مجلدی از اجزاء کتاب تهذیب الاحکام از کتب اربعۀ شیعه و تألیف محمد بن حسن طوسی (متوفی ۴۶۰/۱۰۶۷) میباشد. محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی از کتابت آن در ۲۶ ذی الحجۀ ۹۶۱/ ۲۲ نوامبر ۱۵۵۴ فراغت حاصل کرده است (ایرج افشار و دیگران، ۱۹۷۳-۲۰۰۱، ج ۱، ص ۱۸۴).
رضا مختاری مطلب دیگری آورده که نشان از ارتباط سید محمد بن احمد بن ناصر الدین با زین الدین عاملی دارد. در ظهر نسخهای از کتاب الروضه البهیه که اکنون در کتابخانۀ آستانۀ مقدسۀ قم موجود است مطلبی دربارۀ اینکه زین الدین در هفدهم رمضان ۹۶۵/ جولای ۱۵۵۸ به شهادت رسید، به نقل از وی آمده است. عالمی که این مطلب را ثبت کرده، متذکر شده که او نسخه را از روی دست خط محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی کتابت کرده است. نسخه در هشتم محرم ۱۰۸۷/ مارس ۱۶۷۶ توسط عبدالباقی بن عبدالباقی بن رضی الدین محمد حسینی ارتیمانی تویسرکانی کتابت شده و او گفته که نسخۀ اساس کتابتش نسخهای بوده که محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی در ۲۵ شعبان ۹۶۳/ سوم جـــــــولای ۱۵۵۶ کتابت کرده اســــت (مختاری، ۱۹۸۹، ص ۱۵؛ دانش پژوه، ۱۹۷۶، ج ۱، ص۱۲۱-۱۲۲).
نسخۀ شـمارۀ ۴۸ کتابخانۀ قائن مشتمل بر مجلدی از کتاب کافی مجموعۀ مشهور حدیثی شیعه تألیف محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹/۹۴۱) است که مشتمل بر باب المعیشه تا طلاق است و توسط ابن ناصر الدین در دهم رجب ۹۶۴/ نهم می۱۵۵۷ کتابت شده است (اشکوری، ۲۰۰۲، ص ۴۴).
نسخۀ ۷۴۴۹ کتابخانۀ آیتالله مرعشی در قم، مشتمل بر مجلد اول از مجلدات هفت گانۀ کتاب فقهی زین الدین مسالک الافهام است که محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی کتابت کرده است. تاریخ کتابت آن اواخر ذو القعدۀ ۹۶۸ / میانۀ آگوست ۱۵۶۱ (احمد حسینی و دیگران، ۱۹۷۶-۲۰۱۵، ج ۱۹، ص ۲۵۳-۲۵۴).
نسخۀ ۷۹۲۲ کتابخانۀ آیتالله مرعشی در قم مجلد دوم کتاب مسالک الافهام است. کاتب نام خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی حلی ذکر کرده و تاریخ فراغت از کتابت را ۲۵ جمادی الاولی ۹۷۱ / دهم ژانویۀ ۱۵۶۴ ذکر کرده است (احمد حسینی و دیگران، ۱۹۷۶-۲۰۱۵، ج ۲۰، ص ۲۵۰).
نسخۀ ۳۸۲۰ کتابخانۀ آیتالله مرعشی در قم یکی از مجلدات کتاب کافی کلینی است که مشتمل بر ابواب نکاح تا ایمان (قسم) است. در انجامه، محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی گفته که کتابت کتاب را در صفر ۹۸۰ / ژوئن – جولای ۱۵۷۲ آغاز کرده و کتابت آن را در ۲۳ شوال ۹۸۰ / ۲۶ فوریۀ ۱۵۷۳ به پایان رسانده است (احمد حسینی و دیگران، ۱۹۷۵-۲۰۱۵، ج ۱۰، ص ۱۹۸-۱۹۹). در همان سال، ۹۸۰/۱۵۷۲-۱۵۷۳ محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی مجلدی از دیگر کتب اربعۀ شیعه در حدیث یعنی الاستبصار شیخ طوسی که اکنون به شـمارۀ ۵۳۴۵ در کتابخانۀ ملک هست را کتابت کرده است (ایرج افشار، ۱۹۷۳-۲۰۰۱)، ج ۱، ص ۳۶).
نسخۀ ۹۳۸۴ کتابخانۀ آیتالله مرعشی در قم مجلدی از کتاب من لا یحضره الفقیه، مجموعهای حدیثی از کتب اربعه تألیف ابن بابویه (متوفی ۳۸۱/۹۹۱) است که در پنجم ربیع الاول ۹۸۱ / پنجم جولای ۱۵۷۳ توسط محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی علوی کتابت شده است (احمد حسینی و دیگران، ۱۹۷۵-۲۰۰۱، ج ۲۴، ص ۱۶۶-۱۶۷).
آقابزرگ طهرانی از وجود نسخهای دیگری خبر داده که توسط محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی عاملی کتابت شده است. نسخۀ اخیر کتابتی از کتاب تراجم نگاری شیعه، کتاب الرجال تألیف کشّی(حیات قرن چهارم هجری / دهم میلادی است) که عبدالحسین امینی (متوفی ۱۳۹۰/۱۹۷۰) مؤلف کتاب الغدیر، در تهران دیده و آن را به مجموعۀ کتابهای کتابخانۀ امیر المؤمنین در نجف افزوده است. تاریخ کتابت نسخه چهارشنبه نهم صفر ۹۸۴/ هشتم می۱۵۷۶ است (آقابزرگ طهرانی، ۱۹۸۷، ص ۲۲۷). [۱۳]
نسخههای اخیر نشانگر آن است که محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی در کار کتابت بسیار فعّال بوده و نه تنها کتابهای استادش زین الدین عاملی بلکه دیگر کتابهای اربعۀ حدیثی شیعه و دیگر آثار مهم در سنّت فقهی امامیه را کتابت کرده است. باقی بودن شـمار فراوانی از نسخههایی که او کتابت کرده، دلالت دارد که او کاتبی متبحّر و حرفهای بوده و نسخههایی که او کتابت کرده ارزش بالایی داشته و سزاوار نگهداری بوده اند. بسیار محتمل است که کتابهای دیگری که وی کتابت کرده در کتابخانههای ایران و دیگر جاها باقی مانده باشد که اگر چنین باشد، باید پذیرفت که کتابهای بسیاری از کتابتهای او باقی مانده و کتابهای بسیار دیگری از کتابتهای او در گذر زمان از دست رفته اند. او موهبتی برای جامعۀ عالمان امامی روزگارش در شام و جبل عامل بوده و مقام خاصی در حقلۀ شاگردان زین الدین به دلایل مختلف داشته است.
نسخههای خطی موجود نشانگر آن است که وی به عنوان فردی کاتب از ۹۵۱/۱۵۴۴-۱۵۴۵ احتمالا بشکلی مداوم تا ۹۸۴/۱۵۷۶ به کار کتابت مشغول بوده، دورهای بیش از سی سال یعنی هم در حیات و سپس پس از شهادت استادش زین الدین. هر چند وی مسلماً شاگردی در فقه امامیه بوده شاهدی بر اینکه او خود تألیفی نیز داشته، بدست نیامده است. تاریخ درگذشت وی باید بعد از ۹۸۴/۱۵۷۶ باشد و او احتمالا حدود ۹۳۵/۱۵۲۸-۱۵۲۹ یا اندکی قبل تر دیده به جهان گشوده باشد اگر وی در ۹۵۱ / ۱۵۴۴-۱۵۴۵ مشغول تحصیل فقه بوده باشد.
وی عموما نام خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی ذکر کرده است و گاهی السید یا العلوی را نیز به آن افزوده است. نسبت حلی که سید ابن ناصر الدین در انجامۀ نسخۀ الروضه البهیه که در ۹۵۷- ۹۵۸ / ۱۵۵۰-۱۵۵۱ برای خود آورده با نسبتی که در نسخۀ ۷۹۲۲ کتابخانۀ آیتالله مرعشی قم که مشتمل بر مجلد دوم کتاب مسالک الافهام زین الدین عاملی است و تاریخ کتابت آن ۲۵ جمادی الاولی ۹۷۱ / ۱۰ ژانویه ۱۵۶۴ است، تأیید میشود. در نسخۀ اخیر او خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی حلی معرفی کرده است.[۱۴] نکتۀ نامشخص این است که وی چند مدتی از عمرش را در حله – شهری در جنوب عراق- گذرانده است، یا اینکه در آنجا به دنیا آمده و در جوانی آنجا را ترک کرده یا آنکه در جایی دیگر به دنیا آمده اما اجدادش اهل حله بوده اند. این واقعیت که حر عاملی نسبت کرکی را برای او و فرزندش به کار برده متضمن این است که دست کم آنها برای مدت طولانی در کرک نوح – مکانی نزدیک بعلبک- اقامت داشته اند.
***
نسخهای از کتاب القاموس المحیط محمد بن یعقوب فیروزآبادی
نسخهای دیگر که محمد بن احمد بن ناصر الدین کتابت کرده، نشانگر آن است که وی خود را بر مذهب فقه شافعی معرفی میکرده است. نسخۀ شـمارۀ ۳۴۲ کتابخانۀ ملی ملک که نسخهای از کتاب لغت مشهور القاموس المحیط تألیف محمد بن یعقوب فیروزآبادی (متوفی ۸۱۷/۱۴۱۴) است که محمد بن احمد بن السید ناصر الدین آن را کتابت کرده است. انجامۀ کاتب در آخر کتاب چنین است:
«…نجز القاموس المحیط و القاموس الوسیط علی ید العبد الفقیر الی الله تعالی محمد بن احمد بن السید ناصر الدین الحسینی نسباً، الشافعی مذهباً، بمدینه دمشق المحروسه آخر نهار الأربعاء مِسیه لیله الخمیس المبارک تاسع یوم من شهور شوال المبارک من شهور سنه احدی و سبعین و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و السلام علی اشرف الخلق و اکمل الخلق محمد صلی الله علیه و السلم تسلیماً کثیراً … »(برگ ۵۹۲رو).
«کتابت این نسخه از کتاب القاموس المحیط و القابوس الوسیط به دست بندۀ ناچیز خداوند بلند مرتبه محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی نسب و شافعی مذهب در شهر دمشق خداوند نگهدارش باشد در پایان روز چهارشنبه و آغاز شب پنجشنبۀ مبارک نهم ماه شوال مبارک از سالهای ۹۷۱ هجری که بر صاحب تشرف بخشیدن به آن برتریرین درودها و سلامها بر اشرف و کاملترین بندگان محمد که صلوات خداوند و سلامش بر او پیوسته و مداوم باد، به پایان رسید …».
نسخه انجامهای دیگر نیز دارد که مشابه انجامۀ نخست است جز در سال ذکر شده: تاریخ در اینجا نهم شوال ۹۷۲ (برگ ۵۹۳رو) آمده است. محتمل ترین توضیح برای این مطلب آن است که کاتب در ذکر سال خطا کرده و بار دیگر انجامه را با ذکر تاریخ درست نوشته است. تاریخ صحیح برای فراغت از کتابت نسخه بر این اساس نهم شوال ۹۷۱ / بیست می۱۵۶۴ نیست بلکه نهم شوال ۹۷۲ / ۱۰ می۱۵۶۵ است. هر چند عموما در انجامه محل کتابت نسخه ذکر نمیشود اما در اینجا به صراحت مکان کتاب نسخه دمشق ذکر شده است. کاتب به احتمال بسیار همان کاتب نسخۀ الروضه البهیه است که در قبل از او سخن رفت چرا که دستخط نیز یکی است.
تردیدی در این مطلب که محمد بن احمد بن ناصر الدین عالمی امامی مذهب است، نیست. او فقه امامیه را در سالهای بسیاری نزد زین الدین عاملی خوانده از جمله کتابهای اصلی فقهی استادش الروضه البهیه و مسالک الافهام. او در ارتباط بسیار نزدیک با زین الدین در ایامی که وی در خفا بسر میبرده، بوده است. تمام کتابهایی که در قبل از آنها سخن رفت جملگی آثار رسـمی در سنّت امامیه بودهاند و او آنها را پیش و بعد از کتاب قاموس کتابت کرده است. فزونتر آنکه او و فرزندش بدرالدین به عنوان عالمانی شیعه توسط حر عاملی در امل الآمل ذکر شدهاند (یعنی که تردیدی در تشیع آنها نیست). محتملترین نتیجه برای شاهد و مدرک ارایه شده این است که او زمانی که کتاب القاموس المحیط را کتابت میکرده، تقیه کرده (و خود را شافعی معرفی کرده) است. او کاتبی خبره بوده که نسخهای از این اثر متداول را برای فروش احتمالا به عالمان سنّی کتابت کرده است. نسخه بعدها در میان حلقههای عالمان سنّی چون گروهی از قضات عثمانی تداول داشته و در اختیار آنها بوده است. تملکات بر نسخه دلالت دارد که یکی از مالکان درویش زاده خلیل جودت (حیات قرن یازدهم هجری) قاضی ازمیر بوده است. تملک دیگری از حاجی ولی الدین بن حاج احمد زاده، قاضی مکه بر نسخه موجود است. نسخه را شخصی به نام محمد بن خلیل بغدادی به مکه در ۱۱۴۴/۱۷۳۱-۱۷۳۲ برده است. [۱۵] مشخص نیست که در چه زمانی نسخه سر از ایران درآورده است.
دو مطلب در نحوۀ معرفی آمده در انجامه دلالت بر تقیه دارد. نخست حذف نسبت متداول توسط کاتب است که تنها نسبت اجدادی خود حسینی را آورده است که دلالت بر این دارد او سید و از نوادگان امام حسین؟ ع؟ است. وی نسبت کرکی خود را که حر عاملی به آن اشاره کرده، را نیاورده است که معرف آن است که وی اهل کرک نوح است و ممکن بوده تشیع خود را به دلیل ذکر آن آشکار کند. همچنین نسبت حلی را نیز نیاورده که در انجامۀ الروضه البهیه آورده که آن نیز باید به سبب اجتناب از معرفی خود به عنوان فردی شیعی بوده باشد. این شیوه با آنچه که از دیگر اسناد دالّ بر تقیه در اختیار داریم، هماهنگ است. به عنوان مثال حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفی ۹۸۴/۱۵۷۶) شاگرد برجستۀ زین الدین عاملی و فرزند بسیار مشهور حسین بن عبدالصمد، بهاء الدین عاملی نسبت اجدادی خود الحارثی الهمدانی اشاره به جدشان حارث بن عبدالله اعور همدانی (متوفی ۶۵/۶۸۴-۶۸۵) از اصحاب مشهور علی بن ابی طالب؟ ع؟ را به جای ذکر نسبت الجبعی یا العاملی در هنگام عمل به تقیه ذکر کردهاند و شهید اول از به کار گیری نسبت جزینی در معرفی خود اجتناب کرده و به جای آن از شهرت و لقب دمشقی برای معرفی خود استفاده کرده است (استوارت، ۱۹۹۶ب، ص ۴۶-۴۷؛ همو، ۱۹۹۷، ص ۱۸۰-۱۸۱).
دیگر مطلب دالّ بر تقیه، عمل بسیار مشهور این است که ابن ناصر الدین به صراحت خود را شافعی مذهب یکی از چهار مذهب رسـمی اهل سنّت در روزگارش معرفی کرده است. این مدرک همچنین دیگر شواهد پیروی از مذهب فقهی شافعی که عالمان امامی هنگام تقیه خود را به آن معرفی میکردند را تأیید میکند. دیگر شاهد صریح و روشن در باب پیروی از مذهب فقهی شافعی نسخهای از کتاب نُور الحقیقه و نَور الحدیقه کتابی در اخلاق اسلامی است که حسین بن عبدالصمد تألیف کرده است. در نسخهای از کتاب که به سلطان سلیمان عثمانی تقدیم شده و کتابت آن در استانبول به تاریخ دوازدهم ذو القعدۀ ۹۴۵/ اول آوریل ۱۵۳۹ به پایان رسیده، حسین بن عبدالصمد خود را «حسین بن عبدالصمد الشافعی الحارثی الهمدانی» معرفی کرده است (استوارت، ۱۹۹۷، ص ۱۶۹-۱۷۶). با فرض اینکه ابن ناصر الدین کاتبی کثیر الکتابه بوده محتمل است که ما نسخههای دیگری از کارهای کتابت شده توسط او را با همین ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی بیابیم.
شواهد تفصیلی دیگری که عالمان امامی در شام تحت تسلط عثمانی خود را شافعی معرفی میکرده اند، در دست است. زین الدین عاملی و شاگردش حسین بن عبدالصمد هر دو نزد عالمانی از اهل سنّت دمشق و مصر تحصیل کرده بودند. در مصر آنها فقه اسلامی را نزد فقیهان برجستۀ شافعی خوانده بودند و بنظر محتمل نمیرسید که آنها موفق به انجام چنین کاری شده باشند جز آنکه ادعای اهل سنّت بودن و پیروی از یکی از مذاهب فقهی را کرده باشند. هر دو در ۹۵۲/ ۱۵۴۶ به استانبول سفر کرده بودند و تقاضای دریافت سـمت تدریس فقه در مراکز علمی را به مقامات رسـمی اداری عثمانی داده بودند و هر دو سـمتهایی را به دست آورده بودند؛ زین الدین استاد تدریس فقه در مدرسۀ نوریه بعلبک شده بود و حسین استاد فقه در مدرسهای در بغداد سـمتی که او از پذیرش آن سرباز زده بود. از آنجایی که مدرسۀ نوریه نهادی متعلق به شافعیان بود، معقول است که تصور کنیم زین الدین باید خود را در استانبول فقیهی شافعی معرفی کرده باشد. او تدریس در مدرسۀ نوریه را در ۹۵۳-۹۵۴ / ۱۵۴۶-۱۵۴۷ رها کرده و ترک کرده بود. [۱۶] زمانی که زین الدین برای بار نخست در دمشق حدود ۹۶۴/۱۵۵۷ دستگیر شد، گزارش شده که او قاضی حنفی شام، حسن بیگ افندی (متوفی ۹۸۴/۱۵۷۶) را با ذکر عبارت ترضیه بر صحابه پیامبر از جمله ابوبکر و عمر و پاسخ دادن باین که وی شافعی مذهب است هنگامی که از مذهب فقهی او پرسش شده بود، به سنّی بودن متقاعد کرده بود (بلک بورن، ۲۰۰۵، ص ۲۰۸-۲۱۰؛ استوارت، ۲۰۰۸، ص ۳۳۳، ۳۳۶-۳۶۷). مثالهای دیگری از چنین ادعای مشابهی از شیعیان همین منطقه البته نه در زمان مورد بحث فعلی در دست است. گفته شده که محمد بن مکی در محکمه خود در دمشق در ۷۸۶/۱۳۸۴ خود را شافعی معرفی کرده است (امین، ۱۹۸۴، ج ۱۰، ص ۶۰). بسیاری از افراد خانوادههای اشراف و سادات در ناحیه که در خفا شیعه بودهاند در هنگام معرفی خود را شافعی مذهب معرفی کردهاند (سالاتی، ۱۹۹۲؛ ۱۹۹۹). زمانی که فقیه سنّی مذهب عبدالغنی نابلوسی (متوفی ۱۱۴۳/۱۷۳۱) از کرک نوح در ۱۱۱۲/۱۷۰۰ دیدار کرده، او شریف شیعه از خاندان آل مرتضی را ستایش کرده و گفت او و شریف بر اساس مذهب شافعی نماز گزاردهاند (وینتر، ۲۰۱۰، ص ۲۹). نسخۀ القاموس المحیط فیروزآبادی شاهد دیگری برای ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی در میان شاگردان زین الدین در اختیار ما قرار میهد و دلالت دارد که آنها و بسیاری از عالمان شیعۀ جبل عامل و نواحی مجاور در این دوران عموما چنین ادعایی میکردهاند و عمل به تقیه شیوهای مرسوم و متداول بوده است.
ادعای شافعی بودن در مواردی دست کم فراتر از تنها بیان شفاهی چنین پیروی بوده است. زین الدین عاملی و حسین بن عبدالصمد عاملی فقه و اصول فقه را نزد برجسته ترین فقیهان شافعی قاهره خوانده و اجازاتی که نشانگر آن باشد، دریافت کرده بودند. به واقع هر دو در فقه شافعی تبحر داشته اند. در انجام چنین شیوه ای، آنها از همان سنّت کهن متداول در میان امامیه خواندن فقه نزد اهل سنّت که فقهیان برجستهای چون علامه حلی (متوفی ۷۲۶/۱۳۲۵) و شهید اول پیروی کردهاند (استوارت، ۱۹۹۷). محتمل است که محمد بن احمد بن ناصر الدین نیز فقه شافعی را نزد عالمان سنّی همچون زین الدین خوانده باشد، اما منابع چنین تصریح آشکاری را در برندارند. شاید هم ادّعای شافعی بودن تنها شگردی برای دور کردن سوء ظن گرایش مذهبی او بود یا تظاهر به تسنّن تنها به خاطر جلب نظر خریداران سنّی برای خریدن نسخه از وی بوده باشد. با این همه اگر روابط بسیار نزدیک او با استادش زینالدین که تنها هفت سال قبل شهید شده بود را در ذهن داشته باشیم، وی ممکن است که احساس خطر جدی کرده باشد.
برخی مورخان نقش تقیه در زندگی روزمرۀ شیعیان لبنان در دورۀ عثمانی را کم اهمیت میدانند و معتقدند که زندگی پنهانی زین الدین عاملی و حتی شهادت او و سفرهای بهاءالدین عاملی به شام، مصر و حجاز حوادثی غیر طبیعی بوده است. اشتفان وینتر مینویسد که چنین اموری دلالت بر خصومت و عداوت عمومی علیه شیعه ندارد (وینتر، ۲۰۱۰، ص ۲۰-۲۶). در حالی که دو مورد ذکر شده مواردی استثنائی هستند و شیعیان در لبنان و شام تحت سیطرۀ عثمانی با دشواریهای مدام مواجه نبوده اند، شیوههایی که آنها یعنی شهید ثانی و شیخ بهایی برای معرفی خود بدان متوسل شده اند، باعث ترغیب کردن شیعیان و عقیدۀ رایج لزوم عمل به تقیه که شامل ادعای پیروی از مذهب شافعی بوده، احتمالا در میان جوامع شیعه بسیار متداول بوده باشد.
ترجمۀ محمد کاظم رحمتی – میراث شهاب
————————————————————————–
[۱].چ این مقاله ترجمهای است از:A Case of Twelver Shiite Taqiyyah in ۱۶th-Century Damascus: Claimed Adherence to the Shāfiʿī Legal School”
از نویسندۀ محترم و دوست گرامی دون استوارت که مقالۀ در دست انتشار خود را برایم ارسال کرد، سپاس فراوان دارم. مترجم
[۲]. در باب تقیه به نحو عام بنگرید به: محمد فوزی، مفهوم التقیه فی الاسلام (بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۹۸۵)؛ نزیه محیی الدین، التقیه (بیروت: دار القلم، بی تا)؛ علی شـملاوی، التقیه فی إطارها الفقهی (بیروت: شـمس المشرق، ۱۹۹۲)؛ فتحیه مصطفی عطوی، التقیه فی الفکر الاسلامی (بیروت: الدار الاسلامیه، ۱۹۹۳)؛ سامی مکارم، التقیه فی الاسلام (لندن: مؤسسه تراث الدروزیه، ۲۰۰۴)؛
Ignaz Goldziher, “Das Prinzip der takijja im Islam,” Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft ۵۹ (۱۹۰۶): ۲۱۳-۲۶; Rudolf Strothmann, “Takiyya,” Encyclopaedia of Islam, ۱st ed., ۹ vols. (Leiden: E.J. Brill, ۱۹۱۳-۳۶), ۸:۶۲۸-۲۹; Egbert Meyer, “Anlass und Anwendungs bereich der taqiyya,” Der Islam ۵۷ (۱۹۸۰): ۲۴۶-۸۰; Etan Kohlberg, “Some Imāmī-Shīʿī Views on Taqiyya,” Journal of the American Oriental Society ۹۵ (۱۹۷۵): ۳۹۵-۴۰۲; idem, “Taqiyya in Shīʿī Theology and Religion,” pp. ۳۴۵-۸۰ in Secrecy and Concealment: Studies in the History of Mediterranean and Near Eastern Religions, ed. Hans G. Kippenberg and Guy G. Stroumsa (Leiden: Brill, ۱۹۹۵); Devin J. Stewart, “Taqiyyah as Performance: The Travels of Bahāʾ al-Dīn al-ʿĀmilī in the Ottoman Empire (۹۹۱-۹۳/۱۵۸۳-۸۵),” Princeton Papers in Near Eastern Studies ۴ (۱۹۹۶): ۱-۷۰; idem, “Dissimulation in Sunni Islam and Morisco Taqiyya,” al-Qanṭara ۳۴.۲ (۲۰۱۳): ۴۳۹-۹۰; Maria Dakake, “Hiding in Plain Sight: The Practical and Doctrinal Significance of Secrecy in Shiʿite Islam,” Journal of the American Academy of Religion ۷۴ (۲۰۰۶): ۳۲۴-۵۵.
[۳]. دربارۀ زین الدین عاملی به نحو عام بنگرید به: مقدمۀ رضا مختاری بر زین الدین عاملی، منیه المرید فی ادب المفید و المستفید (قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۹۸۹)، ص ۹-۸۸؛
Devin J. Stewart, “The Ottoman Execution of Zayn al-Dīn al-ʿĀmilī,” Die Welt des Islams ۴۸ (۲۰۰۸): ۲۸۹-۳۴۷; idem, “Investigating the Second Martyr,” pp. ۱۰-۱۶ in MuÎammad KÁzim RaÎmatī (ed.), Law in Transmission: The ʿĀmilī Role in the Development of Shiʿi Law (Qum: Academy of Islamic Sciences and Culture, ۲۰۰۹).
[۴]. در خصوص وضعیت شیعیان در شام تحت سلطۀ عثمانی بنگرید به:
Marco Salati, “I villaggi imamiti della provincia di Aleppo in epoca ottomana,” Rivista degli Studi Orientali ۶۳ (۱۹۸۹): ۲۳۱-۵۵; idem, “Ricerche sullo Sciismo nell’impero ottomano: il viaggio di Zayn al-Dīn al-Šahīd al-Tānī a Istanbul al tempo di Solimano il Magnifico (۹۵۲/۱۵۴۵),” Oriente Moderno ۷۰ (۱۹۹۰): ۸۱-۹۲; idem, Ascesa e caduta di una famiglia di Ašraf sciiti di Aleppo: I Zuhrawi o Zuhra-zada (۱۶۰۰-۱۷۰۰) (Rome: Istituto per l’Oriente C.A. Nallino, ۱۹۹۲); idem “Toleration, Persecution and Local Realities: Obervations on the Shiism in the Holy Places and the Bilad al-Sham (Sixteenth-Seventeenth Centuries),” pp. ۱۲۳-۳۲ in La Shiʿa nell’Impero ottoman (Rome: Accademia Nazionale dei Lincei, ۱۹۹۳); idem, “Presence and Role of the Sādāt in and from Éabal ʿĀmil (Fourteenth-Eighteenth Centuries),” Oriente Moderno ۷۹ (۱۹۹۹): ۵۹۷-۶۲۷; idem, “Shiism in Ottoman Syria: A Document from the Qāḍī Court of Aleppo (۹۶۳/۱۵۵۵),” Eurasian Studies ۱ (۲۰۰۲): ۷۷-۸۴; Andrew Newman, “The Myth of Clerical Migration to Safawid Iran: Arab Shiite Opposition to ʿAlī al-Karakī and Safawid Shiism,” Die Welt des Islams ۳۳ (۱۹۹۳): ۶۶-۱۱۲; Devin J. Stewart, “Notes on the Migration of ʿĀmilī Scholars to Safavid Iran,” Journal of Near Eastern Studies ۵۵ (۱۹۹۶): ۸۱-۱۰۳; idem, “An Episode in the ʿAmili Migration to Safavid Iran: Husayn b. ʿAbd al-Samad al-ʿAmili’s Travel Account,” Iranian Studies ۳۹.۴ (۲۰۰۶): ۴۸۱-۵۰۸; Stefan Winter, The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, ۱۵۱۶-۱۷۸۸ (Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۱۰).
[۵]. همایی این کلمه را عارفهٍ خوانده است. [همین خوانش صحیح است(ویراستار)].
[۶]. این کلمه در متنی که همایی آورده، از قلم افتاده است.
[۷]. همایی این کلمه را ثلاثه خوانده است. (دشواریهایی در خواندن خط شهید وجود دارد. صورت درست انهاء شهید ثانی چنین است: «انهاه احسن الله تعالی توفیقه و تسدیده و اجزل من کل عارفه مزیده و تأییده قراءه و سـماعاً و فهماً و بحثاً و استشراحاً فی مجالس متعدده آخرها یوم الاحد، لیلاً خلت من شهر جمادی الاولی سنه ثمان و خمسین و تسعمائه من الهجره الطاهره النبویه و کتب مؤلفه الفقیر الی الله تعالی زین الدین بن علی بن احمد حامداً مصلیاً مسلماً» مترجم).
[۸]. همایی عبارت متن را «و انا مؤلفه» خوانده است. (همانگونه که اشاره شد شهید ثانی عبارت کتب را به صورت ل کوچکی کتابت کرده است. مترجم).
[۹]. دربارۀ سرانجام کتابخانه و کتابهای زین الدین بنگرید به:
Stewart, “Ottoman Execution,” ۲۹۵-۹۶.
(شهید ثانی در سفر خود به حجاز در سال ۹۶۴ برخی کتابهای خود را همراه داشته است. شاگرد وی ملا محمود لاهیجانی در سفر اخیر همراه شهید ثانی بود. او در مکه تلاش کرد تا شاید بتواند شهید را نجات دهد. تلاشهای او ناکام ماند اما او توانست همه یا شاید برخی از نسخههای شهید ثانی را بدست آورد و دقیقا دانسته نیست که او آیا نسخه را به وراث شهید بازگرداند یا خیر اما هر چه هست از آن مجموعه کتابها چند نسخه باقی مانده است. از جملۀ کتاب شرح تهذیب الوصول سید جمال الدین بن عبدالله حسینی جرجانی موجود در کتابخانۀ آیتالله مرعشی به شـمارۀ ۲۶۷۰ که داود بن شـمس بن داود بن احمد بن حسن فقیه شیبانی بغدادی بحرانی از کتابت آن در روز پنجشنبه هشتم جمادی الثانی ۹۵۲ فراغت حاصل کرده است (مطلب اخیر تذکر دوست گرامی حجتالاسلام و المسلمین ابوالفضل حافظیان است). همین گونه دانسته است که شهید ثانی به همراه خود مجموعهای نفیس که بخشی از آن به خط حسین بن عبدالصمد حارثی است و در کتابخانۀ ملی فارس به شـمارۀ ۳۷۰ موجود است، همراه داشته است. بر نسخۀ شرح تهذیب الوصول همین گونه بر مجموعۀ ۳۷۰ فارس یادداشتی از ملا محمود بن محمد لاهیجانی است که متذکر شده کتاب از جمله متملکات شهید ثانی بوده است. مترجم).
[۱۰]. الروضه البهیه، برگهای ۱۵۸رو، ۱۵۹ پشت. همایی نام فرزند را به خطا حسن ذکر کرده است.
[۱۱]. این اطلاعات را میرزا عبدالله افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، شش جلد، تحقیق سید احمد حسینی (قم: مطبعه الخیام، ۱۹۸۰)، ج ۱، ص ۹۶ و محسن امین، اعیان الشیعه (بیروت: دار التعارف، ۱۹۸۴)، ج ۳، ص ۵۴۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه: القرن الحادی عشر، تحقیق علینقی منزوی (قم: اسـماعیلیان، بی تا)، ص ۷۹ و Salati, “Sādāt,” ۶۱۸. تکرار کردهاند.
.[۱۲] آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیست و هفت جلد (بیروت: دار الاضواء، ۱۹۸۳)، ج ۲۰، ص ۳۷۸؛ مختاری مقدمه بر منیه المرید، ص ۳۰-۳۱. (در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شـمارۀ ۱۰۵۱۹ نسخهای از کتاب کافی در ۴۵۲ برگ موجود است که بخشی از آن توسط فخر الدین احمد بن محمد شیرازی – از آغاز نسخه تا پایان کتاب الجهاد و یک برگ از کتاب التجاره به خط نسخ خوش ریز با تاریخ فراغت از کتابت جمادی الاولی ۹۹۲ و کتاب التجاره، کتاب النکاح و بخشی از کتاب الطلاق تا برگ ۲۸۷ با نسخ درشت و به خط محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العاملی در نجف اشرف کتابت شده است. پس از برگ ۲۸۷ به بعد باز کاتب نسخه شخص دیگری است و در جایی روز پنجشنبه ۵ صفر ۹۹۵ در نجف (برگ ۲۹۹ر) و بخشی باز توسط فخر الدین احمد بن محمد شیرازی در روز پنجشنبه اول پانزدهم شوال ۹۹۱ (برگ ۲۶۳ر) کتابت شده است. تاریخهای آمده در بخشهایی از نسخه که توسط محمدبن احمد بن ناصر الدین حسینی عاملی کتابت شده به ترتیب چنین است: پایان کتاب الـمعیشه(برگ ۲۲۰ب) (…و کتبه بیده العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی بالمشهد المعظم امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام یوم الاحد المبارک سابع عشرین من شهر ذی القعده الحرام من شهور سنه اربع و ثمانین و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و السلام و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و سلم تسلیماً کثیراً)؛ پایان کتاب النکاح (برگ ۲۷۰ب) (وافق الفراغ من هذا الکتاب المبارک یوم الخمیس المبارک خامس یوم من شهر صفر مفتتح سنه خمس و ثمانون و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و السلام بالمشهد الغروی علی ساکنها افضل الصلوه و السلام…و کتبه بیده العبد الفقیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العاملی بالمشهد الغروی علی ساکنه افضل الصلوه و السلام). به نظر میرسد که او در اواخر عمر خویش در نجف اقامت گزیده است. بنگرید به: فریبا افکاری، فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۱ش)، ج ۱۹، ص ۷۰۸-۷۰۹. مترجم).
[۱۳]. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه: احیاء الداثر من القرن العاشر، تحقیق علی نقی منزوی (قم: اسـماعیلیان، بی تا)، ص ۲۲۷. (نسخۀ ۹۳۸۴ کتاب من لا یحضره الفقیه که در ۹۸۱ از کتابت آن فراغت حاصل کرده از جهات دیگری نیز اهمیت دارد. در پایان جزء اول کتاب کاتب در اشاره به پایان کتابت نسخه نوشته است: «واتفق الفراغ من نسخه هذا الکتاب المبارک المعظم قدره نهار الثلثاء یوم الخامس و العشرون من شهر المحرم الحرام من شهور سنه احد و ثمانین و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و السلام بقلم العبد الفقیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی نسباً غفر الله تعالی له و لوالدیهما و لجمیع المؤمنین و المؤمنات الاحیاء منهم و الاموات آمین رب العالمین». ابن ناصر الدین در پایان جزء دوم در انجامه باز خود را چنین معرفی کرده است: «تمَّ الجزء الثانی من کتاب من لا یحضره الفقیه تصنیف الشیخ السعید الفقیه ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی قدس الله روحه و نور ضریحه بقلم العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العلوی یوم الاثنین سابع یوم من شهر صفر سنه احد و ثمانین و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و السلام و الحمد لله وحده و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین». در پایان جزء چهارم نیز آمده است: «فرغ من نسخ اسانید هذا الکتاب العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی یوم الاحد المبارک یوم الخامس من شهر ربیع الاول من شهور سنه احد و ثمانین و تسعمائه هجریه علی مشرفها افضل الصلوه و اتم السلام و صلی الله علی محمد و آله و صحبه و سلم تسلیماً کثیراً آمین یا رب العالمین». بر اساس تاریخ انجامهها کتابت دورۀ چهار جلدی کتاب من لایحضره الفقیه تقریبا سه ماه به طول کشیده است یعنی از محرم تا ربیع الاول. مکان کتابت نسخه ذکر نشده است اما تعبیر آمده در انجامۀ آخر «و صحبه» شاید نشان از کتابت نسخه در محیطی سنّی نشین داشته باشد اما مهم این است که نسخه در تملک سید علی بن حسین بن ابی الحسن داماد شهید ثانی بوده که ظاهرا در آن ایام در دمشق اقامت داشته است. در پایان جزء سوم انهاء مقابله توسط سید علی بن بن ابی الحسن حسینی عاملی آمده اما تاریخ مقابله ذکر نشده است (قوبل هذا الجزء بنسخ متعدده لا تخلو عن صحه، فصح الا ما زاغ عنه البصر و حسر عنه النظر و لله الحمد و المنه علی تمام التوفیق لذلک و کتب علی بن ابی الحسن الحسینی العاملی). همان دست خط در پایان کتاب المشیخه در پایان جزء چهارم آمده و تاریخ دار است اما بخشی از تاریخ انهاء مقابله پا ک شده اما ظاهرا سال باید همان ۹۸۱ باشد و بر این اساس شاید بتوان گفت که ابن ناصر الدین و سید علی بن ابی الحسن نسخه را با نسخههایی دیگر مقابله کردهاند (قوبل هذا الکتاب من اوله الی آخره بنسخ متعدده لا تخلو من صحه…الا ما زاغ عنه النظر و حسر عنه البصر و ذلک فی مجالس متعدده آخرها ربیع الآخر سنه احد – پاک شده و باید ثمانین وتسعمائه باشد- حامداً مصلیاً مسلماً). نسخه در اختیار برخی دیگر از افراد خاندان ابی الحسن بوده و تملکات و بلاغهای مختلف مقابله در اداوار بعدی نیز بر آن هست. دربارۀ اینکه نسخههای متعدد مورد اشارۀ سید علی بن ابی الحسن چه بوده در پایان جزء اول در کنار انجامۀ ابن ناصر الدین یکی از کسانی که نسخه را در اختیار داشته به خطی ریزتر نوشته شده است: «بلغ مقابله و تصحیحاً بحسب الطاقه بنسختان صحیحین مقابلتین بنسخه الشیخ حسن بن زین الدین الشهید الثانی قدس سرهما و ذکر انه عنده وقت مقابلتها خمس نسخ و الحمد لله». شاید عبارت اخیر از شیخ علی کبیر باشد که به تاریخ دوم ذی الحجه ۱۰۹۱ بلاغ سـماعی برای سید کمال الدین بن حیدر حسینی عاملی در برگ آخر نسخه نوشته است. نسخۀ اخیر نشان از ارتباط ابن ناصر الدین با خاندان ابی الحسن از بیوتات اشراف شام است. مترجم).
[۱۴]. فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ آیتالله مرعشی، ج ۲۰، ص ۲۵۰.
[۱۵]. ایرج افشار و محمد تقی دانش پژوه و دیگران، فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ ملی ملک، ج ۱۳ (تهران: کتابخانۀ ملی ملک، ۱۹۷۳-۲۰۰۱)، ج ۱، ص ۵۵۹-۵۶۰.
[۱۶]Stewart, “Iusayn b. YAbd al-Namad al-YAmilD’s Treatise for Sultan Suleiman,” ۱۶۹-۷۶; Salati, “Il Viaggio di Zayn al-DDn.”
(عبدالغنی بن اسـماعیل نابلسی (متوفی پنجم شعبان ۱۱۴۳) در ۲۲ ربیع الاول ۱۱۱۲ سفر خود به طرابلس را از دمشق آغاز کرد و بخشی از مطالب مربوط به سفر خود را در اثری با عنوان التحفه النابلسیه فی الرحله الطرابلسیه، حققه و قدم له هریبرت بوسه (بیروت: المعهد الألمانی للأبحاث الشرقیه، ۲۰۰۳) پیش از ربیع الاول ۱۱۱۳ تدوین کرده است. وی دیداری از کرک نوح و مزار منسوب به نوح نبی در آنجا داشته و از متولی آن مقام که از سادات آل مرتضی بوده، یاد کرده و اشاراتی دربارۀ او آورده و گفته که به همراه او در جامع کبیر کرک نوح نماز جمعه را بر مذهب شافعی خوانده است (ثم إننا صلیّنا الجمعه علی مذهب الإمام الشافعی فی هذا الجامع الکبیر الذی هو جامع قریه الکرک…) (التحفه النابلسیه، ص ۱۱۱). سادات آل مرتضی متولیان رسـمی مقام نوح در کرک نوح بودهاند و در وقفیۀ امیر محمد بن ناصر الدین معروف به حنش نیز از متولی مقام که فردی به نام سید علوان بن سید علی بن علی بن حسین (متوفی بعد از ۹۴۵) بوده، به عالمی شافعی از خاندان آل مرتضی (قدوه علماء الساده الشافعیه) یاد شده است. بنگرید به: حسن عباس نصر الله، تاریخ کرک نوح (دمشق، ۱۴۰۶/۱۹۸۶)، ص ۱۷۴؛ محمد عدنان بخیت، «دور أسره آل الحنش و المهام التی أوکلت إلیها فی ریف دمشق الشام ۷۹۰هـ/۱۳۸۸م – ۹۷۶هـ / ۱۵۶۸ م دراسه و ثائقیه»، همو، دراسات فی تاریخ بلاد الشام: سوریه و لبنان (دمشق، ۲۰۰۸)، ج ۳، ص ۷۶ مترجم).