شبکه اجتهاد: سنّت معتبر، به دلیل وحیانی بودن، عصمت در مصدر و محتوا، عدم اختلاف درونی گزارهها و آموزهها با یکدیگر، نقد ناپذیر و در سنجش اعتبار سایر گونههای میراث مسلمین سنجه و معیار است. نظریههای شارحان، فقیهان هم تراز با سنّت معتبر نیستند و این همانی میان آنها وجود ندارد. هر حدیثی الزاماً ترجمان سنّت معتبر نیست لذا احادیث قابل نقد هستند ولی سنّت معتبر و اصیل فرا نقد است زیرا از حجیت و اعتبار ذاتی برخودار است. تصور نقد سلبی سنّت از اساس نادرست است زیرا پیشتر در میزان خرد ناب اعتبار آن اثبات شده است.
اساساً نقد سلبی زمانی ضرورت مییابد که لزوم و نیاز آن پدید آید؛ این نیاز در نقد، تردید در اصالت و اعتبار یک پدیده است که عقل خود بنیاد راستی آزمایی و رَوایی آن را ضروری میسازد اما اگر چنین لزوم و نیازی وجود نداشت، به نقد نیز نیازی نخواهد بود و در این موقعیت ادعای نقد بویژه گونه سلبی آن معنادار نخواهد بود. به همین دلیل است که اعتبار سنّت معتبر چون بر پایه معیارهای عقلی، قرآنی و کلامی، عصمت مضمونی آن قطعی است دانش یا گرایشی به نام نقد السنّه در فرایند تاریخی گفتمان حدیث پژوهان مسلمین پدید نیامده است زیرا تعبیر نقد السنّه، مفهومی متناقض نما و ترکیبی خود شکن است و همانند تعابیر درد بی دری و رنگ بی رنگی است؛ اما اصطلاح نقد الحدیث این چالش را ندارد و دانشی مستقل در هندسه علوم حدیث است زیرا حدیث به معنای ترجمان سنّت برایند تلاش انسان عادی و غیر معصوم است و احتمال بروز خطا در فرایند آن از روایت، درایت، استتناج و تطبیق آموزهها و نظریههای آن وجود دارد.
از سوی دیگر مطالعات دقیق تاریخ حدیث مسلمین نشانگر این مهم است که برخی از جریانها چون وضع و جعل، غلو، سیاست و … تلاش نمودند تا در فرایند فراگیری و انتقال احادیث، برایند و درایت حدیث دخل و تصرف نمایند. بنا براین احادیث مسلمین به دلیل شرایط حاکم بر فرایند و روند انتقال آن به ما به نقد ایجابی و سلبی نیازمند هستند تا ناسرهها از سنّت سَره و اصیل، تمییز و تفکیک شوند. در قرن دوم هجری همین رویکرد در ارزیابی میراث مسلمین مد نظر دانشوران نامدار است. در رویکرد اعتبار سنجی ابوحنیفه (۸۰- ۱۵۰ق) میراث صحابه نقد پذیر ولی سنّت اصیل رسول خدا (ص) فرا نقد است:
«ما جاء عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یقدم علیه أحد، وما جاء عن أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم اخترنا» (أبی نعیم الأصبهانی، مسند أبی حنیفه، ص ۲۲).
یوسف قرضاوی (۲۰۲۲ م) از متفکران نامدار معاصر اهل سنّت نیز تصریح دارد که میراث پیشینیان ما در سطح بشری آن تحت سیطره نقد هستند زیرا از قداست و عصمت ذاتی برخوردار نیستند، از نگاه عقل خود بنیاد در نقد پذیری میراث آحاد بشر در شرق و غرب جهان تفاوت و تمایزی وجود ندارد و به همین میراث مسلمین هر چند در پیوند با دین هستند باید نقد شود: «اذا کان تراث اسلافنا العظام فی مستواه البشری خاضعاً للنقد و لیست فی ذاته قداسه و لا عصمه فان منطق العقول المستقله یقول: إنّ تراث الاخرین سواء کان فی الغرب أم فی الشرق أحق بالخضوع للنقد و التقویم من تراثنا الذی یتمیز بصلته بالدین…» (قرضاوی، یوسف، کیف نتعامل مع التراث و التمذهب و الاختلاف، ص ۵).
علامه مرتضی عسگری (۱۳۸۶ش) از عالمان معاصر امامیه نیز به این مهم چنین تصریح میکند: «صحیح نیست که هر حدیثی که از رسول الله (ص) روایت شده ما آن را صحیح بدانیم و نتوانیم مورد نقد و بررسی قرار بدهیم، این صحیح نیست… این همه احادیث متناقض در کتابهای حدیثی هر دو مکتب را چگونه چاره جوئی نمائیم؟ …» (مرتضی عسگری، تشیع و جایگاه سنّت، ص ۳۴).