اگر بنا باشد با علوم انسانی غربی جامعه را اداره کنیم و بعد بگوییم نظام ما اسلامی است این به شوخی نزدیکتر است! جز با وارد کردن فقه به متن علوم انسانی، این علوم تولید نمیشوند؛ علوم انسانی را دانشگاهیان نمیتوانند تولید کنند؛ من این مطلب را در دانشگاهها هم عرض کردهام؛ تعارف هم ندارد؛ تولید علوم انسانی اسلامی فقط از طلبه مجتهد بر میآید.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد، در جلسهای که با حضور برخی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه تهران، در محل حوزه علمیه امام رضا(ع) این شهر و با موضوع «تحول در فقه آموزی و راه اندازی رشتههای تخصصی فقه معطوف به علوم انسانی» برگزار شد، اظهار داشت: حوزه امروز حول محور فقه میچرخد و به تعبیر امروزی، پاشنه آشیل حوزه، همین فقه است.
فقه؛ محور فهم دینی
رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران با بیان این که موضوع فقه، دست کم دو جهت دارد، گفت: اولین جهت این است که اصولا معیشت و مناسبات مومنین براساس احکامی که تحت عنوان فقه صورت بسته است تدبیر میشود؛ فقه در واقع حیات اجتماعی و فردی مسلمین را اداره میکند و تحقق جامعه اسلامی در گرو فقه مترقی و مورد عمل است.
تفاوت فقه و اصول با دیگر علوم
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، افزود: جهت دیگر موضوع فقه، آن است که فقه و به تبع آن اصول، تنها یک دانش نیست؛ و تفاوت فقه و اصول با دیگر علومی که در حوزهها مورد تدریس و تدرس و مطالعه قرار میگیرد، در این است که علاوه بر اینکه فقه و اصول دو دانش هستند، فهم همه دین و توانایی برای درک درست و دقیق و فنی و مضبوط سایر اضلاع هندسه معرفتی دین، در گرو تحصیل اجتهاد است، که آن هم در بستر فقه اتفاق میافتد؛ یعنی ما در اصول، قواعدی را فرا میگیریم که با آنها فقه را استنباط میکنیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان این که در خلال تدریس و تدرس فقه و اصول، چیز دیگری هم حاصل میشود که گویی کمتر مورد توجه قرار میگیرد، خاطرنشان کرد: این موضوع آن است که قوه اجتهاد و مهارت برای اجتهاد معارف و مفاهیم، در بستر این دو دانش بدست میآید؛ لهذا کسی که فقیه نباشد، نمیتواند متکلم کاملی باشد؛ و حتی نمیتواند در اخلاق اسلامی متخصص شود.
علم اصول، مولد علوم انسانی
رشاد یادآور شد: این طور نیست که قلمرو اصول را محدود به فقه بدانیم. آنچنان که معروف است- البته قلمرو دانشی اصول، همین است؛ یعنی با اصول فقه مواجهیم؛ کمتر کسی هم جز این را ادعا کرده است. آن چنان که من استقراء کردهام در مجموعه اصولیون شیعه، جز دو نفر(مرحوم صاحب فصول و برادرش مرحوم شیخ محمدتقی اصفهانی) کسی نگفته است که اصول فقه، اصول همه دانشهای دینی است، بلکه غالبا قلمرو اصول را حوزه فقه دانستهاند.
وی افزود: هرچند در اصول، مباحث بسیاری مطرح میشود که در دیگر دانشها کاربرد دارد؛ اما آنچه که فراتر از قلمرو دانش اصول بوده، فن است. مهارتی که انسان با اصول و تسلط بر فقه به دست میآورد؛ آنگاه آن مهارت، در اخلاق، تفسیر و حتی در تاریخ اسلام هم کارایی دارد؛ مثلا میبینیم؛ مجتهدی نظیر شهید مطهری که تخصص تاریخ نگاری ندارد اما کتاب وزینی به نام «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مینویسد؛ و در تقابل با او از بزرگترین مورخین جبهه مقابل، کتاب «دویست سال سکوت» را مینویسد. به هر حال شهید از عهده برمیآید؛ و در همان تاریخ هم به مداقههای مجتهدانه و استنباط میپردازد، چرا که به فن اجتهاد، مسلط است.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران گفت: بنابراین اصول و فقه از حیثی دو دانش هستند و از جهتی چون مهارت و قوه اجتهاد را به انسان میدهند شبیه به فلسفه هستند که میگوییم همه علوم در موضوع خود، محتاج فلسفه هستند؛ و به نحوی گویی فلسفه بر دیگر علوم ولایت دارد؛ فقه و اصول هم چنین نقشی دارد و به تعبیر عامیانه دوقلوهای به هم چسبیده اند. در واقع گرچه دو دانش هستند ولی تواما یک معرفت قلمداد میشوند.
فقه و اصول، منشا تحول در فهم دین
وی در ادامه سخنان خود با تأکید بر این که اگر قرار است تحولی در جامعه، حوزه و یا معارف دینی رخ دهد باید از فقه و اصول شروع شود، گفت: آنچه که در این ۴۰ سال اخیر در حوزهها رخ داده، در مجموع و فی الجمله مخصوصا در ایران، خوب بوده است؛ سعی شده است که هم فقه تغییر و تحول پیدا کند و به حوزههای جدید ورود یابد و هم بعضی سعی کردهاند بعضی دانشهای جدید را وارد حوزه کنن؛ رشتههای تخصصی را دایر کرده اند. موسسات و مراکز پژوهشی و آموزشی تاسیس شده است.
دانشگاه؛ جایگاه تخصص در علم و نه تولید آن
رشاد تصریح کرد: در دانشگاه، رشتههای علمی و تخصصی، از جمله در علوم انسانی موجود است؛ و افراد وقتی تحصیل میکنند متخصص در آن علم، یعنی مشرف به آراء و نظرات، در رشته مربوطه میشوند. ولی در آن فن، مجتهد نمیشوند. تخصص به این معنا که آراء را میدانند و آن دانش را میشناسند؛ اما مجتهد که اجتهاد کنند و معرفت اضافه کننند؛ نمیشوند. به همین جهت بعد از گذشت یک قرن که دانشگاه در ایران تاسیس شده است؛ کمتر مجتهد این علوم را داشته ایم. همه مصرف کننده بوده ایم.
حوزویان در دانشگاه؛ محور تولید علم
وی در ادامه سخنان خود با بیان این که عموم شخصیتهای برجسته و نام آوران ما که در حوزهی علوم انسانی در این صد سال مطرح شده اند؛ متخصصاند، ولی موسس نیستند، گفت: این افراد با وجود آن که تسلط کافی دارند، ولی منشا تحول علمی نشدهاند و البته آن دسته از افراد نادری که کاری از پیش بردهاند و منشا اثر بوده اند، اگر پیشینه آنها را نگاه کنید میبینید که سابقه طلبگی دارند؛ نظیر بزرگانی چون مرحوم آقای دکترگرجی که از آیتالله خویی اجازه اجتهاد داشتند، مرحوم دکتر شهیدی، فروزانفر و بزرگانی از حکما مثل مرحوم الهی قمشهای که در آغاز به کار دانشگاه وارد آن شدهاند، اما خود دانشگاه هرچند مشرف به علم تربیت میکند ولی مجتهد علم تربیت نمیکند.
فاصله گرفتن رشتههای تخصصی از فقه و اصول
استاد خارج فقه حوزه علمیه تهران یادآور شد: بعد از انقلاب موسساتی تاسیس شد تا ظاهرا و احتمالا این خلاء را پر کنند؛ برای این منظور رشتههای تخصصی دایر کردند که بعضی در قالب دانشگاه و برخی در قالب موسسات تخصصی بودند؛ مثل دانشگاه امام صادق(علیه السلام) در تهران، دانشگاه مفید و دانشگاه باقرالعلوم(ع) در قم، دانشگاه رضوی در مشهد و موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در قم؛ اینها درست شدند و تصور ما این بود که اینها اجتهاد را در متن تخصص وارد میکنند، ولی نشد.
رئیس شورای حوزه علمیه تهران با تصریح بر این که الان اعلام میکنم به نظر من طرح رشتههای تخصصی شکست خورده است، گفت: علت شکست رشتههای تخصصی در حوزهها، بریدن و فاصله گرفتن از فقه و اجتهاد است؛ در حالی که علمای گذشته ما در کلام، فلسفه و تفسیر که وارد میشدند، نظیر فقه ورود پیدا میکردند؛ بارها گفته ام که مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی(رضوان الله تعالی علیه)، ضمن اینکه یک مجتهد اخلاقی بود، یک مجتهد در اخلاق به حساب میآمد.
انتقاد از عملکرد دانشکدهای در حوزه
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تأکید بر این که اگر در رشتههای تخصصی به نحو اجتهادی وارد میشدیم جواب میگرفتیم، گفت: من به این مطلب رسیدهام که رشتههای تخصصی در حوزه موفق نبودهاند. به جهت آن که مکانهایی به عنوان مرکز تخصصی و موسسه آموزش عالی تخصصی دایر کرده ایم، ولی مانند یک دانشکده عمل میکنیم.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران، افزود: عدهای از طلبهها بعد از ظهر آنجا میروند و صبح به حوزه میآیند؛ قم هم این مراکز و موسسات را جزو حوزه قلمداد نکرده است؛ اصلا اسمی که بر اینها گذاشته شده، نادرست است. بنده کتبا هم طی نامهای به آیتالله مقتدای این مطلب را طرح کردهام که نامی که بر اینها نهادهاید دانشگاهی است. بگذارید: مدرسه علمیه تخصصی، حوزه علمیه تخصصی! ایشان فرمودند: حالا اینجور تصویب شده است؛ با این حال نامه نوشتم تا بماند. بالاخره ادبیات و به قول روشن فکرها، تکنولوژی به دنبال خود ایدئولوژی میآورد و کلمهها هم با خود مفهوم میآورند.
برخورد اجتهادی با علوم انسانی
وی با بیان این که امروزه رشتههای تخصصی شکست خوردهاند و من به عنوان خادم حوزه علمیه تهران نمیگویم باید آنها را تعطیل کنیم بلکه باید متحول کنیم، گفت: راه چاره اینست که همچون تفسیر خود که اجتهادی برخورد میکنیم، وارد عمل شویم؛ کاری که مرحوم طباطبایی در المیزان انجام داده کم از کاری که مرحوم نجفی در جواهر انجام داده نیست؛ مرحوم علامه با همان فن و با همان شیوه، با قران مواجه شده است؛ این کار را باید بکنیم؛ همچنین مرحوم صدر المتالهین در حکمت همین کار را کرده است و مجتهدانه با حکمت مواجه شده است و لذا میبینیم چهارصد سال بنای عظیمی که در حکمت بنیان نهاد استوار باقی مانده است؛ عمل مجتهدانه او وی را نسبت به گذشته و آینده، مَفصل و مقطعی در تاریخ حکمت قرار داده است.
رشاد تأکید کرد: بنده به عنوان خادم این جمع همراه جمعی از همکارانم، به این نتیجه رسیدهایم که باید از یک سو رشتههای تخصصی را در بستر فقه، اصول و اجتهاد برگزار کنیم و از دیگر سو پوشیده نیست که فقه ما هم شتاب لازم را برای تحول و پاسخگویی به نیازهای زمانه ندارد؛ البته در این حوالی سی سال در ایران به طور خاص، آنچه در حوزه فقه رخ داده است با میزان تحولی که ممکن بود طی دو سه قرن اتفاق بیفتد؛ برابری میکند.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان این که حقیقتا فقه ما، لامحاله و ناچار رو به تحول است، گفت: پرسشهای جدید، نیازهای تازه و عرصههای نو، افکار بدیع و هجمههای بسیار منشا تحول بودهاند؛ به لحاظ ورود موضوعات جدید، مبانی تازه به علاوه نیاز نظام اسلامی سبب شده است فقه ما قدری متحول شود. ولی آن طور که باید و شاید و در حد حاجت، تحول صورت نگرفته است.
تخصص در کنار اجتهاد
رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران در ادامه سخنانش گفت: امروزه اگر به دنبال انسانهای همه فن حریف باشیم، مطلوبیتی ندارد؛ یعنی دیگر نمیتوان کسانی را تربیت کرد که در همه علوم و فنون مجتهد، صاحب نام و صاحب نظر باشند؛ این دیگر میسر نیست، چرا که گسترش فزاینده علوم و معارف، نیازها، مسائل و نظریهها و مکاتب، مخفی نیست؛ البته همواره مجتهد جامع نیاز داریم، ولی به هر حال باید فقهایی متخصص تربیت کنیم که ضمن اینکه فقیه و مجتهد هستند، متخصص هم باشند؛ یعنی از یک دانشگاهی کم نداشته باشند؛ اگر این فقیه در اقتصاد کار میکند، با اقتصاددان که روبه رو میشود یک اقتصاددان باشد در عین حال که یک مجتهد است! و همین طور در سایر رشتههای علوم انسانی.
وی افزود: ما باید فضلای حوزه را در عین حال که مجتهد بار میآوریم و فقیه- به معنی الکلمه- تربیت میکنیم، باید در یک حوزه متخصص باشند؛ و صرف اینکه از باب طهارت شروع کنیم و به صلاه و صوم و زکات و … برسیم و جلو برویم- هیچ وقت هم به نیمه نمیرسیم- مجتهد بار میآوریم ولی متخصص بار نمیآوریم؛ از دیگر سو دانشگاهها و رشتههای تخصصی، متخصص بار میآورند ولی مجتهد بار نمیآورند. هرچند متاسفانه در رشتههای تخصصی این هم رخ نمیدهد! فقیه ما وقتی با یک اقتصاددان روبه رو میشود با ادبیات بسیاری از مسائل آشنا نیست. در نتیجه نمیتواند به عمق مطالب پی ببرد.
لزوم تخصص در موضوعات فقهی
رشاد با بیان این که امروزه بسیاری از موضوعات تغییر کرده است، گفت: مثلا پول تعریف دیگری یافته است؛ کارکردهای فعلی پول با پول سنتی نظیر درهم و دینار که دارای ارزش ذاتی بود، ماهیتا تفاوت دارد؛ حکم این پول با پول سنتی متفاوت است؛ خب! این موضوعات، فقیهی را میطلبد که بر موضوع پول و بانکداری رایج مسلط باشد؛ فهم علمی صحیحی داشته باشد، آنگاه فتوا دهد؛ همیشه هم نمیتوان گفت که اگر این است، حکمش اینطور است و اگر آن است چنان حکمی دارد؛ نخیر! نخست بگو چیست آنگاه حکمش را صادر کن! لذا قهرا باید تخصصی را به دست آورده باشیم.
ضرورت پیوند فقه با علوم انسانی
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر این که اگر بخواهیم فقه را متحول، کارآمد، کاربردی و پاسخگوی نیازهای زمانه کنیم، باید با علوم انسانی پیوند بزنیم، خاطرنشان کرد: الان در کل امت اسلام، عملا علوم انسانی ما را اداره میکند؛ یعنی اقتصاد ما در ید فقه نیست بلکه در دست اقتصاددانهاست؛ جامعه و جامعه شناسی ما را جامعه شناسان تدبیر میکنند نه ما؛ بنده طلبه در عرصه جامعه چندان کارآمد نیستم، چون شناختی از جامعه و فرهنگ ندارم؛ ما چند نفر طلبه داریم که فرهنگ را مطالعه علمی کرده باشند؟ اصلا بگویند ماهیت فرهنگ چیست! قواعد حاکم بر هر فرهنگ چیست؟ مبانی فرهنگ چیست؟ برآیندهای فرهنگ چیست؟ مسائل علم و فلسفه فرهنگ را بدانند! طلاب آگاه در این عرصه نداریم! اگر شما سراغ دارید بفرمایید.
فقه منسجمی راجع به انقلاب و مسائل آن نداریم
این استاد خارج فقه حوزه علمیه تهران با بیان این که ما میخواهیم جامعه را و فرهنگ آن را اداره کنیم و در شرایط تهاجم فرهنگی هستیم، اضافه کرد: دنیا درگیر جنگ فرهنگی است و امروز تهدید نظامی صرفا پشتوانه است! این شرایط مثل آنست که ما درگیر جنگ نظامی باشیم ولی کار با اسلحه را ندانیم؛ مانند اوایل جنگ که موشک نداشتیم. چندتا از لیبی گرفتیم که آن را هم لیبیاییها برایمان شلیک میکردند. طلبه فاضل ما اگر فقه را خوب بداند ولی فرهنگ را به درستی نشناسد، کار مشکل میشود؛ لذا باید فقه الثقافه بخواند؛ فقه الاجتماع خوانده باشد؛ فقه السیاسه بخواند؛ فقه الثوره بخواند؛ انقلاب کرده ایم ولی فقه منسجمی راجع به انقلاب و مسائل آن نداریم. همین طور در سایر رشتهها؛ در واقع جز با تولید علوم انسانی اسلامی نمیتوانیم از انقلاب نگاه بانی و نگهداری کنیم.
تحقق جامعه اسلامی در گرو تولید علوم انسانی اسلامی
رئیس شورای حوزه علمیه تهران تصریح کرد: اگر بنا باشد با علوم انسانی غربی جامعه را اداره کنیم و بعد بگوییم نظام ما اسلامی است این به شوخی نزدیکتر است!
رشاد افزود: جز با وارد کردن فقه به متن علوم انسانی، این علوم تولید نمیشوند؛ علوم انسانی را دانشگاهیان نمیتوانند تولید کنند؛ من این مطلب را در دانشگاهها هم عرض کردهام؛ تعارف هم ندارد؛ تولید علوم انسانی اسلامی فقط از طلبه بر میآید، آن هم زمانی که اولا مجتهد باشد؛ در مورد غیر مجتهد، نظریه پردازی امکان ندارد چرا که غیر مجتهد صاحب نظر نیست که نظریه پردازی کند؛ و اصولا فن آن را که اجتهاد است نیاموخته است.
ارائه فقه جواهری با رویکرد نو
وی با بیان این که اگر بخواهیم انقلاب تداوم پیدا کند با تولید علوم انسانی اسلامی ممکن است، گفت: اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی تولید کنیم، با اجتهاد میسر است؛ و اگر بخواهیم مجتهدانه به تولید این علوم بپردازیم باید در فقه و اصول مجتهد شده باشیم؛ از آن طرف هم اگر بخواهیم فقه را جایگزین علومی کنیم که از غرب آمده و جامعه ما را اداره میکند، براحتی امکان پذیر نیست؛ در نهایت اگر بخواهیم اسلامی سازی علوم انسانی صورت پذیرد، باید فقه را جهت دار کنیم؛ البته کاملا اصولی آنهم با روش فقه سنتی و جواهری؛ همان فن و انضباط، اما با رویکرد نو و روزآمد و معطوف به مسائل و نظریات و نیازهای جدید.
سیر کارهای پیش رو
رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: ۲۴ رشته پیرامون رابطه فقه و علوم انسانی تنظیم کردهایم که البته در این تعداد محصور نیست؛ خوب است ابتدا این فهرست را تکمیل کنیم؛ پس از آن ابتدا فهرستی از حوزههای ضروری فقه معاصر، فقه تخصصی و فقه زندگی ساز تهیه کنیم؛ آن گاه در جلسات بعد به این بپردازیم که مثلا اگر به فقه الثقافه پرداختیم، ساختار آن را مشخص کنیم که چه ابواب و مباحثی را باید در آن مطرح کرد؟ هرچند در منابع فقهی ما چنین ساختارهایی وجود ندارد؛ سپس بحث کنیم که مظان این مباحث کجاست؟ یعنی ببینیم در چه ابواب و کتبی این گونه مباحث را میتوان جست؟ برویم آنها را اصطیاد کنیم؛ باز باید مطالعه و مشورت کنیم که چگونه اینها را تولید کنیم.
وی با بیان این که الان غالبا فروع تولید شده نداریم، گفت: سؤالی که در این خصوص مطرح میشود این است که قواعد فقهیهای که در بعضی از این موضوعات کاربرد دارد و با اتکا به آنها میتوان فروع جزئیه را تولید کرد چه قواعدی هستند؟ یا جمعی را بگذاریم تا آیات الاحکام را در مورد انواع فقه مضاف خارج کنیم؛ ما خیال میکنیم همان ۵۰۰ آیه یا ۳۵۰ آیه و یا به قول مرحوم عبدالاعلی سبزواری ۸۰۰ آیه، آیات الاحکام است؛ و بعضی مانند مرحوم معرفت، کل قرآن را آیات الاحکام میدانستند؛ با این فرض که از بعضی آیات مبانی به دست میآید. از بعضی مباحث مرتبط با فقه، و از بعضی هم فروع به دست میآید.
بنابرگزارش حوزه، رشاد گفت: اگر فقه فعلی و خصوصا مباحث اخیر را مورد فحص قرار دهیم، به آیات بیشتری بر میخوریم که فقها به آن تمسک کرده اند؛ چنان که در قواعد فقهیه هم همین طور است؛ بعضی ۳۰ قاعده، عدهای ۶۰ قاعده، بعضی ۷۰ قاعده و حتی برخی ۱۲۰ قاعده هم نوشته اند.
رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران خاطرنشان کرد: سالهای دور به بازدید معجم فقه آیتالله گلپایگانی رفته بودیم؛ آن موقع با اینکه معجم به اتمام نرسیده بود میگفتند ما تا کنون ۱۲۰۰ قاعده را از کتب فقهی در آوردهایم. بعدا شنیدم تا ۲۰۰۰ باب هم رسیده است؛ بعضی از این قواعد در همه ابواب و عدهای در ابواب خاصی کاربرد دارند؛ خوب است ما قواعد را دسته بندی کنیم و به اهل فقه بسپاریم؛ بلکه بتوانیم مبتنی بر آیات و روایات و قواعد فروعی را آماده کرده و در اختیارشان بگذاریم؛ به این شکل آرام آرام حلقاتی را تشکیل دهیم و هر کدام از اساتید حلقهای داشته باشند. با پنج تا ده نفر شروع به کار کنند؛ چارهای هم جز این نیست. میتوان با این مسیر ان شاءالله این مواد و دروس و رشتهها را دایر کنیم.