شبکه اجتهاد: آیتالله سید محمد صدر یکی از علمای عراق و از خاندان صدر بود که به سال ۱۳۲۲ ش، در نجف به دنیا آمد. وی در همان شهر تحصیل کرد. از وی چندین اثر تاریخی و فقهی برجای مانده است. این آثار عبارتند از «تاریخ مابعد الظهور»، «الیوم الموعود»، «تاریخ الغیبه الصغری»، «تاریخ الغیبه الکبری». کتاب فقهی او هم با عنوان «ماوراء الفقه» در پانزده جلد منتشر شده است.
پدر وی سید صادق صدر، داماد مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر ـ پدر آقا رضا و امام موسی صدر ـ بود. داماد دیگر آیتالله صدرالدین صدر، مرحوم آیتالله سید محمدباقر صدر بود. به علاوه سه دختر مرحوم شهید صدر همگی عروسهای سید محمد صدر بودند.
سید محمد دارای قلمی روان و نطقی شیرین بود و شهید صدر کتاب «بحث حول المهدی» را به عنوان مقدمه کتاب «تاریخ الغیبه الصغری» او نوشت. از وی مجموعه خطبههای جمعه هم با عنوان «دستور الصدر» با تقریر اسماعیل وائلی به چاپ رسیده است. کتابهای چاپ نشدهای هم دارد.
چگونگی و چرایی تشکیل این جریان
انتفاضه شعبانیه در سال ۱۹۹۱ تاثیری شگرف در گروههای مبارز با رژیم صدام گذاشت؛ شاید به نوعی یاس و نومیدی فراگیر. در اوج قدرت و در زمانی که ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق به کنترل مخالفین صدام درآمده بود همه چیز از دست رفت. شاید از این جا بود که نگاه به آمدن دستی از بیرون برای از بین بردن رژیم صدام سکه رایج مبارزین عراقی شد.
اما در همین زمان بود که جریانی در داخل عراق شکل گرفت و به شکلی بهت آور در میان تودههای مردم عراق هوادار پیدا کرد. پس از حوادث سال ۱۹۹۱م و در سال ۱۹۹۶م صدام حسین به منظور ایجاد گفتمانی اسلامنما در مقابله با امریکا و برای فروکاستن نزاع خود با این کشور به جنگی از نوع جنگهای صلیبی کوشید با ایجاد موجی با نام «الحمله الایمانیه» در جامعۀ عراق خود را مسلمانی راستین نشان دهد. ازهمینرو در شعبههای حزب بعث کلاسهای دینی برقرار کرد. نگارش کلمۀ الله اکبر در پرچم عراق از نشانههای همین دوره است.[۱]
از طرفی با درگذشت آیتالله خویی، حکومت صدام برای واگذار کردن مسؤولیت طلاب خارجی به سراغ مراجع رفت. ابتدا به سراغ آیتالله سیدمحمدعلی حکیم داماد مرحوم آیتالله العظمیحکیم رفت که ایشان حاضر به قبول این مسؤولیت نشد. دیگران هم به دلیل این که حوزه علمیه را به نوعی وابسته به حکومت صدام نکنند، این مسؤولیت را نپذیرفتند. از جمله این افراد، مرحوم سیدحسین بحرالعلوم بود که او هم شرط کرد در صورتی این مسؤولیت را میپذیرد که زندانیان سیاسی مسلمان آزاد شوند. این شرط پذیرفته نشد و او هم نپذیرفت.[۲]
صدام اصرار داشت این مسئولیت به فردی عراقی واگذار شود لذا گزینه بعدی او سید محمد صدر بود. محمد صدر این مسئولیت را پذیرفت اگرچه شایعاتی در مورد شکنجه وی برای پذیرش این مسئولیت وجود داشت.
مساله عربیت و دوگانگی در فضای حوزه نجف
حوزه نجف و مراجع آن همیشه تحت سیطره فارسها و ایرانیها بودند. عراقیها عمدتا در دوگانه طلاب علمی و منبری حوزه نجف در جانب دوم قرار میگرفتند. از زمان مرحوم سید محسن حکیم تلاشهایی برای افزایش حضور طلاب عراقی و عرب زمان در حوزه نجف صورت گرفت. شهید سید محمدباقر صدر و حزب الدعوه نیز در این زمینه تلاشهایی را انجام دادند. شدت فارسی زدگی حوزه نجف به گونهای بود که باعث شد ارتباط حوزه با مردم عراق و در راس آنها عشایر جنوب عراق به شدت ضعیف باشد و همین امر باعث نوعی بیگانگی میان حوزه و این مجموعه کلیدی از مردم عراق شد.[۳]
سید محمد صدر این مساله را به خوبی درک میکرد. تفاوت صدر اول و ثانی در این است که محمدباقر صدر همواره به دنبال نخبگان شهر بود و میخواست از آنان در اداره امور استفاده کنند، حتی اعضای حزبش همگی از روشنفکران و فرهیختگان شهر بودند، اما صدر دوم تنها به دنبال عشایر و شیوخ آنان بود تا بتوانند، مواضع آنان را با دیدگاههای شیعه نزدیک کند.[۴] سیدمحمد صدر برای عشایر اهمیت بسیار قائل بود و احکام مرتبط با عشایر را بهصورت جداگانه صادر میکرد.
علاوه بر دوگانه فارس و عرب، دوگانهای دیگر در فضای حوزه ایجاد شد که این بار خود سید محمد صدر منادی آن بود. رشد ابتدایی وی با انتقاد نسبت به قرائت نهاد رسمی حوزۀ علمیۀ نجف از بعضی مفاهیم مانند تقیه و بسیط الید بودن همراه بود. بعدها وی مبدع دوگانهای به نام حوزه ناطق و حوزه صامت شد و عملا خود را نماد حوزه ناطقه نامید و حوزه سنتی نجف(که غالبا مراجعی ایرانی داشت) به حوزه صامت مبدل کرد. وی در مورد شاخصه اصلی حوزه ناطقه میگفت:
«نبی اکرم و معصومین همه از حوزه ناطقه مجاهده بودند و صرفا متعلق به حوزه نبودند بلکه جزئی از حوزه ناطقه مجاهده محسوب میشدند. لذا میتوانیم بگوییم حوزه ناطقه مجاهده از کی تاسیس شد؟ از بیعت یوم الدار که پیامبر اولین بار اعلان دعوت را نسبت به خویشانش انجام داد. این تا عصر حاضر ادامه دارد و تا روز قیامت که متمثل در وجود امام مهدی(عج) است ادمه دارد. اغلب علمای گذشته ما از مجاهدین و ناطقین بودند و از ساکتین به شمار نمیآمدند. ساکتین که میگویند: «تبلیغ شرعی واجب نیست جز در هنگام سؤال؛ اما در حالتی که سؤال نیست چه؟ غیر واجب است و مستحب! و قیام به آن هم واجب نیست و دق الباب و مراجعه به مردم لزومی ندارد مردم باید بیایند و بفهمند!» این روش سنتیای است که حوزه قدیم فلسفه اجتماعی اش را بر آن بنا گذاشته است.»[۵]
شیوههای ارتباطی با دشمنان بعثی
رابطه سید محمد صدر با حکومت بعثی عراق به دو مرحله تقسیم میشود. در ابتدای به مرجعیت رسیدن وی در عراق رابطه او و حکومت صدام بسیار خوب بود و همین مساله هم موجب انتقادات بسیاری از وی توسط گروههای مبارز عراقی خارج کشور شد. زمانی که اجازه برگزاری نماز جمعه را به سیدمحمد صدر میدادند، آیتالله سیستانی اجازه نیافت تا در مسجد خضراء نماز بگذارد. بهانه آن بود که قصد تعمیر مسجد را دارند در حالی که همه دریافتند این بهانهای دروغین است و هدف محدود کردن آیتالله سیستانی است. با امکاناتی که رژیم بعث در اختیار سیدمحمد صدر گذاشت، تعداد مقلدان وی در عراق رو به فزونی نهاد. به خصوص خود سیدمحمد صدر هم برخوردهای عاطفی داشت و با اطعام و کمک و غیره تلاش کرد تا دایره مرجعیت خویش را توسعه دهد. وی در این راه موفقیت به دست آورده در زمان حیاتش به گمان برخی، بالغ بر هفتاد درصد شیعیان عراق مقلدش بودند. [۶]در این دوره، حکومت بعثی از وی حمایت کرد و خود او هم در مصاحبهای با نشریه الوسـط اعـلام کـرد که برای حوزه خود از حکومت ماهیانه در حدود سه میلیون دینار عراقی میگیرد. اقبال از سید محمد صدر امر را بر وی مشتبه کرده و مرجعیت خویش را جدی گرفت. تـا زمـانی که از وی حمایت میشد، در رادیوی عراق از وی با عنوان «مرجع الدینی الاعلی» یاد مـیشد.
اما ناگهان در نیمه دوم سال ۷۷ رفتار آیتالله صدر تغییر کرد و وی به شیوه انتقادی از حکومت بعث روی آورد در حالی که جامعه شیعی از تغییر رویه او شگفزده شده بودند اولین رویارویی حکم ولایی ایشان مبنی بر پیاده روی شیعیان به سمت کربلا که یکی از قدیمی ترین رسومات شیعیان عراقی بود و البته صدام آن را ممنوع کرد. دومین رویارویی او تشبیه کردن صدام به متوکل عباسی بود و در اقدام دیگر کارمندان دولت را به توبه دعوت نمود. از دعا کردن برای صدام نیز خودداری ورزید و برای درخواستهای دولت نیز فتوا صادر ننمود و از دولت نیز درخواست نمود که اماکن مقدسه باید توسط مرجعیت اداره شود و وکلا و خطبای نماز جمعه را نیز از زندان آزاد سازند. وی به شدت انتقادات خود میافزود و حتی در هفتههای آخر نماز جمعه، کفنپوش حضور پیدا میکرد.
برخی نیز از دلایل نزاع وی با حکومت عراق را مساله اداره مدینه الثوره از مناطق حاشیهای بغداد میدانند. دنبال تلاشهای پی در پی رژیم سابق عراق و سیدمحمدصادق صدر برای زیر نفوذ بردن عشایر شهر «مدینه الثوره» به نفع خود، این امر به پایان ماجرای دراماتیک صدر و دو فرزندش انجامید.[۷] مدینه الثوره یا صدام سیتی که بعد از سقوط صدام به مدینه الصدر(شهرک صدر) تغییر نام یافت از مهمترین مناطق تحت نفوذ جریان صدر بود. منطقهای حاشیهای که متشکل از عشایر فقیر و مهاجر جنوب عراق مانند سماوه و العماره بود که به بغداد مهاجرت کرده بودند. مردمی که همیشه مورد نگاه خاص سید محمد صدر بودند.
ارتباط با حوزه نجف و دیگر گروههای شیعی
از همان ابتدای اوج گیری کار سید محمد صدر به دلایل مختلف بین وی و مراجع نجف دوگانهای جدی ایجاد شد. از طرفی وی نماد حوزه عربی بود و ارتباط گیری وی با مردم ضعیف جامعه عراق هم وی را به تنها نقطه رهایی بخش داخل کشور عراق مبدل کرد. کارهای وی موجی عظیم در گروههای خاموش عراق، مانند گروههای شیعه و مظلوم و فقیری که کسی برای آنها حساب باز نمیکرد، پدید آورد. به نظر عدهای سیدمحمدصادق صدر که توان جذب مقلدان سنتی مرجعیت آیتالله سیستانی را نداشت، به فقرا و طبقات فرودست جنوب عراق روی آورد و روابط خود را با قبایل فرودست و حتی عراقیان غیرعرب که احساس تبعیض میکردند، مستحکم کرد و با استفاده از گفتمانی طبقاتی، انقلابی، ضدامریکایی، ضدغربی، ضدبعثی و حتی ضدحوزۀ علمیه توانست بیش از پیش به تودهای جدید مرکب از طبقات فرودست و فقیر جامعۀ شیعۀ عراق نزدیک شود.[۸]
صدر که به دلیل ارتباطش با حکومت بعث مورد انتقاد حوزه نجف بود ارتباطش با حوزه و بزرگان آن روز به روز رو به وخامت میرفت. شاید خاطره خودش به خوبی گویای این مساله است: «آقای سیستانی در دیدار اخیرش فقط برای من قیام کرد اما مثل همیشه تا درب خروجی بدرقه من نیامد»
اتفاقات مختلفی در دوره وی رخ میداد که انگشت اتهام به سمت وی و طرفدارانش نشانه میرفت. آیتالله سیدمرتضی بروجردی که در حرم نماز میخوانده از طرف صدریها توصیه میشود که محل نماز خود را برای ظهر و مغرب به آقای سیدمحمد صدر واگذار کند که او نمیپذیرد و مدتی بعد ایشان کشته میشود. اندکی بعد آیتالله میرزا علی غروی در حالی که از کربلا به نجف باز میگشت، در راه جلویش را گرفته او و راننده و پسرش را به شهادت رساندند. این اتفاق شب جمعه افتاد. روز جمعه سیدمحمد صدر خطبه نماز جمعه خواند و هیچ اشارهای نکرد. تا هفته بعد که خود او متهم به این کار شد در خطبه نماز جمعه گفت که من ۲۵ سال با آقای غروی رفیق بودم و آقای سیستانی ۲۵ سال با او عداوت داشته است. اکنون چه شده است که رفیق او متهم به قتل او میشود و دشمن او متهم نمیشود؟ فسبحان الله یتهمون الصدیق و یترکون العدو.[۹]
همان زمان به منزل آیتالله بشیر نجفی پاکستانی حمله میکنند که نارنجکی به اتاق وی میاندازند که عمل نمیکند. علاوه بر این به بیت آیتالله سیستانی و دفتر شهریه ایشان حمله میشود، نزاعهایی بین دفتر سید محمد صدر و دفتر آیتالله سید محمد سعید حکیم بر اداره مدرسه پاکستانیها رخ میدهد. طی این سالها بخصوص پس از شهادت سیدمرتضی بروجردی و میرزا علی غروی، سایر مراجع نجف دیگر از خانههایشان خارج نشدند. آنها ترس از حکومت بعثی نداشتند چون یقین داشتند که این ماجراجوییها توسط گروهی از داخل حوزه علمیه صورت میگیرد. در زمان مدیریت ایشان بر حوزات علمیه، اقامت جناب شیخ بشیر پاکستانی تمدید نشد که این هم مسالهای دیگر از اختلافات شد.
این دوگانگی و اختلافات به گروههای مبارز عراقی خارج عراق هم کشیده شد. گروههای مبارز سید محمد صدر را به خیانت و ارتباط با حکومت بعث متهم میکردند. چند روز قبل از قتل سید محمد صدر، صدرالدین قبانچی در مقالهای وی را خائن، عمیل و مستحق قتل مینامد.[۱۰] در مجلس فاتحه او که در مسجد اعظم قم برگزار شد، وقتی سید محمد باقر حکیم شرکت کرد طرفداران صدر با او برخورد مناسبی نداشتند و در مسجد بلوا برپا شد. حتی برخی گفتهاند که به وی کفش هم پرتاب شد که صدریها آن واقعه را «انتفاضه نعال» نامیدند.
منبع: شعوبا
پانوشت:
[۱] http://www.zamane.info/1389/12
[۲] نسخه عربی مجاهدین خلق، رسول جعفریان
[۳] مصاحبه آقایان سید علی اکبر حائری و آیتالله مددی در این باره جالب است.
[۴] الحیاه
[۵] خطبه نماز جمعه، نماز جمعه ۴۵
[۶] نسخه عربی مجاهدین خلق، رسول جعفریان
[۷] الحیات
[۸] http://www.zamane.info/1389/12
[۹] نسخه عربی مجاهدین خلق، رسول جعفریان