دکتر حسن حنفی از مهمترین نظریهپردازان و نواندیشان دینی در مصر و جهان عرب که بیش از ۵۰ سال از عمرش را صرف پروژه میراث و تجدد کرد و بر خیلی از نظریه پردازان معاصر مؤثر بود، ساعتی قبل در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، دکتر حسن حنفی، متفکر و فیلسوف پرآوازه مصری در ۱۹۳۵ در قاهره زاده شد و در آنجا رشد کرد و درس خواند. او در سال ۱۹۵۶ با مدرک لیسانس از دانشگاه قاهره فارغ التحصیل شد. سپس به فرانسه سفر کرد تا اینکه در سال ۱۹۶۶ دکتری خود را از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرد. حنفی برای تدریس در گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره در سال ۱۹۶۷ به مصر بازگشت. او در سال ۱۹۷۳ به سمت استادیاری و در سال ۱۹۸۰ به استاد تمامی فلسفه نائل آمد و در سال ۱۹۸۸ رئیس گروه فلسفه دانشگاه قاهره شد و از آن تاریخ استاد تمام وقت دانشگاه قاهره محسوب گشت.
او مشاور علمی دانشگاه سازمان ملل در توکیو و دبیر کل جمعیت فلسفی مصر و رئیس دانشکده فلسفه دانشگاه قاهره بود که سابقه تدریس در بسیاری از دانشگاههای جهان را داشت. حنفی به سبب تسلّط بر زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی به عنوان استاد مدعوّ، در بسیاری از دانشگاههای جهان، از جمله دانشگاههای فرانسه، ایالات متحده آمریکا، بلژیک، کویت و آلمان حضور یافته بود و بابت دستاوردهای علمی خود جوایز آکادمیک بسیاری دریافت کرد.
حسن حنفی در جوانی با انگیزههای انقلابی فعالیت سیاسی داشت و با اخوان المسلمین مرتبط بود و از معدود نواندیشان عرب است که با اندیشه انقلاب اسلامی ایران نیز در سالهای نخست آن آشنا شد. او زمانی که در اروپا به سر میبرد، با علی شریعتی از نزدیک آشنا شد و دوستی برقرار کرد. وی حتی در روزهای نخست شکلگیری انقلاب اسلامی، برای آشنایی با دستگاه فکری امام خمینی درگیر مباحث ایشان در موضوع ولایتفقیه و حکومت اسلامی شد. وی بعدها عنوان کرد که اوایل انقلاب در ایران، کتابهای امام خمینی را با شور و شوقی زیاد در زیر پالتوی بلندی که میپوشیده، در بین طبقات دانشگاه قاهره جابهجا میکرده است. وی بعدها در سال ۱۳۸۶ نیز برای شرکت در همایش حکمت مطهر به ایران آمد. «سنت و نوسازی»، «علم غربشناسی چیست»، «گفتوگوی شرق و غرب جهان اسلام» از آثار اوست که به فارسی ترجمه شده است.
حنفی معتقد بود که مسلمانان، «وحی» و «سنت» را طوری تعبیر و تفسیر کردهاند که با جهانِ امروز بیگانه است. وی عمده تأملات خود را بر انسانمحوری قرار داده و معتقد بود که در تفکرِ الاهیاتی، انسان نادیده گرفته شده است. میگفت که انسان در نظامهای اسلامی محو شده و «خیلی از واژگان مذهبی با طرح برخی مقولات … از کنار واقعیتهای روزانه زندگی میگذرند. دیگر این واژهها و کلمات، جهتگیریشان به سمت امور مشخص اجتماعی و حتی نمادهای انسانی مطرح در شرایط و ویژگیهای امروزین نیست»(میراث فلسفی ما، ص۱۹۴).
مهمترین پروژه او «التراث و التجدید» (میراث و نوسازی) نام دارد که طیّ نیم قرن بدان اشتغال داشته و در بر دارنده ابعاد گوناگونی است که هر یک از آنها را در آثاری جداگانه کاویده است. در کنار پروژه «التراث و التجدید» میتوان به مهمترین آثاری که وی در ضمن آنها به مساله مناسبات شریعت و سیاست در دولت پرداخته به کتاب «جذور التسلط و آفاق الحریه»، «الهویه»، «الحرکات الإسلامیه فی مصر»، «الیمین و الیسار فی الفکر الدینی» و «الدین والثقافه والسیاسه فی الوطن العربی» اشاره کرد. همچنین «من العقیده الی الثوره» یکی از مهمترین آثار او بشمار میرود.
«من النقل إلی الإبداع»، «من النص إلی الواقع»، «من الفناء إلی البقاء»، «من النقل إلی الفعل»، «ظاهریات التأویل» و «تأویل الظاهریات»، «مقدمه فی علم الإستغراب»، «فشته، فیلسوف المقاومه»، «برغسون، فیلسوف الحیاه»، «رساله فی اللاهوت و السیاسه لسبینوزا»، «نماذج من الفلسفه المسیحیه للسنج»، «تعالی الأنا موجود لجان بول سارتر»، «قضایا معاصره»، «دراسات إسلامیه»، «دراسات فلسفیه»، «هموم الفکر و الوطن»، «حصار الزمن»، «من مانهاتن إلی بغداد»، «وطن بلا صاحب»، «نظریه الدوائر الثلاث، مصر و العرب و العالم»، «الواقع العربی الراهن»، «الثوره المصریه فی عامها الأول»؛ از دیگر آثار وی میباشد.
رویکرد حسن حنفی مورد نقدهای تند و ملایم فراوانی قرار گرفت و برخی آثارِ او با نقدهای علمای الازهر مواجه شد. آنها او را به افکار سوسیالیستی و الحادی متهم میکردند. تمایلات انسانمحورانه و آزادیخواهانه حنفی، او به چهره ممتاز جریان «چپ اسلامی» در دنیای اسلام بدل کرده بود.
احمد الطیب؛ شیخ الازهر مصر در سوگ او نوشت: خدا او را بیامرزد که عمر خود را در محراب اندیشه و فلسفه گذراند و غرب و شرقشناسان را به برخورد منصفانه با شرق و تمدن آن و ارزشهای والای انسانی فراخواند».