اختصاصی شبکه اجتهاد: یادداشت «سستی ایده «دولت قراردادی پیامبر» به قلم جناب آقای محمد متقیان تبریزی بهطور محترمانه وارد بحث شده و سعی کرده است مواجهه علمی و یا به تعبیر خویش مواجهه روشمند با کتاب داشته باشد؛ که این رویکرد نویسنده قابل تقدیر است.
در این یادداشت، دوگانهسازیها و تقسیمبندیهای متعددی مطرح شده است، مانند اختیار و اضطرار، متن و زمینه، اطلاق و تقیید، قرارداد در دوره سنتی و مدرن، سیره و منبع سیره و … . اساساً این یادداشت بر پایه این دوگانهها سامان یافته و تلاش کرده تا با استفاده از آنها، قراردادی بودن دولت پیامبر را مورد نقد قرار دهد. در این خصوص نکاتی را به اختصار بیان میکنم:
دوگانه اختیار و اضطرار (تقیه) در سیره حکمرانی پیامبر تقریباً جایگاهی ندارد. حکمرانی پیامبر از آغاز دعوت ایشان به مدینه، بر اساس انتخاب و اختیار خود ایشان بوده است و همین رویه در دوره حکومت آن حضرت نیز ادامه داشته است. اگر نویسنده قصد داشت نقدی در این زمینه مطرح کند، باید به دوگانه ضعف و قدرت دولت پیامبر اشاره میکرد تا بررسی کند آیا دولت پیامبر در زمان ضعف و قدرت، رفتار یکسانی داشته است یا خیر. اگر چه پاسخ به این سؤال نیز مثبت است و با مطالعه کتاب و سیره پیامبر درمییابیم که ایشان به همان اندازه که در قرارداد مدینه(دوره ضعف) بر مبنای توافق و رضایت عمل میکند، در قراردادهای بعد از فتح مکه(دوره قوت) نیز به همان شیوه عمل نموده است.
دوگانه متن و زمینه نویسنده نیز به معنای زمینهگرایی و متنگرایی متعارف نیست. مراد نویسنده از بهکارگیری این تعبیر همان دوگانه نخست است: آیا پیامبر متن فلان قرارداد را در زمان اختیار امضا کرده یا تخت شرایط خاصی مجبور به امضای آن شده و تقیه نموده است؟ پاسخ اجمالی به این سؤال در بالا ذکر شد. همچنین باید دانست قرارداد براساس مذاکره و گفتگو و قدرت چانهزنی طرفین منعقد میشود و به نظر میرسد اساسا تقیه در این مورد جایگاهی نداشته باشد.
دوگانه بعدی که با تعبیر اطلاق و تقیید در متن یادداشت آمده، نیز چیز جدیدی ندارد و دوباره به همان دوگانههای پیشین و احتمال وجود تقیه در سیره پیامبر ارجاع داده است که پاسخ آن نیز بهطور اجمالی بیان شد.
دوگانه دیگر نویسنده، تفاوت فهم از قرارداد (برابری و آزادی) در دوره مدرن و سنتی است که به صفحه مشخصی از کتاب نیز ارجاع داده شده است. در این خصوص باید گفت:
اولا؛ اساساً این اشکال، بر فرض صحت آن، به همه نظریهپردازیهای صورت گرفته در دوره حاضر که به سیره پیامبر و ائمه معصومین استناد میکنند، وارد است؛ چرا که فهم انسان مدرن از مسائل اساساً متفاوت از انسان سنتی است و پیروی از این ایده منجر به عدم امکان استفاده از هیچ سند، مدرک، سیره یا فهم تاریخی میشود که بعید است کسی ملتزم به آن باشد. بسیاری از نظریهپردازان این دریافت را نمیپذیرند.
دوما؛ دکتر سید صادق حقیقت پیشنهادی در این باره دارند که در مقالهای تحت عنوان «نسبتسنجی مفاهیم مدرن و سنتی» بدان پرداختهاند. ایشان معتقدند با تعیین شاخصهایی میتوان مفاهیم مدرن را در سنت جستجو کرد. از نظر حقیقت، ارجاع مستقیم مفاهیم مدرن به سنت امکانپذیر نیست، اما ارجاع شاخصهای بهدستآمده که قرابت معنایی دارند، بلامانع است. اگر به همان صفحاتی که نویسنده یادداشت بدان ارجاع داده (ص ۳۹۸) یا به سراسر متن کتاب مراجعه شود، مشاهده میشود که دکتر فیرحی نیز با استخراج شاخصهایی مانند «وفای به عهد»، «پیمان» و «احترام به استقلال سیاسی، فرهنگی و دینی»، که دایره معنایی نزدیک به مفهوم قرارداد امروزین دارند به بازخوانی قراردادی دولت پیامبر پرداختهاند.
و اما نسبت به دوگانه سیره و منبع سیره باید گفت که این کتاب ادعایی در خصوص منبع سیره به معنای آیات و روایات ندارد و اساساً کتاب حاضر مبتنی بر عملکرد پیامبر (ص) بحث خود را پیش برده است. اگرچه به عنوان کسی که در این پروژه با مرحوم دکتر فیرحی همکاری میکردم، اطلاع دارم که دکتر فیرحی قصد داشت در مقدمهای به نسبت میان وحی و قراردادگرایی بپردازند، اما اجل مهلت تدوین این کتاب به قلم خود ایشان و همچنین نگارش این مقدمه را نداد.
نویسنده یادداشت دوگانههای دیگری را نیز طرح کرده است که به جهت اینکه تبیین کنندگی خاصی ندارند از ذکر آنها خودداری میشود.
جمعبندی پایانی یادداشت به بحث غدیر و نصب حضرت علی (علیهالسلام) توسط خداوند و همچنین ذکر واژه «نبی» در قرارداد مدینه پرداخته است. نویسنده انتقاد کرده که چگونه نصب و نبوت با قرارداد و انتخاب سازگاری دارد.
اگر نویسنده با دقت بیشتری متن کتاب را مطالعه میکرد، درمییافت که در واقعه غدیر، تمرکز دکتر فیرحی بر چرایی معرفی امام علی (ع) توسط پیامبر استوار است و نه بر نصب آن حضرت توسط خدا یا انتخاب توسط مردم. فیرحی معتقد است که معرفی و انتخاب امام علی (ع) توسط پیامبر به دلیل صلاحیت آن حضرت در پاسداری از این نظام قراردادی نوپای پیامبر بوده است.
بحث قرارداد مدینه و نسبت نبوت پیامبر و ارتباط آن با سایر مفردات قرارداد مدینه بهطور مکرر در کتاب آمده و علاقمندان به بحث را به متن کتاب ارجاع میدهم. اما اجمالا باید گفت که از نظر دکتر فیرحی، پیامبر در قرارداد مدینه با حیثیت نبی حضور ندارد و تنها پیشنویس قرارداد مدینه را تهیه کرده است و بهعنوان داور مرضیالطرفین ایفای نقش میکند.
نویسنده از مفهومی به نام «تحریف معنوی» در بحث خود استفاده کرده است، اما توضیح کافی درباره آن نداده که تحریف معنوی چه تفاوتی با سایر تحریفها دارد و بر چه شاخصهایی استوار است. همچنین مشخص نیست که چند نوع تحریف از نظر ایشان وجود دارد و کتاب «پیامبری و قرارداد» چگونه مصداق تحریف معنوی محسوب میشود. اشاره به «تحریف معنوی» به عنوان یک رویکرد انتقادی جالب است، اما به همان اندازه نیز مبهم و غیر قابل سنجش است. نویسنده باید بیشتر توضیح دهد که این تحریف چگونه رخ میدهد و چه معیاری برای تشخیص آن وجود دارد.
سخن پایانی اینکه اگر وجود این همه قراردادهای منعقده در سیره پیامبر گرامی اسلام، معنا و وجهی ندارد و نمیتواند به عنوان نشانهای از سیره سیاسی آن حضرت تلقی شود، پس چه معنایی دارد؟
در واقع، وجود قراردادها و توافقات در زمان پیامبر (ص) ترجمان واقعی دیدگاه اسلامی در عرصه سیاست است و نشاندهنده نوع حکمرانی و تعاملاتی است که آن حضرت با جامعه خود برقرار کرده است. از این رو، اگر این قراردادها نتوانند به عنوان نشانهای از سیره سیاسی پیامبر (ص) شناخته شوند، باید بررسی کرد که چه دلایلی برای این ادعا وجود دارد و چرا باید بخش مهم و اعظمی از سیره سیاسی آن حضرت نادیده گرفته شود؟
نویسنده: اکبر محمدی، عضو هیات علمی پژوهشکده اندیشه دینی معاصر