عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: یکی از علتها درباره اینکه چرا موضوع تعزیر در کتابهای فقهی مطرح نشده، این است که مؤلفان معتقد بودند قرآن در موضوع تعزیر آیه و حکمی ندارد. در برخی از منابع نیز استناد محدودی به تعزیر از منظر قرآن شده که یکی از آنها سرائر ابن ادریس است که فقط به یک آیه اشاره شده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست «توسعه قلمرو استنباط احکام و قوانین از قرآن کریم» چندی قبل با ارائه حجتالاسلام والمسلمین سیدجعفر صادقیفدکی، عضو هیئت علمی گروه دایره المعارفهای قرآنی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان وی را میخوانید:
موضوع توسعه قلمرو استنباط احکام و قوانین قرآن را در چند بخش بیان خواهیم کرد که در بخش اول در منابع آیات الاحکام و فقه شیعه و اهل سنت موضوعاتی مطرح و در آنها به آیات قرآن استناد داده شده است و اگر آنها را بررسی کنیم، متوجه میشویم ظرفیت قرآن در این موضوعات بیشتر از آن چیزی است که فقهای ما از قرآن برداشت کردهاند.
علت بیتوجهی فقها به آیات مرتبط با تعزیر
دو موضوع مهم در این رابطه، تعزیر و ارتداد هستند که هم بحث شرعی و هم حکومتی هستند. در بحث تعزیر به چند منبع آیاتالاحکام شیعه و اهل سنت مراجعه و آیاتی که فقهای ما در این مباحث به آنها استناد کردهاند را استخراج کردیم که از جمله فقهالقرآن راوندی و الحکامالقرآن شافعی هستند که در هیچکدام از آنها موضوع تعزیر مطرح نشده است. برخی دیگر از منافع فقهی مانند شرائعالاسلام، اثر محقق حلی و فقهالحدود آیتالله موسوی اردبیلی وجود دارند که در آنها نیز بحث تعزیر مطرح شده، اما به آیات قرآن استناد داده نشده است.
یکی از علتها درباره اینکه چرا در این کتابها موضوع تعزیر مطرح نشده، این است که مؤلفان معتقد بودند قرآن در موضوع تعزیر، آیه و حکمی ندارد. در برخی از منابع نیز استناد محدودی به تعزیر از منظر قرآن شده که یکی از آنها سرائر ابن ادریس است که فقط به یک آیه در سوره توبه اشاره کرده است. کتابی که بیشترین آیات مربوط به تعزیر را مورد استناد قرار داده، کتاب دراسات مرحوم منتظری است که حدود ده تا دوازده آیه قرآن درباره تعزیر را آورده است.
یکی از این آیات در کتاب دراسات، آیه ۲۵ سوره حدید است که خداوند فرموده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ؛ همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم و تا معلوم شود که خدا و رسلش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بینیاز) است» یکی از کاربردهای آهن که اشاره شده، در تعزیر و حدود است. آیه دیگر ۳۱ سوره نساء است که خداوند فرموده است: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا؛ (ای اهل ایمان) چنانکه از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند، دوری گزینید، ما از گناهان دیگر شما درگذریم و شما را به مقامی نیکو برسانیم»؛ از این آیه استفاده کرده که تعزیر فقط به گناهان کبیره اختصاص دارد. در این کتاب به چندین آیه دیگر اشاره شده که از جمله آنها آیات مربوط به عفو است که بر اساس آنها حاکم اسلامی میتواند کیفر مجرم را مورد عفو قرار دهد.
آیات مرتبط با تعزیر
اکثر این آیات هم آیات صریح در تعزیر نیست، بلکه آیات عام است، اما میتوان در مورد تعزیر نیز استفاده کرد. وقتی در این بحث قرآن را مورد تحقیق و تفحص قرار میدهیم، آیات دیگری نیز وجود دارند که صراحت بیشتری درباره تعزیر دارند که فقهای شیعه و اهل سنت از آن استفاده نکردهاند که از جمله آنها آیه ۵۸ سوره احزاب است که در آن آمده است: «وَالَّذِینَ یؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا؛ و آنان که مردان و زنان با ایمان بیتقصیر و گناه را بیازارند (بترسند که) دانسته بار تهمت و گناه آشکار بزرگی را برداشتهاند». مفهوم آیه این است که اگر مؤمنی مرتکب عمل گناهی شد، آزار دادن وی جایز است و این همان تعزیر است.
آیه دیگر که در قرآن وجود دارد و فقها به آن اشاره نکردهاند، آیه ۱۶ سوره نساء است که خداوند میفرماید: «وَاللَّذَانِ یأْتِیانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا ۖ فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ تَوَّابًا رَحِیمًا؛ و هر کس از شما (مسلمانان) عمل ناشایست مرتکب شود، چه زن و چه مرد، آنان را (به سرزنش و توبیخ) بیازارید، چنانچه توبه کردند و به کار شایسته پرداختند، متعرض آنها نشوید که خدا توبهپذیر و مهربان است». این آیه درباره مرتکبان عمل فحشا در صدر اسلام است و قرآن میفرماید باید چنین کسانی را آزار دهید که این هم همان تعزیر است که البته با نزول آیه حد، این آیه در مورد زنا لغو شد. آیه دیگر آیه ۶۰ سوره احزاب است که قرآن کریم میفرماید: «لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِینَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا؛ البته (بعد از این) اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض (و ناپاکی) است و هم آنها که در مدینه (بر ضد اسلام) تبلیغات سوء میکنند (و دل اهل ایمان را مضطرب و هراسان میسازند) دست (از این زشتی و بدکاری) نکشند ما هم تو را بر (قتال) آنها برانگیزیم (و بر جان و مال آنها مسلط گردانیم) که از آن پس جز اندک زمانی در مدینه در جوار تو زیست نتوانند کرد». این بحث درباره شایعهپراکنان است و قرآن خطاب به پیامبر میفرماید اگر منافقان از شایعهپراکنی دست برنداشتند، در مدینه تو را بر آنها مسلط خواهیم کرد و میتوانید آنها را تبعید کنید. البته برخی چنین برداشت کردهاند که منظور این است که میتوان آنها را به قتل رساند. آیات بعدی که صراحت در تعزیر دارد، آیات ۱۱۸ و ۸۳ سوره توبه و نیز آیه ۱۱۵ سوره فتح است. مضمون این آیات این است که عدهای از مسلمانان در صدر اسلام از شرکت در جهاد خودداری کردند و خداوند آنها را از جنگهای بعدی که غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد، محروم کرد که این هم نوعی تعزیر است.
آیه بعدی که میتوان از آن استفاده کرد، آیه ۵۸ سوره انبیا است که خداوند فرموده است: «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیهِ یرْجِعُونَ؛ (در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شکست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند» این آیه درباره شکستن بتها از سوی حضرت ابراهیم(ع) است. چون حضرت ابراهیم ملاحظه کرد که این بتها منجر به انحراف شدهاند، لذا آنها را شکست و از این آیه میتوان استفاده کرد که حاکم اسلامی میتواند ابزار و آلات جرم را از بین ببرد. آیات مرتبط دیگر ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره توبه هستند که به نابودی مسجد ضرار توسط پیامبر اسلام اشاره دارند و دو کیفر برای کسانی که آن مسجد را بنا کردند، در نظر گرفته شده که یکی این است که خداوند آنان را از نماز خواندن پیامبر در این مسجد محروم کرد و تعزیر دوم نیز نابودی خود مسجد بود. دلالت اکثر این آیات بیشتر از آنهایی است که تاکنون فقهای ما اشاره کردهاند.
آیات مربوط به ارتداد
موضوع دیگر بحث ارتداد است که هم مربوط به احکام شرعی و هم قوانین حکومتی است. الاحکام القرآن شافعی تنها به دو آیه ۷۴ توبه و ۱۰۶ نحل اشاره کرده است. الاحکام القرآن جصاص حنفی حدود ۱۰ آیه از آیات ارتداد را مورد اشاره قرار داده است. فقه القرآن راوندی در بحث ارتداد به آیات ۲۱۷ و ۲۲۱ بقره اشاره کرده است. در کنز العرفان اثر سیوری فقط به آیه ۵۴ مائده اشاره شده است. شیخ طوسی در کتاب المبسوط به چهار آیه شامل آیه ۲۱۷ بقره ۱۳۷ نساء، ۵ مائده و ۸۵ آل عمران اشاره کرده است. ابن قدامه که از فقهای حنبلی است، بیشترین آیه را در بحث ارتداد استفاده کرده که شامل ۱۰ آیه است.
مجموع این آیات در همه آیاتالاحکام و فقه شیعه و اهل سنت از بیست آیه تجاوز نخواهد کرد، اما اگر همین بحث را بر قرآن عرضه کنیم، بیشتر از شصت آیه وجود دارد که قوانین فقهی و حکومتی ارتداد را مطرح کرده است. البته عموماتی نیز در قرآن داریم که در بحث ارتداد قابل استفاده هستند که در فقه شیعه و سنی یا استفاده نشده یا بسیار کم استفاده شده است که از جمله آنها آیات ۹۴ و ۱۴۰ سوره نساء و ۱۷ و ۷۲ مائده است.
موضوعات مربوط به فروعات عملی
بخش دیگری که میتوان آیاتالاحکام قرآن کریم را توسعه داد، توسعه در موضوعات مربوط به فروعات عملی است که وارد فقه نشده است که از جمله این موضوعات انفاق، اطعام به دیگران، تعلیم و تربیت، تبلیغ، بدعت، تکفیر، عزت مسلمانان، روابط با غیر مسلمانان، عفو و گذشت و دهها و صدها فروعات دیگر است که در فقه شیعه و اهل سنت مطرح نشده، اما اگر آنها را بر قرآن کریم عرضه کنیم، متوجه میشویم که قرآن در آنها حکم فقهی دارد.
بخش دیگری که در فقه شیعه و اهل سنت نیامده، موضوع مباحث اخلاقی است. این مباحث را تاکنون فقط در منابع اخلاقی شیعه و اهل سنت منحصر کردهایم، اما اینها از موضوعاتی است که خداوند در قرآن کریم آنها را افزون بر زاویه اخلاقی از زاویه فقهی نیز بررسی کرده است. یکی از دلایل اینکه اینها را میتوان وارد فقه کرد، اشتراک در موضوع، قلمرو و هدف اخلاق و فقه است. دلیل دوم وحدت لحن و سیاق آیات قرآن در موضوعات فقهی و اخلاقی است. علت دیگر وحدت لحن و سیاق روایات در موضوعات فقهی و اخلاقی است. علت دیگر نیز سیره و روش فقها است و از جمله در برخی از منابع آیاتالاحکام، یا منابع فقهی شیعه و اهل سنت، آنها عمدتاً برخی از موضوعات اخلاقی را در منابع خود از زاویه فقهی بررسی کردهاند که از جمله آنها شیخ انصاری و فقه القرآن آیتالله یزدی هستند.
منبع: ایکنا