اختصاصی شبکه اجتهاد: سخنرانی آیتالله عبدالله جوادی آملی در رونمایی از آخرین نگاشته ایشان «تحریر الاصول»، واکنشهای متفاوتی را در فضای مجازی و حقیقی برانگیخت. عمده واکنشها اما در رابطه با «طلبه افغانی» خواندنِ مرحوم آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، نگارنده کتاب ماندگار «کفایۀالاصول» و اطلاق «دلّال علمی» به جای «مبتکر»، به بسیاری از نویسندگان و اساتید دانش اصول و فقه بود.
آیتالله متخلّقِ حوزه علمیه قم که همواره با تازیانه فسلفه و تفلسف، فقهای قم و نجف را مینواخت، این بار اما تازیانه جدیدی را به دست گرفت و فقدان نوآوری در عرصه فقه و اصول را به چالش کشید. ذوق آیتالله در استدلالات بدیع و نامگذاریهای نو، البته تازگی ندارد؛ چرا که چند سال پیش نیز عَلَم و کُتَل را «آهن سرد»ی نامیده بود که نمیتواند حرارت نام حسین (ع) را در دلها زنده کند. رقّت قلب و نفس سلیم وی نیز باعث میشود که گاه به گاه، سخنان برآمده از دلش را با اشک چشم یا صدایی محزون همراه سازد، آنچنان که در ماجرای ربوی بودن بانکها و اخیرا در نشست دورهای اساتید سطوح عالی حوزه قم چنین کرد. او اما این بار، همه هنرها را در هم آمیخت تا نکته مهمی بگوید: «دلّالی علمی» به جای «نوآوری».
واکنشها به این سخن اما متفاوت بود. برخی شأن و جایگاه یک مرجع تقلید و یک استاد متخلّق و دوست داشتنی را مانع از ابراز نقدهای صریح خود دانستند و سکوت کردند. پارهای نیز این سوال را مطرح کردند که آیا آیتالله شمالی، خود ابتکارات علمی قابل ملاحظهای دارد تا بتواند اَخلاف «طلبه افغانی» را به عدم نوآوری متهم سازد؟ و اینکه آیا افغانی بودنِ صاحب کفایهالاصول، دخالتی در تمامیتِ استدلال بر عدم وجود نوآوری در حوزههای علمیه دارد که این قدر بر آن تأکید میشود؟ برخی نیز ماجرا را فرصت مناسبی برای گشودن بغضهای فروخفته خود از تلفسلف آیتالله دانستند و عقدهگشائی کردند.
فارغ این همه اما، نکتهای که در حقیقت، اصل و اساس برگزاری این جلسه بود و با این سخنان و واکنشها به حاشیه رانده شد، چیز دیگری بود: رونمایی از پنجمین تقریر منتشرشده درس اصول فقه امام خمینی.
پس از «تهذیب الاصول» (جعفر سبحانی)، «معتمد الاصول» (محمد فاضل لنکرانی)، «جواهر الاصول» (سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی) و «تنقیح الاصول» (حسین تقوی اشتهاردی)، این پنجمین تقریر دروس اصول فقه ایشان است که به مرحله چاپ میرسد. به اعتراف مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام اما، ماجرا به اینجا ختم نمیشود بلکه ۸ تقریر دیگر از دروس اصول فقه ایشان نیز موجود است که به مرور به زیور طبع آراسته خواهد شد. اینها همه علاوه بر تقریرات دروس فقه و فلسفه و عرفان و اخلاق ایشان و همچنین علاوه بر تکنگاریهای صورت گرفته در رابطه با برخی مباحث ایشان همچون طلب و اراده (مانند «لبّ الاثر فی الجبر و القدر» جعفر سبحانی) است.
پرسشی که به ذهن میرسد این است که آیا تدریس یک دوره کامل و دو دوره ناقص اصول فقه توسط امام بزرگوار ما، لزوم نگارش ۱۳ تقریر از این دروس را توجیه میکند؟ آیا تمام مطالب این تقریرات با یکدیگر متفاوت هستند که نمیتوان همه آنها را به صورت «نسخه بدل» یا «پاورقی» در ذیل یکی از تقریرات منتشر کرد؟ آیا نمیشد برخی تفاوتهای مهم این تقریر با سایر تقریرات را به صورت چند مقاله منتشر کرد و این همه کاغذ و هزینه را صرف نکرد؟ آیا نمیشد به چاپ دیجیتال این تقریرات اکتفا کرد و از صرف این همه هزینه بابت کاغذ و … خودداری نمود؟
تقریرات متعدد از دروس یک استاد البته کم نظیر نیست، بلکه در رابطه با بزرگانی همچون آیتالله خوئی نیز همینگونه است، لکن در رابطه با امام خمینی، اشکال مضاعف است؛ چرا که اوّلا دورههای تدریس اصول فقه توسط ایشان (به جهت گرفتاریهای انقلاب) بسیار کمتر از هفت دورهای است که آیتالله خوئی تدریس کردند و لذا احتمال تبدل رأی و ارائه نکات جدید بسیار کاهش مییابد و ثانیا امام بزرگوار، خود، در قالب کتابهای «انوار الأصول»، «مناهج الوصول»، «الاستصحاب»، «التعادل و التراجیح»، «الاجتهاد و التقلید»، «بدائع الدرر فی قاعدۀ نفی الضرر» و «رسالۀ فی الطلب و الارادۀ»، به بیان غالب آراء اصولی خویش پرداختهاند و لذا دیگر نیازی به تقریرات شاگردان از این مباحث وجود نداشت؛ اینها البته علاوه بر «تهذیب الاصول» است که به باور برخی، همان نگاشتههای امام است که به جهت پارهای ملاحظات آن زمان، به نام یکی از شاگردان منتشر گردید.
با این وصف، معلوم نیست چه ملاحظه و چه نکاتی موجب شده است تا با وجود نگاشتههای اصولی خودِ امام، باز هم به انتشار چند باره تقریرات اصولی ایشان، آن هم به صورت کاغذی و در مجلدات متعدد مبادرت شود.
باری، به نظر می رسد پرسش از چرائی انتشار کاغذی و مفصّل تقریر پنجمِ مباحث اصولی امام توسط «فقیه فیلسوف شمالی»، مسأله مهم تری است تا بحث از دلّالی اخلاف «طلبهای افغانی»؛ طلبهای که سالهاست فقیهان شمال و جنوب را مبهوت به خود و نگاشته ماندگارش کرده است.
آقای دری، … شما که بیان علما را نمیفهی آخه چرا اظهار فضل میکنی! بد قضاوت نکن.
تندی های قلمی و کنایه های نامناسب این متن جالب نیست؛ هرچند که ایرادش وارد است.