اختصاصی شبکه اجتهاد: ولایت فقیه، از معارف حقه و ارکان اساسی مکتب و جزو مسلمات شیعی عصر غیبت به شمار میرود، به گونهای که به اعتقاد عیار فقاهت شیعی، مرحوم صاحب جواهر(ره)، «اگر به عموم ولایت فقیه باور نداشته باشیم، بسیاری از امور مربوط به شیعیان، معطل میماند. شگفتآور است که شماری از افراد، در این باره وسوسه میکنند. اینان گویا مزه فقه را نچشیدهاند و تعابیر و معانی و رمز کلمات امامان معصوم(ع) را نفهمیدهاند».[۱]
وارث حقیقی فقاهت جواهری در عصر حاضر و رکن رکین انقلاب اسلامی، مرحوم امام خمینی(ره) نیز ولایت فقیه را امری بدیهی میداند که «صرف تصور اطراف قضیه، منجر به تصدیق آن میشود».[۲]
فقها و علمای شیعی، از «کلینی تا خمینی» و نیز جملگی فقهای مطرح معاصر، بر ولایت فقیه، اتفاق نظر دارند.[۳]
در این میان برخی از نویسندگان و پژوهندگان پیرامون فقه و اندیشه سیاسی شیعه، با نگارش مقاله و کتاب و یا با سخنرانی و مصاحبه با این و آن، در صدد القای «مخالفت فقهای شیعه» با اندیشه ولایت فقیه بوده، ولایت فقیه با حدود و گستره فعلی آن را، قرائت منحصر به فرد حضرت امام خمینی(ره) از این مقوله قلمداد میکنند.[۴]
این نوع مخالفتها اگر به صورت علمی، منطقی و از سر دغدغه دینی باشد، قطعا بلااشکال بوده، از منظر دینی مورد تحسین و تشویق است، اما آنگاه که چهره و ساختاری سازماندهی شده و در قالب پروژهای مرموز جلوهگر شود و به صحنهای برای مقابله و مواجهه با نظام اسلامی بدل شده باشد، که طراحان و سناریونویسان آن با انگیزه خوشخدمتی به بیگانگان و یا به دلیل کینهها و حقدهای شخصی، گروهی و حزبی به آن اقدام کرده باشند، نیازمند بررسی و تحلیل دقیق از جنبههای مختلف خواهد بود.
این پدیده وقتی از سوی کسانی اتفاق افتد که پیشتر جزو حامیان و نظریه پرداران نظریه ولایت فقیه بودهاند، جلوهای جالبتر یافته، هیجانانگیزتر مینماید!
حقیقت آن است که برخی از سینهچاکان و -به اصطلاح خودشان- نظریهپردازان ولایت فقیه، پس از بروز برخی وقایع در زمان حضرت امام(ره)، -که در راس آن وقایع عزل مرحوم منتظری قرار دارد- و نیز برخی اتفاقات پس از رحلت حضرت امام(ره)، بدون هیچ توجیه علمی و ایمانی، سمتوسویی دیگر و بر خلاف مشی پیشین خویش اختیار نموده، در کنار مخالفتهای علمی-عملی با ولایت فقیه، پروژهای را کلید زدند که دستور کار آن، ضعیف جلوه دادن «پرونده پشتیبان» ولایت فقیه و انقلاب اسلامی است.
در این پروژه قرار است تکتک فقیهانی که در نظریه ولایت فقیه و انقلاب اسلامی همرأی، همراه و همگام حضرت امام(ره) و پس از آن رهبر معظم انقلاب بودهاند، به عنوان مخالف ولایت فقیه و انقلاب اسلامی معرفی گردند.
برخی از فعالین در این پروژه به صورت پنهانی فعالیت خود را انجام میدهند، چنانکه اخیراً دادستان کل کشور، گوشهای از فعالیت این گروه را رسانهای نمود.[۵] برخی از ایشان اما ابایی از فعالیت علنی در این زمینه ندارند.
به عنوان مثال محسن کدیور از شاگردان مرحوم منتظری، از جمله کسانی است که پس از عزل منتظری، با تمام قوا به مخالفت با ولایت فقیه پرداخت و در آثار خود تلاش کرد اصل نظریه ولایت فقیه را به چالش بکشد و در کنار آن قلمفرسایی فراوانی برای ضربه زدن به مصداق ولی فقیه در عصر حاضر نمود.
کدیور در کتابهایی همچون سیاستنامه خراسانی و نیز نظریههای دولت در فقه شیعه و برخی دیگر از مقالات و نوشتههای خود، تلاش نمود چنین وانمود کند که در طول تاریخ هیچ یک از فقهای شیعه در این زمینه با حضرت امام(ره) همنظر نبودهاند. او همچنین تلاش زیادی نمود که آخوند خراسانی، شیخ انصاری، آیتالله خوئی، سید محسن حکیم و برخی دیگر از فقهای معاصر را مخالف ولایت فقیه و انقلاب اسلامی جلوه دهد. مروری بر آثار قلمی و نیز سخنرانیهای کدیور و سیر تدوین آثارش – چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور (که پس از فعالیت در فتنه ۸۸ از کشور گریخت)- بیانگر پیگیری پروژهای تمامعیار در راستای مخالفت با ولایت فقیه و حذف آن از سپهر سیاست تشیع و ایران شیعی است.[۶]
نویسنده دیگری که به نظر میرسد پیگیر پروژه ناتمام کدیور است، «محمد سروش محلاتی» است. سروش محلاتی که در سابقه خود «طرفداری علمی و عملی از ولایت فقیه» را یدک میکشد، پس از بروز برخی حوادث و وقایع، در نسبت با نظریه ولایت فقیه سمت و سویی جدید برگزید!
وی تاکنون تلاش زیادی نموده است که برخی از بزرگان و تاثیرگذاران در انقلاب اسلامی و نیز برخی از فعالان و اندیشمندان انقلاب را، غیر معتقد به ولایت فقیه با حدود و گستره فعلی آن جلوه دهد. افراد و شخصیتهایی همچون مرحوم آیتالله بروجردی، مرحوم علامه طباطبائی، مرحوم آیتالله مطهری، مرحوم شهید بهشتی و… در ادامه این پروژه آخرین شخصیتی که در دستور کار وی قرار گرفته، مرحوم آیتالله بهجت است.
سروش محلاتی در مقالهای با عنوان «تاملی بر مبنای حکومتی آیتالله بروجردی» به زعم خود تمامی قرائن و شواهدی که بیانگر اعتقاد مرحوم بروجردی به ولایت فقیه است را مورد نقد و بررسی قرار داده و نتیجه گرفته است که آیتالله بروجردی اعتقادی به ولایت فقیه با حدود و گستره فعلی آن نداشته است.[۷]
وی در نوشتهای دیگر ذیل عنوان «تاملات سیاسی علامه طباطبائی»، علامه طباطبائی را از مخالفان و ناهمسویان با اندیشه ولایت فقیه در وضع و عصر حاضر میداند. او در این باره ادعا میکند «آرای سیاسی علامه طباطبایی چندان همسو با وضع و شرایط فعلی نیست و به همین علت کمتر به آن پرداخته شده است» و اظهار نظری عجیب نشانه این ادعا را این میداند که «اگر غیر از این بود، بیشتر به آرای وی توجه و در مدارس نیز این آرا تدریس میشد». بر این اساس که آرای سیاسی علامه در مدارس تدریس نمیشود، معلوم میشود که آرای سیاسی ایشان «همسو با وضع و شرایط فعلی نیست»!
نامبرده در تحقیقی دیگر پیرامون ولایت فقیه و حکومت اسلامی در اندیشه استاد مطهری، معتقد است استاد مطهری استدلال به روایات در مسئله ولایت فقیه را قبول ندارد و ایشان در بحثهای سیاسی و اجتماعی، این روایات را وارد نمیکند. سروش محلاتی معتقد است شهید مطهری ولایت فقیه را از مقوله نماز و روزه و حج نمیداند که جنبه تعبدی داشته باشد و عقل نتواند زوایای آن را تحلیل کند و بفهمد. نگاه استاد مطهری به مقوله حکومت، صد در صد عقلانی است. برای مدیریت قوه مجریه، از شرط اجتهاد نام نمیبرد و حتی اشارهای به تنفیذ هم نمیکند. وی ادعا میکند که اصلاً شهید مطهری فقاهت را شرط حکومت و ریاست آن نمیداند![۸] مفهوم این سخن آن است که شهید مطهری به چیزی با عنوان ولایت فقیه اعتقادی ندارد!
«مرحوم آیتالله بهشتی» دیگر شخصیتی است که سروش محلاتی تلاش میکند نظرات و مواضعش را در تضاد با وضعیت فعلی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه جلوه دهد! وی در مطالبی تحت عنوان «با میراث شهید بهشتی چه کردیم؟» و نیز «غبارزدایی از اندیشه شهید بهشتی» با تقطیع مواضع و نظرات شهید بهشتی و کنار هم قرار دادن این تقطیعات، تلاش میکند نشان دهد که انقلاب اسلامی و نظام ولایت فقیه در شرائط کنونی چقدر از قانون اساسی فاصله گرفته! و شهید بهشتی از ابتدا با این وضع مخالف بوده است![۹]
دومینوی ضد ولایت فقیه تراشی سروش محلاتی در ادامه راه به مرجوم آیتالله بهجت میرسد. محلاتی در کتاب جهاد در فقه معاصر شیعه، به نقل از یکی از علمای معاصر، ادعا میکند آیتالله بهجت با انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت در عصر غیبت موافق نبوده است![۱۰]
سروش محلاتی در یکی از نوشتههای خود با عنوان «تأثیر دو سویهی «حکم ولائی» در اختلاف زدایی و اختلاف زایی»، مدعی میشود: «مراجع تقلید معاصر، غالباً به ولایت مطلقه، باور ندارند، حضرات آیات عظام بهجت، تبریزی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی، صافی گلپایگانی و موسوی اردبیلی، از آن جملهاند».[۱۱]
وی که از هر فرصتی برای به چالش کشیدن نظام اسلامی و نظریه ولایت فقیه، بهرهبرداری میکند، در فاز دیگری به نقد اندیشمندان انقلاب اسلامی پرداخته و دیدگاههای آنها در زمینه ولایت فقیه و اندیشه سیاسی شیعه، -که عصاره نظریات حضرت امام(ره) به شمار میرود- را به چالش کشیده و با «انگ و اتهام» سعی میکند آنها را به محاق برد.
و اینک چند پرسش:
آیا پروژه ضد ولایت فقیه تراشی و ضد ولایت فقیه سازی امثال محسن کدیور و سروش محلاتی، نقطه پایانی دارد؟ آیا اگر مثلا شخصی مانند مرحوم منتظری و یا امثال او، پس از حضرت امام عهدهدار زعامت و ولایت میشدند، باز هم جنابان کدیور، سروش محلاتی و همنوعانشان، این پرونده را طراحی و اجرایی میکردند؟
به راستى دلیل این همه صغرى و کبرى چیدنهاى این جریان، با چه هدفی، صورت میپذیرد؟ مقصد و مطلوب این جریان چیست؟ اگر ولایت فقیه برچیده شود، چه چیزی عاید این جریان خواهد شد؟
چرا این جریان و اعضای آن به جای طرح شبهات و نظرات خود در محافل و مجالس علمی/فقهی، به شبهه افکنی در انظار عموم و رسانهها و جلسات دانشجویی میپردازند؟ البته جواب این پرسش از پیش روشن است؛ چه اینکه سروش محلاتی و دوستانش، خوب میدانند که او را یارای پاسخ علمی، منطقی و عقلانی در برابر نقدهای مخالفین نیست؛ به همین دلیل بیشتر تریبونهای یکطرفه و «مونولوگ» را دوست دارد؛ چه اینکه تجربهاش به وی آموخته که نمیتواند به صورت حضوری پاسخگوی مدعیات خود باشد؛ چنانکه در جریان نشست مشترکش با آقایان حجتالاسلام دکتر ابوترابی و دکتر حائریان، در دانشگاه علمی کاربردی امام جواد(ع) یزد، ضعف در مبانیاش او را مجبور به ترک زود هنگام جلسه، همراه با عصبانیت نمود.[۱۲]
پایان سخن اینکه: سروش محلاتی در مقالهای که در نقد ادعاهای واهی محسن کدیور نوشته، مینویسد: «آیا منصفانه است که بحثهای علمی با اغراض سیاسی آلوده شود و فقیه بزرگی مانند حضرت امام خمینی(ره) که در احیای فقه حکومت شیعه خدمت بینظیری انجام داد مورد اتهام قرار گیرد؟!».[۱۳]
حال حقیر دقیقا همین پرسش را از جناب سروش محلاتی میپرسم: جناب سروش محلاتی! آیا منصفانه است که بحثهای علمی با اغراض سیاسی آلوده شود و فقهای بزرگی مانند مرحوم آیتالله بروجردی، مرحوم علامه طباطبائی، مرحوه علامه مطهری، مرحوم شهید بهشتی، مرحوم آیتالله بهجت و دیگر فقهای شیعه، که جملگی از معتقدین به ولایت فقیه بوده و هر کدام به نحوی در ایجاد و استمرار انقلاب اسلامی نقشآفرینی نمودهاند و در احیای فقه حکومت شیعه خدمات فراوان و گاه بینظیری انجام دادهاند، مورد اتهام «ضدیت با ولایت فقیه» و «انقلاب اسلامی» قرار گیرد؟!». جناب سروش محلاتی! به کجا چنین شتابان!!
—————————————–
[۱]. صاحب جواهر، جواهر الکلام، ،ج۲۱، ص۳۹۷.
[۲]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۳؛ نیز البیع، ج۲، ص۴۶۷٫
[۳]. در این زمینه: ن.ک. یعقوبعلی برجی، ولایت فقیه در اندیشه فقیهان. و نیز: ر.ک. محمدعلی قاسمی و همکاران، فقیهان امامی و عرصههای ولایت ج۱ و ۲٫
[۴]. به عنوان نمونه: ن.ک. محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه؛ نیز: ن.ک. مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت.
[۵]. حجتالاسلام منتظری، دادستان کل کشور، با اشاره به تلاش دشمن برای نفوذ در حوزههای علمیه، در این زمینه گفت: «در شهر مقدس قم عدهای روحانینما در قالب تشکلهایی، تشکیل جلسه میدهند و موضوع جلسه این آقایان این است که چگونه موضوع ولایت فقیه را از قانون اساسی و نظام حذف کنیم» (ن.ک. روزنامه اعتماد، شماره ۴۰۷۵ ، ۸/۲/۹۷، ص۲).
[۶]. ن.ک. کدیور، نظریههای دولت در شیعه، سیاست نامه خراسانی، استیضاح رهبر، ابتذال مرجعیت شیعه و …
[۷]. ن.ک. روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ ۱۸/۵/۹۵، http://jomhourieslami.net/news.php?id=101378. نقد مفصلی بر این مقاله در مجله کاوشی نو در فقه اسلامی (سال بیست و دوم، شماره دوم) با عنوان «مبنای حکومتی آیتالله بروجردی» از سوی حجتالاسلام دکتر ایزدهی منتشر شده است.
[۸]. سروش محلاتی، «حکومت اسلامی در اندیشه سیاسی شهید مطهری، http://www.soroosh-mahallati.com.
[۹]. همو، با میراث شهید بهشتی چه کردیم، http://www.soroosh-mahallati.com.
[۱۰]. همو، جهاد در فقه معاصر شیعه، ص۱۷۲٫
[۱۱]. ن.ک. همو، تأثیر دو سویه ی «حکم ولائی» در اختلاف زدایی و اختلاف زایی، http://soroosh-mahallati.ir
[۱۲]. گزارش تفصیلی نشست و قایع آن را در خبرگزاری آنا (خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی) در این آدرس پیگیری فرمایید: http://www.ana.ir/news/319705
[۱۳]. ن.ک. همو، روایتی مخدوش از مبانی فقهی امام خمینی(ره)، https://www.jamaran.ir