حجتالاسلام خسروپناه ضمن اشاره به نوآوریهای مکتب امام خمینی (ره) ابراز داشت: برخی میگویند که فقه امام، فقه اجتماع است اما این صحیح نیست زیرا هیچ فقیهی نیست که فقه اجتماع نداشته باشد. امام علاوه بر فقه اجتماع، فقه الحکومه نیز داشت؛ یعنی رویکرد حکومتی به سرتاسر فقه داشتند و این گونه نبود که بخشی از فقه امام، فقه الحکومه است. ملا احمد نراقی و از فقهای حاضر نیز همچون آیتالله سید محمد صادق روحانی بخشی از فقه را به فقه الحکومه اختصاص دادند، اما رویکرد امام الفقه الحکومی بود و این جزء ابداعات و خاصّ مکتب امام (ره) است.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «مکتب امام خمینی (ره)؛ مکتب تمدن ساز» با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه استاد فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام محمد خواجوی رئیس مجمع عالی نخبگان بسیج استان قم و حجتالاسلام احسان مرادی استاد سطوح عالی حوزه علمیه به همت پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل در سالن نشستهای موسسه رسا برگزار شد. آنچه در ادامه میخوانید بخش نخست این نشست و مشروح سخنان حجتالاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه را در ادامه میخوانید:
امام خمینی (ره) یک جهان، جهان بینی و مکتب بود. گاهی تمایز مدارس و مکاتب به روش، مبانی و رویکردها است. مکتب امام خمینی (ره) که تکامل بخش مکاتب گذشته است و میتوان آن را مکتبی نو و منسوب به ایشان دانست، در مبانی، کارکرد و روش تمایزهایی با دیگر مکاتب دارد.
وجه تمایز مکتب امام (ره) با دیگر مکاتب
تمایز مکتب امام در مبانی این است که ایشان، فقیهی بود که عرفان و قرآن و برهان را با هم جمع کرد؛ مثلا در کتاب چهل حدیث امام میبینید که روایات را شرح میدهند، یک تفسیر عرفانی از روایات میآورند و با یک نگاه عرفانی به روایات میپردازند؛ با این حال کاملا مشهود است که مبانی و اصول حکمت متعالیه نیز در آن پذیرفته شده است. پذیرش حکمت متعالیه در شرح منظومه و اسفار امام (ره) کاملا هویدا است. امام (ره) طرفدار حکمت متعالیه بود، نه مشّاء و اشراق.
ایشان عرفان نظری را با عرفان عملی جمع کرده بودند؛ البته این به معنای آن نیست که امام (ره)، هر آنچه که ابن عربی آورده است را قبول کردند، بلکه ایشان در تعلیقه خود بر فصوص و مصباح الانس، در بسیاری از موارد نقدهایی را بر ابن عربی وارد میکنند.
تعبیر «ولایت مطلقه» مستفاد از نگاه عرفانی امام است
امام در بحث ولایت فقیه همچون فقیه رجال دان، مقبوله عمر بن حنظله یا مشهوره ابی خدیجه را مورد بررسی قرار میدهد و استدلال عقلی آن را ذکر میکند. قبل از مرحوم امام، فقهای دیگر نیز بحث ولایت فقیه را مطرح میکنند، مانند مرحوم نراقی، محقق ثانی، اما نباید نادیده گرفت که مباحث ولایت عرفانی در نوع نگاه امام (ره) تاثیر گذار است و ویژگی ممتاز امام (ره) نگاه عرفانی به این بحث است، به گونهای که میتوان گفت تعبیر «ولایت مطلقه» در تعابیر مرحوم امام مستفاده از نگاه عرفانی ایشان به بحث ولایت فقیه است. ایشان یک عارف واصل بود و اسفار اربعه را طی کرد. امام دقیقا این مسیر را از وقتی که شاگردی مرحوم آیتالله شاه آبادی را کردند، آغاز میکنند و تا زمانی که قیام ایشان شروع میشود، طیّ طریق ایشان ادامه دارد.
عدم وجود قید «مطلقه» در کتب فقهی
اصطلاح ولایت مطلقه فقیه اصلا در کتب فقهی نیامده است، بلکه تعابیر دیگری آمده است، اما تعبیر مطلقه را امام از عرفان استفاده کرده است. این نوع نگاه، نگاه حکیمانه و عارفانه به سیاست، انسان و عرصههای اجتماعی است. این یک مبنای نو و جدیدی است که امام در مکتب خود دارد.
رویکرد امام به سرتاسر فقه، حکومتی بود
ویژگی دیگر، نوع نگاه امام به فقه است. برخی میگویند که فقه امام، فقه اجتماع است اما این صحیح نیست زیرا هیچ فقیهی نیست که فقه اجتماع نداشته باشد. امام علاوه بر فقه اجتماع، فقه الحکومه نیز داشت؛ یعنی رویکرد حکومتی به سرتاسر فقه داشتند و این گونه نبود که بخشی از فقه امام، فقه الحکومه است. ملا احمد نراقی و از فقهای حاضر نیز همچون آیتالله سید محمد صادق روحانی بخشی از فقه را به فقه الحکومه اختصاص دادند، اما رویکرد امام الفقه الحکومی بود و این جزء ابداعات و خاصّ مکتب امام (ره) است.
البته این سخن بدان معنا نیست که امام ولایت فقیه را ابداع کرد، خیر، ما بیست سال قبل در پاسخ به این شبهه که اصل ولایت فقیه از ابداعات امام است، پاسخ دادیم و آوردیم که قبل از امام هم ولایت فقیه مطرح شده بود؛ اما رویکرد حکومتی به سرتاسر فقه جزء مکتب امام و از نوآوریهای ایشان است.
در مکتب امام، فقیه شان ولایت را نیز دارد
سومین ویژگی مکتب امام، نوآوریهای ایشان در فقه سیاسی و فقه ولایت فقیه بود. ایشان برای اولین بار نشان داد که فقیه غیر از شان فقاهت، شان ولایت نیز دارد و چون شان ولایت دارد میتواند با عنصر مصلحت، جعل حکم کند. این جعل حکم غیر از فتوا است، البته از باب حکم نیز ثانوی نیست بلکه در حکم اولی است؛ یعنی ولایت فقیه که خود یک حکم وضعی است، حکم اولی است و جعل حکم از جانب ولیّ فقیه در حکم اولی است. من با جستجو و استقراء مفصّلی که کردم احدی از علما را نیافتم که چنین رویکردی را داشته باشد و این از ابتکارات مکتب امام است.
اهمیت عنصر زمان و مکان در اندیشه امام
توجه به عنصر زمان و مکان در بحث موضوع شناسی نیز نوآوری مکتب امام است. بنده تا اینجا به ویژگیهای معرفتی این مکتب اشاره کردم که این ویژگیها به ما اجازه میدهد که به این مکتب بگوییم: «مکتب».
تقابل با مکاتب مدرن و اهمیت خداباوری در منظومه فکری امام
اما ویژگیهای دیگری در مکتب امام است که قابل ملاحظه و توجه هستند. یکی از آن ویژگیها این است که مکتب امام در تقابل با مکاتب مدرن است، اومانیسم، سوبجیکتیویسم و سکولاریسم سه مکتبی هستند که امام با آنها به شدت مبارزه میکند. امام با عنصر خداشناسی توحیدی و با چشم عرفانی و اجتماعی مباحث خود را دنبال میکند. حتی در دفاع مقدس نیز این نگاه وجود دارد، جمله معروف ایشان در فتح خرمشهر گواهی بر این ادعاست، چرا که فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». این دقیقا در مقابل هیومنیزم است. امام در مقابل سوبجیکتیویته و عقلانیت خود بنیاد، عقلانیت اسلامی را مطرح میکند. ایشان عقل مستقل را در حوزه نظر و عمل قبول دارد اما این عقل مستقل وقتی به محضر وحی میرسد، رشد و تکامل پیدا میکند، مصداق «وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛ گنجینهی خِرد را برای بشر بازگشایی کنند» تحقق پیدا میکند و بعد میشود عقلانیت اسلامی.
همچنین پیوند دین و دنیا که در فرمایشات امام است، دقیقا در تقابل با سکولاریسم است. همه فقها به مباحث پارادایم مدرن توجه ندارند اما ویژگی چهارم مکتب امام این است که با پارادایم دنیای مدرن تقابل دارد.
مکتب امام (ره)؛ مکتبی تمدّن ساز و انحطاط شکن
ویژگی پنجم مکتب امام (ره) نگاه تمدنی و مبارزه با انحطاط است. به مراتب در سخنان حضرت امام میبینیم که میفرمایند ما مسلمانان دچار انحطاط شدیم و باید از این انحطاط بیرون آمده و به سمت تمدنی برویم که در گذشته مسلمانان توانستند به آن برسند. امام مهم ترین عامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان را حکومتها میدانستند، برای همین میفرمود که باید یک حکومت اسلامی مقتدری داشته باشیم که بتواند در مقابل این عقب ماندگی بایستد. دکتر ولایتی در کتاب فرهنگ تمدن ایران نشان دادند که هرگاه حکومتها به اسلام نزدیکتر شدند و با مردم اهل مدارا بودند و دارای اقتدار بودند، تمدّن نیز شکل گرفته است.
ادامه دهنده حقیقی مکتب امام، رهبر معظم انقلاب است
البته شاگرد بزرگوار حضرت امام یعنی رهبر معظم انقلاب این درس تمدن را از امام خوب فراگرفت و بحث تمدن نوین اسلامی را با تفصیل بیشتر مورد پردازش قرار داد. بنده معتقدم که منظومه و مکتب رهبر معظم انقلاب در ادامه منظومه فکری و مکتب مرحوم امام است.
مکتب امام؛ مکتبی است نظری و عملی
فعالیتهای اجتماعی ویژگی ششم مکتب امام است. مکتب امام (ره) مکتب فقهی محض نیست، مکتب عرفانی محض، کلامی یا فلسفی محض نیست، بلکه مکتب امام خمینی (ره) مکتب معرفتی اجتماعی است، مکتبی نظری و عملی است که جنبه کاربردی دارد، مانند بحث مدیریت جهادی که جهاد سازندگی، بسیج، سپاه، نهضت سواد آموزی و … نشأت گرفته از این نگاه و مکتب است.
عدالت خواهی از عناصر اصلی مکتب امام است
ویژگی دیگر مکتب امام عدالت خواهی است. اگر امام الان حضور داشتند، بیشترین عنصری که بر آن پافشاری میکردند، عدالت خواهی است. چرا باید یک یا چند نماینده به راحتی غرق در فساد شوند و فساد آنها وقتی روشن شود که میخواهند برای دور بعدی وارد انتخابات شوند، و شورای نگهبان آنها را رد صلاحیت کند! مشخص است که اشکالاتی در ساختار نظارتی مجلس وجود دارد.
ما در اینجا به مجلس یازدهم عرض میکنیم که مطالبه مردم، عدالت گرایی و مبارزه با فساد است و باید این خواسته در ساختار هم اجرایی شود. ما از نمایندگان نمیخواهیم که در مجلس قرآن را ختم کنند، ما از نمایندگان مجلس شعار نمیخواهیم چرا که مجلس دهم فقط شعار داد و عمل نکرد. خواسته مهم ما از مجلس یازدهم اصلاح قوانین ناظر به عدالت گرایی است که در مکتب امام است.
استکبار ستیزی؛ جزء لاینفکّ مکتب امام است
استکبار ستیزی جزء مکتب امام است؛ شما نمیتوانید این ویژگی را از امام (ره) بگیرید و بگویید ما پیرو مکتب امام (ره) هستیم. علاوه بر این عناصر، عنصر اخوّت و همدلی است. اخوّت میان مسلمانان، احزاب سیاسی و حوزه و دانشگاه از دغدغههای اساسی مرحوم امام بود.
نگاه گزینشی به مکتب امام غلط است
یکی از مشکلات و آسیبهایی که در جامعه وجود دارد و عمده جریانات سیاسی دچار این آسیب شدند این است که خود را به مکتب امام منسوب میکنند ولی گزینشی به مکتب امام نگاه میکنند. مثلا استکبار ستیزی را کنار میگذارند بعد میگویند که ما پیرو مکتب امام هستیم. یا اقتدار و مدیریت جهادی را کنار میگذارند و رویکردی ذلیلانه در مقابل دشمنان اتخاذ میکنند و خود را طرفدار مکتب امام میدانند یا افرادی که از ولایتمداری دم میزنند اما مردم سالاری را باور نکردند.
من اینجا به صراحت عرض میکنم که متاسفانه بسیاری از اصول گرایان ما مردم را باور ندارند و بسیاری از اصلاح طلبان ما ولایتمداری، اقتدار و استکبار ستیزی را قبول ندارند. این نگاه گزینشی است. مکتب امام باید به صورت جامع شناخته شود نه این که گزینشی به این مکتب نگاه شود. این مساله یکی از دغدغههای رهبر معظم انقلاب است که اندیشه و سیره امام را باید با هم دید و الا گرفتار التقاط و انحراف میشویم.