اختصاصی شبکه اجتهاد: مدتی است در جامعه ما بحث درباره قانون حجاب مطرح شده و برخی با عنوان «حجاب اجباری» به مخالفت با «قانون حجاب» به عنوان یکی از قوانین مدنی این کشور میپردازند. در این میان، علی زمانیان مقالهای تحت عنوان «ایده حجاب اجباری، تأملی منتقدانه در استدلال موافقان و مخالفان حجابِ اجباری» نگاشته است. او در این مقاله افراد درگیر در این بحث را در دو گروه موافقان و مخالفان «حجابِ اجباری» قرار میدهد و ابتدا دلایل مخالفان را (که خودشان یکی از این افرادند) برمیشمارد؛ سپس از منظر خود بازخوانیای از دلایل طرفداران حجاب اجباری انجام داده و آن ادله را نقد میکنند. دکتر حسین سوزنچی در مناظرهای که چند روز پیش با دکتر علی زمانیان، به نقد گفتار او پرداخته است. این مناظره در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، انجام گرفته است.
اجبار غیر مشروع، مفهومی منفی دارد
در ابتدا دکتر زمانیان گفت: چون نمیخواهم، نزاع روی مفهوم یا یک واژه داشته باشم، سعی میکنم بیشتر لفظ حجاب قانونی را به کار بگیرم، ولی هرگاه گفتم حجاب قانونی، حجاب الزامی یا هر چیزی شبیه این، منظورم همان حجاب اجباری است. در نفس خود قانون، اجبار هست، چه خوشمان بیاید، چه بدمان بیاید. شما دانشآموخته دانشکده علوم اجتماعی هستید و با آراء جامعهشناسان آشنایی دارید. ماکس وبر، در باب حکومت چه میگوید؟ حکومت، نهادی است که انحصار اعمال زور مشروع را در اختیار دارد؛ یعنی همین اجباری که ما از آن نام میبریم؛ بنابراین هیچ اشکالی ندارد که ما لفظ اجبار را به کار ببریم، چون نفس قانون با اجبار همراه است. خود مفهوم اجبار، مفهومی منفی نیست. فقط وقتی منفی میشود که اجبار، در نظر ما، اجبار غیرمشروع میشود. این مطلب، در مفاهیم علوم اجتماعی هم مفصل بحث شده و در آراء ماکس وبر و دیگر اندیشمندان آمده است.
بازی با الفاظ مشکل را حل نمیکند
زمانیان سپس افزود: البته من خیلی علاقه دارم که بگویم چرا حجابی که من از آن به عنوان اجبار نام میبرم، نزد برخیها منفی و غیر مشروع شده است؟ ابتدا موضوع حجاب اجباری طرح شد و بعد گفتند: بگویید حجاب قانونی، نگویید حجاب اجباری، به نظرم یک مشکلی اینجا هست. ما با طرح اینگونه بحثها، فهم موضوع را به تعویق میاندازیم. ما با یک پدیده اجتماعی روبرو هستیم و سعی میکنیم یک نام زیبا یا یک نامی که خیلی به نظر ما منفی نیست برایش بگذاریم و بگوییم مشکل حل شد. بگوئیم: حجاب، اجباری نیست بلکه قانونی است و تصور کنیم که مشکل حل شد. من با آن پدیده اجتماعی کار دارم، هر عنوانی شما میخواهید روی آن بگذارید فعلاً مهم نیست، گرچه در گامهای بعدی مهم میشود؛ اما به جای حجاب اجباری، لفظ حجاب قانونی را به کار میبریم. این گام اول است.
لفظ حجاب قانونی، چیزی را حل نمیکند
او در ادامه گفت: من وقتیکه نقد آقای دکتر سوزنچی را خواندم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که از ایشان بپرسم که خود شما سال ۱۳۱۴ را تصور کنید، زمانی که قانون منع حجاب بهعنوان کشف حجاب نوشته شد؛ و اتفاقاً آقای دکتر سوزنچی اعتراض کرده که چرا بیحجابی را اجباری کردید؟ بعد بیایند به او بگویند بیحجابی اجباری نیست بلکه یک قانون مدنی است. چرا لفظ اجبار به کار میبرید؟ کشف حجاب، یک قانون مدنی برای سامان دادن به جامعه است.
از ایشان میپرسم که اگر در سال ۱۳۱۴ یک چنین سؤالی از ایشان میشد، چه پاسخی میدادند؟ یعنی آیا فقط با گفتن اینکه چیزی قانونی است، قضیه حلوفصل میشود؟ اینگونه ورود به بحث، مانع فهم درست پدیده اجتماعی و ورود و تبیین آن پدیده اجتماعی است.
چون قانون و حجاب قانونی در این بحث، این است که قانون باید برای ما مشروع باشد. وقتی میگویم: حجاب قانونی چیزی را حل نمیکند، به این معناست که ما میتوانیم بپرسیم که دلیل قانونی بودنش چیست؟ آنوقت آن ۴ دلیل یا ۴ گروه پاسخی که من در آن نقد نوشتم مطرح میشود که از حجاب اجباری یا حجاب قانونی دفاع میکند و بعد آن ۴ دلیل بحث میشود.
اساس قانون، محیط اجتماعی است
وی اضافه کرد: بحث دوم این است که اساس قانون، برای تصحیح عملکردها در محیط اجتماعی و برای چگونه رفتار کردن شهروندان است. مثل اینکه بگویم: من میخواهم با ماشین رانندگی کنم. به من میگویند که اگر بخواهی رانندگی کنی، قانون به تو میگوید باید این کارها را بکنی و این مراحل را طی بکنی؛ بنابراین قانون به چگونگی رفتار ما کار دارد؛ نه به چرایی آن رفتار. چرایی رفتار چیزی دیگری است. چرایی رفتار را در حوزه دین مطرح میکنم. فقه یک سری احکام دارد. ما به عنوان مسلمان یک سری احکام را باید از فقه بگیریم و اجرا بکنیم. مجموعه بایدها و نبایدهای دینی فقهی، در کتابی به نام توضیح المسائل آمده است. حالا کسی میآید و میگوید من اصلاً کاری به این توضیح المسائل ندارم. من چرا باید نماز بخوانم؟ اصلاً دیگر موضوعش از موضوع فقه و از موضوع توضیح المسائل، خارج میشود. بله حجاب را به عنوان حجاب قانونی، قبول دارم؛ اما میگویم چرا باید قانونی باشد؟ چرا باید اجباری باشد؟ این غیر از این است که ما قانون را وسط بکشیم.
شرایط اجرایی شدن قوانین در جامعه
دکتر زمانیان اظهار داشت: بحث سوم این است که اگر قانون بخواهد در یک کشوری اجرا بشود، دستکم باید ۶ خصیصه داشته باشد تا این قانون بتواند پیاده بشود؛ وگرنه شهروندان با آن قانون مشکل پیدا میکنند. اولین خصلت قوانین این است که قانون نباید صراحتاً با درک از عدالت مشکل داشته باشد؛ یعنی کسانی که در بحث حجاب میگویند که حجاب امر غیرعادلانهای است، قانون را پس میزنند، انجام نمیدهند و به مشکل میخورند.
دومین خصوصیت قانون، اخلاقی بودن قانون هست؛ یعنی باید قانون، با فهم عرفی از اخلاق سازگار باشد، وگرنه باز به مشکل برمیخورد. در این صورت، قانون گرچه در کتاب قانون نوشته شده، اما در عمل اجرا نمیشود.
سومین خصلت قانون این است که باید مفید باشد. همان چیزی که به عنوان کارکرد از قانون یاد میکنند یعنی قانون باید مسئله و مشکلی را حل کند.
چهارمین خصلت قانون این است که امکانپذیر باشد؛ یعنی با ظرفیتها و امکانات جامعه و شخص همخوانی داشته باشد.
خصلت پنجم قانون که خیلی مهم است، این است که قانون با حقوق و درکی که جامعه از حقوق بنیادین انسان دارد سازگار باشد.
خصلت ششم قانون هم این است که با ارزشهای دینی یا با درک از دین سازگار باشد.
حجاب با درک از عدالت و حقوق انسانها، سازگاری ندارد
وی افزود: استفاده از لفظ حجاب قانونی، مسئله را حل نمیکند؛ چون ما با خود قانون مشکل داریم. چرا مشکلداریم؟ چون احتمالاً در این چند عنصری که گفتیم مشکل پیدا شده است؛ یعنی حجاب، با درکی که برخی از شهروندان از عدالت و اخلاق و حقوق انسان دارند، سازگار نیست. بحث ما فعلاً این نیست که سازگار هست یا نیست. میگویم: در جامعه یک چنین اتفاقی افتاده است؛ بنابراین وقتیکه ما واکنش جامعه را به یک پدیده اجتماعی میبینیم، با قانونی کردن آن پدیده، مشکلی حل نخواهد شد. لذا استفاده از لفظ اجباری یا قانونی، مشکل را حل نمیکند؛ چون حتی اگر قانون هم باشد، قانون این مشکلات را دارد. آیا این قانون، با اخلاق موافق است؟ آیا این قانون، عادلانه است؟ آیا این قانون، با درک از ارزشهای بنیادین، موافق هست؟
اینجا ما به اولین پرسش میرسیم که آیا ما قبول داریم تغییرات و تحولاتی در این جامعه اتفاق افتاده که باعث تغییر در درک از دین، عدالت، اخلاق، حقوق بشر و چیزهایی از این قبیل شده است؟ و چون این تغییرات صورت گرفته است، عقلا قوانین را از ابتدا سرچ میکنند که چقدر با آن ملاکها سازگار یا ناسازگار است؟
بار منفی کلمه اجبار، مانع از بحث منطقی است
در ادامه جلسه، دکتر سوزنچی به نقد مطالب زمانیان پرداخت و گفت: ما بیشتر با درک انسانها از عدالت و اخلاق، سروکار داریم تا با خود عدالت و خود اخلاق. وقتی با درک افراد مواجه هستیم، درک را آشفته نکنیم. کلمه اجبار، کلمهای است که بخواهیم یا نخواهیم، بار منفی دارد. وقتی بار منفی کلمات وارد بحث میشود، بحث دیگر منطقی و متعارف پیش نمیرود. عرض من این نبود که اگر ما کلمه اجبار را برداریم دیگر مشکلی با قانون نداریم. بحثم این بود اگر کلمه اجبار را کنار بگذاریم، بحث منطقیتر جلو میرود. چون با این مدل استدلال و استفاده از لفظ اجبار، میتوانید قانون محدودیت سرعت در رانندگی که یک قانون متعارف است را هم زیر سؤال ببرید، درحالیکه این قوانین در همه جای جهان هم وجود دارد.
آیا قانون محدودیت رانندگی سرعت، بد است؟ اگرچه اغلب رانندهها، در ایران رعایت نمیکنند؛ اما با این حال که اغلب هم رعایت نمیکنند، اگر بپرسیم این قانون بد است؟ آیا پلیس بد است؟ همه میگویند نه، بلکه قانون خوب و مهمی است.
حرف من این بود که از اوّل بحث را سراغ خود قانون ببریم تا بحث به صورت منطقی پیش برود؛ یعنی فضای احساسات غلبه نمیکند که بخواهیم به خاطر کلمه اجبار با حجاب مخالف باشیم. برای همین عنوان بحثم «برچسب حجاب اجباری» است. اگر این برچسب باشد، نمیگذارد تفکر کنیم. حالا این برچسب را رها کنیم و به سراغ قانون، برویم؛ ازاینجا به بعد، بحث، متعارف و منطقی میشود.
از حیث قانونی حرف، در کشف حجاب یا حجاب قانونی، یکی است
دانشیار دانشگاه باقرالعلوم سپس افزود: در فضای قانون، سؤال آقای زمانیان سؤال خیلی خوبی بود، زمان این حرف من، فرق نمیکند، الآن باشد یا زمانی باشد که قانون کشف حجاب را گذاشتند. این حرف آنجا هم هست. یک بار شما میخواهید فضای تودهها را علیه قانون کشف حجاب، تهییج کنید که در این صورت، روی کلمه اجبار مانور میدهید. میگویید؛ اما نمیخواهید فضا را فعلاً تهییج کنید. فعلاً میخواهیم با هم بحث کنیم قانون کشف حجاب، خوب است یا نه. قانون حجاب خوب است یا نیست و الیآخر.
نکته دومی که در فهم قانون مهم است، این است آقای دکتر زمانیان، شش مطلب را گفتند که خیلی کلی بود. همه این نکتههایی را هم که در مورد تحلیل قانون گفتند کاملاً قبول دارم؛ اما قبل از همه اینها ما باید ببینیم اصلاً قانون، به معنی کلی کلمه، چه کارکردی دارد؟ اصلاً قانونگذار چه زمانی در مسئلهای، ورود پیدا میکند که قانون را بگذارد. ما چند گونه باید و نباید داریم. یک دسته بایدها و نبایدهایی است که اصطلاحاً به آن حسن و قبح عقلی میگویند. این بایدها و نبایدها بسیار کلان است، عموم عقلا در عموم جوامع هم اینها را قبول دارند. مثلاً راستگویی خوب است، دروغگویی بد است یا کشتن بیگناهان ناصواب است.
اغلب کشورهایی که ظرفیت قانون شدن را داشته باشند، این اصول خیلی کلی را مستقیماً به قانون تبدیل میکنند. مثلاً کشتن انسان بیگناه بد است و در اغلب کشورها هم جرم است؛ یعنی در قانون تعریف شده است. این دسته از قوانین در عموم جهان غالباً مشکل ندارد؛ اما دسته عظیمی از قوانین اینگونه نیستند. بلکه این قوانین به گونهای هستند که مصالح و مفاسد مختلف، در نظر گرفته میشود و بعد از کسر و انکسار مصالح و جمع و تفریق کردن خوبیها و بدیها قانونی وضع میشود.
قانون را نمیتوان تک عنصری تحلیل کرد
سوزنچی ادامه داد: وقتی قانونگذار میخواهد به مسئلهای، ورود پیدا کند، اگر مسئله از جنس کشتن انسان باشد، خیلی واضح است، همان حکم اخلاقی را به مفاد قانونی و مفاد حقوقی، تبدیل میکند؛ اما وقتیکه شما با دهها مؤلفه سروکار دارید، مسئله فرق میکند. اول یک مثال ساده میزنم و بعد در بحث حجاب، پیاده میکنم. مثلاً در قانون رانندگی، قانونگذار میگوید: از فردا این خیابان یکطرفه بشود، وقتی میخواهند بگویند این خیابان یکطرفه میشود چه عناصری را در نظر میگیرند؟ ساکنان این خیابان، خانههایشان چگونه است؟ پهنای خیابان چقدر است؟ وضعیت خیابانهای مجاور چگونه است؟ شلوغی خیابان در اینجا چقدر است؟ و…
شاید تا ۵۰ عنصر را بشمارند و سپس نتیجه میگیرند که این خیابان از چپ به راست یکطرفه بشود. گاهی، وقتی یک خیابانی را یکطرفه میکنند، ساکنان این خیابان ناراحت هستند. این خانهاش، سر کوچه است، همیشه از اینطرف وارد میشود. حالا باید از آنطرف دور بزند وارد بشود و واقعاً به این شخص، از لحاظ شخصی ظلم شده است. آیا میتوانیم بگوییم چون به این شخص ظلم شده پس این قانون بد است؟ یا باید بگوییم مجموع مصالح و مفاسد را که نگاه میکنیم، میبینیم، قانون خوبی است. در قانون نمیشود تک عنصری تحلیل کرد.
آقای دکتر احمد پاکتچی در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، مقالهای به اسم حجاب اسلامی دارد. در اولین بندش میگوید: از منظر آنتروپولوژی انسانشناسی پوشش چه دلالتهایی دارد؟ ایشان در تقسیم کلی میگوید وقتی میخواهیم درباره پوشش، به معنی کلیاش که حجاب هم یک مصداق آن است، قضاوت کنیم، گاهی وقتها دلالتهایش، «پوشاندن محور» است، گاهی وقتها «پوشاننده محور» است. گاهی وقتها «خود پوشیدن» مهم است، گاهی وقتها آن چیزی که میپوشاند مهم است. درجایی که پوشاندن مهم است با مثالها بگویم خیلی واضح میشود. ایشان دو مورد گفته، من ۶، ۷ مورد به آن اضافه کردم. یک مورد آنجایی است که شما یک چیزی را برای مخفی کردن، میپوشانید تا کسی نفهمد. گاهی وقتها شما یک چیزی را میپوشانید تا حفظ و نگهداری کنید؛ مثلاً لباس میپوشید تا سرما نخورید. این برای حفظ کردن است. این حفظ کردن گاهی مربوط به طبیعت است: مثل سرما و گرما و گاهی مربوط به حفظ افق جامعه است. گاهی احساس میکنیم، آسیب معنوی متوجه ماست. برای همین حجاب افراد در خانوادهها، متنوع است.
مدل لباس، شخصیت انسان را میرساند
وی سپس افزود: مورد سوم یک اتفاق فرهنگی است که این اقدام فرهنگی خودش دهها عنصر پیدا میکند. گاهی وقتها مسئله حیا است. حیاء غیر از آسیب است؛ یعنی لحاظ شخصیِ حیاء آقایان، یک حدی از حجاب را برای آنها اقتضاء میکند. برای همین اگر با لباس زیر در خیابان بیاییم، بیحیایی برداشت و اقدام فرهنگی برداشت میشود. دسته دیگر احترام گذاشتن است. خیلی وقتها مدل لباس ما، احترامی که ما برای خودمان قائل هستیم را تعریف میکند. وقتی در بحثهای روضهخوانی میگویند در جریان عاشورا، چادر از سر اهلبیت کشیدند، آیا به ذهنمان میآید که العیاذ بالله، بیعفت شدند؟ یا به ذهن میرسد که به آنها بیحرمتی شد؛ یعنی مفهوم احترام را به پوشش گره زدیم. مفهوم دیگر فخرفروشی در بحث پوشش است. یک لباسی میپوشد تا به دیگران فخرفروشی کند. فضای دیگر در پوشاندن که مهم است، زیبا کردن است. خیلی وقتها در پوششهایمان، زیبایی مدنظرمان است. این فقط ناظر به پوشش بود.
اما در ابزار پوشاننده هم گاهی وقتها ناظر به این چیزی که میپوشاند، است. اینها گاهی ابزار یک نماد خاص است؛ مثلاً کلاهی که یهودیان هنگام نمازخواندن بر سرشان میگذارند. گاهی وقتها لباسها برای جدا کردن اقشار اجتماعی است. مثل لباس فرم. گاهی پوشش، برای تعامل بین ابزار پوشاندن است.
حجاب در حال حاضر، به مسئلهای نمادین تبدیل شده است
او خاطرنشان کرد: حال وقتی میخواهیم درباره قانونی به اسم حجاب بحث کنیم، باید به این فکر کنیم که قانونگذار که قانون را وضع میکند، چه چیزی را در نظر گرفته است؟ خیلی سادهلوحانه است که بگوییم ۴ تا مرد تحریک میشدند لذا قانونگذار حجاب را وضع قانونی کرد. وقتی میگویم دهها عنصر در وضع قانون، دخالت دارد، باید همه آن عناصر را یکییکی جمع و تفریق کنیم. ببینیم در این فضای جمع و تفریق، قانون ما چه میشود؟ مثلاً به نظرم میرسد یکی از عللی که امروزه مسئله حجاب، مسئله مهمی شده، این است که حجاب، وجهه نمادینی پیداکرده که ۲۰۰ سال قبل این وجهه وجود نداشت. این وجهه این است که همین الآن در کل جهان وقتی میخواهند یک مسلمان را نشان بدهند، سادهترین راه این است که یک خانم با روسری نشان بدهند. اگر یک مرد را نشان بدهند معلوم نیست که مسلمان است. وقتی میخواهیم در مورد قانون حجاب بحث کنیم باید همه عناصر را در نظر بگیریم، بعد ببینیم جمع و تفریق کلیاش چه چیزی را نتیجه میدهد. آیا این جمع و تفریق اقتضای قانون دارد یا اقتضای رفع قانون؟
حجاب، پیشفرضهای متافیزیک دارد
پس از سخنان سوزنچی، دکتر زمانیان گفت: اولاً قیاس بین قانون راهنمایی و رانندگی و قانون حجاب، معالفارق است. وقتی قانون راهنمایی و رانندگی نوشته میشود، شهروندان میفهمند که این قانون برای چه چیزهایی نوشته میشود. به سامان ترافیک کمک میکند، در وقت، صرفهجویی میشود. بالأخره قوانین عرفی برای شهروندان معلوم است که چرا این قوانین نوشته میشود. ثانیاً مشروعیت قانون راهنمایی و رانندگی، عرفی است. ثالثاً قوانین راهنمایی و رانندگی، پیشفرضهای متافیزیک ندارد؛ اما قوانینی مثل قانون حجاب پیشفرض متافیزیک دارد که ممکن است همه آن پیشفرضها را قبول نداشته باشند. علاوه بر اینکه مشروعیت حجاب از آسمان هست. به این علت که اگر از دکتر سوزنچی بپرسم که فرض کنید بیحجابی هیچگونه مفسدهای نداشته باشد، ولی خداوند گفته حجاب واجب است؟ آیا شما میگویید که قانون حجاب را باید برداریم؟ میگویید نه. بسیاری از روحانیون، میگویند برای ما مهم نیست بیحجابی، چه مفاسدی دارد. بلکه چون خداوند فرموده، باید انجام بشود. این مطلب، در قرائتهای رسمی که از رهبران میشنویم، وجود دارد. ما در راهنمایی و رانندگی نمیگوییم چون خداوند فرموده است و مشروعیت این قانون از زمین است، میفهمیم برای چه انجام میدهیم. هر جا هم غیرعادلانه باشد، برابرش میایستیم؛ اما در قانون حجاب، اینگونه نیست.
اگر حجاب، تعبدی نبود، هیچوقت از آن دفاع نمیکردم
زمانیان سپس افزود: بنده سنخشناسی کردم، چند گروه هستند که با حجاب اجباری موافق نیستند: یک گروه، کسانی که اساساً با حجاب موافق نیستند و حجاب را قبول ندارند. بدیهی است که این گروه، حجاب قانونی را هم قبول نداشته باشند. دوم کسانی که حجاب را قبول دارند؛ اما درکشان از حجاب، متفاوت از درک رسمی است؛ و چون قانون بر اساس درک قرائت رسمی از حجاب هست، با آن قانون موافق نیستند. کاملاً قائلم حجاب، امری تعبدی است. به صراحت میگویم اگر قانون حجاب در دین نبود، هیچ وقت از چنین قانونی دفاع نمیکردیم. منتها یک نکته خیلی مهم است. وقتیکه میخواهیم در متن مشخصی که برای یک دینِ مشخص است، بحث کنیم، باید استدلالات علمی باشد. از برخی روشنفکران معاصر و از جمله حضرتعالی که به کتابی کاملا غیرعلمی ارجاع میدهید، خیلی ناراحت میشوم. آقای ترکاشوند در آن کتاب، استدلال نکرده، بلکه فضاسازی کرده است. این نامردی در بحث است. شما در تاریخ شیعه و سنی یک فقیه پیدا نمیکنید که در حجاب، اختلاف کرده باشند. در وضو گرفتنشان دعوا دارند؛ اما در حجاب دعوا ندارند.
سنخ شناسی مخالفان حجاب قانونی
وی اضافه کرد: وقتی میگویم سنخشناسی، نه میخواهم بگویم این سنخ، حرفشان درست است و نه میخواهم بگویم غلط است. میگویم این آدمهایی که در مورد حجاب قانونی حرف میزنند، چند گروه هستند. فعلاً داریم سنخشناسی میکنیم. از اینکه به لحاظ آماری چند نفر هستند، بحثی نکردم. میگویم یک سنخی در جامعه، کسانی هستند که حجاب را قبول دارند، اما درک رسمی از حجاب را قبول ندارند و با حجاب قانونی هم موافق نیستند. گروه سوم کسانی هستند که حجاب را قبول دارند. آن درک رسمی از حجاب را که مصطلح است را هم قبول دارند؛ اما خودشان بنا به دلایل شخصی، موافق با حجاب قانونی نیستند. مثل کسی که همهچیز دین را قبول دارد، نماز نمیخواند.
چهارم، کسانی که حجاب را قبول دارند، درک رسمی از حجاب را هم قبول دارند. خودشان هم عامل به حجاب هستند؛ اما حجاب قانونی را قبول ندارند. خانمی، محجبه است. حجاب را قبول دارد. درک رسمی از حجاب را هم قبول دارد. خودش هم عامل به حجاب است؛ اما میگوید چه کار دارید که ملت میخواهد حجاب را رعایت کند یا نکند؛ یعنی قانون شرعی حجاب را قبول دارند؛ اما قانون حجاب را قبول ندارد. یک حجاب شرعی داریم. به عنوان یک مسلمان، در اروپا هم که زندگی کنیم، من مسلمان میگویم که من موظف هستم احکام دینی را اجرا بکنم. مثلاً نماز بخوانم، روزه بگیرم، حجاب داشته باشم یا هر چیز دیگری. پس من حجاب شرعی را قبول دارم. این حجاب شرعی است؛ اما میگویم با ملت کاری نداشته باشید. میخواهند داشته باشند، یا نداشته باشند. این میشود قانون حجابی که شما میگویید. چرا اینگونه شده است؟ به نظرم علتش دو چیز واقعاً مهم است:
آیا قانون حجاب، باعث تبعیض و نابرابری است؟
دکتر زمانیان ادامه داد: یکی اینکه دلالت معنای حجاب نزد بعضی از این افراد عوض شده است. اینها دلالت معنای حجاب را به عفاف نمیبرند، به نابرابری میبرند. شما در اینجا حجاب را به عفاف یا به چیزهایی شبیه این معنا میکنید، آنکسی که حتی محجبه است، یا غیر محجبه است، میگوید حجاب امر مطلوب یا امر نامطلوبی است. چرا نامطلوب؟ به خاطر اینکه حجاب تبعیض و نابرابری است. پس اولین مسئله اینجا این اتفاق افتاده که دلالت معنای حجاب به عفاف نیست، به نابرابری است. وقتی اینگونه شد، شخص، حجابش را از دست میدهد. یا با حجاب قانونی، مخالفت میکند. ولی اینکه به لحاظ تاریخی چرا دلالت معنایی حجاب، عوض شده، آن بحث دیگری است.
عامل دوم و بنیانیتر، گفتوگو درباره گستره حکومت است. اوّل انقلاب، احتمالاً موافق بیشتری بود، با اینکه حکومت میتواند در هرجایی سرک بکشد و برای هر چیزی قانون تعیین کند و مرز معلوم بکند؛ اما آرامآرام این عقبنشینی شروع شد. افرادی که حجاب قانونی را قبول ندارند، اساساً میگویند: حکومت، نباید وارد فرهنگ بشود. اساساً میگویند که فرهنگ، جزء وظایف دولت و حکومت نیست؛ و اتفاقاً چون وارد این مسائل شده، خیلی از مسائل اصلی را از دست داده است. این دو اتفاق افتاده است و به نظرم مبنای اصلی این تغییر و تحولات شده است.
در میان شافعیها و حنبلیها در مورد حجاب، اختلاف جود دارد
دکتر سوزنچی در ادامه گفت: به نظر میرسد بحث در مشروعیت حجاب شرعی نیست. بحث این است که آیا الزام بخشی قانونی به این حجاب شرعی درست است یا نه؟ آقای زمانیان میگویند که این قانون کارکرد خودش را از دست داده و فهم عرفی این قانون را عادلانه نمیداند. اینکه گفته شد: در تاریخ شیعه و سنی که همواره بر سر هم میزدند، در حجاب اختلاف نکردند، درست نیست. در فقه شافعی ما باز بودن صورت و دست اشکال ندارد. یک عده از حنابله میگویند کل بدن زن عورت است. اصل حجاب اختلاف هست. همین الآن در فقه شیعه هم اختلاف هست. در فقه شیعه بعضی از قدما بودند که معتقد بودند پوشاندن صورت واجب است. برخیها بودند که معلوم بودن قدمین جایز است. مسئله بعدی این است که آیا مسئله حجاب، مسئله شخصی است یا مسئله اجتماعی. بحث از حجاب زن در فضای عمومی مطرح است یا منظورمان حجاب زن در خانهاش است. فضای حجابی که مطرح میکنیم، در فضای وضعیت عمومی است.
مسئله پوشش، قابلیت قانونگذاری را دارد
وی اضافه کرد: سنخ مسئله پوشش از قوانین مدنی است و قابلیت قانونگذاری دارد. در فرانسه که مهد حقوق عالم است، حقوقدانان میگویند مسئله پوشش را میتوانیم در قانون بیاوریم. لذا خود مسئله پوشش، قابلیت قانونگذاری دارد. ما در کشورمان یک قانون اساسی داریم، با آن قانون اساسی بحثمان را پیش ببریم. در قانون اساسی ما آمده است که تمام قوانین شرعی، قابلیت قانون شدن را دارد. لذا ما نمیتوانیم این یک قانون (حجاب) را از آن برداریم. قوانین دو دسته هستند. بعضی قوانین، جنسشان مدنی است. بعضی قوانین جنسشان اخلاقی است. غیبت یک مسئله اخلاقی است. قانون شریعت است، خیلی هم گناهش بالاست؛ اما در همان شریعتی که برای غیبت گفته اشد من الزنا. برای زنا حد تعریف کرده، برای غیبت هیچ حد تعریف نکرده. چون غیبت، قابلیت قانونگذاری ندارد. لذا در فضای شریعت بر اساس اصل پنجم قانون اساسی، هر قانونی در شریعت، وجود داشته باشد که از جنس قانون مدنی باشد، قابلیت اجرا پیدا میکند.
اصل چهارم قانون اساسی میگوید: کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اداری، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.
این متن قانون اساسی است. سؤال من این است که آیا این اصل، یک اصل عقلایی و موجه است، یا نیست. فعلاً قانون اساسی ماست. شما نمیتوانید یک مبنای قانون اساسیتان را با یک بحث اجتماعی صرف، زیر سؤال ببرید. میتوانیم سر این قانون، بحث بکنیم. بحث بگذاریم که چرا این اصل را گذاشتند. به چند دلیل خیلی ساده. یکی اینکه اکثریت قریب بهاتفاق افراد این جامعه مسلمان هستند. دوم اینکه این قانون اساسی جزء معدود قانونهای اساسی جهان است که یکبار رأیگیری روی آن انجام شده است. در اغلب قانونهای اساسی کشورها، اصلاً رأیگیری هم انجام نشده است. به سراغ عقلایی بودن این اصل میرویم. جدا از اینکه مردم رأی دادند یا ندادند، آیا این قانون، یک اصل عقلایی است؟
این اصل، مبتنی بر متافیزیک است
دانشیار دانشگاه باقرالعلوم افزود: این اصل مبتنی بر یک مطلب متافیزیکی است، همانطور که بیان شد. آن مطلب متافیزیکی این است که خدایی هست و این خدا پیامبری فرستاده و این پیامبر مطالبی برای عموم انسانها بیان کرده است. عموم انسانهای مسلمان به این چند اصل باور دارند. انسانهایی که چنین باوری دارند، منطقاً این قانون را اصل عقلایی میدانند. لذا درک عمومی جامعه با این اصل همراه است.
همانگونه که آقای دکتر گفتند و خیلی هم درست گفتند، یک عده از انسانها این قانون را در مقام شریعت قبول دارند، اما در مقام عمل، انجام نمیدهد. مثل اینکه طرف میداند قانون رانندگی درست است اما گاهی وقتها تخلف هم میکند؛ اما منظورش این نیست که من قانون رانندگی را قبول ندارم. خیلی از انسانها اینگونه هستند؛ اما اصل خود قانون را زیر سؤال نمیبرند. میخواهیم سر این قانون بحث کنیم. علت اینکه ما گاهی از مصالح و مفاسد استفاده میکنیم، این است که ما با درک جامعه مواجهیم. در فضای درک جامعه نمیخواهیم این درک را تلطیف کنیم؛ یعنی ما با سنجش اجتماعی قانونگذاری نکردیم، بلکه قانون را از شریعتمان گرفتیم. وقتی قانون را از شریعت گرفتیم حالا سنجشهای اجتماعی میگوید شما این را میگویید و ما هم آن را میگوییم.
با سلام من حرف دکتر زمانیان را که حجاب را تعبدی معرفی می کنند قبول ندارم آیات حجاب را تنها یک توصیه به بانوان می بینم نه اینکه حتما باید آن را رعایت کنند در طول قرن ها آنان که به اصطلاح امروزی دلواپس می گوییم فقه را سخت تر کرده اند و با پیروان دین بد اخلاق شده اند آیات حجاب در اواخر عمر شریف نبی اکرم نازل شده و پس از آن هم کاملا مردم به بی حجابی، حتی برهنگی بیشتر از سر و گردن، پذیرش داشته اند.