قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / سؤالات فقهی از حاج شیخ عبدالکریم در باره فرنگی مآبی
رویکرد عقب ماندگی درمانی ما با طرح پزشکی سنتی ـ اسلامی/ رسول جعفریان

نوشتاری از دکتر رسول جعفریان؛

سؤالات فقهی از حاج شیخ عبدالکریم در باره فرنگی مآبی

یک مشکل مهم در دوره پهلوی اول، فرنگی مآبی بود، اصطلاحی که از میانه عصر قاجار به تدریج وارد ادبیات ما شد. در این دوره، حکومت هم پشت سر این فرنگی مآبی بود. متدینین در این باره سوالات زیادی داشتند.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رسول جعفریان، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه دین و تاریخ، در یادداشتی با عنوان «تاریخ فرهنگی و اجتماعی دوره پهلوی اول در استفتائات حاج شیخ عبدالکریم حائری» آورد: متون فقهی و حقوقی، همواره یکی از منابع شناخت تاریخ فرهنگ و تمدن یک جامعه است و در میان آثار فقهی، استفتاءات، یعنی پرسشهای فقهی مردم و پاسخ مراجع دینی، به دلیل اشاره به وضعیت‌های خاص، حاوی اطلاعات با ارزشی در زمینه تاریخ اجتماعی و تمدنی هستند. برای جامعه‌ای که منابع ویژه برای شناخت تمدنش کمتر دارد، همین مقدار اطلاعات هم ارزشمند است. مقاله حاضر، به بیان اوضاع فکری و اجتماعی دوره پهلوی اول بر اساس استفتاءات ‌آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری می‌پردازد.

مقدمه

گستره منابع تاریخی، به خصوص تاریخ اجتماعی، در میان جوامع و اقوام مختلف، فرق دارد. برای مثال، قومی مانند عرب که به انساب اهمیت می‌دهد، و فراوان کتاب نسب می‌نویسد، در مقایسه با اقوام دیگر، مخصوصا جوامع متمدن که اساسا به نسب اهمیت زیادی نمی‌دهند و کتابی در این باره نمی‌نویسند، این تفاوت را از منظر منابع دارد که آثار نسب، برایشان یک منبع مهم تاریخی است، در حالی که دیگران فاقد آن هستند. به همین ترتیب، برخی از ژانرهای خاص ادبی برای انعکاس بخشی از مسائل اجتماع نیز همین گونه هستند، مثل سرایش شعر به صورت ماده تاریخ، یک منبع مهم تاریخی ایجاد می‌کند، در حالی که ممکن است در شعر سایر اقوام، چنین رویه‌ای وجود نداشته باشد؛ چنان که تذکره نویسی برای شاعران همین حالت را برای برخی از اقوام دارد. این مسأله در حوزه تاریخ اجتماعی، اهمیت بیشتری دارد، به این معنا که اغلب منابع خاصی برای هر قومی وجود دارد که می‌تواند در شناخت تاریخ اجتماعی آنها مهم باشد.

اینجا می‌خواهیم کتاب «استفتاءات از ‌آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری» را مرور کنیم و از آن به عنون منبعی برای شناخت تاریخ فرهنگی، مذهبی و اجتماعی یک مقطع تاریخی بهره بگیریم.

معمولا، مراجع تقلید، یک «رساله عملیه» دارند که عبارت از مسائل معمول در ابواب مختلف فقهی است. اما همین مراجع، طی سالیان، از سوی مقلدان خود در باره مسائل تازه و متفاوت و نمونه‌های عملی، مورد سوال قرار می‌گیرند و پاسخ می‌شنوند. اینها استفتاءاتی است که از آن‌ها می‌شود و آنها پاسخ می‌دهند.

این آثار، به دلیل اشتمال بر پاره‌ای از مسائل اجتماعی و تمدنی، برای تاریخ، در حکم یک منبع با ارزش است، زیرا در سوالات، مسائل جالبی از آنچه در جامعه می‌گذرد، انعکاس می‌یابد.

در اینجا، یک نمونه از این کتابها را که مربوط به دوران مرجعیت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۵ ق) طی یک دوره پانزده ساله از ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۵ شمسی است، در اختیار داریم. این مجموعه شامل ۱۱۳۴ سوال و جواب است که تدوین شده و بر اساس ابواب فقهی نظم و نسق یافته است. مطالعه این اثر و انتخاب موارد زیر از طرف ما، با رویکرد توجه به مسائل جدید و متفاوتی است که در این دوره، جامعه ایرانی، با آن مواجه بوده است. از سوال در باره پاره‌ای از نوآوریهای فنی و احکام آنها، یا بحث‌های مربوط به ارائه روضه‌های دروغ بر منابر و اعتراضات، همین طور پاره‌ای شبهات دینی و مذهبی در جامعه و بسیاری از مسائل دیگر، از جمله پوشیدن لباس فرنگی، استفاده از کارد و چنگال و جز اینها که مسأله بوده، از حاج شیخ عبدالکریم سوال شده و ایشان به آنها پاسخ داده است.

توجه داشته باشیم که پاسخ دهنده یک مرجع تقلید است که همزمان و دست کم باید به سه جهت توجه داشته باشد. اوّلا ملاحظه احکام الهی را بکند که طی دوره‌های تحصیل فرا گرفته و مبتنی بر قرآن و حدیث و آثار فقهی گذشتگان و روشهای اجتهادی فراگرفته است. دوم، وضعیت زمانه خود، حفظ دین و ایمان مردم، مدارا با آنها، و تلاش برای حفظ دینداری عمومی در جامعه. و سوم برای شخص حاج شیخ عبدالکریم، روش آرام، تا حدی اصلاحی و ملاحظاتی برای توجه به آنچه که تغییرات دنیای جدید به همراه دارد و او در پاسخ به مسائل فقهی باید به این جهت هم توجه داشته باشد.

ما معمولا حاج شیخ عبدالکریم را به عنوان مرجعی آرام می‌شناسیم که با یک شرایط حساس، از یک سو پس از مشروطه که به مقدار زیادی دین را به حاشیه رانده، و از سوی دیگر، با حضور شخصی مانند رضاشاه که پیگیر کاستن از آداب و رسوم مذهبی و جایگزین کردن تجدد به جای آن است، روبروست. تجربه مرجعیتی، خود یکی از تجارب مهمی است که اغلب برای مراجع بعدی آموزنده بوده و مرتب داستانهای آن در مجالس میان علما دست بدست می‌شود. حاج شیخ در این زمینه، جایگاه ویژه‌ای برای دوره‌های بعدی دارد، و اغلب به عنوان یک خط متفاوت و خاص شناخته می‌شود. در برخی از این استفتاءات نکات خاصی از سوی حاج شیخ در باره روش خودش ارائه شده که جالب است. به این نمونه توجه کنید: سوال: «شبیه آوردن در تعزیه داری و دهل و طبل زدن و شیپور نواختن جایز است یا نه؟ جواب: همین عناوین در قم معمول بود، و چون منجر به بعضی مطالب دیگر می‌شد، لهذا اینجانب خواهش نمودم ترک کردند و تبدیل به روضه خوانی شد. (۵۳۹). ما کوشش می‌کنیم با استفاده از این استفتاءات نگاهی به نگرانی‌های فکری و پرسشی متدینین در باره خود، و حتی افکار و‌‌اندیشه‌هایشان داشته باشیم. در مجموعه تأکیدمان بر این است که این قبیل آثار و این اثر بخصوص، برای شناخت تاریخ مذهبی و اجتماعی این دوره نهایت اهمیت دارد. اما در باره شخص مرحوم حائری، بنده خدا چندین بار در باره ایشان نوشته ام، و در اینجا تکرار نمی‌کنم.

نوع سوالات طرح شده، در کل فقهی است، اما پرسشهای اعتقادی هم کم نیستند، و به خصوص، در یک مورد، چندین سوال در باره مسیحیت و اسلام است که به نظر می‌رسد، بسیار ارزشمند است، سوالاتی طولانی و پاسخ‌های آنها هم در این حوزه نسبتا طولانی است. در این مقاله، در این مورد خاص، به دلیل مفصل بودن، صرفا گزارش آن آمده است، اما در موارد دیگر که مطالب کوتاه بوده، تقریبا عین مطالب نقل شده است.

حوزه تجدد، و مظاهر آن، یکی از محورهای مهم این سوالات است. برای مثلا، یکی از مهم ترین سوالات که مکرر آمده، بحث تشبّه به کفار در قالب پوشیدن لباس، فکل و کروات، استفاده از کارت و چنگال و مسائلی از این قبیل است که نگرانی یک مرجع تقلید حتی اصلاح گرایی مانند حاج شیخ را هم نشان می‌دهد.

در باره استفتاءات باید توجه داشت که برخی از مطالب ممکن است توسط هیئت استفتاء ایشان نوشته شده باشد، چنان که ممکن است برخی از متن‌های نسبتا مفصل، توسط برخی دیگر، اما به هر روی، مطالبی است که ایشان آنها را مرور می‌کرده و مورد تأیید ایشان بوده است.

این استفتاءات به صورت مخطوط باقی بوده و پس از آن که توسط دوست ما جناب استاد احمد عابدی تصحیح شده در سال ۱۳۹۱ منتشر شده است. طبیعی است که چون متنی قدیمی و تک نسخه بوده، موارد بدخوانی در آن باقی مانده ه امیدوارم زمانی دیگر تصحیح جدی تری شده و منتشر شود.

بیفزایم که اغلب سؤالات، بدون خطاب و گاه با بسم الله است، اما در مواردی، خطابهایی وجود دارد که از نظر شناخت نوع القابی که در آن دوره به یک مرجع تقلید می‌داده‌‌اند، جالب است. برخی از این موارد به این شرح است: ملاذانا (ص ۷۰)، باب الاحکاما (۱۱۹) حجه الاسلاما (۱۴۸) آیه الله فی العالمینا (۱۵۳)، نایب الاماما (۱۵۶) حضرت ‌آیت‌الله العظمی (۱۵۹)، آیه الله فی العالمین (۲۰۶)، یا حافظ المسلمین و یا آیه الله فی العالمین (۳۲۱). شریعتمدارا! مروج الاحکاما! (۵۲۱). استفاده از تعبیر «بیّنوا تؤجروا» که در استفتاءات قدیم مرسوم بوده،‌‌اندک اما در چند مورد بکار رفته است (۶۸). معمولا مهر ایشان پای جوابها بوده و چنان که نوشته‌‌اند، «عبدالکریم بن محمد جعفر» در مهر ایشان حک شده بوده است.

نظم ما در انتخاب، به ترتیب صفحات کتاب بوده، هرچند مواردی که در موضوع به هم نزدیک بوده‌‌اند، سعی کرده ایم کنار هم بیاوریم.

***

نجاست و پاکی اشیاء کفار و …

حکم دواهایی که از کفار ذمی و غیر ذمی و «اطباء کفار» برای معالجه خریداری می‌شود، جامد یا مایع، فتوا این است که محکوم به طهارت است، مگر آن که علم به نجاست باشد. (۲۶)

در باره این که «بخار آب نجس» که به سقف حمام برود، و دوباره برگردد، اگر علم باشد که آن قطره از بخار آب نجس است، فتوا این است که نجس است. (۲۷)

شخصی کارهایش نشان می‌دهد مخالف طریقه جعفری است، با بهایی هم معاشرت و مواصلت دارد، اما «لسانا نمی‌گوید من دارای فلان عقیده هستم»، فتوا این است که «در صورت علم به کفر، با رطوبت با او ملاقات نکند». (۲۸).

در باره حکم کفر، بهایی، بابی، ازلی سوال کردند، و این که «شیخیه» هم «ملحق به بهایی» است؟، فتوا این است : کافر کسی است که انکار کند خدا یا پییغمر با ضرورتی از ضروریات اسلام، … یا اعتقادش این باشد شریعت پیغمبر خاتم نسخ شده است (۴۳).

مالت، روغنی که از فرنگ یا هند می‌آوردند، از ید کفار، فتوا این است: «در صورتی که نجاست او مشکوک باشد، اشکال ندارد». (ص ۴۵).

سوال در باره کفش شبرو شده، : «در خصوص کفش شبرو که دوخت بلاد مسلیمن و با دست مسلم دوخته می‌شود، و بایع و مشتری، به تزکیه آن یقین و اطمینان ندارند، استعمال آن چه صورت دارد، جواب داده‌‌اند که ید و سوق مسلم کافی است (۲۹۰).

سؤال شده است که «معامله با بهایی‌ها، در صورتی که اول هم گبر یا جهود بودند، از دین خود دست برداشتند دین دیگر اختیار کرده‌‌اند، چگونه است و اموالشان محترم است یا نه؟ پاسخ داده‌‌اند: «اموال آنها محترم است مادامی که کافر حربی نباشند، یا در حفظ اسلام باشند» (۴۸۷)

سؤال شده است که «اموال اهل کتاب را به حیله و دزدی به نوعی که ضرر به مسلیمن نرسد، از دست و تصرف آنها بیرون کردن حلال است یا نه؟ به اذن مجتهد محتاج است یا نه؟ و عبارت از اهل کتاب آنها هستند که به شرایط ذمه عمل نمی‌کنند و داخل حکم کفار حربی هستند. جواب داده‌‌اند: «سرقت نمودن اموال اهل کتاب و اضرار به آنها جایز نیست، در صورت که عمل به شرایط ذمه بکنند یا این که مسلم آنها را تأمین داده باشد (۵۰۷).

یهودیان جدید الاسلام اما ….

سوال شده است: یهودی‌هایی که اظهار می‌کنند جدید الاسلام هستند، اما اسلامشان محل شک است، چون «از ذبیحه مسلین و پیه و روغن و غیره اعراض می‌کنند» حکمشان چیست، فتوا این است که «با قطع به این که یهودی، بر یهودیت خود باقی است، و اظهار این که مسلمان شده ام، فایده ندارد» (۳۵). [این مسأله به خصوص در مورد یهودیان مشهد بود که هم هویت و مرام خود را نگه داشته بودند، و هم اظهار اسلام می‌کردند!

در این باره، یک سوال خاص دیگر هم هست: «آیا طائفه یهود که در یان صفحات می‌باشند، و خودشان را جدید الاسلام می‌نامند، و می‌گویند ما جدید الاسلام می‌باشیم، لکن از ذبیحه مسلین و پیه و روغن و غیره اعراض می‌نمایند، نه دختر به مسلمان می‌دهند نه از مسلمان دختر می‌گیرند، آیا جزء مسلمین محسوب می‌شوند یا خیر؟ و رفتن مسلمانان در حمامی که اینها می‌روند صحیح است؟ یعنی با رطوبت ملاقات با این اشخاص نمودن جایز است یا خیر؟ در صورتی که قطع داشته باشیم که دروغ می‌گویند یهودی می‌باشند؟ جواب داده‌‌اند: «البته با قطع به این که یهودی بر یهودیت خود باقی است، اظهار این که من مسلمان شده ام، فایده ندارد (۵۰۴، ش ۱۰۴۲).

در سؤال دیگری آمده است: چه می‌فرمایید در این مسأله شرعیه که جمعی از یهود تشرّف و قبول اسلام نموده باشند، و به حسب ظاهر هم مدتی به وظایف اسلام از حضور مسجد و جماعت و تردد و ارتباط به خانه علمای متدینین نموده، باشند، شخص معینی از این جماعت بعد از اسلام منتقل و مرتد به بهائیت شد، به درجه‌ای که امروز مبلغ بهائیان می‌باشد؟ آیا این شخص مرتد ملی است یا فطری؟ جواب داده‌‌اند که در فرض سوال این شخص مرتد ملی است… لهذا معامله جات او محکوم به صحت است و اجاره دادن حمام و سایر املاک او به طریق شرعی به جهت مسلمین اشکالی متصور نیست (۵۰۳).

داستان یهودیان بهایی شده در ایران یک مسأله شگفت اما فراوان است.

اموال دولتی، حلال یا حرام؟

مفهوم حکومت غاصب، همیشه یک مشکل مالی برای متدینین به همراه داشت و کار کردن با دولت، و استفاده از اموال دولتی به دلایل مختلف، مشکل ایجاد می‌کرد. در اینجا چند مورد سوال شده است: در باره این که در اماکن متبرکه و حرم‌ها، بسا از مال دیوان که از مالیات است صرف شده باشد، حال تکلیف وضو گرفتن از آب آنجا چیست، فتوا این است که «محمود بر صحت است». (۳۸). اشاره‌ای است به این که مالیات گرفتن حرام بوده و هزینه کردن آن برای جایی طبعا، شبهه حرمت در استفاده از آنجا را مطرح می‌کرده است.

سؤال دیگر در باره اموال دولتی به این شرح است که «در طهران تمام دکانهای خبازی، گندم از اداره ارزاق دولتی می‌گیرند و بدیهی است کلیه گندم‌هایی که وارد انبار دولت و به خبازها تقسیم می‌شود، از سه قسم خارج نیست، یا مالیات است، یا از املاک خالصه است، یا خریداری از پول دولت است، و ظاهرا حرام مسلم و مجهول المالک است. تکلیف مردم با این نانها چیست؟ و سوال دیگر در همین زمینه «غالب از مردم در ادارات دولتی مستخدم و تمام زندگانی آنها از وجوه دولتی است. خانه و اثاثیه و فروش و غیره تمام از وجوه دولتی خریده شده، و نیز کسب نوعا با همین مستخدمین دولت معامله دارند و وجوه آنها مخلوط و تمام خرید و فروش کسبه با همین وجوه شبهه ناک است، و همچنین اماکن دولتی از قبیل ادارات و وزارت خانه‌ها محل ابتلاء و آمد و رفت مردم است، حقیقتا زندگی در طهران با احتیاط فوق العاده مشکل است. استدعا دارم که اجازه تصرف در مجهول المالک و نماز خواندن در خانه و یا فروش معروضه و غیره به داعی مرحمت شود؟ جواب داده‌‌اند: تصرف در مال مجهول المالک که صاحب آن هیچ معلوم نباشد و شما هم ملجاء باشید در آن تصرف، از قبل حقیر مأذون هستید به شرط آن که به‌‌اندازه وسع مراعاتی از بعضی از فقرای مسلمین که خودتان آنها را به فقر و عفت نفس می‌شناسید، بنمایید ۵۳۵ ـ ۵۳۶).

سؤال کرده‌‌اند کسی که «مأمور تسویه و اصلاح طرق و شوارع است» و دایم این طرف و آن طرف… چون فقیر است، مستدعی است که اجازه بدهید حقوقش را که می‌گیرد، صدقه از جانب، صاحب واقعی آن اخذ نماید، یا طریق دیگری برای تحلیل حقوقش مرقوم فرمایید (۶۱). اشاره به حکمی که حقوق دولتی را غیر شرعی می‌دانسته و با دست بدست کردن با مجتهد، حلال می‌شد.

روضه خوانی و مسائل آن

در باره روضه خوانان انواع و اقسام سوال در این استفتاءات هست. بخشی در باره نقل وقایع کربلا از منابع غیر معتبر است. منبری سؤال کرده، اگر در وسط روز، با زبان روزه، این قضایا نقل شود، و نسبتی مشکوک به معصوم داده شود، سبب بطلان روزه خواهد بود یا نه. «یکی در وداع حبیب فرموده: تو قاری قرآنی، ولی این کلام را در وقت آمدن بر سر بالینش فرموده باشد، نه وقت وداع؛ دیگر آن که گفته باشد که امام در وداع سکینه که گریه می‌کرد، امام اشک چشم او را پاک کرد، بعد در خیال افتاده که شاید نبوده، ولی بوده است، سیم، در وقت مکالمه امام با خصم و شنیدن صدای شیون زنان، گفته باشد، که امام به عباس و علی اکبر فرمود که بدوید ایشان را ساکت کنید که دشمن شماتت می‌کند، ولی عبارت کتاب، «بدوید» ندارد، پس ساکت کنید ایشان را باشد، مقصود این که اولا این‌ها کذب حساب است یا نه، ثانیا این که هر گاه ندارد که در آن حال که می‌گفته، عامد بوده یا خاطی، و در صورت قوی گرفتن شبهه که عمدا بوده، چه حکم دارد». پاسخ این است که مطلب را اگر جایی در کتابی خوانده‌‌اند «به نحو حکایت از کتابی که در آن دیده‌‌اند، بگویند» و دیگر این که اگر این کار را بکنه، به روزه ضرر ندارد، چون «کذب بر صاحب آن کتاب است نه بر امام»، اگر این طور نیست، و جزما امام نگفته است، «پس با قطع به نبودن آن قول، داخل در کذب مفطر است». (۹۰ ـ ۹۱)

سوال در باره درآمد روضه خوانی شده که سال خمسی آن چگونه است، فتوا داده‌‌اند که اگر از وقت آغاز آن آگاه است، همان را مبدأ سالی خود قرار دهد و حالا هم هرچه درآمد داشته، خمسش را بدهد. بعد از این هم یک روز سال را برای خود معین کند.

سؤال در باره شرکت در مجالس روضه‌ای شده است که «ذاکرین این مجالس اخبار و مصائب کذب و نامعتبر می‌خوانند، و ذکر مسائل هم در این مجالس می‌شود، [حضور] ماها که مستمع هستیم، به این مجالس چه صورت دارد، جایز است یا خیر؟ جواب داده‌‌اند: «ان شاءالله رفتن شما اشکال ندارد، چون معلوم نیست کذب آنها» (۴۹۲)

سؤالی در باره اظهارات یک منبری در باره مقام امام شده و سائل تصور کرده که این مطالب تند است، جواب حاج شیخ این است که اگر این مطالب همانی باشد که در زیارت جامعه آمده ایرادی ندارد (۴۷۱).

سؤالی هم در باره ثواب برخی از ادعیه شده که فلان مقدار از گناهان بخشیده خواهد شد، و این که «آیا هیچ باور می‌شود که کسی آنچه بخواهد معصیت کند، بعد از آن به محض خواندن آن دعا از بین برود؟ جواب می‌دهند که استبعادی ندارد که اینها در حکم توبه یا مانند آن باشد. (۴۷۵).

سوال در باره «بعضی از املاک است که وقف روضه خوانی و روشنایی اماکن مقدسه است، در جزء املاک دولت و غیر دولت غصباً از بین رفته است» و حالا آیا ممکن است آن را به ملکیت کسی درآورد که او به طریقی آنها را دوباره به وقف برگرداند، جواب داده‌‌اند، خیر، اما اگر به صورت جعاله به کسی پولی بدهند که از حالت غصب درآورد، اشکالی ندارد. (۱۵۵). اشکال به دغدغه‌ای است که در باره تصرف برخی از املاک وقف توسط دولت وجود داشته است.

سؤال کرده‌‌اند «در دهستان، مرسوم است بعضی پارچه‌ها نذر می‌کنند به علَم بند نمایند، آیا فروختن آنها و مصرف نمودن به عزاداری یا به لوازمات عزاخانه جایز است» جواب داده‌‌اند اشکال ندارد (۲۴۲).

تعداد قابل توجهی سوال در باره اموالی که وقف روضه خوانی و عزاداری هست، صورت گرفته و شرایط مختلف آن سوال شده است. (۱۶۶ ـ ۱۶۸، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۸۰، ۱۸۱، ۱۸۶، ۱۹۵، ۲۱۹، ۲۳۹، ۳۲۸، ۳۴۵، ۳۴۶، ۴۴۰)

تغییرات تمدنی جدید و احکام فقهی

سؤال شده است که آیا قول «قبیطان کشتی» برای قبله که «عارف به جهات بلاد است» معتبر است، فتوا این است که قول کاپیتان، در این شرایط معتبر است. (۶۲)

سؤال شده: «مولانا، دولت انگلیسه از ولایت دیگر تخم ماهی می‌آورند، در چشمه، یا ردوخانه آن تخم می‌اندازند، و در آب به قدرت کامله خالق متعال، ماهی‌ها متولد و متکوّن می‌شوند، و غالبا از بابت غذای آنها ماهی‌ها این لد می‌اندازند مجرای همه چشمه و رودخانه مشبک، از این است که راه بیرون رفتن ندارند، بیان فرمایید صید نمودن همچو ماهی‌ها بلا اذن صاحبش، جایز است یا خیر، و اگر احیانا از شبکه بیرون رود و در دریای دیگر داخل شود چطور است؟ جواب داده‌‌اند، بدون اذن صاحبش صید ننمایند (۴۱۴). مقصود اقدام به آوردن تخم ماهی از سوی انگلیسیه است.

سؤال کرده‌‌اند که در وقت محرم بودن «نشستن در اتومبیل و طیاره مسقف، در صوت تعدد یک کفاره واجب است یا این که به تعدد دفعات مکرر می‌شود، جواب داده‌‌اند که «ظاهرا یک کفاره برای تمام کافی است» (۱۴۶). جالب است که این سوال مربوط به پیش از درگذشت حاج شیخ در سال ۱۳۱۵ش است.

سؤال شده است که «بعضی اشخاص، جنسی را به عنوان بخت آزمایی می‌فروشند، به این معنا مثلا در هر یک صد قوتی شیرینی و یا جعبه سیگار، یک اسکناس یک تومانی گذاره و به این جهت جعبه سیگاری که قیمتش ده شاهی است، یک تومان می‌خرند، به طمع یک تومان، و آزمایش بخت خود، این معالمه صحیح است یا نه؟ جواب داده‌‌اند «در چنین معامله، صحت آن محل اشکال است». (۲۸۲)

در باره «دندان مصنوعی» در نماز سؤال شده، چه صورت دارد، فتوا این است که «عیب ندارد» (۸۴).

انتقال جنازه‌ها به عتبات

ضمن سؤالی انواع نگه داری جنازه‌هایی که بنا بوده به وصیت آنها به عتبات منتقل شده را بیان کرده است: «بعضی‌ها در میان تابوت، در شکاف زمین… بعضی همین کرده کرده مثل حال صلات می‌گذارند… بعضی بدون تابوت این طور می‌کنند… بعضی در شکاف زمین مثل دفن شرعی می‌گذارند، بعضی‌ها احتیاطا در میان لحد دفن شرعی می‌کنند… پاسخ داده‌‌اند بهتر است دفن شرعی کنند و در وقت حمل، نبش کنند (۲۰۳).

سوالات مکرری در باره انتقال جنازه به عتبات مطرح شده و پاسخ‌هایی داده شده است (برای نمونه: ۲۰۹، ۲۱۰، ۲۱۲).

کشیدن نقاشی و حکم آن

سؤال در باره «نقاشی» شده است: « حجه الاسلاما! آیه اللها! چه می‌فرمایند در مسأله نقاشی؟ آیا کلیه نقاشی به‌ای نحو کان حرکمت دارد؟ یا تصویر ذوی الارواح حرام است، و سایر اقسام آن، از قبیل دورنما و تصویر گل و میوه و غیرها، اشکالی ندارند؟ در صورتی که تصویر ذوی الارواح اشکال داشته باشد، آیا ناقص آن هم، از قبیل نصف بدن انسان، اشکال دارد یا خیر؟ و آیا تصویر نیم رخ که یک چشم و یک ابرو و یک طرف بینی و لب باشد، در حکم تصویر ناقص است یا خیر؟ و آیا تصویر مرده انسان و حیوان در حکم تصویر ذوی الارواح است یا غیر ذوی الارواح؟ .. در هر صورت اگر کسی برای اعاشه کار دیگری جز تصویر نتواند کرد، مجبور به نقاشی باشد، آیا برای چنین شخصی هم باز نقاشی حرکت دارد یا جائز است؟ جواب داده‌‌اند: «تصویر غیر ذوی الارواح حرام نیست، و ناقص ذوی الارواح هم حرام نیست.. حاصل این که معیار در تمام و ناقص بودن صدق عرفی است، و بین مرده و زنده هم فرقی نیست، و نداشتن صنعت حلال، مجوز صنعت حرام نمی‌شود». (۴۳۷).

شبیه خوانی و تعزیه اباعبدالله علیه السلام

سؤال شده است که «تعزیه حضرت سید الشهداء، یعنی شبیه درآوردن در صورت تلبّس به لباس زنانه، و اشعار دورغ خواندن، و اشتمال بعضی محرمات، چه صورت دارد؟ جواب داده‌‌اند: با این قیود معلوم است اشکال او». (۴۳۹).

سؤال شده است: در تعزیه سید الشهداء علیه السلام شبیه شهدای کربلا را آوردن و هکذا شبیه اسراء را آوردن و تشبیه طائفه ذکور به زنان امام علیه السلام و طبل و کوس زدن جایز است یا نه؟ جواب داده‌‌اند: «اقامه تعزیه حضرت سید الشهداء ـ ارواحنا فداه ـ از جمله مستحبات موکده است به شرط آن که بر طبل و کوس مشتمل نباشد، و احوط آن است که مشتمل بر تشبیه متداوله هم نباشد (۵۰۸).

سؤال دیگر این که «شبیه آوردن در تعزیه داری و دهل و طبل زدن و شیپور نواختن جایز است یا نه؟ جواب داده‌‌اند: همین عناوین در قم معمول بود، و چون منجر به بعضی مطالب دیگر می‌شد، لهذا اینجانب خواهش نمودم ترک کردند و تبدیل به روضه خوانی شد. (۵۳۹)

و سوال دیگر که این بار جواب دیگری دارد: «مرسوم در این صفحات است که شبیه ذوالجناح در روز عاشورا و غیره در می‌آورند و دورش حقه زده سینه می‌زنند، و چنین شبیه، مهیج احزان و مبکی عیون اهل ایمان می‌گردد، بفرمایید که در آوردن شبیه مزبور جائز است و رجحان دارد یا خیر؟ جواب داده‌‌اند، مانع ندارد، بلکه خالی از رجحان هم نیست. (۵۴۱).

عقیده به رجعت از ضروریات اسلام یا مذهب نیست

در باره رجعت، سوال شده است، مسأله که در دوره مرجعیت آقای حائری، به صورت یک سوال درآمده بود و کسانی در آن تردید کرده بودند. سوال این بود: «از حضرت ‌آیت‌الله نقل شده است که رجعت نه ضروری دین است و نه مذهب است، با آن که جمعی از علمای اعلام از آیات قرآن تقریبا متجاوز بر دوازده آیه و هم اخبار متواتره استدلال نموده، و علاوه نص زیارات مأثوره معتبره از قبیل زیارت وارث و اربعین و زیارت سردابه مطهره و زیارت رسول خدا و ائمه هد یو زیارت سیم شعبان و رجبیه و جامعه و عهدنامه و غیر آنهاست. تمنی است مختصر بیان فرموده چگونه جزء ضروری مذهب نیست؟ پاسخ دادند: در این باب فعلا شرحی نوشته ام که مطبوع و منتشر شده، باز مراجعه کنید. اجمال آن این است که من خودم معتقد به رجعت هستم، و ادله بر صحتش قائم است، و لکن جزء عقایدی که منکر آن، عن شبههٍ خارج از اسلام یا مذهب باشد، نیست (۴۴۰ ـ ۴۴۱). اشاره ایشان به چاپ شدن همان استفتائی است که از ایشان شد و در نشریه همایون قم منتشر شد.

ریش به عنوان یک مسأله

ریش هم از مسائلی است که در یک صد سال گذشته، همواره مورد سوال از فقها بوده و عالمان شیعه وسنی بارها رساله‌هایی در این باره نوشته‌‌اند. سؤال شده است: آیا حرمت تراشیدن ریش از قرآن معلوم می‌شود و آیه دلالت دارد بر او یا خبر»؟، پاسخ مفصل داده‌‌اند که قرار نیست همه چیز از قرآن معلوم شود، چنان که رکعات نمازهای ظهر و … هم از قرآن فهمیده نمی‌شود و سپس «حرمت تراشیدن ریش هم از اخبار معلوم می‌شود، خداوند حفظ فرماید از خیالات فاسده و از شر شیاطین» (۴۴۶) که اشاره به افکار روز در این باره‌هاست.

سؤال دیگر در باره «حد اصلاح ریش چه مقدار است»، جواب داده‌‌اند که «غرض اصلاح مستحب است، حدش مدوّر نمودن ریش است، به زدن بعضی از موهایی که از غالب موها بلندی فاحش دارد!» (۵۱۶).

سؤال در باره ریش باز هم مطرح شده است. سوال شده: آیات یا اخباری که به حرمت رو (صورت) تراشیدن وارد شده بیان فرمایید و حد محاسن چه قدر است شرعا؟ جواب داده‌‌اند: «اینجا مورد ذکر آیات و اخبار نیست، اجمالا حرام است تراشیدن و امثال تراشیدن و حدش به‌‌اندازه‌ای که عرفا صدق ریش کند و احوط مقدار یک قبضه است (۵۳۹).

سؤال شده است: موی سر گذاشتن یعنی بعضی را تراشیدن و بعضی را گذاشتن، که شبیه به فرنگی مآب بشود، چه صورت دارد؟ همین طور سوال شده: لباس فرنگی مآب پوشیدن چه صورت دارد، اگر همین لباس را زیر لباس دیگر بپوشد که مستور باشد، چه صورت دارد؟ جواب داده‌‌اند: تشبیه را در این مسأله ترک نماید (۴۲۷).

حکم رادیو

سؤال مفصلی در باره رادیو شده که البته جواب آن یک سطری داده شده، اما اطلاعات درون سوال در باره تصورات مردم این دوره که هنوز هم رادیو در ایران به صورت رسمی افتتاح نشده بود، جالب است. بحث از رادیو از سال ۱۳۱۳ش مطرح و تنها در سال ۱۳۱۹، چهار سال پس از درگذشت مرحوم حائری، به راه افتاد.

نایب الاماما…. رای شریف را در مساله استماع آلتی که آن را رادیو می‌نامند و در این اوقات در تمام نقاط دنیا شیوع یافته است، مرقوم فرمایید. محض مزید اطلاع خصایص آن ذیلا مرقوم می‌گردد: رادیو صندوقی است که چون سیم برقی به آن نصب کنند، مانند تلفون و تلگراف عبارات مطلوبه را از گوینده به شنونده نقل می‌نماید. فرقی که با تلگراف دارد این است که صدای گوینده با آهنگ و لهجه او تشخیص داده می‌شود. رادیو آلتی است ناقل صدا که عبارات خوب یا بد، قرائت قرآن، تفسیر مفسّر، نطق ناطق، وعظ واعظ، صدای آلت طرب، و توپ و تفنگ و صدای غرّش شیر، چهچه بلبل و غیره را از مرکز صوت به گوش مستمع می‌رساند. رادیو تابع مرکزهای مخصوص است که در آن ماشین‌های مخصوصی برای رسانیدن صدا موجود است. تلاوت کننده یا واعظ یا خطیب یا مغنّی یا موسیقی، باید در این مرکز آمده، عبارات خویش را ابراز و یا ماشین کوچک مخصوصی که آن را میکرافون می‌نامند در مقابل خود گزارده و آن را با سیم برقی نصب کند. آنچه بخواند به هر زبان و هر عبارت، قرائت اخبارات محلی، مظنه جات تجارتی، و صداهای دگر را در آن بگویند به گوش شنوندگان می‌رسد. رادیو کلید مخصوصی است که شنونده هر یک از صداها را که نخواهد بشنود می‌تواند برای خود بند کند که آن صورت غیر مجوز را نشنود. مثلا هر گاه یک مرکزی در نجف اشرف نصب یا قم شود، حجج اسلام می‌توانند بدون واسطه، خط افکار و احکام خود را به عموم ینگه دنیا هر کس که صندوق رادیو داشته باشد، برسانند. و عموم شیعیان عالم را مخاطب ساخته مستفیض فرمایند، مخصوصا این ایامی که ملت ژاپن خیلی مایلند که دست از بت پرستی کشیده، تابع یکی از ادیان سه گانه اسلام، یهود، نصرانیت بشوند. چه قدر اسباب خوشبختی بود اگر شصت هفتاد میلیون نفوس (به) اسلام نائل می‌شدند. در هر صورت رأی شریف خود را در منع و جواز رادیو مرقوم فرمایید تا لدی الحاجه حجت گردد. مرحوم حائری نوشته‌‌اند: در مفروض سؤال استماع اصوات محلله آن ظاهرا اشکالی ندارد. (۴۴۶ ـ ۴۴۷)

سؤال درباره علل عقب ماندگی مسلمانان

سؤال در باره علت عقب ماندگی مسلمانان آن هم با داشتن کتابی مانند قرآن شده است: «قرآن که جامع تمام کتاب‌هاست، اروپا و سایر بلاد از روی قرآن صنعت آموختن باعث ترقی آن‌ها شده، چرا علمای ما برای ما علم صنعت بیان نفرموده‌‌اند؟ ما مردم ایران فقیر و پریشان هستیم، آیا حرف آنها اصل دارد یا علماء بیان فرموده‌‌اند آن‌ها عمل نکرده‌‌اند یا خیر؟ مرحوم حائری پاسخ دادند: «قرآن و اخبار، راجع به اجتماعیات و کسب و تنظیم امور معاشیه، خیلی تحریص و ترغیب نموده، ولی خصوصیات صنایع راجع به همم عالیه است که خارجی‌ها تعقیب نمودند و به قوای فکریه استخراج صنایع کرده و ماها به واسطه تنبلی و عدم شوق، قوای فکریه خود را مهمل گذاشته، از آن عقب مانده، و این هم راجع به علما نیست (ص ۴۴۸). دو نکته مهم در این مطلب یعنی سوال آن شخص و پاسخ حاج شیخ هست، یکی پرسش اولی که بر اساس یک توجیه رایج بوده که اسلام همه علوم را دارد، غربی‌ها پیروی کرده و پیشرفت کرده‌‌اند و ما به آنها عمل نکرده ایم و پیشرفت نکرده ایم. پاسخ مرحوم حائری دقیقا در مقابل این حرف است و آن این که قرآن ربطی به صنعت ندارد و صنعت هم مربوط به قرآن نیست، بلکه راجع به همم عالیه است. مردم خود باید حرکت و همم عالیه برای کسب صنعت داشته باشند که ندارند. قوای فکری خود را مهمل گذاشته‌‌اند و تنبلی کرده‌‌اند و برای همین عقب افتاده‌‌اند. نکته دوم، سلب مسوولیت از علماء است که در پرسشگر آنها را مسوول دانسته و مرحوم شیخ آنها را با استناد به همین که این امر مربوط به همم عالیه است، تبرئه کرده است. در این باره باید دقت بیشتری کرد.

علاقه مندی به مسیحیت و سوال و جواب با مرحوم حائری

یک مورد دیگر که مجموعه سوال و جواب از صفحه ۴۴۸ تا ۴۷۱ است، در باره مسیحیت است. داستان این است که فرزند یکی از علما نوشته است که برای وی تردید و شبهاتی در باره دین پدید آمده که ناشی از «پاره‌ای علل خارجه» بوده است. او می‌گوید از احفاد یکی از علما بوده، درس طلبگی را تا رسائل و مکاسب هم خوانده، بعدها رها کرده به مدارس جدیده رفته، متجدد شده و کم کم به بحث و مناظره در باره مسیحیت پرداخته و مسیحی شده است». ایمان به دیانت مسیحیت آوردم و مدتی است که پیروی مذهب مسیحیت را دارم». در اینجا سعی کرده، علت گرایش خود را به مسیحیت برای حضرت ملاذ الانامی یعنی ‌آیت‌الله حائری بیان کند ( ۴۴۹) تا اگر روشن شود برای وی که به ضلالت افتاده، «دوباره اسلامیت خود را از سر نو گرفته و خرافات مسیحیت را هم بیان و منصه ظهور آورم و الا فلا». از اینجا به بعد شروع کرده به استدلال آوردن و مطالبی را در باره مسیحیت از قرآن نقل کرده و نکات مفصلی را بیان کرده که آشکار است که ورودی در این مباحث دارد. (۴۵۰ ـ ۴۵۳). انتظار وی از مرجع تقلید وقت این بوده است که پاسخ این پرسشها را بدهد. در اینجا مرحوم حائری شروع به پاسخ کرده است: عرض می‌شود مرقومه شما واصل و بسی موجب تاسف گردید. از دو جهت: یکی از جهت آن که یک برادر دینی بدون سبب عقلی و عقلایی از دیانت اسلام منحرف به دیانت دیگر شود و دیگر از جهت آن که در بلاد اسلام، با وجود علمای مذهب جعفری، یک نفر پیدا نشود که به زبان خوش یک بیچاره را دستگیری کند از قید ضلالت، به وادی استقامت بکشد. این هم از بدبختی ما مسلمانهاست. ( ۴۵۳). از این جا به بعد شروع به توضیحاتی کرده که طبعا نقل همه آنها در این یادداشت ممکن نیست. پاسخ تا صفحه ۴۵۷ ادامه یافته و در صفحه بعد، باز سوال کننده، دوباره مطالبی را در پاسخ مرحوم حائری نوشته است: «هیچ امیدواری نداشتم تا به زودی جواب سوالات بنده را مرقوم فرمایید». وی می‌گوید همچنان در جستجوست تا «در یکی از دو اساس مستحکم مسیحیت و اسلام مستقر» گردد. وی می‌گوید که در مجله ایران باستان در شماره‌های ۳۵ و ۳۶ مقالاتی در باره اصلاحات بی دیانتی نوشته و خواسته بگوید که تا پایان عمر متدین باقی مانده و مثل کسانی نیست که بر این باورند که «در قرن بیستم چه مذهب و چه دین؟»‌. (ص ۴۵۹). وی سپس توضیحاتی در باره برتری مسیح بر سایر انبیاء‌ داده و باز هم گفته است که «آن چه واقع بود ایمان خود را نوشتم نه مانند سایر اشخاص که تعلق آمیز باشد». (ص ۴۶۳). در اینجا باز مرحوم حائری شروع به پاسخ گویی به نامه دوم او کرده که این هم طولانی و قابل استفاده است (۴۶۳ ـ ۴۷۱). پرسش دیگری (ش ۹۵۰) در این زمینه در صفحه ۴۷۲ مطرح شده که ممکن است ادامه همان بحث باشد، با این که بین آنها یک سوال متفرقه آمده است. این پرسش باز در باره عدم تحریف انجیل است که مسلمانان همیشه روی آن تاکید داشته‌‌اند. پاسخ مرحوم حائری باز در همین زمینه است ( ۴۷۳).

شبهات دینی و ایجاد تردید در افکار متدینین

رواج الحاد فکری در این دوره که عصر رضاشاه است، سبب طرح برخی از سؤالات بوده است، هرچند برخی از این پرسشهای الحادی، اختصاص به این دوره هم ندارد. سؤالی پرسیده‌‌اند که روشن فضای فکری تردید آمیز این دوره را برای برخی از متدینین نشان می‌دهد. سوال این است: کسی که حالش نسبت به اصول دین و مذهبش این است که انکار نمی‌کند، هیچ کدام از عقاید حقه، و عمل هم دارد به تمام اعمال فرقه ناجیه، لکن شبهات به نظرش می‌رسد که هرچه اقامه دلیل و برهان برای خود می‌کند، یا می‌شنود، باز شبهه دیگری در نظرش جلوه می‌کند، یا همان شبهه به کلی بر طرف نمی‌شود. از یک طرف خیلی ترس دارد از حالت خودش، از طرف دیگر متحیر است، چون که تفکر که می‌کند در عالم، ملاحظه می‌نماید که تمام اشیاء از اثر یکدیگرند، و هر چیزی به اسباب است، حالا بگوییم خالق طبیعت و مسبب اسباب دیگری است به دلیلی عقل نمی‌فهمد، چرا که محسوس نیست که به قوای خمسه ادراک کند، و متفق فیه تمام افراد انسان هم که نیست که خلاف آن در خیال بگنجد، و عصر امام و پیغمبر علیهم الصلاه و السلام که نیست که به خارق عادت و معجزاتشان یقین حاصل شود در این زمانه، و اختلافات صد هزار گونه که هر چند نفر به یک طریقه مختلفه گرویده‌‌اند، و همه هم راه خود را حق و دیگران را باطل می‌دانند و اثبات می‌کنند بر اعتقاداتشان. الحاصل همچو شخصی اگر بنای خود را گذارده که به واجبات عمل کند، و از تمام محرمات بپرهیزد، و رویه همین مذهب و آیین را شیوه خود قرار دهد، و خوف الله و رجاء الله و متوسل شدن به ائمه هدی خصوصا حضرت سید الشهداء علیه السلام و دعا به جهت هدایت خود می‌نماید، حال این شخص بینه و بین الله چگونه است؟ بعد از فوت او چه بر سرش خواهد آمد؟ جواب داده‌‌اند: اسلام این شخص و ایمان او صحیح است. جلوه کردن شبهه در نظرش و عاجز بودن از دفع آن ضرر ندارد، ولی بر این شخص لازم است در محضر یکی از اهل علم کامل با بصیرت حاضر شود و اصول عقایدش خودش را نزد او تکمیل کند، و بر همه امورات لازمه خود مقدم بدارت چون ادله اصول عقاید آن قدر واضح و بی اشکال است که به جزئی التفات و توجه به ادله واضحه آن یقین کامل پیدا می‌کند (۴۸۸).

نیز سؤالی از ایشان پرسیده‌‌اند: «شخصی از قلبش بعضی چیزهای کفرآور می‌گذرد، مثل سب خداوند عالم، یا ائمه صلوات الله در حالی که خودش راضی نیست و مضطرب می‌شود و به دفع آن قادر نمی‌شود. حال این طور شخص و تکلیفش و چاره او را معین بفرمایید. آیا مؤمن است یا کافر؟ پاسخ داده‌‌اند: این گونه حالات از شیطان است، و البته این شخص مومن است (۴۵۸). روش سهل گیرانه ‌آیت‌الله حائری در جاهای دیگر هم به روشنی دیده می‌شود.

اگر کسی بگوید خمس و زکات را ملاها درآورده‌‌اند که مال مردم را بگیرند، خودشان بخورند، یا به دیگران بدهند، آیا ارتداد می‌آورد این حرف یا خیر، پاسخ داده‌‌اند، این سخن متضمن دو مطلب است: یکی توهین و هتک علما اسلام و دیگری انکار ضروری دین اسلام، چون وجوب زکات مثل وجوب نماز است. اما خمس، ضروری بودن آن مثل زکات نیست. هرچند آن هم واجب است. اخبار تحلیل [خمس] بعد از تأمل صحیح، واضح می‌شود مورد خاصه دارد (۱۲۸).

سؤالی ضمن هفت صفحه مطرح شده، (۴۱۸ ـ ۴۲۴) و شخص سائل، شرحی از تصورات و ایراداهای خود را برای رسیدن به واقع احکام شرعی در عصر غیبت سوال کرده و از ‌آیت‌الله خواسته است تا فورا و واضح به او جواب بدهد. ذهن سائل، درگیر این نکته است که در عصر غیبت، فتاوا بر اساس ظن و اجتهاد است یا عین احادیث معصومین. اگر عین آنها نیست چه تضمینی برای درستی آنها هست و چرا خداوند مردم را در این مرحله رها کرده است. پاسخ مرحوم حاج شیخ در سه صفحه آمده است (۴۲۴ ـ ۴۲۷). می‌گوید «هرچند مشروحا مجال نیست، ولی امیدوارم به همین مختصر رفع شبهه جنابعالی بشود و چنان چه باز هم اشکالی بماند، ثانیا اطلاع بدهید». در این پاسخ ایشان سعی می‌کند، رأی فقیه را که از روی مظنه است، در اصل، بر اساس تعمق و تأمل در احادیث عنوان کند، نه این که «اگر عالمی بگوید رأی من این است، مثلا مقصود این باشد که میل من چنین است…». سپس به اختلاف مبانی اخباریین و اصولیین پرداخته و این که مجتهد مسیری که می‌رود، در نهایت آنچه به دست می‌آید «حکم شرع است به جزم، هر چند غیر قطعی باشد». (۴۲۶).

تشبه به کفّار و کارهای فرنگی مآبی

سؤالی در باره استفاده از کارد و چنگال پرسیده‌‌اند: «با کارد و چنگال، مثل معمولی فرنگی‌ها در غذا خوردن استعمال نمودن حرام است یا نه؟ پاسخ داده‌‌اند: «به واسطه تشبه به کفار اشکال پیدا می‌کند، اگر بتواند ترک کند، البته بی اشکال است. (۴۸۹)

سؤال دیگری هم در این زمینه البته مربوط به لباس هست: «لباس معمولی جدیدی‌ها، مثل فکل کروات، برای همه مردم حرام است؟ یا در خصوص بعضی اشخاص که زیّ آنها نمی‌باشد حرام است؟ پاسخ داده‌‌اند: بدون ضرورت و لزومیت، خود را متشبه به زیّ کفار و فساق نباید کرد (۴۸۹).

سؤال دیگر این که« مردن و زنان این زمان که خودشان را تشبیه می‌کنند به فرنگی‌ها، در لباس پوشیدن و در کیفیت موی سر ایشان، آیا مجرد این معنی حلال است یا نه؟ و بر تقدیر حرمت، به چه عنوان حرام است؟ پاسخ داده‌‌اند: «تشبه به کفار در اموری که اختصاص به آنها دارد، جایز نیست (۴۹۶).

سوال شده است که «اولاد خود را به مدارس جدیده و تعلیم علوم جدیده و کتب انگریزی وادار نمودن جایز است یا نه؟ جواب داده‌‌اند: «با احتمال فساد عقیده آنها جایز نیست. (۵۰۶).

در باره استفاده زن از «کمربند» و «پالتو» سوال کرده‌‌اند، فتوا این است «چنان چه از ملابس مختصه مرد نباشد، اشکالی ندارد. و بعید نیست که کمربند از مختصات مرد باشد (۵۶). در شرایطی که به تدریج نوع پوشش زنها تغییر می‌کرده است.

در باره نماز خواندن «در لباس فرنگی مآب و فرنگی مآب شدن» سوال شده است، فتوا این است که «ظاهرا نماز گزاردن در این گونه لباسها مانعی ندارد، اگرچه حرام باشد» (۸۵).

مراجعه به طبیب بی دانش؟

سؤال شگفتی در باره حکم مراجعه به طبیب محل، اعم از این که کافر باشد یا مسلم شده و این که برخی «تعریف و مدح او می‌نمایند، بعضی تکذیب [علمیت] او می‌کنند… مشروع است مراجعه به او در علاج مرض؟جواب داده‌‌اند، هرگاه شاک باشد در علمیت او رجوع نکند، مرگ آن که معلوم باشد که معالجه او موجب ضرر نیست… در صورتی که چاره منحصر نباشد، تا اطمینان پیدا نکند، احوط ترک رجوع به اوست» (۴۹۵).

حکم دزدیدن گربه همسایه

این هم یک سؤال شگفت: گربه موش گیر وزیرک همسایه را می‌شود دزدید؟ جواب داده‌‌اند: «در صورتی که صاحب خانه‌ای که در اوست، از او نگه داری می‌کند، بعید نیست حق الاختصاص پیدا شود. (۴۹۶ ـ ۴۹۷). مقصود این است که ملکیت گربه چگونه است.

حرمت تریاک کشیدن

سوال در باره کشیدن تریاک است که «بر فرض این که حرام است، مبتدی یا عادی تفاوت دارد یا نه، جواب داده‌‌اند که: فرق بین آنها نیست (۵۳۸)

حکم نماز شاهسونها

سؤالی در باره نماز قصر و اتمام شاهسوندها (کذا) و ییلاق و قشلاق آنها، و این که وقتی جایی می‌ایستند یک فرسخ در یک فرسخ مال یک طایفه است، شده است؛ فتوا این است که در محل ییلاق و قشلاق نماز تمام، و در میانه راه، قصر است. (۸۱)

حکم سر بردن زیر آب در خزینه برای روزه

در ضمن سوالی در باره سر زیر آب بردن حمامی‌ها، چگونگی ساختن خزینه‌ها، و تونی که زیر آن قرار دارد و آتشی است که آب را گرم می‌کند توضیح داده می‌شود، این که «رخنه پیدا می‌کند، و آب از خزینه داخل زیر تون و کار می‌شود، هم آتش را خاموش می‌کند، هم آب خزینه که اقلا از بیست تومان، کمتر قیمت ندارد، تفریط و تمام هدر می‌رود، و حمام به واسطه بی آبی بسته می‌شود، ضرر وارد می‌شود» (۸۹). اصل سوال در باره روزه صاحب حمام برای سر بردن زیر آب برای گرفتن رخنه است.

سجده بر عتبه امامزادگان؟

سؤالی شده است که «بعضی عوام، هنگام ورود مساجد و معصوم زاده‌ها و تکیه‌ها، باب و معجر آنها را می‌بوسند، و به علاوه بوسیدن، خدین خود را می‌گذارند، بسا می‌شود که محل سجده را هم می‌گذارند به منابر و ابواب، آیا جایز است یا خیر؟ پاسخ داده‌‌اند: «تقبیل باب و عتبه معصوم زاده یا مسجد یا هر یک از اماکن مشرفه به قصد تبرک مانعی ندارد ان شاءالله، ولی به قصد خضوع و تواضع جایز نیست که معنی سجده است و آن مختص به خداوند است». (۴۸۳ ـ ۴۸۴).

کار اجباری برای زنان و کودکان از سوی مردان

سوال کرده‌‌اند که «بعضی اشخاص هستند که به عیال و اولاد و زنان کار می‌فرمایند، اگر کار نکنند، فحش و سب می‌کند، بلکه زده کوب هم می‌کند، پس از جهت دفع اذیت، کار و خدمت می‌کنند، آیا این امر کنندگان، ضامن اجرت عیالند» جواب می‌دهند، اگر مجبور باشند، و قصد تبرع نداشته باشند، بله». (۲۴۹).

حکم اذن پدر برای ازدواج دختر باکره

سوال شده: در بکر، اذن پدر که شرط می‌دانید احتیاطا، آیا در صورتی که کفوی برای دختر پیدا شود، و دختر هم مایل باشد، و پدر منع کند، آیا اذن پدر ساقط است؟ جواب داده‌‌اند «در صورتی که کفو برای دختر پیدا شده باشد، و دختر هم راغب به او باشد، پدر و جد پدری حق منع ندارند (۳۹۷).

حفر زمین دیگری برای رسیدن به عتیقه جات

دو سؤال در باره «حفر عتیقه جات» از زمین شده (۴۱۷) که اشاره به رواج این رسم در آن مقطع تاریخی است.

حکم دادن پول برای خرید کتاب برای اطفال

سوال شده است که آیا می‌توان از زکات که فرموده اید در مطلق خیرات می‌شود مصرف کرد، مثل مدرسه و مسجد و پل ساختن ….، از مالی جز زکات هم اینها را بنا کرد؟ و این که «کتاب خریدن جهت اطفال مدرسه، و ماهانه ایشان دادن» چه حکم دارد، پاسخ این است که اگر فقیر در شهر هست، بهتر است به آنها بدهند (۱۰۲).

حکم شنیدن صدای اجنبیه

در باره شنیدن «صوت اجنبیه» سؤال کرده‌‌اند که جایز است یا نه؟ فتوا داده شده «بدون قصد ریبه، مانعی ندارد (۳۸۷)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky