حججاسلام مسعود عالی و احمدحسین شریفی و علیرضا جوادزاده نسبت به یادداشت «دفاعی عقیم و پرهزینه!» واکنش نشان دادند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: پس از انعکاس یادداشت اخیر استاد ابوالقاسم علیدوست با عنوان «دفاعی عقیم و پرهزینه!» در شبکههای اجتماعی، مبنی بر دفاع و توجیه برخی مبلغان و واعظان مشهور در مشکلات موجود کشور که اوضاع حاکم بر حکومت امام علی (ع) را مطرح و وضعیت موجود را با حکومت مولا (ع) مقایسه میکنند! واکنشهایی در محافل و گروههای حوزوی رخ داد که بدون پیشداوری فقط به سه مورد آن اشاره میگردد. هرچند ادبیات برخی از این یادداشتها تند و خارج از ادب و فضای علمی است.
حجتالاسلام مسعود عالی، استاد حوزه علمیه و خطیب کشوری
بسم الله الرحمن الرحیم؛ بجاست برخی بزرگواران که بیشتر دستی در فقه و اصول دارند بهتر با مواضع فکری رهبربزرگوارمان آشنا شوند تا دوستانی که در میدان مقابله با مفاسد سیاسی و اجتماعی صدایشان بلند است و در مقابل سیاه نماییها و بیاعتمادسازیهای دشمن امیدآفرینی میکنند را نکوبند و بیشتر کمک بدهند و در میدان باشند.
رهبر عزیزمان در بیاناتشان در جمع علما و روحانیون تبریز(۵ /۵/ ۱۳۷۲) میفرمایند:
《این درست است که تا در یک گوشه مختصر نابسامانی به عقیده و سلیقه کسی پیدا شود او ریش بجنباند و بنا کند اعتراض و اشکال کردن؟! تا یک مشکل در ادارهای برایش پیدا شد یا یک مامور دولتی،چپ نگاهش کرد، یاوه بسراید که حالا هم مثل زمان فلان است؟! این ناشی از نفهمیدن آنچه واقع شده است نیست؟ این ناشی از عدم معرفت نعمت خدا نیست؟یا خدای نکرده ناشی از انکار نعمت خداست؟ یعرفون نعمه الله ثم ینکرونها این جفا نیست به این حرکت به این عظمت؟ مگر وقتی حکومت درست شد، صحیح شد، موازین حکومت موازین کاملی شد، در سراسر این حکومت همه کارها درست خواهد بود؟! از کجا چنین چیزی ثابت شده است؟
در زمان امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام که مثال عدل و تقواست، دیگر شما از امیرالمومنین که کسی را عادلتر و با تقواتر سراغ ندارید، مگر حکامی که بر ولایات مسلط بودند و خود امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام فرستاده بود، همه ابوذر و سلمان بودند؟! خیر چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار و فلان داشت، مابقی آدمهای عوضی بودند.
تاریخ را بردارید نگاه کنید، این تاریخ است یکی از استانداران امیرالمومنین، زیاد ابن ابیه، بر منطقه وسیعی حاکم بود، بسیاری از این قبیل در اطراف و اکناف بلاد اسلامی بودند.
امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام سردار بزرگ جنگش عبیدالله ابن عباس بود که میدانید چه کار کرد. شبانه رفت با معاویه مذاکره کرد، پول گرفت لشگرگاه خودش را ترک کرد و به معاویه پناهنده شد… در راس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی علیه الصلاه والسلام.
در بیانیه گام دوم هم رهبر بزرگوار به وجود فساد در دولت امام معصوم اشاره کردند و فرمودند نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سرتاپا فساد و فسادپرور بود بسی کمتر است و بحمدالله مامورین این نظام غالبا سلامت خود را نگه داشتهاند.
جناب علیدوست میفرمایند: حضراتی که این اندک تخلفات را برای برخی توجیهات جسیم میکنند از برخورد حضرت هم با امثال ابن هرمه بگویند!…
چه خوب است ایشان هم متوجه برخوردهای نظام در حد اعدام برخی سلطانها و احکام سنگین برای برخی گردن کلفتها در حد مهدی و فائزههاشمی، طبری، سیف و…. هم باشند و از آن هم بگویند که نشان از غیر سیستمی بودن فساد در نظام است.
گفتهاند: در مقایسه و تشبیه باید به همه اقتضائات تشبیه توجه کرد!…
آیا ایشان از جمله مصطلح حوزویان که تشبیه از وجهی مقرب و از وجهی مبعّد است، غفلت نکردهاند؟! که وجه شبه در دو حکومت وجود فساد و یا افراد فاسد بصورت فی الجمله هست در عین اینکه باز به دلیل ریل گذاری صحیح در هردو حکومت آن مقدار فساد هیچیک از دو حکومت را از اسلامی بودن خارج نمیکند و نباید به صرف دیدن برخی فسادها یا فاسدان فریاد وااسلاما سر داد و حکومت را غیر اسلامی نامید.
میفرمایند: برخی مفاسد(حدود ۳۰فساد) هیچ ربطی به امام نداشته و میراث حاکمان قبل بوده… و حضرت نمیتوانستند با سرعت و به راحتی آنها را ریشه کن کنند…
مگر کسی ادعا کرده فسادهای در زمان حضرت، معاذالله ناشی از عملکرد ایشان بوده؟!! شکی نیست که یا ناشی از حکومتهای قبل بوده یا افسادهایی که نفوذیهای معاویه در حکمرانی حضرت انجام میدادند که در کتاب الغارات به برخی از آنها اشاره شده است.
در زمان ما هم فسادهای درون حاکمیت از حاکم عادل، مومنین یا نفس انقلاب نیست. همه یا میراث رژیم طاغوت یا نفوذیها و غربزدهها یا افراد فرصت طلب است.
پس شما هم پذیرفتهاید که به هر دلیل فیالجمله در حکومت حضرت فسادهایی بوده که نمیشد با آنها به سرعت مقابله کرد. سخن دوستان هم همین است.
بعد هم بحث سندی درباره یک روایت کردهاند و کتب تاریخ که پر است از مواردی از فسادهای موردی در محدوده حکومتی حضرت امیر علیهالسلام را نادیده گرفته اند(که در بیانات فوقالذکر رهبری هم به کتب تاریخی استناد شده بود و توصیه ایشان هم به خواندن تاریخ بود.)
در هرحال بجاست ایشان متوجه روح مطالب دوستان انقلابی که در مقابل انبوه سیاه نمایی و اعتماد زدایی، امید آفرینی میکنند و حرفشان هم بیشتر با محتوای کلام رهبر بزرگوار همخوانی دارد، باشند و با تعابیر: “عقیم بودن و خلاف واقع و راست ناقص و کم از کذب ناموجه بودن”، آنها را متهم نسازند.
*انّ السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا*
حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، استاد حوزه علمیه و رئیس دانشگاه قم
یکی از اساتید فقه، که پیشتر با کنایه و در لفافه در دفاع از بیحجابی سخنانی گفته بود و وقتی مورد نقد ناقدان قرار گرفت، برخوردی عالمانه و فقیهانه از خود نشان نداد؛ اخیراً نیز در قالب کوتاهنوشتی، «احساس تکلیف» کرده است که به جای ارائه دفاعی درست از انقلاب و نظام اسلامی، به زعم خود به نقد برخی از دفاعهای نادرست «مجاهدان عرصه تبیین» از نظام و انقلاب اسلامی بپردازد! در این میان نکاتی گفته است که این بنده هم «احساس تکلیف» کردم! که به اختصار ملاحظاتی را درباره آنها بیان کنم:
یک. گفتهاند کسانی که اندک تخلفات زمان امیرمؤمنان(ع) را برای توجیه تخلفات مسؤولان نظام جمهوری اسلامی «جسیم» میکنند، خوب است «از برخورد قاطع، روشن، سریع و عبرتآموز حضرت هم بگویند … رفتار امام را با ابنهرمه مطالعه کنند»
ای کاش، برای اینکه نقد دلسوزانه ایشان به سیاهنمایی و امیدکُشی و بدبینسازی مخاطبان نسبت به انقلاب منجر نشود، میافزودند: و کسانی که اندک تخلفات موجود در جمهوری اسلامی را همگام و همزبان با دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی «جسیم» میکنند و چنین وانمود میکنند که همه مسؤولان نظام فاسد و ناکارآمد و ناتواناند، خوب است از کارآمدیهای افتخارآمیز و پیشرفتهای اعجابانگیز نظام مقدس جمهوری اسلامی و عدالتگستری آن و همچنین از برخوردهای قاطع، روشن و علنی آن با مفسدان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، در هر سطح و مرتبهای که باشند، هم بگویند و در این باره هم مطالعه کنند. اعدام مفسدانی مثل فاضل خداداد، مهآفرید خسروی و امیرمنصور آریا؛ برخوردهای عبرتآموز با مفسدانی مثل غلامحسین کرباسچی، مرتضی رفیقدوست، بابک زنجانی، محمدرضا رحیمی، حمید بقایی، حسین فریدون، شهرام جزایری، مهدیهاشمی، فائزههاشمی، اکبر طبری، …. و دهها گردنکلفت دیگر را هم ببینند و بدانند که نظام مقدس جمهوری اسلامی هرگز دربرابر فساد و مفسد کوتاه نیامده و نمیآید.
دو. گفتهاند فسادهایی که در زمان امیرمؤمنان بود «هیچ ربطی به امام نداشته و میراثی بوده که از حاکمان و حاکمیت ناتوان و فاسد قبل به ارث رسیده است و حضرت نمیتوانستند با سرعت و به راحتی آنها را ریشهکن کنند»
ای کاش این را هم میافزودند: همچنین فسادهایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد هیچ ربطی به نظام جمهوری اسلامی و رهبران آن ندارد؛ بلکه میراثی بوده که از حاکمان و حاکمیت ناتوان و فاسد قبلی به ارث رسیده یا محصول ناکارآمدی مدیران غربزده و دلباختگان و دلدادگان کدخدا بوده و ریشهکنی همه این فسادها به راحتی و با سرعت ممکن نیست.
سه. اما عجیبترین جمله آن نوشته که اگر نویسنده محترم آن را با توجه نوشته باشد و به لوازم آن آگاه بوده باشد، نشانههای خوبی را منعکس نکرده است، این است که نوشتهاند: «دفاع از انقلاب و نظام البته با پذیرش برخی کاستیها، خود تحریمی و … راه دیگری دارد که صاحبان احساس تکلیف در اینباره باید به آن بپردازند»
درباره این جمله دو ملاحظه کوتاه را بیان میکنم:
أ. واژه «خودتحریمی» از اصطلاحاتی است که مخالفان انقلاب و دشمنان ولایت برای بیان هزینههای «مقاومت در برابر استکبار» و احمقانه بودن «مقاومت و ایستادگی» دربرابر آمریکا و استکبار جعل کردهاند؛ آیا نویسنده محترم ما نیز همین معنا را مراد کردهاند؟! آیا مقاومت در برابر استکبار و آمریکای جنایتکار و دفاع از استقلال را کاری احمقانه میدانند؟! اگر چنین نیست، لطفاً بفرمایند منظورشان از خودتحریمی نظام و انقلاب که آن را قابل دفاع نمیدانند، چیست؟
ب. فقیه محترم ما، با بیانی کنایهآلود چنین نوشتهاند: «دفاع از انقلاب و نظام … راه دیگری دارد که صاحبان احساس تکلیف در اینباره باید به آن بپردازند». صرف نظر از نیشی که در این عبارت به مدافعان انقلاب و نظام زده شده است، این جمله مشعر به آن است که خود ایشان تکلیفی برای دفاع از انقلاب و نظام اسلامی بر دوش خویش احساس نمیکنند! آیا غیر از این است؟! اگر چنین باشد، آیا خود را در جبهه «ساکتان» قرار ندادهاند؟ و آیا سکوت، در هنگامهای که همه گرگهای عالم چنگ و دندانهای خود را برای دریدن این نظام مقدس اسلامی که ثمره خود صدها هزار شهید است، تیز کردهاند، کمتر از «خیانت» است؟ آیا گناه چنین سکوتی در پیشگاه الهی بخشیدنی است؟
چهار. و بالاخره اینکه نویسنده محترم ما، در پایان نوشته خود چنین توصیه میکند:
«خوب است کسانی که وظیفه خطیر و ظریف دفاع از انقلاب اسلامی را بر دوش میگیرند، اَبرو را طوری آرایش نکنند که چیزی از چشم باقی نماند! و بُن همان شاخهای را که بر آن نشستهاند، به دست اره نسپارند»
توصیه نیکویی است که امیدوارم خود ایشان الگوی حکیمانهای از «دفاع درست» از «انقلاب» و «نظام اسلامی»، و بنیانهای انسانشناختی، ارزششناختی، سیاسی و اجتماعی نظام مردمسالاری دینی ارائه دهند.
علیرضا جوادزاده، استادیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
حکومت اسلامی و عدل امیرالمومنین (ع) از بهترین الگوها و معیارها برای حکومتهای مبتنی بر اسلام از جمله نظام جمهوری اسلامی است. بر این اساس، برخلاف آنچه آیتالله علیدوست در یادداشت خود با عنوان “دفاعی عقیم و پرهزینه” نوشتهاند، پاسخ به برخی شبهات وارده به نظام جمهوری اسلامی با تمسک به وضعیت حکومتی و سیره حضرت امیرالمومنین (ع)، امری صحیح و منطبق با موازین عقلی و شرعی است؛ البته این تمسک و مقایسه، باید همراه با دقت و بدون مبالغه باشد.
بخشی از شبهات و ایرادات وارده به نظام جمهوری اسلامی، از سوی افراد و گروههایی است که عنایت ویژهای به ائمه معصومین و حکومت امیرالمومنین (ع) دارند؛ به همین جهت بهترین پاسخ به اشکالات این جریان، وضعیت شناسی حکومت حضرت امیر است.
” وجود عاملان فاسد و ناکارآمد” و “اقدام بر اساس مصالح ثانوی” در حکومت امیرالمومنین (ع)، نه شاذ و نادر، بلکه دارای مصادیق و موارد متعددی بود که در منابع تاریخی متعدد آمده است:
ابقای ابوموسی اشعری در حکومت کوفه (تاریخ طبری، ج۴، ص۴۹۹)، ابقای شریح قاضی در منصب قضاوت کوفه (الاصابه، ج۳، ص۲۷۰)، ابقای اشعث بن قیس در حکومت آذربایجان (انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۹)، نصب کمیل به منطقه هیت و توبیخ وی پس از شکست در مقابل قوای معاویه (انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۷۳)، نارضایتی حضرت از حکومت محمدبن ابی بکر بر مصر (الغارات ثقفی، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸)، نصب زیاد بن ابیه به حکومت فارس (الغارات ثقفی، ج۲، ص۶۳۶)، نصب ابن عباس به حکومت بصره و دزدی وی (بنابر برخی گزارشها) از بیت المال (انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۲) و خیانتهای منذر بن جارود حاکم فارس (الغارات ثقفی، ج۲، ص۵۲۲)، یزید بن حجیه حاکم ری (الغارات ثقفی، ج۲، ص۵۲۵) و قعقاع بن شور حاکم کَسکَر (الغارات ثقفی، ج۲، ص۵۳۱)، نمونهها و مواردی است که بیانگر “وجود عاملان فاسد و ناکارآمد” و “اقدام بر اساس مصالح ثانوی” در حکومت امیرالمومنین (ع) است.
روشن است که این همه، به هیچ وجه ریشه در شخص امیرالمومنین (ع) نداشت؛ بلکه از اقتضائات “حکومتداری غیرمبتنی بر اعجاز”، “انحراف ۲۵ ساله در جامعه اسلامی” و “اقدامات شیطانی معاویه” بود.