برای درک بهتر خاستگاه معرفت سیاسی در اندیشههای شیخ فضلالله نوری و تجزیه و تحلیل راحت تر مبانی اندیشهی سیاسی وی، باید به حوزهیی که مرحوم شیخ به آن تعلق داشت و در آن حوزه اندیشههای سیاسی و اجتماعی او بارور شد و شکل گرفت، نظر افکند.
شبکه اجتهاد: تاریخ زندگی سیاسی و اجتماعی شیخ نشان میدهد که نشو و نمای سیاسی او در یکی از پرشکوهترین و موثرترین حوزههای روحانیت شیعه در دوران معاصر بوده است. حوزهی سامرا که پس از هجرت میرزای شیرازی به این شهر به هر دلیلی که انجام نظریهی دولت شریعت گرفت پایه ریزی شد، یکی از موثرترین حوزههای علمیهی شیعه در تاریخ تحولات دوران معاصر است؛
زیرا حلقهای که از حضور میرزای شیرازی تا دوران وفات او در حوزهی سامرا تأسیس شد، از علما و فقها و مجتهدانی تشکیل شده بود که بعدها تمامی تحولات سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران و کشورهای شیعه را تحت تأثیر قدرت رهبری خود قرار دادند. به عبارت دیگر، تمامی تحولات مؤثر در تاریخ ایران تا انقلاب اسلامی، به نحوی متأثر از حوزهی سامرا بود.
بنابراین، اولین قدم در درک حیات سیاسی مرحوم شیخ، شناخت دقیق و عمیق حوزهی سامرا و آموزههای این حوزه است. پرداختن به این مهم، از حوصلهی این نگاشته خارج است؛ اما در کتاب رهیافتی بر مبانی جنبشها و مکتبهای سیاسی شیعه در دوران معاصر، این مسئله تا حدودی تجزیه و تحلیل شد.
دومین گام در درک منزلت معرفت سیاسی در اندیشههای شیخ این است که ببینیم آن مرحوم، خود چه عنایتی به مفاهیم سیاسی داشته است. به عبارت دیگر، در اندیشهی سیاسی شیخ، چه مفاهیمی اساسی بودند و این مفاهیم در بستر اجتماعی و نهم فرهنگی آن دوران، چه بازتابی داشته است.
متأسفانه امروزه عدهای، با درکی که خود در شرایط جدید از مفاهیم دارند، به نقد و ارزیابی اندیشه نیاکان ما نشستهاند و این مفاهیم را به گونهای تحلیل و تبیین میکنند که ارمغان مطلوبی در شناخت ماهیت اندیشه متفکر مورد نظر به همراه ندارد. مرحوم شیخ دقیقا یکی از قربانیان چنین درکی است.
اما حقیقت علمی به ما میآموزد که باید ببینیم آنها چگونه و در چه شرایطی به این مفاهیم نگاه میکردند و چه تعابیری از این مفاهیم داشتند و از همه مهمتر، منزلت این مفاهیم در سازمان اندیشه آنان چقدر بود.
سومین اقدام اساسی در شناخت ماهیت اندیشه سیاسی مرحوم شیخ این است که از ابتدا بدانیم درصدد ارزیابی اندیشه عالمی هستیم که قبل از آنکه یک متفکر سیاسی باشد، یک عالم دینشناس است و اگر هم نگاهی به سیاست دارد، از منظر دینی است. اگر نتوانیم چنین موقعیتی را درک کنیم، در عمل، در مغالطه درک مفاهیم گرفتار فرهنگ، اندیشه سیاسی خواهیم آمد.
زیرا نگاه یک عالم دینی به مفاهیم سیاسی و اجتماعی، نگاهی دینی است. او آزادی را همانند یک نظریهپرداز، صرفا از بعد سیاسی تحلیل نمیکند، بلکه منزلت مفاهیمی چون آزادی، عدالت، حریت، مساوات، قانون، مجلس، قدرت سیاسی، اعتبار آرای عمومی و هر مفهومی را که در سیاست مورد نظر عالم سیاسی است، از دید دینی تجزیه و تحلیل میکند و در نهایت منزلت آن را با شئون دینی تطبیق میدهد. این شرایط را باید درک کرد و با درک آن جلوهگاه نظریه سیاسی این عالم را مشخص ساخت تا دچار تناقضگویی و از همه مهمتر داوری آلوده نشد.
(مظفر نامدار، نظریه دولت شریعت، نگاهی به اندیشه سیاسی شیخ فضلالله نوری، فرهنگ شماره ۲۷ و ۲۸ ص۴-۲)