شبکه اجتهاد: فلسفه شریعت علمی است که باید تأسیس شود، زیرا عمیقترین و بزرگترین تأثیرات را به همراه دارد. این علم آثار خود را بر فقه، اصول و فلسفه فقه و اصول میگذارد و نگرشهای عمیقی در ارتباط با شریعت به وجود میآورد. همچنین، معنای حکمت را در هر دلالت تجسم میبخشد و فهمی جامع ارائه میدهد که تفکر جامعه را ارتقا میدهد و مسیرهای دانش را روشن میکند.
نقش آن: در مطالعات فقهی، بسیاری از خللها وجود دارد که راهی برای برطرف کردن آنها نیست. در این موارد، ذهن فقیهان ممکن است از نقاط حرکتی آغاز شود که با واقعیت متون شریعت تناسب ندارد. اما اگر علم فلسفه شریعت مبنای کار باشد، مسائل اساسی و عمیق دنبال خواهند شد و هماهنگیهای ژرف و نزدیک به حقیقت ایجاد میشود که فهم را تقویت کرده و ثمرات خود را در ارتقای حکمت و روشنایی ذهنها به بار میآورد.
تمایز دیدگاههای فلسفی شریعت از علامه: اهمیت فلسفه شریعت در کلمات و نگرشهای علامه طباطبایی در این است که:
* در این فلسفه گاه به اصول فلسفی مابعد الطبیعی برای بناء اندیشهای فلسفی راجع به شریعت استناد میکند، مانند بررسی رابطه بین اراده الهی و شریعت (که آن را امری اعتباری میداند).
* به مبانی فلسفه اجتماعی در تحلیل شریعت میپردازد، مانند وقتی که نقش شریعت را در رابطه با مصلحت اجتماعی یا عدالت اجتماعی توضیح میدهد.
* از فلسفه انسان در فلسفه شریعت استفاده میکند، مانند بررسی رابطه بین فطرت و شریعت یا نظریه اعتبارات و مبنای آن در تبیین ماهیت احکام شریعت.
به هر حال، فلسفه شریعت از دیدگاه علامه و بر اساس دیدگاه او، نوآوریها و زوایای مهمی را به همراه دارد.
نگاه فلسفی علامه به شریعت: آنچه در ادامه ارائه میدهیم، تعریفی است که از اقوال علامه در مواضع مختلف استخراج شده و آنها را در یک چارچوب واحد جمعآوری کردهایم تا دیدگاه فلسفی او در مورد شریعت از تمامی ابعاد بررسی شود. البته، این تعریف که به نام علامه ارائه میشود، نیازمند مطالعات و تحلیلهای عمیق است تا بهطور واضح و عمیق درک شود و دلالتهای آن در زمینه پژوهش و فکر تفصیل یابد:
«شریعت راهی است که برای امت تعیین شده و واضع آن خداوند متعال است. این شریعت شامل احکام و اوضاعی است که امور اعتباری را به فطرت انسانی هدایت میکند. لذا مصالح و ملاکات حقیقی را دنبال میکند که غایات مقصودهای برای آنها وجود دارد. این تبعیت در پیشرفت شریعت به سمت ایجاد اعتدال (یعنی میانهروی عادلانه بین افراط و تفریط) در حال انسانی، از طریق فرآیند اصلاح اخلاق و ملکات نفوس و حفظ عقل و جلوگیری از هر عمل که سبب باطل شدن کار عقل شود، تجلی مییابد. همچنین به وضعیت افراد و جامعه با هم توجه شده و در آن، مراعات جامعه بر وضعیت فرد غالب است. این شریعت به حفظ مصالح اجتماعی و رفع اختلافات بین امت و رهایی انسان از مشکلات زندگی میانجامد. تمام جزئیات این شریعت به عنوان مسائلی از توحید مشترک است و لذا نمایانگر اخلاص و محبت به خداوند متعال است و به دلیل ارتباط واقعی آن با توحید، همواره کلی و ثابت و بدون تخلف و اختلاف است.»
همانطور که گفته شد، علامه طباطبایی این نظریه را در یک یا دو موضع خاص بیان نکرده، بلکه آن را در لابلای اقوال پراکنده خود گنجانده است. ما آن لؤلؤهای پراکنده را گردآوری کردهایم و از آن پراکندگیها، دُرّی ساختهایم که بیان جامع نظریه او در مورد شریعت را شکل میدهد و تمامی معانی و افکار او را در قالبی واحد جمع میکند که عمق معنا و زیبایی بیان را در خود دارد.
نگاههای علامه، آغاز مهمی: به نظر میرسد آنچه از علامه نقل شد، میتواند مبنای خوبی برای بحث درباره فلسفه شریعت باشد. فلسفه شریعت جهانی بزرگ و پر از مسائل مهم و بیانات ارزنده است، اما برای آغاز، میتوانیم از این نقطه شروع کنیم تا ورودی برای کشف عمق و جوهر این علم باشد و افقهای جدیدی از فهم و درک را برای ما بگشاید.